در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ گفته حافظ ] اشعار حافظ
[ سرود ] نغمه، آواز
[ زهره ] ستاره ناهید در آسمان سوم قرار دارد. این ستاره در ادبیات فارسی بعنوان نوازنده ی آسمان یاد می شود؛ یعنی مانند کسی تصور می کنند که در آسمان سوم نشسته و یک چنگی در دست دارد و می خواند.
[ مسیحا ] مسیح لقب حضرت عیسی است که هرگز کشته نشد و طبق روایات به آسمان چهارم رفت و این مسیح مظهر طهارت و متانت است. در زبان سُریانی به آخر همه ی اسم ها الف می افزایند و حافظ برای اینکه وزن شعر رعایت بشود از این واژه استفاده کرد.
┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
حافظ در این بیت اشعار خود را می ستاید؛ اما عرفا و مردان بزرگ از خود تعریف نمی کنند و در واقع تعریف از خود را حمل به ستایش خداوند سبحان می کنند؛ زیرا هر آنچه که دارند را لطف الهی قلمداد می دانند. حافظ می گوید:
آنکه در طرزِ غزل نکته به حافظ آموخت
یارِ شیرین سخنِ نادره گفتارِ من است
خداوند سبحان این طرز و شیوه از غزل را به من آموخت
حافظ در جای دیگری می گوید:
در پس آینه طوطی صفتم داشته اند
آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم
من مثال طوطی دارم که اگر طوطی سخنی می گوید برای خودش نیست و بلکه به او این سخن را آموخته اند و من نیز هر چه می گویم از استاد اعظم آموختم
حافظ در جای دیگری می گوید:
حافظ از مشرب قسمت گله بی انصافیست
طبع چو آب و غزل های روان ما را بس
مبادا از قسمت های الهی گله مند باشی که حافظ! خدا طبعی مثل آب زلال به تو عنایت و کرامت کرده که توانستی چنین غزل های روان و راحت بگویی.
پس اساسا حافظ غزل ها را متعلق به خود نمی داند و به همین خاطر می تواند با شکوه از غزلیات خود ستایش کند و بگوید:
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
شعر و غزل من آنقدر طَرب ناک و فرح انگیز است که اگر آواز خوان آسمان سوم(ستاره زهره) به صدای بُلند بخواند تا به گوش مسیحای آسمان چهارم برسد، او چنان شاد می شود که به ناگزیر برمی خیزد و به رقص درمی آید و اگر چنین چیزی از مسیحا دیدی تعجب نکن. همان مسیحایی که دنیایی از وقار و متانت و پارسایی است.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ دل از دست رفتن ] کنایه از بی تاب شدن، تاب و توان را از دست دادن
[ صاحب دلان ] جمع "صاحب دل" به معنای اهل دل است؛ صاحب دل کسی است که به ظواهر این دنیا دل نمی بندد و در حقیقت صاحب دل خویش است و دل او از دست نرفته
[ خدا را ] بخاطر خدا، محض رضای خدا
[ دردا ] افسوس، دریغا
[ راز پنهان ] رازی که پنهان بوده و باید پنهان بماند. مقصود از "راز پنهان" در اینجا راز عشق است
═✾ شرح ✾═┅┄┈
ابیات این غزل هر کدام موضوع خاصی را دنبال می کنند و به همین خاطر بسیار متنوع است. این غزل هم به مسائل اجتماعی اشاره دارد و هم خالی از عشق نیست.
ریشه های یک گل باید در دل خاک پوشیده و پنهان بماند و اگر پنهان بماند گل می تواند رشد کند؛ اما اگر آن ریشه ها آشکار شدند گل دیگر نمی تواند طروات و خرم و شادابی خود را نشان بدهد و آرام آرام خشک و خشکیده می شود. عشق حق برای عاشق حق مثال همان ریشه های گل را دارد که باید پنهان و مستور بماند؛ یعنی بین خود و خدا رازگونه باشد. برای عاشق و محب، اگر عشق او راز باشد؛ یعنی مستور و پوشیده باشد، رشد و حیاتی به دنبال دارد و به گل می نشیند؛ اما اگر بُروز پیدا کرد و آشکار شد؛ دیگر آثار خود را از دست می دهد و چه بسا گاهی مخرب نیز خواهد شد.
شیطان همیشه دنبال آشکار کردن عشق انسان به خداوند است چون خشکیده شدن انسان در همین حالت پدید می آید. و اگر این عشق آشکار شود، بازار مرید بازی ها شروع می شود و چون انسان ها گِرد او جمع شوند، زمینه ی غرور را فراهم می کنند.
در اینجا است که باید صاحب دلانی حاضر باشند؛ یعنی کسانی که دل و دین خود را حفظ کردند و عاشقی خود را مستور نگاه داشتند و در نهایت به مقصد ارجمندی رسیدند. آنها می توانند آدمی را هدایت و ارشاد کنند تا از این بهران جانی به سلامت بگذرند.
و اگر هم آشکار شدن عاشقی به غرور نینجامد، می تواند آزار و زحمت دیگران را به خود جلب می کند؛ چرا که عاشق سخنی می گوید که برای دیگر مردمان قابل درک نیست. در نفحات الأنس آمده که خواجه علی رامتینی می گوید:
اگر در روی زمین یکی از فرزندان خواجه عبدالخالق بودی منصور هرگز بر سر دار نرفتی
منصور سَر دار رفت چون نتوانست عشق خود را مهار و کنترل کند و در نتیجه چیز هایی را اظهار کرد که نباید اظهار می کرد! و همین باعث اسباب زحمت او شد. و اگر عارفی بود که به منصور می رسید و او را در حالت مستی، هدایت و تربیت می کرد می توانست از این مرحله بگذرد.
حافظ می گوید: من نمی خواهم سرنوشتی مثل سرنوشت منصور داشته باشم و ای کاش که یک صاحب دلی در مسیر من قرار می گرفت و من را هدایت می کرد تا می توانستم عشق خود را مستور نگاه دارم.
ای صاحب دلان !
ای کسانی که دین خود را حفظ کردید !
ای کسانی که عشق خود را مستور نگاه داشتید !
شما را به خدا کاری کنید که دل من دارد از دست می رود؛ یعنی به اختیار خودم نیست و همین فردا است که عشق خودم را آشکار و بازگو کنم و همه را از این رازی که تاکنون مستور بوده باخبر کنم.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
کشتی شکستگانیم ای باد شُرطه برخیز
باشد که بازبینیم دیدار آشنا را
┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ شرطه ] یک واژه ی هندی به معنای "موافق" است
[ باد شرطه ] باد موافق، بادی که موافق با جهت کشتی است و در نتیجه باعث شتاب بیشتر کشتی خواهد بود
[ برخیز ] بلند شو؛ ولی در اینجا چون درباره ی باد بکار رفته به معنای "بوز" است
[ باشد که ] امید است که، انتظار می رود، چه بسا
[ باز بینیم ] دوباره ببینم. دیدار دو معنا دارد: ۱. دیدن ۲. چهره و رخسار که در همین جا به همین معناست
[ باز بینیم دیدار آشنا را ] دوباره ببینم چهره ی آشنا و یار را. پس "دیدار آشنا" به معنای "سیمای محبوب" است.
┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
حافظ می گوید: خدایا من پیر شدم و کشتی تن من، سلامت گذشته ی خود را ندارد و مانند یک کشتی شکسته است. دنیا مانند دریای ژرف عمیق و مواج است و مشکلات خودش را دارد. روح من هم از توست و باز هوای دیدارد جمال تو را دارد. پس پیر و مرادی برسان تا نقش باد موافق را بازی کند و من خسته را از این دریای پریشان به ساحل آرام تو برساند.
البته این کشتی می تواند کشتی زندگی باشد که همه ی ما بر آن نشسته ایم و هر کدام زندگی خود را داریم؛ اما زندگی هر کدام از ما مانند کشتی شکسته است؛ یعنی سالم نیست و هیچ یک از ما حقیقتا در این دنیا سالم زندگی نمی کنیم. زندگی های ما آغشته است و دیر یا زود هم در این دنیای ژرف فرو می رویم. تنها کسی که می تواند نقش باد موافق را داشته باشد، ولی خداست که می تواند مثل باد موافق بر این کشتی زندگی ما بوزد. به امید اینکه با حمایت او دوباره چهره و سیمای آن یار و آشنا را ببینیم.
حافظ در این بیت زندگی را به کشتی و دنیا را به دریا و ولی خدا را به باد شرطه تشبیه می کند. و آن را با این وصف صدا می زند و می گوید: ای باد شرطه! بیا و بر کشتی زندگی ما بوز که کشتی ما شکسته و سالم نیست و ما با این زندگی راه به جایی نمی بریم و بالاخره غرق خواهیم شد و تنها کسی که می تواند ما را نجات دهد تو هستی. تویی که می توانی زمینه ی حضور دوباره ی ما را در بارگاه حق فراهم آوری و تویی که می توانی چشمان ما را به جمال یار روشن کنی.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
طراحی باغ گندم (فضای تفریحی و آموزشی )
🔻برای طراحی بنر، پوستر ، آرم، تایپوگرافی اسم و... می توانید با ما ارتباط برقرار کنید:
@henduneir
نــــــــورمـــــاه
🔸تقلا در دریای عمیق
📍روزی یک نفر پای شتر خود را باز می کند و حیوان را از گزند تلف و سرقت دزد ها به خداوند سبحان می سپارد و توکل بر خدا می کند. پیامبر صلی الله علیه و آله که این صحنه را می بیند می فرماید: «إعقل و توکل» اول پای شتر را ببند و بعد توکل کن.
"عقال" وسیله ای است که پای شتر با آن بسته می شود که در حالت دستوری بصورت "إعقل" در می آید؛ یعنی لازمه ی توکل، پیمودن مسیر و کوشش در آن جهت است.
📍نقش انسان در "إعقل" است و إعقل به معنای تقلا کردن(تلاش کردن و دست و پا زدن) در دریای خروشان است. و نقش خداوند در "اعانت" است که به تقلا کننده کمک می رساند. و لذا یکی از اسماء زیبای خداوند "معین" است و معین به معنای اعانت کننده است و تنها شرط اعانت خداوند سبحان، تقلای آدمی است، از این رو خداوند به ایمان و کفر افراد در کمک رساندن نگاه نمی کند و آن را اولویت قرار نمی دهد.
📍با این حال اگر کسی بخواهد در مسیر ایمان قدم گذارد و از خداوند سبحان از شر نفس خویش کمک گیرد، ابتدا باید محل فرود کمک الهی را مهیا سازد و مهیا سازی آن به "عبد بودن" است.
"عبد" یعنی کوبیده شده و عرب به راهی که کوبیده و صاف شده باشد «طریق المعبد» می گوید؛ یعنی راه کوبیده شده، صاف شده، هموار شده و به ماشین هایی که زمین ها را صاف می کند "عابد" یعنی کوبنده می گوید. از این رو "عابد" به کسی گفته می شود که نفس خودش را سرکوب کرده و به این وسیله تبدیل به جاده ی هموار کرده باشد؛ زیرا اگر جاده صاف و هموار نباشد، نمی تواند خود را پذیرای اعانت و لطف خداوند کند.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَيْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ» اى بندگان خدا، محبوب ترين بندگان خدا در نزد او بنده اى است، كه خدايش در مبارزه با نفس يارى دهد.
📍وسیله ی عابد برای خراش و هموار کردن زمین وجودی اش" تقوا" است؛ امام کاظم علیه السلام می فرماید: «يا بُنَيَّ، إنَّ الدُّنيا بَحرٌ عَميقٌ، قَد غَرِقَ فيها عالَمٌ كَثيرٌ ، فَلتَكُن سَفينَتُكَ فيها تَقوَى اللّه» لقمان به پسرش گفت: دنیا، دریای عمیق است که بسیاری در آن غرق شده اند و سفینه ی نجات تو از این دریا، تقوای الهی است.
"سفینه" به آن چیزی می گویند که دریای خروشان را می خراشد و راه خود را هموار کند، به همین علت به کشتی "سفینه" گفته می شود.
📍این وضعیت در عصر غیبت سخت تر است چون در عصر غیبت "عَلَم" و کسی که بعنوان نشانه راه را نشان می دهد غایب است تا اینکه مسلمان به مرحله "غریق" یعنی غرق شدن می رسد: «سَتُصِیبُکُمْ شُبْهَهٌ فَتَبْقَوْنَ بِلَا عَلَمٍ یُرَى وَ لَا اِمَامٍ هُدًى وَ لَا یَنْجُو مِنْهَا اِلَّا مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ الْغَرِیقِ» و در اینجا است که مسلمان بیشتر از قبل به امداد و اعانت الهی نیاز پیدا می کند؛ منتهی قبل از آن باید تقلا کند(دست و پا بزند) و تقوای الهی پیشه گیرد تا به عهد خود در این مسیر عمل کرده باشد: «أوفوا بعهدي أوفي بعهدكم».
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________