🟣 ● وقتی کسی را دوست بدارید که هزار عاشق دیگر دارد و محبوب جهان است، با آن هزار نفر روز و شب منازعه نمی توان کرد. غیرتم کُشت که محبوبِ جهانی، لیکن روز و شب عربده با خلقِ خدا نتوان کرد ● و از همین رو عاشق از معشوق می خواهد که موی خود را به باد صبا نسپارد تا این باد بوی آن مو را به جهانیان نرساند. چون عاشق نیز نمی تواند از این بابت با باد صبا دعوا و نزاع کند(اصلا مگر می شود با باد دعوا داشت؟). بهرِ خدا زلف مَپیرای که ما را شب نیست که صد عربده با بادِ صبا نیست ● این باد صبا امروزه در شبکه های اجتماعی معنا پیدا کرده است که او خود را در ویترین به نمایش می گذارد و با این کار یک جهان او را تماشا می کنند و دلدار او می شوند. ابوسعید ابوالخیر می گوید: عاشق یک نفر باش که معشوق صد ها نفر دیگر نباشد. آن یار، طلب کُن که تو را باشد و بَس معشوقهٔ صد هزار کس را چه کُنی؟ ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________

🟣 و ‌دل‌ مرا ‌از‌ کردار زشت ‌و‌ گناهان رسوا کننده متنفر گردان. وَ أَشْعِرْ قَلْبِی الِازْدِجَارَ عَنْ قَبَائِحِ السَّیئَاتِ، وَ فَوَاضِحِ الْحَوْبَاتِ ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________

🟣 بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش ● وقتی که با یک نیم نگاهی می توان مالک صد ها قلب شد، چرا خوبان در این امر قصور می کنند؟ صد مُلکِ دل به نیم نظر می‌توان خرید خوبان در این معامله تقصیر می‌کنند ● امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: من درشگفتم از مردمانی که بردگان را با اموال خود میخرند و آزادگان را با نیکی خود نمی خرند. إِنِّي لَأَعْجَبُ مِنْ أَقْوَامٍ يَشْتَرُونَ الْمَمَالِيكَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ لَا يَشْتَرُونَ الْأَحْرَارَ بِمَعْرُوفِهِمْ‌ ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________

ز بی‌دردان علاج درد خود جستن به آن ماند که خار از پا برون آرد کسی با نیش عقرب‌ها #صائب

در آینه کم نگر که خودبین نشوی خود آینه شو تا همگی او بینی #ابوسعید_ابوالخیر

🟣 ● خوراک معنوی فرشتگان، شعر مولانا است و اگر مولانا سکوت کند، فرشتگان گرسنه می گویند: چرا ساکت نشسته ای؟ سخنم خور فرشته‌ست من اگر سخن نگویم ملک گرسنه گوید که بگو خمش چرایی ● حافظ می گوید: هنگام صبح از آسمان نوای رسایی به گوش می آمد، عقل و خرد پس از شنیدن این همهمه گفت: گویا که فرشتگان آسمان، شعر حافظ را حفظ و زمزمه می کنند. صبح‌دم از عرش می‌آمد خروشی، عقل گفت «قُدسیان گویی که شعرِ حافظ از بَر می‌کنند» ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________