ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سَهی قَدان سیه چشم ماه سیما را
┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ ندانم ] نمی دادم
[ از چه سبب ] چرا؟ از چه روی؟
[ رنگ آشنایی ] رنگ و بوی آشنایی، راه و روش مهربانی و مهرورزی و توجه به دیگران
[ سَهی ] راست رُسته، درختی که صاف بالا رفته باشد. معمولا سهی را وصف درخت "سَرو" بکار می برند چون در بین درختان تنها درختی که صاف و راست بالا می رود و راست قامت است، سرو است
[ سهی قدان ] کسانی که قد و قامت راستی دارند
[ سیما ] چهره
[ ماه سیما ] ماه روی، کسی که چهره ی او مثل ماه زیباست
┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
این بیت نیز مانند بیت اول و دوم و سوم حال و هوای عاشقانه و شکوه های عاشقانه دارد.
حافظ می گوید: نمی دانم چرا هر کجا جمالی و زیبایی وجود دارد، رنگ و بوی آشنایی به مشام نمی رسد؟ نمی دانم چرا هر کسی جلوه و جمالی دارد و روی خوشی دارد، روی خوشی به ما نشان نمی دهد و نامهربانی می کند؟
حافظ می گوید: چرا کسانی که قد و قامت بلندی دارند، چشمان سیاه دارند، چهره ای مانند ماه دارند، نمی دانم در وجود آنها چرا انسان بوی آشنایی احساس نمی کند؟ چرا طرح رفاقت و دوستی با آنها دیده نمی شود؟ تو گویی آنها بویی از انس و الفت و مهر و وفا نبرده باشند.
در حقیقت این بیت هم شِکوه از محبوب ابد و ازل است؛ اما حافظ حرف دل خودش را جای دیگری خالی می کند چون چنین جرات و جسارتی در ساحت او ندارد، این فرم قالب را انتخاب کرده.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
نــــــــورمـــــاه
🔶 بازگشت روزگار جاهلیت
امیرالمؤمنین علیه السلام در توصیف روزگار جاهلیت می فرماید:
«بأرض عالمها ملجم وَ جاهلها مکرم»
در سرزمینی که دانای آن ملجم است و اما جاهلشان محترم و مکرم اند!
ملجم از "لجام" است و در فارسی "لغام" گفته می شود و آن وسیله ای است که دهان حیوان با آن بسته می شود؛ گویی در چنین روزگاری دهان عالم بسته است و نمی تواند سخن گوید و در مقابل جاهلی که از علم تهی است، مورد احترام قرار می گیرد و مردم چنان پروانه دور او گرد می آیند و سخنان او را می شنوند!
امام صادق علیه السلام می فرماید:
«الْكَذَّابَ يَهْلِكُ بِالْبَيِّنَاتِ وَ يَهْلِكُ أَتْبَاعُهُ بِالشُّبُهَاتِ»
دروغگو با برهانهای روشن هلاک گردد، و پیروانش بوسیله شبهات.
علامه ی مجلسی در معنای این روایت می گوید: «أريد بالكذاب في هذا الحديث إما مدعي الرئاسة بغير حق و سبب هلاكه بالبينات إفتاؤه بغير علم مع علمه بجهله و سبب إهلاك أتباعه بالشبهات تجويز كونه عالما و عدم قطعهم بجهله فهم في شبهة من أمر» منظور از کذاب در این روایت، مدعی ریاست(مدعی علم و سروری) ناحق است. دلیل هلاک شدن او با برهان های روشن، حکم کردن وفتوا دادن (دروغ گفتن) بدون علم و آگاهی است، در حالی که از جهل و نادانی خود با خبر است. دلیل هلاک شدن پیروانش با شبهات، عالم دانستن وی و یقین نداشتن به جهل وی است، پس در کار او شک و شبهه دارند...
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:
«إن بین یدی القائم سنین خداعة، یکذب فیها الصادق و یصدق فیها الکاذب و یقرب فیها الماحل و فی حدیث و ینطق فیها الروبیضة...»
پیش از قیام قائم، سال هایی پر از خدعه و نیرنگ خواهد بود، افراد راستگو و صادق، تکذیب شده و دروغگویان تصدیق می شوند و شخص ماحل مورد احترام خواهد بود [و در حدیث دیگر است که فرمودند:] در آن اوضاع شخص روبیضه سخنوری می کند.
در روایت دیگر سلمان از رسول الله می پرسد: روبیضه چیست؟ و حضرت می فرماید: «یتکلم فی امر العامه» کسی که در امور عامه و کلی مردم سخنوری می کند(کنایه از اظهار نظر او در امور مهم و عام مردم در حالی که چنین جایگاهی ندارد).
📍و در چنین زمانی است که عالم در میان جهال غریب می شود:
العلماء غرباء لکثرة الجهال بینهم
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 اســـلــــام و لـــــبــــاس وارونــــــه
در تعبیری از روایت، اسلام عریان است:
الإسلام عریان
و این اسلام عریان، نیاز به لباس دارد. و لباسش می تواند وارونه باشد:
و لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا
ابن ابی الحدید در معنای روایت فوق می گوید:
این عادت عرب است که(فرو یعنی پوستین را پشت و رو می پوشد) و آن اینکه طرف پُرداز را روی بدن قرار می دهد و پوست را آشکار می کند و مراد از واژگون شدن، احکام اسلامی در آن زمان است
(شرح ابن ابی الحدید ج ۷ ص ۱۹۲).
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 مـــــومــــن وارونـــــه
اگر اغلب مردم به سمت باطل واژگون باشند، مومن نیز معکوس و منکوس آنها خواهند بود و اگر عکس و بخش باطل اکثر باشد، مومن غریب می شود، همانگونه که امام صادق علیه السلام در جواب ناله ها و اظهار غربت محمد بن مسلم می فرماید:
إن المؤمن فی هذه الدار غریب و فی هذا الخلق المنکوس
علامه ی مجلسی در معنای روایت فوق می گوید:
یعنی در میان این خلق هم غریبی؛ و آنها را وارونه خواند، چون[بخش اکثر باطل] از آدمیت جدا شدند و مانند بهائم و چهارپایان گردیدند؛ یا از حدود آدمیت به مقام جانوری برگشتند؛ یا دلشان وارونه شده و چیزی از حق نمیفهمند؛ یا کنایه از نومیدی و زیانکاری است؛ یا بدترین حال روحی آنها را مانند کرده به بدترین حال جسمانی آنها؛ یا اینکه چون رو گرداندند از بالا رفتن به درجات کمالات روحانیه و تنها به شبهات جسمانیه نگرانند، گویا وارونه اند
(بحار ج ۶۴ ص ۲۴۶)
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________