🟣
● هر چیزی با ضد خود شناخته می شود. زیبایی با زشتی. سلامتی با مریضی. زندگی با مرگ و البته لذت حضور با غیبت:
از دستِ غیبتِ تو شکایت نمیکنم
تا نیست غیبتی نَبُوَد لذّتِ حضور
● شيرينىِ خوشبختى درك نشود، مگر آن گاه كه تلخىِ بدبختى چشيده شود.
لَن تُعرَفَ حَلاوَةُ السَّعادَةِ حتّى تُذاقَ مَرارَةُ النَّحْس
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
🟣
تفالی به حافظ عزیز وقتی که نیم ساعت دیگه امتحان شفاهی دارم 😭
ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت
چون به پرسیدن ارباب نیاز آمدهای
پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ
چون به هر حال برازندهٔ ناز آمدهای
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
نــــــــورمـــــاه
💠 ارزش ادب ادبی ناچیز محضر حضرت موسی که باعث هدایت و شهادت ساحران فرعون گشت. قرآنی که معمولا به جز
🟣
● ریشه ادب "حس حضور" است. لباس زیبا و حرکات آرام و کلمات شمرده همگی ناشی از حضور کسی است که او را تماشا می کند. اما حضور کامل متعلق به خداوند سبحان است که بقول مولانا چرا او را نمی بینید؟ وقتی ترسان از گناه می شوید چرا ترساننده را نگاه نمی کنید؟
از جرم ترسان میشوی وز چاره پرسان میشوی
آن لحظه ترساننده را با خود نمیبینی چرا؟
● اگر همانطور که از مردم حجاب می کنید و مرتکب رذائل نمی شوید، از خدا هم حجاب کنید تبدیل به فرشته می شوید.
اگر حجاب کنی از خدا، فرشته شوی
چنین که میکنی از مردمان حجاب اینجا
● آنكه در نهان از خداى بخشنده بترسد و با دلى توبهكار [باز] آيد.
مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَٰنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
نــــــــورمـــــاه
بهشت 🤗
🟣
● انسان هایی که با یگ گل ذوق زده می شوند عجیب نیستند. نگاه سعدی از یک گل و نگاه عطار از یک درخت عجیب نیست. اما عجیب کسی است که در رقص نور و گل و طبیعت، خفته باشد.
ز نوبهار به رقص است ذرّه ذرّه خاک
تو نیز جزو زمینی در این بهار مخسب
● عجیب خود اوست وقتی که تمام جهان برخاسته است، او نشسته و در گِل باشد!
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گُل بدمد باز و تو در گِل باشی
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
🟣
● انسان موجودی عجیب است؛ در خیابان راه می رود. دستان خودش را باز کرده و چشمان خودش را می بنندد. گویا امید دارد که وقتی باز کند چیزی بیابد؛ ولی دریغا که فقط باد عاید او می شود!
به یادگار کسی دامن نسیم صبا
گرفتهایم و دریغا که باد در چنگ است
● حافظ می گوید:
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________