eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
5.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شاهـزاده ای تصمیم گـرفت همسری برای خـود انتخاب کـند. لـذا بـا یکی از بزرگان مشورت کرد و راهی برای انتخاب همسر پیدا کرد. دستـور داد همه شهر را به میهمـانی دعـوت کنند. شاهـزاده در این جشن همسر خود را انتخاب می کند دختـر خدمتکار قصـر که عاشق شاهزاده بود هم تصمیم گرفت در مهمانی شـرکت کنـد. روز جشـن همـه در تالار قصـر جمع بودنـد. بـه هـر یک از دختران دانه ای داد و گـفت کـسی که بهترین گل را پرورش دهد و بیاورد همسر آینده من خواهد بود شش ماه گذشت و دختر خدمتکار با این که با باغبانان مشورت‌کرده بود ولی گلی در گلـدانش نـرویید. روز موعود دختران شهر با گل‌هایی زیبـا و رنگارنگ در گلدان هایشان به آمـدند. شاهزاده بعد از اینکه گلدان ها را نگاه کرد اعلام کرد که دختر خدمتکار همسر اوست همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخـاب کـرده کـه در گلدانش گلی نبوده شاهـزاده رو به همه گـفت این دختر گلی راپرورش داده که او را شایسته همسری من میکند، گل .همه دانه هایی که به شما دادم را در آب جوشانده بودم و ممکن نبود گلی از آنها بروید 📚 انتشار مطالب نکته های ناب با آیدی کانال جایز است @noktehayenabekotah
📋 بهار آمده ؛ با چمدانی پر از شکوفه و لبخند . چشم هایش ، آمیزه خورشید و ابر دلش آینه بندان و باران. بهار آمد و از رد گام هایش، رودهایی زلال، زمین چرک را به شست و شوی میخوانند. نوروز از راه رسید و خاک، در رستاخیزی شگفت، رستن آغاز می کند و مردم ، دست در دست مهربانی با گل و آینه به شادباش هم می‌ روند از ها، پنجره هایی بی شمار به سمت هم گشوده میشوند و این‌گونه، جشنواره انسان وطبیعت افتتاح می شود . بهار آمده تا به ما بگوید لحظه‌ ها چون ابر در گذرند ؛ تا به این همه تحول و تغییر، به دیده عبرت بنگریم نوروز آمده تا گرد غفلت را از رخسار مان بشوید و از خواب بیدارمان کند. تا بدانیم که ایستایی و رکود ، شیوه مرداب‌است. یا ! قلب های زنگار گرفته یمان را به یادت به رودخانه روشنی می سپاریم و در تار و پودش بذر مهر می پاشیم. ای تدبیر کننده روز و شب ، ای تغییر دهنده حال‌ها! یاریمان کن تا با سلاح عشق و و ایمان به بهترین حالها دست یابیم . وقتی غبار تیرگی وکینه را از روح وجان تکانده باشیم، در دلهای آفتابی‌مان هفت سین سلام و سادگی گسترده خواهد بود. به قلم سرکار خانم معصومه داوودآبادی انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
حاکم شهـر همیشه به آینـده دخترش فکر میکرد که دخترش رابه چه کسی بدهد که مناسب باشد. یک شب وزیر را صـدا زد و از او خـواست که شبانه مسجد برود تاجوانی رامناسب دختر او پیدا کند که مناجات و را بر خواب ترجیح دهد ... از قضـا آن شب دزدی قصـد دزدی در آن مسجد را داشت او قبل از رسیدن وزیر و سـربازانش به آنجا رسیـد . از دیوار مسجد بالا رفت وداخل مسجد شد. هنگامی که‌دنبال دزدی بود وزیر و سربازانش داخل مسجد شدند، دزد صدای در را شنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد .. وزیـر او را در حال نماز شب دید و با خـود گفت: چه شوقی دارد این جوان برای نماز، دزد ازترس هـر نماز را که تمام میکرد نماز دیگری را شروع می‌کرد. وزیر دستور داد که سربـازان مراقب باشنـد نماز که تمـام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند او را بیاورند. آنها جـوان را نزد حاکم بردند حاکم تعریف نماز جوان را شنیـد ، به او گفت: تـو همانی کـه مـدت هـاست دنبـالش بودم و می خواستـم دامادم باشد ، اکنـون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تـو ایـن مملکت خواهی بود ... او آنچه را که میشنید را باور نمیکرد، سرش را ازخجالت پایین آورد وگفت خدایا مرا امیر گرداندی ودختر حاکم را به ازدواجم در آوردی، فقط بخاطر نماز شبی که ازترس خواندم! اگر این نماز از سر و خوف تو بـود چه به من میدادی!! انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
آن نیست که هر چـــه را میـدانی ، بــر زبـان بیــاوری. صداقـت‌ آن است که‌حقیقت هرچه را میدانی ، بیان کنی عليـه السلام:  فرمودنـد: بهتـريـن‌ شـروع كارهاصداقت و راستگويى و بهترين پايان آن وفاست ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50