هدایت شده از نــــــــورمـــــاه
🟣
● شاید این تجربه را داشته اید که در مجلسی با حضور اغنیاء و ثروت مندان دعوت بوده اید. این مجلس شکنجه گاهی برای فقیران خواهد بود وقتی که اغنیاء شمع مجلس شده و از دارایی ها و معاملات میلیاردی خود سخن می کنند و آدم کم برخوردار به گوشه و حاشیه مجلس بُرده می شود.
ضیافتی که در آنجا توانگران باشند
شکنجهای است فقیران بیبضاعت را
● در گذشته امکانات و وسائل رفاهی ثروت مندان محدود تر و نهایتا خود را در چنین مجلسی نشان می داد. اما امروزه که این امکانات به لحاظ تعداد و وسعت جغرافیایی بی شمار شده است، هر شهری تبدیل به یک مجلس بزرگ و زَجرآور شده که فقیر بیچاره هر روز بیشتر در این مجلس بزرگ از داغ نیازی که دارد می سوزد و به حاشیه جامعه بُرده می شود.
چو درویش بیند توانگر به ناز
دلش بیش سوزد به داغ نیاز
● گویا که ثروتمندان فراموش کرده باشند آنچه که دارند از تکه تکه وجودی همین درویشان بیچاره به دست آمده تا اینکه توانسته اند به این جایگاه برسند. ما هر کجا آبی دیده ایم از جو به دریا رفته است.
گرچه محتاجیم چشم اغنیا بر دست ماست
هرکجا دیدیم آب از جو به دریا میرود
● و گویا فراموش کرده باشند که این مجلس هر چقدر هم بزرگ باشد، روزی به پایان می رسد. مجلسی که در مقیاس بزرگ تر حتی به پادشاهان و جمشید ها هم وفادار نبود.
سرودِ مجلسِ جمشید گفتهاند این بود
که «جامِ باده بیاور که جم نخواهد ماند»
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
از هنگام طلوع و غروب خورشید مشخص شد که هرکس در این دنیا به اوج برسد، در نهایت به زمین خواهد افتاد!
طلوع و از غروب مهر روشن شد که چرخ
هرکه را برداشت صبح از خاک، شام افتد به خاک
#صائب
🟣
چه سزاوار است كه انسان لحظاتى براى خود داشته باشد كه هيچ بازدارنده اى، او را از آن لحظه ها باز ندارد!
ما أحَقَّ الإنسانَ أن تكونَ لَهُ ساعَةٌ لا يَشغَلُهُ عَنها شاغِلٌ !
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🟣
● در ادبیات ما بیشترین رنج را کسانی متحمل می شوند که صاحب فضیلتی باشند. به تعبیر سعدی تیر های جفا همیشه در دل مردان هوشیار و آگاه می نشیند.
ز چرخ عربده جو بس خدنگ تیر جفا
بجست و در دل مردان هوشیار آید
● صائب می گوید: پاکان بیشتر از هر کس دیگری مورد ستم قرار می گیرند، همانطور که گندم وقتی پاک و خالص شود، زخم آسیاب می خورد.
پاکان ستم ز دور فلک بیشتر کشند
گندم چو پاک گشت خورد زخم آسیا
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
نــــــــورمـــــاه
🟣 ● کلمه "هنر" در هر مقطعی از تاریخ معنای مختلفی دارد. هنر در زمان فردوسی مهارت در جنگاوری و رزم با
🟣
● کسانی که از گوهر معرفت خبردار باشند، دل از دنیا بر می دارند و نسبت به رنگ و بوی آن بی تفاوت می شوند.
گر تو زآن معرفت خبر داری
دل از این رنگ و بوی برداری
● مولانا می گوید: برای اینکه نظم جهان برقرار باشد و امور زندگی در آن ادامه یابد، خداوند سبحان مهری بر چشم و دهان پادشاهان می نهند تا آنها با اینکه باخبرند از این حقیقت غافل باشند و دَست از پادشاهی برندارند!
پادشاهان جهان از بدرگی
بو نبردند از شراب بندگی
ورنه ادهموار سرگردان و دنگ
ملک را برهم زدندی بیدرنگ
لیک حق بهر ثبات این جهان
مهرشان بنهاد بر چشم و دهان
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
نــــــــورمـــــاه
🟣 ● بیشترین بهره را از نور آفتاب، ویرانه ها می برند؛ برخلاف خانه ها و آبادی ها که سقف دارند و نور د
🟣
● پیرمردی تعریف می کرد که در گذشته استفاده از گاو صندوق رواج داشت؛ اما من هر بار که از مغازه خارج می شدم، پول هایم را در داخل سطل آشغال می ریختم و با اینکه دزد مغازه های اطراف را غارت می کرد، یک بار هم از مغازه من چیزی دزدیده نشد. یا می گفت مردم گنج های خود را به ویرانه ها می سپردند چون به ذهن کسی خطور نمی کرد که در ویرانه ای گنجی پیدا کند.
بنابراین هیچ هوشیاری از سطل آشغال یا از ویرانه جویای گنج و ثروت نمی شود، مگر اینکه بطور اتفاقی چشم او به ویرانه ای برود و گنجی در آن پیدا کند که از آن روز به بعد هر ویرانه ای که ببیند مشتاقانه به سمت آن می شتابد.
غافلی ناگه به ویران گنج یافت
سوی هر ویران از آن پس میشتافت
● عطار از جمله ی آن غافلان بود که یک بار بطور اتفاقی از ویرانه ای گنج و نصیبی برده است و از آن روز در ویرانه ها خانه می کند اگرچه رنج آور باشد.
در خرابی جای میسازم به رنج
زانک باشد در خرابی جای گنج
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________