eitaa logo
نــــــــورمـــــاه
768 دنبال‌کننده
192 عکس
42 ویدیو
4 فایل
🔻کانال هنری و ادبی #نـــــــــورمــــــاه ارتباط با من: @sarbbazzaman کپی محتوا و مطالب کانال با هشگ #نور_ماه بلا مانع است ✅
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 هـــر راســـت نـــشـــاید گــفـــت پادشاهی قصد کشتن اسیری کرد. اسیر در آن حالت ناامیدی شاه را دشنام داد. شاه به یکی از وزرای خود گفت: او چه می گوید؟ وزیر گفت: به جان شما دعا می کند. شاه اسیر را بخشید. وزیر دیگری که در محضر شاه بود و با آن وزیر اول مخالفت داشت گفت: ای پادشاه آن اسیر به شما دشنام داد. پادشاه گفت: تو راست می گویی اما دروغ آن وزیر که جان انسانی را نجات می دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود. جز راست نباید گفت هر راست نشاید گفت ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
31.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به زیبایی تاریخ و اصالت ایرانی👌 با این کلیپ به خود می بالید 🔺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 آبــاد بــاد ایـــران! نَمانیم کاین بوم ویران کُنَند هَمی غارَت از شَهرِ ایران کُنَند ... نَخوانَند بَر ما کَسی آفَرین، چو ویران بُوَد بومِ ایران‌زَمین! * نَمانیم: نَگُذاریم، اِجازه نَدِهیم. * شَهرِ ایران: ایران‌شَهر، کِشوَرِ ایران. * آفَرین: دُعا و ثَنا. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
همه نابغه اند، اما اگر ماهی را با توانایی اش در بالا رفتن از درخت قضاوت کنید، تمام زندگی اش را با یک باور زندگی خواهد کرد که احمق است... ✍️آلبرت انیشتین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 بــــه حـــق هـشـت و چــارت در برخی از ابیات اشاره به دوازده معصوم شده است با جمع عدد هشت و چهار ۸+۴=۱۲ بابا طاهر عریان می گوید: از آن روزی که ما را آفریدی به غیر از معصیت چیزی ندیدی خداوندا به حق هشت و چارت ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی و یا به همین منظور در جای دیگر گفته است: شب تارت ببینم تار تارو گرفته ظلمتش هر برج و بارو خدایا روشنایی بر دلم ده که تا ببینم جمال هشت و چارو ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 مناجات امام باقر علیه السلام امام محمد باقر علیه السلام شب ها در مقام مناجات با پروردگار خود، کلماتی را مکرر می گفت و می گریست تا اینکه کسی او را گفت: یا سیدی! چند گویی؟ امام در پاسخ گفت: ای دوست! یعقوب را یک یوسف گم شده چنان بگریستی که چشمهایش سفید شد و من ده کس از اجداد خود یعنی حسین علیه السلام و قبیله او را در کربلا گم کرده ام، کم از آن کی در فراق ایشان دیده ها سفید کنم. ✍️تذکرة الأولیاء ص ۷۹۳ ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بر رخ ساقی پری پیکر همچو حافظ بنوش باده ناب ┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ بر رخ کسی باده نوشیدن ] مقابل او ایستادن و شراب سر کشیدن، در حین نگاه کردن به او شراب را نوشیدن [ ناب ] نعاب، خالص ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ حافظ می گوید: بیا و مانند من باش که تمام توجه و التفات من اوست و اصلا خود این توجه و نگاه و نظر یک باده است و کار یک باده می کند. می خواهی مست بشوی؟ حواست معطوف به او باشد، بقول مولانا مات اویم مات اویم مات او و حافظ از "او" که خداوند باشد در اینجا با وصف "ساقی" یاد می کند و بار ها گفته ایم که به خداوند ساقی می گوید چون عطش ها به دست او رفع می شود، اوست که آدمی را سیراب می کند، اوست که آدمی را سرمست و شیدا می کند و اوست که پری پیکر است؛ یعنی اندامی پری وار و زیبا داشتن؛ ولی این جنس واژه ها وقتی به خداوند نسبت داده می شود منظور زیبایی و جمال اوست. حافظ می گوید: وقتی در برابر یک ولی خدا زانو می زنی و درس معرفت می آموزی تمام توجهت به او باشد و مبادا بخاطر نام و شهرت باشد، خودت را برابر او ببین، تمام توجه و نگاه تو به او باشد که گفتیم خود این هم یک باده دیگری است. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تن زجان و جان زتن مستور نیست لیک کس را دید جان دستور نیست ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ خیلی از چیز ها بر ما و برای ما روشن و شفاف و آفتابی نیست و یکی از آن مقوله روح است، به راستی روح چیست؟ کسی نمی داند و بسیاری از فلاسفه و دانشمندان علوم تجربی جوشیدند و کوشیدند اما راه به جایی نبردند، سهروردی می گفت: روح نور اسپهبدی است یعنی یک حقیقت روشنی مثل نور است و سپهبد و فرمانده تن است و بدن آدمی به فرمان او حرکت می کند و همینطور روح مجرد از مکان و زمان است؛ ولی چگونه روحی که از زمان و مکان مجرد است با این جسم مادی رابطه و ارتباط برقرار می کند؟ ابن سینا می گفت: واسطه ای بنام "روح بخاری" در میان است که مانند بخار و لطیف است و بخاطر لطافت با روح ارتباط دارد و بخاطر ماده بودنش با جسم ارتباط دارد: جسم لطیف نافذ فی المنافذ ولی قرآن از همان ابتدا آب پاکی ریخت و فرمود: وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا پیامبر از تو می پرسند که حقیقت روح چیست؟ بگو روح کار خداست و شما از آن سَر در نمی آورید و در باب روح جزء اندکی نمی فهمید مولوی هم می گفت: حیرت اندر حیرتست ای یار من این نه کار تست و نه هم کار من فهم و حقیقت روح نه کار توست و نه کار من و اینجا جای تحیر و سرگردانی است و ما هیچ نمی دانیم جزء اینکه: تن زجان و جان زتن مستور نیست ما همین مقدار می دانیم که بین تن و روح و بین روح و تن جدایی نیست و آنها از هم در پرده نیستند و برای هم پوشیده نیستند و بلکه با یکدیگر ارتباط دارند لیک کس را دید جان دستور نیست ولی هیچ کس فهم و حقیقت این جان و روح را دستور و فرمانی نرسیده؛ یعنی به شما نگفته اند که باید روح را بشناسید چون ضرورتی نداشته است و این بیت در حقیقت یک امتثال تمثیلی برای بیت قبلی است که گفت: سر من از ناله من دور نیست ناله را به جسم و تن تشبیه کرده است و سِر و حقیقت وجودی خودش را به روح تشبیه کرده است و می گوید: همانطوری که تو به تن نگاه می کنی به راحتی می توانی متوجه بشوی که پشت این تن یک روح است؛ اگرچه حقیقت روح برای تو روشن نباشد و اگر خوب دقت کنی می‌یابی که پشت ناله های من هم یک روحانیتی قرار دارد؛ اگرچه نمی توانی به آن روح و روحانیت دست پیدا کنی و ضرورتی هم ندارد که دست پیدا کنی. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آتش است این بانگ نای و نیست باد هر که این آتش ندارد نیست باد ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ کار آتش گرم کردن است و کار باد سرد کردن است و آنچه که در سخن اولیای خدا است آتش است و باد نیست؛ یعنی وقتی شما بانگ و سخن آنها را می شنوید، روشن و گرم می شوید، گفت: کار مردان روشنی و گرمی است کار دونان حیله و بی‌‌شرمی است‌‌ کار مردان روشنی و گرمی است؛ اما کار مردان دون سرد و یخ کردن است و اصلا سخن که می کنند گویی یخ بیرون می ریزند و کنار آنها که می شینید انگار در کنار کوه برف نشسته اید؛ اما کنار اولیای خدا که می نشینید انگار کنار یک کوره ی آتشین نشسته باشید. مولوی می گوید: آتش است این سخن نای که "نای" همان نی است و نی نماد و رمز و تمثیلی برای ولی خداست که مرد خدا درونش مانند نی تهی و خالی است و سخنش از خودش نیست و از خداست، مانند نی که نوایش از خودش نیست و از نایی و نوازنده است. آتش است این بانگ نای و نیست باد از جنس باد نیست که تو را سرد و خاموش کند هر که این آتش ندارد نیست باد الهی! هر کسی از این آتش برخوردار نیست، نابود و نیست بشود چون عدمش بِه ز وجود ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
17.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سریال مستوران | تلفیقی از داستان‌های کهن ایرانی مانند هزار و یک شب، کشکول، گلستان و شاهنامه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 غــیـــبـــت مـــادرم من غیبت هیچ کس را نکنم جزء مادرم چون آموخته ام آنکه غیب شود نیکی غیبت کننده را برگیرد و چه بهتر آنکه پاداش من را مادرم بَرد من ار نام مردم بزشتی برم نگویم بجز غیبت مادرم ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آتش عشق است کَاندر نی فتاد جوشش عشق است کاندر می فتاد ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ آتشی که در جان و وجود یک ولی خدا قرار دارد، آن آتش برخواسته و برآمده از عشق است؛ یعنی عشق است که آدمی را آتشین می کند، گرم و پُر حرارت می کند آتش عشق است کَاندر نی فتاد آتشی از جنس عشق است و برآمده از عشق است که در وجود نی(ولی خدا) افتاده است عشق اساس هر کاری در این عالم است و هر کجا که بروید رد پای عشق را می بینید؛ چه آنکه نازلش باشد و چه آنکه عالی اش باشد جوشش عشق است کاندر می فتاد نمونه اش آب انگور در خمر است که به راستی چرا می جوشد؟ چرا درون خمره بی تابی می کند؟ جوشش آن ریشه در این دارد که آن می خوار علاقه و دوست دارد که می بنوشد و مست بشود، پس این جوشش ریشه در یک عشقی دارد، منتهی یک عشق سخیف و نازلی... مولانا وقتی که از عشق سخن می کند، برخلاف دیگران که از اندوخته های ذهنی خود می گویند، او از تجربیاتش یاد می کند و لذا مولوی وقتی در عرصه ی عشق سخن می کند تنها الفاظ نیست که بکار می بَرد. روزبهان بقلی در ابهر العاشقین با وجود اینکه نثر بسیار جذابی دارد، وقتی از عشق یاد می کند، یک عشق وهم آلودی است و اصلا کاملا پیداست که این مرد عشق را نچشیده و لمس نکرده است‌؛ اما وقتی مولانا از عشق می گوید کاملا هویداست که این مرد با پوست و خون خود عشق را به تمام معنا درک و دریافت کرده است سفر کردم به هر شهری دویدم چو شهر عشق من شهری ندیدم ندانستم ز اول قدر آن شهر ز نادانی بسی غربت کشیدم به غیر عشق آواز دهل بود هر آوازی که در عالم شنیدم ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
گوش کن... با لب خاموش سخن می گویم
4_5800763756027842845.mp3
8.39M
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 تــــرس آدمی گاهی باید از چیز هایی بهراسد؛ ولی اظهار شجاعت می کند، مانند موشی که تنها از گربه می ترسد و چون درکی و معرفتی از شیر ندارد ادعا دارد که از او ترسی هم ندارد و چه بسا گاهی هم با دم او بازی کند! گربه باشد شحنه هر موش‌خو موش که بود تا ز شیران ترسد او یا مانند آن روستایی که گاوش را یک شیر خورد و چون تاریک بود و شناخت نداشت، با فرض گاو بودن به شیر دست می زد روستایی گاو در آخر ببست شیر گاوش خورد و بر جایش نشست گفت شیر ار روشنی افزون شدی زهره‌اش بدریدی و دل خون شدی این چنین گستاخ زان می‌خاردم کو درین شب گاو می‌پنداردم ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نی حریف هر که از یاری بُرید پرده هایش پرده های ما درید ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ درخت لیمو را هیچ گاه به درخت انار پیوند نمی زنند چون هیچ سنخیت و شباهتی با همدیگر ندارند چون شرط پیوستگی سنخیت است، همان که فلاسفه می گویند: السنخیة علة إنضمام سنخیت و تشابه شرط پیوستگی و پیوند خوردن است و بخاطر همین است که هیچ گاه یک ولی خدا با هر کسی جوش نمی خورد و هر کسی با او نمی تواند ارتباط برقرار کند و مولانا همین حقیقت را در این قالب زیبا و لطیف بیان می کند: نی حریف هر که از یاری بُرید پیش تر گفتیم که "نی" یک معنای نمادین دارد و نی رمز و نمادی از ولی خداست چون دقیقا یک ولی خدا شبیه نی می ماند؛ نی درونش خالی است و چون درونش خالی است دمیده می شود و از آن آهنگ خوش شنیده می شود و یک ولی خدا هم چون درونش خالی و عاری از هوا و هوس است، خداوند در او می دمد و بر لبان حق می نشیند و سخن که می کند شکر بیرون می ریزد. این نی و ولی خدا حریف چه کسانی است؟ حریف برخلاف معنای معمول امروز که به معنای رقیب است، معنای دقیق آن هم حرف بودن و هم سخن بودن است؛ کسی برای شما حرفی داشته باشد، کسی همراه و دم ساز شما باشد به او "حریف" می گویند، و نی حریف و هم سخن و همراه چه کسی است؟ نی حریف هر که از یاری بُرید "یار" به معنای محبوب و بت است و آن رمز تعلقات آدمی است و کسی می تواند ولی خدا بشود که از تعلقات خود بگذرد و پله پله به سوی خدا راه بپیماید، پس این یکی از ویژگی های بارز اوست که از یار و محبوب و بت ها بگذرد و حالا هر کسی ولو از یک یار و تعلقی دست کشیده باشد، طبیعتا یک سنخیتی با این ولی خدا پیدا می کند و در نتیجه این ولی خدا حریف او خواهد شد و بر او حرف خواهد داشت و حرف خواهد زد. پرده هایش پرده های ما درید "پرده" به معنای آهنگ و نغمه و موسیقی است؛ کلام و سخن یک ولی خدا را به یک نغمه و موسیقی تشبیه می کند؛ چطور نغمه ها و آهنگ ها وقتی فاخر و بلند باشند گوش نواز و جان نوازند، می گوید: کلام یک ولی خدا هم دقیقا چنین تمثیل و وصفی دارد که مانند پرده و موسیقی است. "پرده هایش" یعنی سخنان و کلماتش و "پرده" دوم در این بیت به معنای حجاب و مانع است و مولانا می گوید: چطور شما یک آهنگ فاخری می شنوید برای لحظاتی فارغ از ماجرا های بیرونی می شوید و مشغله های پیرامونی را فراموش می کنید و وارد یک دنیای دیگری می شوید و غم و غصه ها را کنار می گذارید که هر کدام از غم و غصه ها یک مانع و حجابی هستند و اجازه نمی دهند انسان به نشاط و شادی واصل بشود، دقیقا کلمات اولیای خدا هم چنین مثالی دارند که حرف های آنها حجاب ها را از پیش چشمان شما دور می کنند. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
چه درونم تنهاست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا