- دلدادھ مٺحول -
به آقایانِ معاونت اجتماعی و قوه قضاییه بفرمایید فیالحال که در نسخیِ دور بودن معشوقه هستیم ، دردِ خود را با چه تسکین دهیم و چطور از این خماری رهایی پیدا کنیم؟.
قبلاً گفته بودند راه فراموشیِ دلبرِ رفته ،
مستیُ خماریُ است. که ممنوعش کردند.
حالا که بند بندِ وجودمان فریاد میزند از دوری چه کنیم؟ . .
- دلدادھ مٺحول -
هروقت دلت برام تنگ شد ؛ به "ماهـ" نگاه کن .
یا اینکه موسیقیِ فرانسوی گوش کن .
- دلدادھ مٺحول -
یا اینکه موسیقیِ فرانسوی گوش کن .
یا حتی به دونههایِ تلخِ قهوه خیرهشو .
- دلدادھ مٺحول -
کتاب شعر فروغُ بگیر دستتُ ، تو خیابون انقلاب قدم بزن .
برو تجریش کافه لمیز ،
بشین پشت اون میز دو نفره نزدیک پنجره .
- دلدادھ مٺحول -
برو تجریش کافه لمیز ، بشین پشت اون میز دو نفره نزدیک پنجره .
عودِ "rain forest" بگیر ،
بوی عطر جنگل بعد از بارش بارونُ داره .
- دلدادھ مٺحول -
عودِ "rain forest" بگیر ، بوی عطر جنگل بعد از بارش بارونُ داره .
تو کاغذ کاهی نامه بنویس ،
دورشو کنف ببند و جمعشون کن تو یه شیشه .
- دلدادھ مٺحول -
تو کاغذ کاهی نامه بنویس ، دورشو کنف ببند و جمعشون کن تو یه شیشه .
تو آیینههای کثیفِ مترو و مغازهها ،
از خودت عکس بگیر .
- دلدادھ مٺحول -
تو آیینههای کثیفِ مترو و مغازهها ، از خودت عکس بگیر .
شب برو تئاتر شهر و آهنگ "بلاچاو" رو پلی کن .
- دلدادھ مٺحول -
شب برو تئاتر شهر و آهنگ "بلاچاو" رو پلی کن .
از کنار آدما راحت نگذر ،
به چشماشون نگاه کن .
به کشیده بودن دستاشون نگاه کن .
به خط لبخنداشون نگاه کن .
به بلند بودن مژههاشون نگاه کن .
و در آخر
بهشون یادآوری کن که اینارو دیدی
اونا تشنهِ توجهن .
تشنهِ همین توجه به جزئیات .
شاید با حرفای تو روزمرگیِ خسته کنندشون ؛ قابل تحملتر شد براشون .
- دلدادھ مٺحول -
از کنار آدما راحت نگذر ، به چشماشون نگاه کن . به کشیده بودن دستاشون نگاه کن . به خط لبخنداشون نگ
و در آخر ،
با دیدن هر آدمی که "دلتنگ" بود
یاد من بیفت .
اینجوری هیچوقت فراموش نمیشم .
هیچوقتِ هیچوقتِ هیچوقت .
چشمایِ آدما دروغ نمیگن .
برای همین روز اولی که به چشماش زل زدم ،
تا دو هفته تصویرش کلِ روز تو ذهنم بود .
چطور اون همه معصومیت با یه برقِ غلیظ تو مردمکهاش جا شده بود؟
مژههای فر خوردهِ بلندُ مشکی ،
و نگاهی که ترسُ ازم گرفت .
اولین آدمی بود که زل زدن بهش آرامشُ بهم تزریق کرد .
با وجود این حرفا ،
این دلِ زمین خوردهای که خالصانه و بیمنت دوسش داشت ، و باورهای عمیقی که از ته وجودم بهشون ایمان داشتم ، چرا از بین رفتن؟ چی به سرشون اومد؟ .
فدایِسرش ، ولی من فکر میکردم چشمایِ آدما دروغ نمیگن . .
- دلدادھ مٺحول -
چشمایِ آدما دروغ نمیگن . برای همین روز اولی که به چشماش زل زدم ، تا دو هفته تصویرش کلِ روز تو ذهنم
- به چشماش نگاه کردم ؛ اما قلبش رو دیدم .
5396755688 (1).mp3
1.24M
مو عه هرجا بِرُم ؛ سر وا وگردانُم
تو و او چیشایِ خووت ، سنبل میکارُم
میخوام بِرُم سر رَه بِشینُم
رفتن تو رِه با چِش بِبینُم! . .