- دلدادھ مٺحول -
هر آنچه میشنوید ؛ آخرین مکالمات افراد است. "شنیدن این پادکست به افرادی که مصدومیتِ روحی دارند، توص
No farewell 4_Default_1706813840.mp3
39.43M
هر آنچه میشنوید ؛
آخرین مکالمات افراد است.
"شنیدن این پادکست به افرادی که مصدومیتِ روحی دارند، توصیه نمیشود."
- قسمت چهارم.
آمده بود که این بار بماند و بخواند و بسازد و بنوازد و بچرخاند و ببوسد و به آغوش بکشاند ؛
اما دیر شده بود.
چمدانِ خاطراتش را پیشِ پایش بسته بودم و حالا دیگر چیزی نمانده بود جز یک غم منتهی به جادهیِ خاطرات.
دیر شده بود برای برگشتن. خیلی دیر.
برگههایش را که ورق میزدم ؛
انگار بوی رویا از آنها بلند میشد.
کلماتی که به جادو آغشته بودند و تصاویری که روی صفحه میدرخشیدند.
لبخند زدم. شاید مرزی بود فراتر از دنیای واقعی...
[ رمانهای زبان اصلی ]
اگر میخواهید بروید، خب بروید؛ ولی هرگز باز نگردید. لااقل به رفتن وفادار باشید. تا ما هم به فراموش شدنتان عادت کنیم.
- محمود درویش.
هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
1_5071339126456845283 (1).mp3
9.47M
چه حسرتیست بر دلم که از تمام بودنت ؛
نبودنت به من رسیده . .
- دلدادھ مٺحول -
چه حسرتیست بر دلم که از تمام بودنت ؛ نبودنت به من رسیده . .
امروز خبر فوت همسر علیرضا قربانی رو که شنیدم داشتم این قطعه رو گوش میدادم.
یه هالهای از غم بود که هجوم آورد به دلم،
شاید این قدرت موسیقیـه.
زبان مشترکی که احساسات رو منتقل میکنه...
بهمن مـاه ؛
- دلدادھ مٺحول -
[ سهشنبه، ساعت ۱۵:۳۵ ]
عزیزم حُسین ..
مأمن، ملجا، پناهگاه،
آغوش، رفیق، سبزآبیِ نور،
قطرات اقیانوس، شیشهۍِ عطر روی طاقچه،
سِکَنجبین، بویِ بهاارنارنج،
قیمه محرم، شیریني دانمارکیِ روزگار،
خنکیِ کولر آبی، پیراهن متبرك،
چای روضه، حُـب، حلبي الزوار اربعین، سلام ..
[ سهشنبه، ساعت ۱۵:۳۸ ]
خوشا به لطافتِ قلبي که برای تو میتپد و روی نخ به نخـش نام تو گلدوزۍ شده.
یقین دارم به لحظهیِ خلقت، به فتبارك الله احسن الخالقینِ انسان، قنداقهـت به دست جبرائیل سپرده شد و از همان لحظه به جغرافیاۍِ شرقی دلِ ما، پا گذاشتی.
[ سهشنبه، ساعت ۱۵:۴۰ ]
هنگامی که شاخه گل را دادم به دست گلفروش تا در حریرِ گلبهی رنگي بپیچد و روی کارت، نام ولادت تو را بنویسد، خندید. طولانی و بَراق. طولانی و دلچسب.
سری تکان داد و نامـت را زمزمه کرد و گفت :
« حسین ..
قلبي، روحي، لطافتي، عاقبتي، عافیتي، رفاقتي، آغوشي، مبارکي، مبارك! »
نگاهم کرد. آدرس هیئتی را پرسید که با آن شاخهٔ گل به سمتش راهی بودیم. چند دقیقهای فرصت خواست.
تا رفتیم سری بچرخانیم، ماشین اسنپي را تا سقف پر از بغلهایِ گل کرده بود.
غنچهٔ لبم گلاب چکاند از معرفتش.
لحظهیِ خداحافظی همان یک شاخه گل راه حساب کرده بود. گفت که مابقي هدیه است و بماند برای قیامت و در سرازیریِ قبر.
یقین داشت که حسین پیش خودش نمیگذارد. که بماند و کهنه شود. یقین داشت که تسویه حساب میکند، رسم معرفتش این است اصلأ...
[ سهشنبه، ساعت ۱۷ ]
حالا امشب تمام هیئت بویِ گل میدهد.
خلقاللّھ جمع شدهاند و نام تو را میخوانند.
شاید دلیل خلقت انسان این بود که تو را دوست داشته باشد؛ که تا ابد، که تا همیشه، که تا جاودانگي هست و نفس میکشد، نام عطرآگینـت از لبش نیُفتد..
ولادتت مبارك نورقلبي.💚
دست کم خیالم راحت است که اگر روزی،
در خیابانی، بین همهمهیِ صداها،
واژهی "عشق" را شنیدی،
من را به یاد خواهی آورد غریبـهِ آشنا...
نمیتونم از تو بگذرم..mp3
832K
ما اولین باره باهم قهر میکنیم
ولی قهرمون داره به جدایی میرسه...
؛
احتیاط کن برای گوش دادنش.*
Intrestellar_HansZimmer.mp3
3.85M
همیشه پشت نُتهای موسیقی، داستانی نهفته شده...
؛
وقتی کریستوفر نولان از هانس زیمر خواست برای فیلم interstellar موسیقی بسازه، موضوع اصلی فیلم رو توضیح نداد، بلکه تنها یك نامه تایپ شده فرستاد که پدری طی یک مأموریتی دخترش رو ترک میکنه.
این نامه فقط دوتا دیالوگ داشت :
- برمیگردم.
+ کِی؟
و به زیمر یه روز فرصت داد تا این موسیقی رو بسازه.
زیمر همون شب یک قطعه چهار دقیقهای نوشت که یك کد مورس در اون قرار گرفته...
و ترجمهیِ اون کد میشه : stay ( بمان ).
و حالا این قطعه جزو شاهکارهای دنیایِ موسیقی شده...