هدایت شده از نــــــــورمـــــاه
🟣
● برای آب زلال تفاوتی ندارد که در کوزه بی ارزش بنشیند یا در ظرف زرین قرار گیرد. طعم و خاصیت این آب در کوزه و ظرف زرین تغییر نخواهد کرد. اما برای برخی تفاوت دارد که در چه لباس و جایگاهی باشند؛ زیرا اگر پَست باشد خود آنها نیز بی مقدار اند و اگر بُلند باشد خود آنها نیز بلند اند.
تفاوت کند هرگز آب زلال
گرش کوزه زرین بود یا سفال؟
● کسانی که خود را با زَر پیچیده اند را به درون آتش ببرید تا معلوم بشود که از مس یا طلا هستند.
زر اندودگان را به آتش برند
پدید آید آنگه که مس یا زرند
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🟣
● کسی را که مدح و سجده می کنند زَهر در جانش می ریزند؛ زیرا او هم باور می کند به راستی کسی شده است!
هر که را مردم سجودی می کنند
زهر اندر جان او می آکننند
● فرعون را همین سجده ها و مدح ها سبب شد که بگوید: من پروردگار بزرگ شما هستم(أنا رَبَّکُمُ الأَعْلَی).
از وفور مدح ها ، فرعون شد
کُن ذَلیلَ النّفس هَوناََ لا تَسُد
● بندگان خاص خداوند سبحان کسانی هستند که هوناً و متواضعاً راه می روند؛ یعنی آنها هر آنچه که واقعا هستند از خود عرضه می کنند(نه کم و نه بیشتر).
عِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
هدایت شده از نــــــــورمـــــاه
🟣
● سعادتمند کسی است که در دل خود خلوتی بیابد که به آن اشتغال ورزد.
وَ السَّعِيدُ مَنْ وَجَدَ فِي نَفْسِهِ خَلْوَةً يُشْغَلُ بِهَا
● بیرون از انسان سراسر آشفتگی است. از جایی که آشفته بازار باشد نمی توان آرامش را یافت و انسان چون از بیرون آرامش را پیدا نمی کند، در وجود او صد ولوله می افتد.
تو فراغت جویی اندر مشغله
چون نیابی، در تو افتد ولوله
● هر کسی که در خانه وجودی خودش، گنجی پیدا کند، هرگز قدمی در این آشفته بازار نمی گذارد.
هر پایْ که در خانه فرو رفت به گنجی
دیگر همه عُمرَش سَر بازار نباشد
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
نــــــــورمـــــاه
🟣 نوادری از انسان ها از خدا جزء خدا را طلب نمی کنند...! ● سعدی می گوید: هر کسی به اِزای ارزش و قیمت
🟣
ما از تو به غیرِ از تو نداریم تمنّا
حلوا به کسی ده که مَحبّت نَچشیدَست
● برای هر کسی در این دنیا و دنیای دیگر تمنایی ایست و اگر از ما سوال کنند تمنای شما چیست؟ پاسخ می آید که ما را جزء شما خواسته دیگری نباشد.
هر کسی را سر چیزی و تمنای کسیست
ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر
● و اگر ما را به بهشت هم ببرند، بازنگریم که او کجاست؟ و اگر نباشد بهشت بدون حضور او جزء رنگ و بو چیز بیشتری نخواهد داشت.
جنت مرا بیروی او هم دوزخست و هم عدو
من سوختم زین رنگ و بو، کو فر انوار بقا؟
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________