#از_کتاب_های_عزیزم
🍃 آدم اصلی زندگی من، مادرم بود؛ یک زن ساده و معمولی.
بچهای که بست بنشیند یک گوشه و شیطنت نکند، بچه نیست.
مادر هم هرچند خیلی با حوصله و صبور باشد، بالاخره گاهی داد میزند.
اما من، یک بار اخم توی صورت مادرم ندیدم؛
در مقابل تشرهای آقاجان، خودش را سپرم میکرد.
احترام سیادت آقاجان سرجایش، ما را هم به حرمت سادات بودنمان، روی چشمهایش نگه میداشت.
با در و همسایه آنقدری رفت و آمد میکرد که پای غیبت و تهمت به خانهمان باز نشود. سر این چیزها با کسی شوخی نداشت. بد کسی را نه میگفت و نه میخواست.
هیچ وقت هم بیکار ندیدمش.
پای حوض نشستن و رخت و لباس شستن و بردار و بگذارِ کارهای خانه، بداخلاق و بیحوصلهاش نمیکرد. هنوز هم نفهمیدم چطور می توانست #همیشه آنقدر #آرام و #مهربان باشد.
📚 تنها گریه کن (روایت زندگی اشرفسادات منتظری)
🖊 اکرم اسلامی
🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃
📝 این مادرهای قدیم، از میان کدام کتاب و مقاله و همایش، اینقدر حکیمانه و تمام و کمال اصول مادری و خانمی را یاد میگرفتند و بی کم و کاست عمل میکردند؟
به راستی که نور ایمانِ آدمهای قدیمی، حکمت را در رفتار و عملشان جاری میکرد.
این روزها ما زیاد بلدیم، اما پایِ عملمان لنگ میزند.
قدیمیها اما، از دانه دانهی دانستههایشان، گردنبندی میساختند که آنها را شایستهی بهشت میکرد.
همین هم هست که گاهی از معرفت و حکمتشان چیزهایی میشنویم که برای ما بیگانه و عجیب است.
🔹🔸🔹🔸🔹
#تنها_گریه_کن را بخوانید که درس زندگی ست...
و منظور از زندگی نه این نهایت ۱۰۰ سالهی دنیا، که مقصود همان حیاتِ بیانتهای ابدی ست.
https://eitaa.com/joinchat/2693202036Cf186d75d32