تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشین دریاب
┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ زمرد ] سنگ قیمتی به رنگ سبز است که در اینجا همان رنگ سبز منظور است
[ تخت زمرد ] تخت سبز رنگ
[ گل ] گل هر گاه در ادبیات گفته می شود منظور همان گل سرخ است که شاه حُسن و زیبایی است و در باغ سلطانی و سلطنت می کند
[ چمن ] گیاه، سبزه و در اینجا به معنای باغ است
[ راح ] شراب
[ لعل ] سنگ بسیار قیمتی است
[ آتشین ] آتش رنگ، گرم کننده، گرما بخش
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
حافظ چه زیبا می بینید؛ حافظ بوته گل را می بیند و آن را به تخت زمردین تشبیه می کند چون سبز رنگ و ارزشمند است و همینطور آن گل که بالای تخت نشسته است را به سلطان تشبیه می کند.
حافظ می گوید: گل در باغ مثل یک سلطان تکیه بر تخت سبز رنگ زده و بر تخت نشسته است و تو هم می خواهی مثل این گل باشی؟ تو هم می خواهی تخت نشین باشی؟ یک راه بیشتر ندارد و آن هم این است:
راح چون لعل آتشین دریاب
برو سراغ شراب؛ شرابی که مانند لعل می ماند؛ یعنی گوهر بسیار گران بها و قیمتی است، پس نمی تواند مقصود حافظ آب انگور باشد چون آب انگور قیمت و ارزش چندانی ندارد.
آن هم شرابی که نتنها مثل لعل قیمتی است، آتشین هم است؛ یعنی مثل آتش می سوزاند و سوزاننده است و مثل آتش اوهام و افکار و وَساوس را می سوزاند، همان که مولوی می گفت:
ای آتشی افروخته در پیشه اندیشه ها
این شراب معرفت اگر رخ بنماید کار آتش می کند؛ آتشی که وقتی بر بیشه حیوان بیفتد آن را سر تا پا به آتش می کشد و اگر به بیشه وجودی آدمی هم بیفتد، تمام خصائص و صفات حیوانی انسان را به آتش می کشد.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶عــلـــم ربـــــوده شـــــده
غزالی در اتمام مدت تحصیل خود قصد بازگشت به طوس را کرد؛ اما در راه مورد حمله راهزنان قرار گرفت و آنچه را داشت از جمله دفتری که محصول سال ها علم آموزی او بود به سرقت رفت.
غزالی به دنبال دزد ها رفت و به آنها گفت: خواهش من از شما این است که دفتر یادداشت های علمی مرا که نتیجه چندین سال رنج شبانه روزی است به من بازگردانید؛ زیرا این دفتر چیزی نیست که برای شما سودی دربر داشته باشد.
رئیس دزد ها خندید و گفت : چگونه ادعا می کنی که آنها را آموخته ای در حالی که ما آنها را از تو ربوده ایم و اکنون علم و دانش خود را از دست داده ای؟ و بالاخره آن دفتر را به غزالی تحویل دادند.
پس از این واقعه غزالی تصمیم گرفت به گونه ای علم بیاموزد که اگر قاطعان طریق به او حمله کنند، نتوانند علم و دانش او را به سرقت بَرند.
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 جـــفـــای خـــلــــق
از نظر مولوی جور و جفای خلق و بدجویی آنان موجب می شود که انسان موحد و خداپرست، امید و اعتماد خود را از امور مادی و فناپذیر قطع کرده و یکسره و با تمام همت متوجه خداوند متعال گردد
این جفای خلق با تو در جهان
گر بدانی گنج زر باشد نهان
خلق را با تو از آن بدخو کند
تا تو را ناچار رو آن سو کند
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 ســـیـــمــــرغ
سیمرغ همان پرنده شگفت انگیزی است که در اصطلاح رایج "عنقای مغرب" خوانده می شود. عنقای مغرب در جایگاه رفیع قله قاف مأوا گزیده و با ظهور خود پیوسته به افاضه أنوار ادامه می دهد، همان که حافظ تعبیر "عنقا" را برای سیمرغ می آورد:
عَنقا شکار کس نشود دام بازچین
کانْ جا همیشه باد به دست است دام را
به عبارت دیگر می توان گفت سیمرغ ترکیبی از «سئنامرگا» پرنده خورشید است و سرشتی گره خورده با نور دارد. کلمه «سئنامرگا» در السنه ی عصر باستان مطرح بوده و به معنی پرنده خورشید و مرغ منور است.
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 مــقــصـــود بــی حـــوالـــه
سعی و تلاش انسان بدون عنایت حق نمی تواند به ثمر برسد.
علامه طباطبائی می گوید:
خدای سبحان اجزای وجود شما را در آغاز خلقت به نحوی قرار داده که در آخر هر مسیری شما را به آنچه میخواهید برساند، و خواستن شما به مقدار اذن او دخالت دارد، نه اینکه علت حتمی رسیدن به هدف باشد(المیزان ج ۳ ص ۱۸)
حافظ می گوید:
به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود
محال باشد کاین کار بی حواله برآید
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
7.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در برخی از تعبیرات، به امام زمان علیه السلام "ماء" و "نجم" گفته اند
نجم" هم به ستاره اطلاق می گردد و هم به گیاه، عرب وقتی می گوید: «نجم» روییدن و پیدا شدن را قصد می کند کما اینکه ستاره چون بعد آنکه از دیده ی انسان مخفی ایست طلوع می کند. گویا با ظهور حضرت، انسان نظاره گر رویش دوباره ی جهان خواهد بود...
در میخانه بسته اند دگر
افتتح یا مفتح الابواب
┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ دگر ] دگر بار، بار دیگر، دوباره
[ افتتح ] بگشای، باز کن
[ یا مفتح الابواب ] ای گشاینده در ها
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
اگر منظور حافظ از می، باده معرفت باشد که چنین است، پس اولیای خدا حقیقتا میخانه و میکده هستند چون معرفت حق تنها و تنها نزد آنها است و بس.
حالا تو گویی که زمان حافظ درست مثل زمان ما بوده که بازار اهل معرفت رونقی نداشته و کسی به آنها التفات و توجه و اعتنایی نداشته است، درست مثل روزگار جاهلیت که امیرالمؤمنین علیه السلام از آن روزگار به زیبایی یاد می کند:
جاهلها مکرم و عالمها ملجم
انسان های نادان در نزد مردم محترم و مکرم بوده اند و از آن طرف انسان های دانا زبانشان بسته بود چون مشتری نداشتند و کسی به سراغ آنها نمی رفت، درست مثل روزگار ما که چقدر اهل معرفت در بین توده مردم قابل احترام اند؟ مردم سرگرم هنرپیشه و بازیگر و بازیکن هستند تا اینکه به یک اهل معرفتی اعتنا کنند.
و حالا زمان حافظ هم چنین زمانی است و حافظ بجایی اینکه بگوید: دهان عالم بسته است، می گوید:
در میخانه بسته اند
و خدایا تو خودت این در را باز کن چون تو گشاینده در های بسته هستی
از این دعا کاملا پیداست که مقصود از میخانه، میخانه آب انگور نیست چون خداوند در چنین میخانه ها را بسته خواسته است و حافظی که قرآن را در سینه دارد از خداوند چنین درخواستی نمی کند، پس از همین درخواست حافظ پیداست که میخانه حافظ با میخانه دیگران متفاوت است.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________