eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
5.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم میسوزه واسه این چشما. چشمایی که‌اون دنیا خیلی حرف برا گفتن دارند رفیق خوبم تو این دوره زمونه خیلی حواست به چشمات باشه. نکنه با یک که فقط یک لحظه لذت داره، پشیمونی و بدبختی ابدی برا خودت درست کنی... ما آدما به قلبمون چند تا رود می‌ریزه که یکی از اونا رودیه که از چشممون می‌ گیره؛ حواسمون باشه که زلالی آب این رود رو به سیاه شدن قلبمون تبدیل نکنیم انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
روزگاران سختی بر ما گذشته و زمين و زمان در انتظار است تا عزیزی بيايد که مرد است. تا مردمان با بر او مرد را از نامرد تشخیص دهند امروز که آدم ها صداقت را به زير آوار فراموشی ها از ياد برده اند ؛ زمين در يک مرد می سوزد راه درازی‌ست برای رسیدن به صداقت و زمين در انتظار است تا مردی بيايد از جنس تا با قدم نازنين خود جسورانه شقاوت ها و خيانت ها را از هستی پاک کند راه دشوار است و دستان سرد آدميان گرمای دستانی را به ياری می خواند تا در مرداب بی رحمی دنيا بخش رهايی باشد 📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است @noktehayenabekotah
مثل‌همیشه مشغول نوشتن بود که پدر صداش زد و دفتر مشقش رو كه خیلی تميز و مرتب بود نگاه كرد. پرسید چرا در دفتر كلمات زشت و ناپسند ننوشتی و اون رو نكردی؟ پسر با تعجب جواب داد چون معلم هر روز دفتر رو نگاه می كنه و نمره ميده. پدر گفت پسرم دفتر زندگی خودت رو هم پاک نگهدار ، چون معلم هستی هر لحظه آن را می‌کنه و به تو نمره ميده 📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است @noktehayenabekotah
هیزم‌ شکن وقتی صبح از خواب بیدار شد ، دید تبرش ناپدید شده . شک کرد که همسایه‌ اش اون رو دزدیده باشه ، برای همین تمام اون رو زیر نظر گرفت متوجه‌شد که‌ همسایه‌ در دزدی مهارت دارد ، مثل یک دزد راه می رود و مثل یک که می‌خواهد چیزی را پنهان کند ، پچ پچ می کند آنقدر از شَک خود مطمئن شده بود که تصمیم گرفت به خانه برگردد ، لباسش رو عوض کند و نزد پلیس برود. همین که وارد شد ، تبرش را پیدا کرد همسر خودش تبرش را جا به‌ جا کرده بود مرد ناراحت از خانه بیرون رفت و دوباره خوب به همسایه‌ اش نگاه کرد، و این دفعه متوجه شد که او مثل یک آدم شریف راه می‌رود ، حرف میزند و رفتار می کند. امان از های .... 📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است @noktehayenabekotah
مسجد حجت جمع شده بودیم تا فردا صبح به طرف منطقه عملیاتی حرکت کنیم . سـرمای اسفند ماه به حدی بود که همه زیپ هایشان تا بیخ گلو بالا کشیده بودند اما شور و نشاط بچه ها چنان جمع ما را گرم کرده بود که خـواب به چشم‌ مان نمی آمـد و تا پاسی از شب بیدار بودیم نادر دشتی‌ پور دستور داد که چراغ‌ها را خاموش کنند بلکه بچه ها بخوابند. سالن در تاریکی فـرو رفت ؛ اما صدای خنده و بچه هـا به اوج خود رسید. ساعت از یک‌و نیم شب گذشت دشتی پور دوباره وارد سـالن شد و از همه خواست هرچه سریعتر به خواب برویم تافردا برای آموزش آماده و سَرِ حال باشیم. اما کو گوش شنوا وقتی برای سـومین بار وارد سـالن شد و با ناراحتی چراغ‌ ها را روشن کرد به بچه‌ها گفت: حالا که نمی‌خوابید ، باید بروید سرتان رابا آب سرد لوله بشویید بنده خدا فکر میکرد با این کار بچه ها تنبیه خواهند شد و هر کدام در گوشه ای کز می کنند . ولی هیچ چیز و هیچ کسی این بچه ها نمی شد ! بچه ها سرشون رو می‌شستند و چنان قشقـرقی به پا کـرده بودند که صـدای شوخی و خنده آن ها گوش فلک را کر کرده بود . برادر دشتی پور مبهوت در گوشه ای ایستاد و به کار آن ها میکرد ومجبور شد تا صبح قید خواب را بزند انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
🔖 اداره آب و برق ، به تمام منازل آب و برق مى ‏رساند ، این صاحبان منازلند كه میتوانند از این آب وبرق استفاده صحیح كنند یا نادرست خداوند انسـان را آزاد و مختار آفرید و همه گونه امكان رشـد را در اختیـار او گذاشت، اگر انسان با علم و آگاهى راه بدى را انتخاب كرد، خود اوست . امّا چرا خداوند جلوى چنین انسان‏ هایى را نمى‏ گیرد؟ برای این که اگر همین كه انسان بناى ناسزا و دروغ گـفتن داشت ، خداوند او را لال كند و هـمین كه بنـاى سیلى زدن به مـظلوم داشت ، دست او فلج شود ، همین كه بناى بد داشت چشمش كور شود وو... آیا این انسان كه از روى ناچارى خلاف نكرده، قابل ستایش است؟ ارزش انسان زمانى است كه‌با اختیار خـودش ، و آگاهانـه كارى را انجام دهد ویا از خلاف دست بردارد اگر دست انسانى رابا طناب بستند و از جـیب او مبلغی در آوردند و خـرج كردند، نمیتوان گفت آن دست بسته، مرد سخاوتمندى است واگر نابینایى، به نامحرم نگاه نكرد ، نمى ‏گویند چه انسان پاكى آرى، خداوند میخواهد انسان‏ ها آزاد باشند تا خود راه خیر و خوبى یا راه و بدى را انتخاب نمایند و عمل كنند. به جمع ما بپیوندید eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
بزرگی می گفت : نگران نگاه خـدا به خودت باش ، تا نگـرانـی از #نگاه دیگـران اثیرت نکند... مشکل خــود را رسیدن به خدا قرار بده تا بسیاری از مشکلاتت برطرف شـود .. eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
اشکال نداره ، این یه گل رو مهمون من باش در حال خرید بودم که صدای پیرمرد دوره گردی به گوشم رسید؛ آقا این بسته نون چند؟ با بی حوصلگی گفت: هزار و پونصد تومن! پیرمرد با نگاهی پر از حسرت رو به فروشنده گفت: نمیشه کمتر حساب کنی؟!! توی اون لحظات توقع شنیدن هر جوابی رو از فروشنده داشتم جز این که شنیدم!؛ نه، نمیشه!! دوره گرد پیر، مظلومانه با غروری که صدای شکستنش گوشمو کر کرده بود بسته ی نون رو سر جاش گذاشت و از مغازه خارج شد! درونم چیزی فرو ریخت... هاج و واج از برخورد فروشنده به دوستم چشم دوخته بودم. از غمگینش فهمیدم اونم به چیزی فکر میکنه که من فکر می‌کنم! یه لحظه به خودم اومدم، باید کاری میکردم. این مبلغ بی نهایت ناچیز بود اما برای اون پیرمرد انگار تمام دنیا بود! به دوستم گفتم تا دور نشده این بسته نون رو بهش برسون! پولش رو حساب کردم و از مغازه خارج شدم. پیرمرد بینوا به قدری از دیدن یه بسته نون خوشحال شده بود که انگار همه ی دنیا توی دستاشه! چه حس قشنگی بود...اون روز گذشت...شب پشت چراغ قرمز یه دختر بچه ی هفت، هشت ساله ، با یه لبخند دلنشین به سمتم اومد؛ ازم گُل میخری؟ با لبخند لپشو گرفتمو گفتم چند؟ گفت دو هزار تومن داخل کیفمو نگاه کردم اما دریغ از حتی یه هزار تومنی! با ناراحتی نگاش کردمو گفتم عزیزم اصلا خرد ندارم! و با جوابی که ازش شنیدم درون خودم غرق شدم... اشکال نداره، این یه گل رو مهمون من باش!! بی اختیار این جمله چند بار توی ذهنم تکرار شد؛ این یه گل رو مهمون من باش!! از این همه تفاوت بین آدم ها به ستوه اومدم! صبح رو به خاطر آوردم، یه فروشنده ی بالغ و به ظاهر عاقل که صاحب یه مغازه ی لوکس تو بهترین نقطه ی شهر تهران بود، از هزار و پونصد تومن ناقابل نگذشت اما یه بچه ی هفت ، هشت ساله ی گل فروش دوست داشت یه گل مهمونش باشم و از دو هزار تومنش گذشت. الهی كه صاحب قلب های بزرگ دستاشون هیچ وقت خالی نباشه تا بتونن با قلب پاک و بخشندشون دنیا رو گلستون کنند به جمع ما بپیوندید eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
بهترین شغل دنیا راننده تاكسیه ، هر مسیری خودت بخوای میری راننده تاكسی می‌ گفت: بهترین شغل دنیا راننده تاكسیه ، چون هر مسیری خودت بخوای میری ، هر وقت دلت خواست یه گوشه میزنی واستراحت میكنی، هی آدم های جدید و مختلف میبینی، حرف‌ های مختلف ، داستان های مختلف گفتم خوش به‌حال شما. راننده گفت حالا اگه گفتی بد ترین دنیا چیه؟ گفتم چی؟ راننده گفت: راننده تاكسی ، چون دو روز كار نكنی دیگه هیچی تو دست و بالت نیست ، از هی كلاچ ، هی ترمز ، پادرد ، زانودرد ، كمردرد ، با این لوازم یدكی گرون ، یه تصادف هم بكنی كه دیگه واویلا می‌شه، هر مسیری مسافر بگه باید همون رو بری. به راننده نگاه كردم . راننده خندید و گفت: زندگی همه چیش همین‌ جوره. هم می‌ شه بهش خوب نگاه كرد ، هم می‌ شه بد كرد. به جمع ما بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📋 یکی از شیعیان به علیه السلام عرض کرد: آقا جان مرا هم در دعایتان فراموش نکنید. امام فرمود: آیا فکر میکنی من فراموش می کنم؟ مرد کمی تعمل کرد و عرض کرد: خیر آقا جان. امام فرمود از کجا میدانی؟ گفت: چون شما همیشه برای شیعیان خود دعا می‌کنید ، من هم از شیعیان هستم امام کاظم علیه السلام فرمودند چیز دیگری هم به ذهنت می رسد؟ عرض کرد خیر. امام فرمود هرگاه خواستی جایگاه خودت در نزد من را بدانی به خودت کن ببین من درپیش تو چه جایگاهی دارم. اصول کافی، باب الاغضاء ، حدیث چهارم انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
در انگلیس یک مسابقه‌ ی فوتبال بین دو تیم‌ چلسی و چارلتون به علت مِه غلیظ در شصت متوقف شد. اما سام‌بارترام دروازبان تیم‌ چارلتون پانزده دقیقه بعد از توقف بازی درون دروازه بود! اوبه علت شلوغی‌در پشت دروازه‌اش سوت داور را نشنیده بود و با حواس جمع داخل دروازه مانده و با دقت به جلو می‌کند تا به گمان‌ خودش در برابر شـوت های حریف غافل گیر نشود وقتی پانزده دقیقه‌ بعد پلیس امنیت ورزشگاه به‌ او نزدیک شد، و خبر لغو مسابقه را به وی داد ، سام بارترام با اندوهی عمیق گفت : چقدر غم‌ انگیز است که‌دوستانم مرا فراموش کردند در حالی که من داشتم از دروازه آنها حراست می کردم. در طی این مدت فکر میکردم که تیم ما در حال حمله است و به تیم رقیب مجال نزدیک شدن به دروازه ی ما را نداده است. در میدان ما چه بسیار بازیکنانی هستند که از دروازه آنها با غیرت و حمیت حراست کردیم اما با مه آلـود شدن شرایط در همـان لحظه اول میـدان را خالی کرده و ما را تنها گذاشته اند. حواسمان همیشه به دروازه بان های زندگیمون باشه... انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📋 مرحوم آیةاللّه میرزا رضی تبریزی از مجتهـدین بزرگ بـرای خواندن فاتحه بر سر قبر زکریا بن آدم که در شیخان قم است رفت، در حین قرائت فاتحه فکر کرد که آیا زکریا بن‌‌آدم با آن قدر و رفعت و روایات که درباره‌اش وارد شده بالاتر است! یا حضرت معصومه سلام الله علیها؟ ناگهان یک نفـر کـه کلاه نمـدی به سر داشته پیش می‌آید و به وی میگوید: بالا را بخـوان ، ایشـان ابتـدا اعتنایی نمی کند امّا پـس از رفتن مـرد می‌ کند می بیند نوشته شده: السلام عـلی ارواح مـحمـد و آل مـحمـد فـی‌ الارواح ، السلام علی اجساد محمـد و آل محمـد فـی الاجسـاد. یعنی سـلام بـر ارواح محمد و آل محمّـد در میان ارواح و سـلام بر اجساد محمّـد و آل محمّد در میان اجساد متوجه میشود که‌آن شخص به ظاهر معمولی، فکر او را خـوانده و از آنچه در ذهنش گذشته با خبر شده و بدین وسیلـه تـردیـد او را پاسـخ گفته کـه: حساب کـه از آل محمّـد صـل الله علیه و آلـه ی و سلم است با سایرین جداست و هیچ کس قابل مقایسه با این خـاندان نیست و دلدادگی بـه حضـرتش همان پذیـرش ولایت معصومین ومقبول درگاه الهی است. منبع: بانوی کرامت ، صفحه ۶۶ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50