🟣
● در ادبیات ما درخت سرو نماد آزادگی است و از همین رو سعدی از سرو سوال می کند که چرا میوه نمی دهی؟ و سرو در پاسخ می گوید: آزادگان تهی دست اند.
به سرو گفت کسی میوهای نمیآری؟
جواب داد که آزادگان تهیدستند
● انسان نیز می تواند مانند درخت سرو به آزاد بودن شهره باشد به شرط آنکه از این جهان قطع تعلق کند.
سر به آزادگی از خَلق برآرم چون سَرو
گر دهد دست که دامن ز جهان دَرچینم
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
نــــــــورمـــــاه
کتاب جالب و مفیدی برای پدر و مادر ها است.
«بچه هایمان به ما چه می آموزند؟»
🟣
● برای اینکه ما نیز فیضی به دست آوریم نیاز نیست هزار جهد و کوشش کنیم. تنها کافی ایست که نقش ها و نوشته های پراکنده را از لوح وجودی خود پاک کنیم و ورق ساده ای مثل دیگر ورق ها فراهم آوریم.
خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراکنده ورق ساده کنی
● مولانا نیز مانند حافظ دنبال ورق و کاغذی است که در آن نوشته ای نباشد تا بتواند پذیرای نوشته های الهی بر لوح وجودی خود باشد؛ زیرا کسی نمی تواند بر کاغذی که از قبل نوشته شده است، چیزی بنویسد.
بر نوشته هیچ بنویسد کسی
یا نهاله کارَد اَندر مَغرَسی
کاغذی جوید که آن بنوشته نیست
تخم کارد موضعی که کشته نیست
تو برادر موضع ناکِشته باش
کاغذ اسپید نابنوشته باش
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
نــــــــورمـــــاه
🟣 ● از نظر حافظ کسی که می خواهد به میوه های بهشتی برسد، باید از همین دنیا آغاز کند. ز میوههای به
🟣
فایدهای برای آن مدعی بهشت نیست، اگر امروز تمایلی به حوریها ندارد!
چه کار اندر بهشت آن مدعی را
که میل امروز با حوری ندارد؟
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________