🏴✨ #مصارع_عشاق ✨🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
قسمت 2⃣
✨ عارفی از اولیاء خدا قصد #کربلا کرد، رفت و به نجف رسید. در آنجا و در مشاهده و مکاشفهی خودش صدایی شنید که میگوید: العطش العطش...
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
او این صدای #العطش را شنید، عارف بود و گوش جانش باز بود. جرعه آبی برداشت و به سمت آن صدا رفت. همین که چند قدمی رفت، مشاهده کرد که در صحرای کربلاست، در آنجا #سرهای_بریده دید بی جرم و بی جنایت... به تعبیر عارف بزرگی، دید که حق متعال به خاک و خون آغشته شده است. بله، همین گونه است، امام #ثارالله است، مظهر اتمّ حق تبارک و تعالی است، دید همه شهید شدهاند و حضرت اباعبدالله الحسین در میانه میدان ایستاده است. آن عارف در دستش جام آبی بود، با خود آب برده بود اما امام حسین علیه السلام به او اشاره کرد که اینجا جایی است که نباید آب بیاوری، اینجا باید آب را بریزی، اینجا موطنی است که باید عطشت را بیاوری، به تعبیر جناب مولوی، اینجا موطنی است که؛
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
✨ اینجا آب نیاور. چرا؟ چون منِ امام خودم #مجمع_البحرین هستم، نیازی به آب ندارم... امام حسین علیه السلام مجمع البحرین نبود؟! مجمع البحرین را در بین النهرین با لب تشنه کشتند... این حساب عشق و عاشقی در کربلا از آن چیزهایی که در اذهان سافله است جداست... کسی اگر بخواهد به اینجا بیاید نباید با خودش آب بیاورد.
وفدت علی الکریم بغیر زاد
من الحسنات والقلب السلیم
و حمل زاد اقبح کل شیی
اذا کان الوفود علی الکریم
✨ وقتی به محضر #کریم میروی چیزی با خودت نبر، جزو زشت ترین چیزهاست که وقتی به پیش کریم میروی چیزی با خودت ببری. وقتی به پیش #عشق میروی، عشق از هر قیدی #منزه است، عشق مطلق است. وقتی که میخواهی قدم به بارگاه #تنزیه و #اطلاق بگذاری که نباید چیزی با خودت ببری! امام حسین علیه السلام فرمود که آن آب را بریز، پیش ما که میآیی باید #عطش خودت را بیاوری، کما اینکه وقتی حضرت سکینه خیلی بی تابی کرد، حضرت برای او آب انشاء کرد و گفت سکینه جان، اگر میخواهی این آب را بنوشی بنوش اما نباید بنوشی، اینجا مقام ننوشیدن است نه مقام نوشیدن. اینجا مقامی است که تو باید تمام #تعلقات و تمام داشته های خودت را بدهی. اینجا کربلاست! اینجا جایی است که شما میخواهی وارد #عشق_مطلق شوی... کربلا اینگونه است.
✨ امروز روز دوم محرم و #یوم_الورود است، در این هزار و چند صد سال، خیلی ها خواسته اند که به این عرصهی عشق مطلق وارد شوند اما این ورود صرفا روضه خواندن و لباس سیاه پوشیدن و... که نیست! اگر بخواهند کسی را در اینجا راه بدهند، آن شخص باید #صدق_محض باشد، صدق یعنی #توحید_خالص. اینجا جایی است که وقتی اباعبدالله الحسین میخواهد وارد شود، میگوید اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ... این کربِ #عشق_مطلق و بلای #محبت_مطلق است. مگر هرکسی را در اینجا راه میدهند؟! مقام کربلا خیلی مقام منیعی است... وقتی که اباعبدالله الحسین علیه السلام میفرمود «هل مِن ناصر یَنصُرُنى»، اینگونه نیست که هرکسی که خواست برخیزد و لبیک گوید و به اینجا بیاید و به این مقام وارد شود... (پیرامون همین عبارت سخن بسیار است که چطور ناصر بالذات از ناصرهای بالعرض نصرت میخواهد؟!)
عشق از اول سرکش و خونی بود
تا گریزد آنکه بیرونی بود
اینجا #وادی_عشق_مطلق است...
در زلف پر کمندش ای دل مپیچ کآنجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
#ح_م
🏴 @lolo_marjan 🏴
#مصارع_عشاق
قسمت ۳۷
✨ حضرت عباس ساقی عشاق نظام وجود است و از او به قمر تعبیر شده است چون قمر کنایه از ولایت مطلقهی الهیه است. پیامبر فرمود: «أنا کشمس و علی کالقمر». «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ » (قمر/۱) وقتی قیامت انسان نزدیک شود، ولایت امیرالمؤمنین برای او منشق و آشکار میشود. حضرت علی علیه السلام هم فرمودهاند: «من یمت یرنی». حضرت ابالفضل العباس هم دارای مقام عظمی ولایت مطلقهی الهیه است و به مقام واحدیت نظام وجود راه پیدا کرده است و اولین تعین اباعبدالله الحسین است. لذا از او به قمر بنی هاشم تعبیر شد. این قمر به سبب این که صاحب ولایت است، به تمامی کواکب عالم نور میدهد، از این حیث او را ساقی گفتند. ساقی کسی است که تشنگان و طالبان کمالات و اسماء و صفات حسنی الهی را سقایت میکند.
✨ ساقی در اصطلاح عرفانی، کسی را میگویند که منبع تجلیات، اسماء و کمالات الهیه است. چون مقام واحدیت و اسم جامع الله، مرتبهای است که در آن همهی کمالات الهی جمع است و او قمر است و به این مرتبه راه پیدا کردهاست لذا به هر کسی که طالب آب حقایق باشد، به تناسب ظرفیت و استدعایش کمالات را افاضه میکند. اباعبدالله الحسین علیه السلام به حیث کنه خودش در جایی قرار دارد که دست احدی به او نمیرسد. حسین علیه السلام به حیث کنه خود، غریب الغرباست. لذا به حیث ذات و کمون غیبیه اش نامه ای به حبیب بن مظاهر مینویسد و آن را با این جمله آغاز میکند که من الغریب الی الحبیب... یعنی جناب حبیب شما با تمام شأن و شئونت نسبت به من به گونهای هستی که من نزد شما هم غریب هستم. امام حسین علیه السلام شئون متفاوتی دارد. از شئون امام، شأن عباسی، شأن علی اکبری، شأن علی اصغری، شأن مسلمی، شأن حبیبی و... هستند لذا برای طالبان کمال و عاشقان خودش با این شئون جلوه میکند. به یکی قاسمی جلوه میکند به دیگری علی اکبری. این حضرات در بیرون مصادیق این شئون امام حسین علیه السلام هستند.
✨ اباعبدالله تشنگان ولایت را به دست عباس بن علی سقایت میکند. این کمالات و تجلیاتی که ساقی لب تشنگان روزگار افاضه میکند، حقایق الهی هستند. کسی که تشنه است و میخواهد عالم را درک کند و خودش را بفهمد، حقایق را به او میفهمانند و او را به مقام ادراک حقایق میرسانند. امیرالمؤمنین فرمود خدا رحمت کند مردی را که بداند از کجا آمده است و به کجا میرود. ادراک حقایق، متحد و متصل شدن با حقایق است. این همان آب دادن است. سنخ آب باطنی با این آبهای ظاهری فرق دارد، علم و معارف است.
خون شهیدان را ز آب اولیتر است
این سخن از صد ثواب اولیتر است
تو ز سرمستان قلاوزی مجو
جامه چاکان را چه فرمایی رفو
✨ به تناسب در خواست هر کسی، از آن آب به این اشخاص میدهند و از این شراب طهور مست میشوند. کار ساقی شراب دادن است. «وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا» (انسان/۲۱) رب مربی است و مربی همان ساقی است. رب ما به وفق خواستهی من و شماست. یکی علم میخواهد دیگری فقر و در دستگاه الهی افراد متفاوت هستند. اساسا در نظام وجود هم یکی به دنبال دنیاست و یکی دنبال آخرت است.
متاع کفر و دین بی مشتری نیست
گروهی این گروهی آن پسندند
✨ ساقی کسی است که وظیفهی او «اعطاء کل ذی حق حقه» است. کما این که این شراب ظاهری هم مستی ایجاد میکند، آن شراب باطنی مستی باطنی میآورد و عقل حسابگر را زایل میکند و عقل الهی را احیا میکند و عقل ربانی و قدسی را در درون انسان روشن میکند. آنجا هم ساقی به تناسب تشنگی افراد میدهد. به همین دلیل گفتهاند:
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
شما هر چقدر تشنه باشی سقایتت میکنند و به بعضی که خیلی تشنه هستند، دُرد میدهند. دُرد آن ته نشین شراب است. میگویند جناب خواجه نصیرالدین طوسی از مستی ادراک حقایق و معارف الهی فریاد می زده :أین الملوک و ابن الملوک؟! کجا هستند پادشاهان که عیش ما را ببینند؟! به آیت الله بهجت چه دُردی داده بودند که آنگونه در نماز ضجه میکشید؟ خوشا به حال مستان روزگار...
#ح_م
🏴 @lolo_marjan 🏴
#مصارع_عشاق
قسمت ۳۸
هر که در این حلقه زنده نیست به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
خوش به حال هر کسی که در عالم عاشق شد. هر کسی که عاشق نشده است، مرده است. در مسیر سلوک انسان دچار ریاضت و بلیات میشود، مثل کوهنوردی که میخواهد بالای کوه برود که سخت است، وقتی به قله رسیدی لذتی دارد. ریاضت و ابتلا سخت است اما وقتی در اثر این ریاضت یک پیاله به تو بدهند لذتی دارد که مست میشوی و همهی سختیها را فراموش میکنی. جناب ابن سینا در رسالة الطیر میگوید راه سختی بود، عدهای از عشاق خواستند به سوی خدا بروند. خدا یک جلوهای که کرد همه سختی ها را فراموش کردند. آن معشوق ازلی یک جلوهای کرد و یکی غمزهای آمد و گوشه چشمی نشان داد و دردشان درمان شد.
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
حضرت عباس ساقی کربلاست که به همهی شهدای کربلا شراب میداد. «السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک». ارواحی که در آستان حسین علیه السلام فانی شدند. عباس بن علی آستان امام حسین است چون باب الحسین است و در ابجد نام عباس با باب الحسین یکی است. این آستان حریم و جلوهی حسین است. اباعبدالله به حیث حقیقتش حد و حدودی ندارد و کسی به آنجا راه نمییابد. امام حسین یک تعین پیدا کرد که در عرفان از آن به واحدیت تعبیر کردهاند. احدیت امام حسین علیه السلام واحدیت عباس بن علی است. لذا واحدیت آستان و حد حسینی است. همه شهدای کربلا در این دایرهی حسینی مستغرق شده اند و از مرکز کسی خبر ندارد اما همه در این دایره هستند. حضرت عباس تعین اعظم امام حسین علیه السلام است، حسابش با دیگران در کربلا جداست. ابالفضل العباس عاشق به تمام معناست و مهم ترین نشانهی عشق ادب است که ایشان در ادب تام و تمام نسبت به اباعبدالله بود. امام حسین به دست عباس به همگی آب داد. آنها همگی شراب را سر میکشیدند و مست میشدند و همه در امام حسین فانی میشدند، هرکدام از آنان در حد خودش حسین میشد. حبیب حسین میشد اما در حد حبیبی خودش و عین ثابتهش باقی میماند.
دماغم ز میخانه بویی کشید
حذر کن که دیوانه هویی کشید
حضرت عباس در عین حال که ساقی است خود نیز تشنه است و از قضا تشنگی و عطش ساقی خیلی سختتر و شدیدتر است. ساقی حضرت عباس امام حسین علیه السلام است. مطلب اینجا خیلی سنگین میشود چون امام حسین به هر که بخواهد شراب دهد تشنهترش میکند. امام حسین به گونهای عباس را سقایت کرد که ارباً ارباً شد و دیگر هیچ چیز از او باقی نماند. «الَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» (حشر/۲۱) قرآن امام حسین است و عباس کوه. تصدع یعنی ناپدید و نابود شد و هیچ چیزی از او باقی نماند. اگر قرآن بر کوه تجلی کند کوه فرو می ریزد و هیچ چیزی از آن باقی نمیماند. «جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا» (اعراف/۱۴۳) جناب اباعبدالله هم بر حضرت عباس در میدان اینگونه تجلی کرد.
ز اندازه بیرون تشنه ام ساقی بده آن آب را
اول مرا سیراب کن آن گه بده اصحاب را
عباس بن علی خواست تا به تمام تشنگان عالم ادب عند المعشوق را یاد دهد وگرنه او به فرات نیازی ندارد.
هست عباس علی خود بحر جود
چشمهی ایجاد و ینبوع وجود
هفت بحر از بحر جودش یک نمست
بحر امکان خود جهانی زان یمست
تا نپنداری که رفت از بهر آب
سوی میدان با چنان شور و شتاب
رفت با مشک از پی آب طلب
تا تو را آموزد آداب طلب
دعوت عشق است بانگ العطش
آن صدا را دست و سر کن پیشکش
داعی حق چون زند بانگ به خویش
سر به کف بگذار و رو مردانه پیش
چون فتادت دست از دوش ای پسر
سینه کن بر تیغ عشق او سپر
چون فتادت دست بر دندان تو مشک
گیر تا گیرد فلک بر خود ز رشک
امام حسین علیه السلام به حضرت عباس اذن داد به میدان برود تا هم رسم عاشقی به عشاق عالم یاد بدهد و هم او را از آب طهور تجلیات ذات سیراب کند. او را چطور سیراب کرد؟ حسین یک نگاه کرد دستانش را قطع کردند. در وادی عشق آدم را اینگونه سیراب میکنند.
آب خنجر بحری از آن آبهاست
متصل این نهر با بحر خداست
این آب را از دم شمشیر و خنجر آبروست. هر کسی در این راه تشنه باشد، به او آب میدهند منتها از دم شمشیر و خنجر... امام حسین به حضرت عباس فرمود که اگر تو می خواهی در مقام واحدیت، حسین محض شوی باید از اسماء و صفات حُسنی و کمالات الهی بگذری. پس اول باید دو دستت را بدهی و دست مظهر قدرت است و دو دست مظهر کمال قدرت است. یهود گفتند که دست خدا بسته است. خدا پاسخ داد: «بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ» (مائده/۶۴) دست خدا در چه چیزی مبسوط است؟ دست کنایه از قدرت است و دست خدا در تمام ماسوی الله بسط دارد...
#ح_م
🏴 @lolo_marjan🏴
#مصارع_عشاق
قسمت ۳۹
✨ امام رضا علیه السلام در ذیل آیهی «مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ» (ص/۷۵)، میفرماید آن دو دست یعنی بِقوَّتی و بقدرتی.... حضرت عباس دو دست داشت و آن دو دست قوت و قدرت بودند. هم القوی و هم القادر از اسماء الله هستند. القوی یعنی کسی که عجز و ناتوانی هرگز بر او مستولی نمیشود. امیرالمؤمنین میفرماید: «والله ما قلعت بباب خیبر بقوة جسدانیه لکن بقوة ملکوتیة».
قوت جبریل از مطبخ نبود
بود از دیدار خلاق ودود
قادر کسی است که بر هر کاری قدرت دارد و هر فعلی را میتواند ایجاد کند. لذا خدا با اسم القادر خودش دائما در حال ایجاد است؛ «کن فیکون». عباس مظهر ایجاد خداست، مظهر کن فیکون است هم قدرت و هم قوت لذا قرآن میفرماید: «إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ» (آل عمران/۷۳)
✨ فضل در ارادهی یدالله است. لذا فضل که کمالات الهیه، شراب طهور الهی و اسماء و صفات حسنی الهی است در اختیار یدالله است. یدالله ابوالفضل العباس است. عباس قوت و قدرتی دارد که هم هیچ موجودی نمیتواند بر او غالب و قاهر شود و هم قدرت ایجاد دارد. امام حسین دست قوت او را برید وگرنه در کربلا چه کسی حریف عباس میشد؟ او میتوانست به ارادهای کربلا را کن فیکون کند. امام حسین دو دستش را میگیرد و میگوید تو مظهر قدرتی اگر میخواهی به من برسی باید از همهی تعینات بگذری. ما چقدر راحت در این باره حرف میزنیم. آن جا شیرمردان نظام هستی، زهرهشان میترکد. آن جا مقام «يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ» است.
عنقا شکار کس نشود دام باز چین
کآن جا همیشه باد به دست است دام را
✨ چون ما وارد روضه حسین شدهایم ما را برده اند به عرش الهی و ما هم عرشی حرف میزنیم. آن جا فوق عرش است و ما از فوق عرش خبر نداریم. امام صادق علیه السلام فرمود به فوق عرش فکر نکنید. کسی در فوق عرش مستغرق شد، وقتی جلو میرفت از پشت صدا میشنید وقتی به پشت سر توجه میکرد از جلو صدا میشنید. امام حسین دو دست عباس را قطع کرد. قدرت و قوت را از او گرفت اما در عوض شفاعت کبری به او داد که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، عصمة الله الکبری که سرّ نظام وجود و اهل بیت علیهم السلام است، کسی که تمام انبیاء و اولیاء و صدیقین از ادراک مقامش عاجزند، کسی که فقط باید امام زمان علیه السلام تشریف بیاورد و برای ما از او سخن بگوید، هی صدیقة الکبری و علی معرفتها دارت القرون الاولی، عصمت الله الکبری و حجة الله علی الحجج، «علیٌ ممسوس فی ذات الله» این جمله یعنی چه؟ این ممسوس بودن علی علیه السلام را باید در نکاح ایشان با فاطمه زهرا جست و جو کنیم، نکاح باطنی و معنوی، که حضرت زهرا سلام الله علیها ذات الله است. چنین شخصیت با عظمتی با دو دست ابوالفضل العباس شیعیان را شفاعت خواهد کرد! این دو دست چه نوری دارد که میتواند کل ماسوی الله را شفاعت کند؟! و شفاعت هم میکند چون شفاعت به معنی شفع و جفت شدن است تا هر تشنه ای را بالا بکشد...
#ح_م
🏴@lolo_marjan 🏴
#مصارع_عشاق
قسمت ۴۰
✨ امام حسین علیه السلام دو دست او را قطع کرد و او فهمید که امام حسین قدرتش را از او گرفت که با این دو دستش داشت سقایت میکرد. با مشک سقایت میکرد و مشک همان خمی است که در عرفان به آن اشاره میکنند. خم آن جایی است که عباس آن شراب طهور را آن جا دارد. خم وجودی عباس خزینة الله است. او مخزن و منبع الهی است وگرنه این مشک ظاهری یک نمونه است که با آن میخواهند ما را به آن حقیقت عبور دهند. امام حسین دید عباس به مشک توجه دارد. اراده، ارادهی اباعبدالله بود. درست است آن دشمنان ظاهری این کار را کردند و همه هم در جهنم هستند اما ما داریم مطلب عرفانی میگوییم و از ظاهر کربلا میگذریم و به باطن کربلا به اندازه فهممان میپردازیم.
با لب غمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنیها گفتمی
زدند و مشک را هم سوراخ کردند و آب ریخت یعنی از تعین خم هم عباس را رد کرد. آخرین تعینات باقی مانده بود. اباعبدالله باید عباس را از هستی به نیستی محض برساند. دو تا نیزه به چشم عباس خورد. چشم مظهر مشاهدهی اسماء و کمالات الهیه است اما حضرت عباس اینها را هم نباید ببیند. اباعبدالله به حضرت عباس میفرماید که اگر میخواهی مرا در آن جایی که لامکان و لا زمان هستم ببینی باید چشمانت را ببندم. چون چشم باز کنایه از بسط است اما چشم بسته کنایه از استغنا و عدم التفات به تمام کمالات الهیه است به همین خاطر از چشم بسته به چشم بیمار تاویل کرده اند.
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
خیلی سخت است معشوق به روی آدم چشمش را ببندد... قبض و بیماری میآورد. امام حسین علیه السلام چشمان عباس را هم گرفت و عباس دیگر از مقام شهود هستی به مقام عدم محض رسید.
در عدم ما را حضوری بس خوش است
چون حضوری بایدت آنجا بجو
در عدم دیگر جز خدا نیست و هیچ تعینی نمیبیند و هر تعینی هم میبیند خدا هست و خدا هست و خدا هست...
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم کانا الیه راجعون
نگر از چشم شاهد چیست پیدا
رعایت کن لوازم را بدین جا
ز چشمش خاست بیماری و مستی
ز لعلش گشت پیدا عین هستی
ز غمزه میدهد هستی به غارت
به بوسه میکند بازش عمارت
وقتی هستی عباس را به غارت برد دیدند امام حسین یک چیزی را مدام بر میدارد و میبوسد. دیدند دستان عباس است.
از او یک غمزه و جان دادن از ما
از او یک بوسه و استادن از ما
وقتی حضرت ابوالفضل العباس به آن مقام نیستی رسید، ناگهان شخصی آمد و گرزی محکم بر فرق عباس بن علی زد. آنجا دیگر او حسین محض شد و گفت: «أدرک أخا». تا این لحظه هرگز امام حسین را برادر صدا نمیکرد اما اینجا دیگر حسین شده بود...
من کیام؟ لیلی و لیلی کیست؟ من
ما یکی روحیم اندر دو بدن
اینگونه که شد خدا با آن گرز بر اسم الغیور خود تجلی کرد. اسم الغیور حق متعال اسمی است که اغیار را از عشاق میراند. این بار خدا به الواحد القهار بر الغیور خودش تجلی کرد. همین که تجلی کرد امام حسین علیه السلام فرمود: «الآن انکسر ظهری و قلت حیلتی». چون پای اغیار به خیمهها باز شد...
ما نبودیم و تقاضامان نبود
لطف تو ناگفتهی ما میشنود
#ح_م
🏴 @lolo_marjan 🏴