نــــــــورمـــــاه
🟣 ● کسی که عینک شیشه ای تیره در چشم داشته باشد، عالم در نگاه او تیره بنظر می آید. پیش چشمت داشتی
🟣
● آنکه خودش مرتکب اعمال زشت شده و در صفحه وجودش پلیدی ها نگاشته شده است، دیگران را به پلیدی متهم می کند. و بنابراین اگر کسی بگوید: همه مردم فاسد اند یعنی خودش فاسد شده است.
بد گمان باشد همیشه زشت کار
نامه ی خود خواند اندر حق یار
● انسان #بدکار نسبت به همه بدگمان است زیرا همه را مانند خود میداند.
الرَّجُلُ السَّوءُ لا يَظُنُّ بأحَدٍ خَيرا؛ لأنّهُ لا يَراهُ إلاّ بِوَصفِ نَفسِهِ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🟣
فقط یک قدم بردارید...!
● حافظ می گوید: در راه عشق فقط یک قدم بردارید که از همین قدم، سود ها و منفعت بسیاری کسب می کنید.
به عزمِ مرحله عشق پیش نِه قدمی
که سودها کنی ار این سفر توانی کرد
● در یک مجلسی وقتی جمعیت زیاد شد، میزبان مجلس گفت: بخاطر خدا یک قدم جلو تر بیایید. شیخ به منبر مجلس که رفت، گفت:
بخاطر خدا یک قدم جلوتر بیایید، والسلام!
● بگو: «شما را تنها به یک چیز اندرز میدهم، و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید.
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
نــــــــورمـــــاه
🟣 فقط یک قدم بردارید...! ● حافظ می گوید: در راه عشق فقط یک قدم بردارید که از همین قدم، سود ها و من
ابوسعید ابوالخیر جایی در کتاب اسرارالتوحید میگوید مجلسی را با چنین جملهای خاتمه دادند:
[هر کسی از آنجا که هست یک گام فراتر آید]
بله! خواهش امروز من همین است. هرکس به قدر توان خود یک قدم بیاید جلوتر...
هدایت شده از نــــــــورمـــــاه
به سرخی خون...
برای اینکه بتوان لایق وصال بود، باید در خون نشست، مانند یاقوت هایی که جواهرسازان در گذشته برای مدتی غسل خون می دادند تا رنگ سرخ خون را بگیرد و شایسته این باشد که در دست و صورت زیبارویی بنشیند.
تا بو که دست در کمر او توان زدن
در خون دل نشسته چو یاقوت احمریم
#حافظ
نــــــــورمـــــاه
به وقت حضور... دیگری گفتش که ابلیس از غرور راه بر من میزند وقت حضور #عطار
🟣
● کسی می تواند با خدای خودش خلوت کند و به اصطلاح "خلوت نشین" باشد که با وجود تجارت و زراعتی که دارد، افکار او پریشان نمی شود و معطوف به خداوند سبحان است.
چو هر ساعت از تو به جایی رود دل
به تنهایی اندر، صفایی نبینی
ورت جاه و مال است و زَرع و تجارت
چو دل با خدای است، خلوتنشینی
● شیخ ما را گفتند: فلان شخص بر روی آب راه میرود!
گفت: سهل است! چغزی (قورباغه) و صعوه ای (پرندهای کوچک) نیز بر روی آب میرود.
گفتند: فلان شخص در هوا میپرد!
گفت: زغن (پرندهای شبیه کلاغ) و مگس نیز در هوا میپرد.
گفتند: فلان شخص در یک لحظه، از شهری به شهری میشود!
شیخ گفت: شیطان نیز در یک نفَس از مشرق به مغرب میرود. این چنین چیزها را چندان قیمتی نیست! مرد آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخورد و بِخُسبد و بخرد و بفروشد و در بازار در میان خلق ستد و داد کند و زن خواهد و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خدای غافل نباشد.
رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصَارُ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________