#داستانک
#خدمت_پادشاه
👑 پادشاهی دستور داد 10 تا سگ وحشی تربیت کنند تا هر وزیری را که از او اشتباهی سرزد او را جلوی آنها انداخته تا با درندگی تمام او را بخورند. در یکی از روزها یکی از وزراء رأیی داد که موجب پسند پادشاه نبود. پادشاه دستور داد که او را جلوی سگها بیندازند.
👑 وزیر گفت ده سال خدمت شما را کردهام حالا اینطور با من معامله میکنی، گفت: خوب حالا که چنین است ده روز تا اجرای حکم بهم مهلت بده. پادشاه گفت این هم ده روز. وزیر رفت پیش نگهبان سگ ها و گفت میخواهم به مدت ده روز خدمت این ها را من بکنم او پرسید از این کار چه فایدهای میکنی گفت به زودی بهت میگم.
👑 نگهبان گفت اشکالی ندارد و وزیر شروع کرد به فراهم کردن اسباب راحت برای سگها؛ از دادن غذا و شستشوی آنها و غیره. ده روز گذشت و وقت اجرای حکم فرا رسید دستور دادند که وزیر را جلوی سگها بیندازند. مطابق دستور عمل شد و خود پادشاه هم نظاره گر صحنه هست ولی با چیز عجیبی روبرو شد دید همه سگها به پای وزیر افتادند وتکان نمیخورند. پادشاه پرسید با این سگها چکار کردی؟
👑 جواب داد ده روز خدمت این ها را کردم فراموش نکردند ولی ده سال خدمت شما را کردم همه اینها را فراموش کردی پادشاه سرش را پایین انداخت ودستور به آزادی او داد...
🔅به ما بپیوندید:
@banoye_roshanaee