کشتی شکستگانیم ای باد شُرطه برخیز
باشد که بازبینیم دیدار آشنا را
┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ شرطه ] یک واژه ی هندی به معنای "موافق" است
[ باد شرطه ] باد موافق، بادی که موافق با جهت کشتی است و در نتیجه باعث شتاب بیشتر کشتی خواهد بود
[ برخیز ] بلند شو؛ ولی در اینجا چون درباره ی باد بکار رفته به معنای "بوز" است
[ باشد که ] امید است که، انتظار می رود، چه بسا
[ باز بینیم ] دوباره ببینم. دیدار دو معنا دارد: ۱. دیدن ۲. چهره و رخسار که در همین جا به همین معناست
[ باز بینیم دیدار آشنا را ] دوباره ببینم چهره ی آشنا و یار را. پس "دیدار آشنا" به معنای "سیمای محبوب" است.
┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
حافظ می گوید: خدایا من پیر شدم و کشتی تن من، سلامت گذشته ی خود را ندارد و مانند یک کشتی شکسته است. دنیا مانند دریای ژرف عمیق و مواج است و مشکلات خودش را دارد. روح من هم از توست و باز هوای دیدارد جمال تو را دارد. پس پیر و مرادی برسان تا نقش باد موافق را بازی کند و من خسته را از این دریای پریشان به ساحل آرام تو برساند.
البته این کشتی می تواند کشتی زندگی باشد که همه ی ما بر آن نشسته ایم و هر کدام زندگی خود را داریم؛ اما زندگی هر کدام از ما مانند کشتی شکسته است؛ یعنی سالم نیست و هیچ یک از ما حقیقتا در این دنیا سالم زندگی نمی کنیم. زندگی های ما آغشته است و دیر یا زود هم در این دنیای ژرف فرو می رویم. تنها کسی که می تواند نقش باد موافق را داشته باشد، ولی خداست که می تواند مثل باد موافق بر این کشتی زندگی ما بوزد. به امید اینکه با حمایت او دوباره چهره و سیمای آن یار و آشنا را ببینیم.
حافظ در این بیت زندگی را به کشتی و دنیا را به دریا و ولی خدا را به باد شرطه تشبیه می کند. و آن را با این وصف صدا می زند و می گوید: ای باد شرطه! بیا و بر کشتی زندگی ما بوز که کشتی ما شکسته و سالم نیست و ما با این زندگی راه به جایی نمی بریم و بالاخره غرق خواهیم شد و تنها کسی که می تواند ما را نجات دهد تو هستی. تویی که می توانی زمینه ی حضور دوباره ی ما را در بارگاه حق فراهم آوری و تویی که می توانی چشمان ما را به جمال یار روشن کنی.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
طراحی باغ گندم (فضای تفریحی و آموزشی )
🔻برای طراحی بنر، پوستر ، آرم، تایپوگرافی اسم و... می توانید با ما ارتباط برقرار کنید:
@henduneir
نــــــــورمـــــاه
🔸تقلا در دریای عمیق
📍روزی یک نفر پای شتر خود را باز می کند و حیوان را از گزند تلف و سرقت دزد ها به خداوند سبحان می سپارد و توکل بر خدا می کند. پیامبر صلی الله علیه و آله که این صحنه را می بیند می فرماید: «إعقل و توکل» اول پای شتر را ببند و بعد توکل کن.
"عقال" وسیله ای است که پای شتر با آن بسته می شود که در حالت دستوری بصورت "إعقل" در می آید؛ یعنی لازمه ی توکل، پیمودن مسیر و کوشش در آن جهت است.
📍نقش انسان در "إعقل" است و إعقل به معنای تقلا کردن(تلاش کردن و دست و پا زدن) در دریای خروشان است. و نقش خداوند در "اعانت" است که به تقلا کننده کمک می رساند. و لذا یکی از اسماء زیبای خداوند "معین" است و معین به معنای اعانت کننده است و تنها شرط اعانت خداوند سبحان، تقلای آدمی است، از این رو خداوند به ایمان و کفر افراد در کمک رساندن نگاه نمی کند و آن را اولویت قرار نمی دهد.
📍با این حال اگر کسی بخواهد در مسیر ایمان قدم گذارد و از خداوند سبحان از شر نفس خویش کمک گیرد، ابتدا باید محل فرود کمک الهی را مهیا سازد و مهیا سازی آن به "عبد بودن" است.
"عبد" یعنی کوبیده شده و عرب به راهی که کوبیده و صاف شده باشد «طریق المعبد» می گوید؛ یعنی راه کوبیده شده، صاف شده، هموار شده و به ماشین هایی که زمین ها را صاف می کند "عابد" یعنی کوبنده می گوید. از این رو "عابد" به کسی گفته می شود که نفس خودش را سرکوب کرده و به این وسیله تبدیل به جاده ی هموار کرده باشد؛ زیرا اگر جاده صاف و هموار نباشد، نمی تواند خود را پذیرای اعانت و لطف خداوند کند.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَيْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ» اى بندگان خدا، محبوب ترين بندگان خدا در نزد او بنده اى است، كه خدايش در مبارزه با نفس يارى دهد.
📍وسیله ی عابد برای خراش و هموار کردن زمین وجودی اش" تقوا" است؛ امام کاظم علیه السلام می فرماید: «يا بُنَيَّ، إنَّ الدُّنيا بَحرٌ عَميقٌ، قَد غَرِقَ فيها عالَمٌ كَثيرٌ ، فَلتَكُن سَفينَتُكَ فيها تَقوَى اللّه» لقمان به پسرش گفت: دنیا، دریای عمیق است که بسیاری در آن غرق شده اند و سفینه ی نجات تو از این دریا، تقوای الهی است.
"سفینه" به آن چیزی می گویند که دریای خروشان را می خراشد و راه خود را هموار کند، به همین علت به کشتی "سفینه" گفته می شود.
📍این وضعیت در عصر غیبت سخت تر است چون در عصر غیبت "عَلَم" و کسی که بعنوان نشانه راه را نشان می دهد غایب است تا اینکه مسلمان به مرحله "غریق" یعنی غرق شدن می رسد: «سَتُصِیبُکُمْ شُبْهَهٌ فَتَبْقَوْنَ بِلَا عَلَمٍ یُرَى وَ لَا اِمَامٍ هُدًى وَ لَا یَنْجُو مِنْهَا اِلَّا مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ الْغَرِیقِ» و در اینجا است که مسلمان بیشتر از قبل به امداد و اعانت الهی نیاز پیدا می کند؛ منتهی قبل از آن باید تقلا کند(دست و پا بزند) و تقوای الهی پیشه گیرد تا به عهد خود در این مسیر عمل کرده باشد: «أوفوا بعهدي أوفي بعهدكم».
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ ده روزه ] چند روزه، روز های کم و اندک. بسیاری می گویند: دنیا دو روز است و حافظ می گوید: حالا هشت روز هم روی دو روز بگذار
[ مهر ] محبت
[ گردون ] گردون ده، کنایه از آسمان که در نگاه گذشتگان در حال گردش و چرخش بوده؛ یعنی فکر می کردند که آسمان می چرخد، غافل از اینکه چرخش برای زمین است؛ ولی در اینجا مقصود از "گردون" روزگار است، روزگاری که می چرخد و روزی رو به انسان می کند و روزی به انسان پشت می کند. روزی سراسر از نعمت است و روزی آماج بلا ها است: «إلا جعل الله علیه من النعماء و الابتلاء».
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «الدهر یومان یوم لک و یوم علیک» روزگار دو روز است: یک روز رو به توست و یک روز پُشت به توست
[ ده روزه مهر گردون ] مهر و محبت روزگار نسبت به آدمی، که این کنایه از دوران کوتاه جوانی، زیبایی و محبوبیت انسان است
[ افسانه ] داستان های دروغین و ساختگی
[ افسون ] مکر، فریب، سحر، جادو
[ افسانه است و افسون ] مثل افسانه و افسون مبنا و اساس استواری ندارد، بی پایه است، بی اساس است
[ به جای ] در حق، درباره ی، برای
[ نیکی به جای یاران ] خوبی کردن در حق دوستان
[ فرصت شمار ] غنیمت شمار، مغتنم بدان
[ یارا ] الف موجود در این کلمه الف نداء است و در حقیقت "ای یار" بوده
┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
این بیت حافظ یک پند و حکمت اخلاقی است.
حافظ به همه ی کسانی که یک مجال و فرصتی دارند می گوید: اِقبال دنیا به آدمی چندان دراز و بلند نیست، پایه و اساسی ندارد، مثل افسانه و افسون است؛ یعنی بعد از مدتی هیچ اثری از آن نخواهی دید. بعد از مدتی نه جوانی خواهد ماند، نه قدرتی، نه زیبایی... و همینطور اگر منصبی هم باشد، برای صاحبش تا ابد باقی نمی ماند و به همین خاطر بهترین کار غنیمت شمردن این اوقات گذرا و زود گذر است. و معنای غنیمت شمردن این است که انسان در حق یاران خویش نیکی کند که آنچه که تنها می ماند نیکی به یاران است. حافظ می گوید:
جزء نکویی اهل کرم نخواهد ماند
ای یار! محبت چند روزه ی روزگار، مکر و فریبی بیش نیست که به آن دل مبند؛ زیرا ناپایدار و فانی است. پس خوبی در حق دوستان را فراموش نکن و آن را غنیمت بدان.
حافظ می گوید: اگر چند روزی مورد لطف روزگار واقع شدید، نباید سبب غرور تو باشد چون مهر روزگار مثل افسانه و افسون مبنا و اساسی ندارد. پس در وقتی که به یک موفقیتی رسیدی، از کار خیر و خوبی کردن در حق دوستان خویش غافل نشو و غفلت نکن.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
در حلقه گل و مُل خوش خواند دوش بلبل
هاتِ الصَبوح هُبوا یا ایها السُکارا
┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ حلقه ] به هر چیز گِرد شکل و تو خالی گفته می شود. به مجلس و محفلی هم که افراد دایره وار دور هم بنشینند "حلقه" گفته می شود
[ حلقه گل و مل ] باغ و باغچه ای که بساط باده هم در آن فراهم باشد. جمع باغ و باده "حلقه گل و مل" گفته می شود
[ دوش ] دیشب
[ هات ] بیاور و بده
[ الصبوح ] به شرابی گفته می شود که وقت صبح نوشیده می شود تا خماری و خواب زدگی را از انسان دور کند
[ هبوا ] بیدار شوید
[ السکارا ] جمع "سَکران" به معنای مست است. "سکاران" یعنی مستان
┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
جمع و جماعتی که در یک باغ کنار هم قرار گیرند و باده هم داشته باشند. تعییر شاعرانه ی چنین فضایی "حلقه گل و مل" می شود چون هم حلقه(محفل) است و هم گل(باغ) است و هم مُل(باده) است.
و اینک جماعت دیگری را تصور کنید که انسان های پاک و لطیفی باشند و از طرفی هم با هم بنشینند و در باب معرفت حق، سخن بگویند و سخن بشوند که چنین محفلی هم یک "حلقه گل و مل" خواهد بود؛ زیرا در اینجا محفلی برپا است که انسان هایی به لطافت گل گرد هم آمدند و از معرفت حق می گویند که باعث مستی و شیدایی و شوریدگی است.
و از آن جایی که حافظ شاعر عارفی ایست، وقتی "حلقه گل و مل" می گوید، محفل دوم را در نظر خود دارد که در این محفل " گل" رمزی برای پاکان است. "مل" رمزی برای معرفت است؛ همانطور که "بلبل" رمزی برای انسان عاشق است. از آنجایی که بلبل عاشق گل است از او بعنوان نماد و رمز یک انسان عاشق در ادبیات یاد می شود.
در کلام حافظ قرینه ای وجود دارد که نشان می دهد مقصودش از "بلبل" انسان عاشق است؛ زیرا می گوید: «خوش خواند دوش بلبل» و بلبل هم که شب نمی خواند و در هنگام شب ساکت است و معمولا اول صبح می خواند.
این بیت، یک تصویر بسیار لطیف و شاعرانه ای است که حافظ از یک محفل شبانه ی اولیای خدا و پاکان طرح می کند. گویا محفلی شبانه بوده که گل هایی از خوبان گرد هم بودند و از معرفت حق می گفتند و می شنیدند. و یک عاشق شوریده ای هم در آن محفل زمزمه های عاشقانه سَر می داده و آن محفل به پایان رسیده و حافظ در خلوت و تنهایی خویش یک حالت خماری داشته و با همین حال شب را به صبح رسانده و در وقت صبح از ساقی(خداوند) تمنا می کند که با شراب صبح گاهی این حالت خماری را دفع کند و او را مست نماید.
و از طرفی هم همین حافظ به کسانی که مست خواب اند و شب را تا صبح در غفلت به سَر کردند، نهیب می زند و می گوید: ای کسانی که مست خواب هستید، بیدار شوید که آفتاب دمید.
به اندازه ای که آن محفل خوش بوده، تمام شدنش ناخوش بده. به اندازه ای که آن محفل او را سَرمست می کرده طبیعتا به همان اندازه هم خماری بوده و لذا حافظ در حال حاضر خمار است و برای دفع خماری طالب شراب می شود. چون وقت، وقت صبح و پایان شب است، "شراب صبوح" طلب می کند و "شراب صبوح" به شرابی گفته می شود که وقت صبح نوشیده می شود و لذا می گوید: «هاتِ الصَبوح» ای ساقی! خمارم و در این وقت صبح با یک جام صبوحی من را مست کن. جام صبوحی این است که خداوند سبحان، حال خوشی را به انسان کرامت کند و حال خوش همان کاری با آدمی می کند که جام صبوح(شراب صبحگاهی) می کند.
و از طرفی حافظ آنچه که برای خود می خواهد، برای دیگران هم می خواهد که دست از خواب غفلت و صبح دَم بردارند. حافظ می گوید:
شکر خواب صبحدم تا چند
ای مستان عالم خواب و خیال !
ای کسانی که از شب تا صبح در خواب و غفلت سپری کردید !
خواب تا کی ؟ بیدار شوید که آفتاب دمید.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________