eitaa logo
نــــــــورمـــــاه
6.1هزار دنبال‌کننده
411 عکس
105 ویدیو
6 فایل
🔻کانال هنری و ادبی #نـــــــــورمـــاه اینجا تنها آرشیو مطالبی است که می خوانم و گو‌ش می دهم. ارتباط با ادمین: @sarbbazzaman پیام ناشناس: https://daigo.ir/secret/51646155580
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 تــفــاوت لـــبـــاس حـــاکـــم عــدل با ســـایــر مــردم از احمد بن محمد و با اسناد مختلف در مورد اقامه دعوای امیرالمؤمنین بر عاصم بن زیاد وقتی که عباء بر تن کرد و لباسی که پاها را میپوشاند رها کرد. برادرش ربیع بن زیاد از او به امیرالمؤمنین شکایت کرد که خانواده و فرزندش را با این کار اندوهگین ساخته است. امیرالمؤمنین فرمود: عاصم بن زیاد را نزد من بیاورید. او را آوردند، وقتی او را دید چهره در هم کشید و به اوگفت: از خانوادهات خجالت نمیکشی آیا به فرزندت رحم نمیکنی؟ خدا را نمیبینی طیبات را برای تو حلال کرده و اکراه دارد که تو خود را از آن محروم کنی؟ تو در مورد این مسئله پایین تر از خدایی. آیا خدا نمیفرماید: « وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ فِیها فاکِهَهٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَکْمامِ » {و زمین را برای مردم نهاد، در آن میوه‌ها و نخلها با خوشه‌های غلاف دار} آیا نمیفرماید: « مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ » {دو دریا را [به گونه ای ] روان کرد [که] باهم برخورد کنند} تا کلامش « یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ » {از دو [دریا] مروارید و مرجان بیرون آورد}، به خدا که تحقیر کردن نعمتهای خدا در عمل نزد خدا بهتر از تحقیر آن در سخن است، خدای عزّو جلّ میفرماید: « وَ أَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» {از نعمت پروردگار خویش با [مردم] سخن بگوی}، عاصم گفت: ای امیرالمؤمنین پس برای چه در غذایت به غذای سخت و ناخوش و در لباست به لباس زمخت اکتفا کردهای؟ فرمود: وای بر تو خدای تعالی بر ائمه عدل واجب کرده است که خود را با ضعیف ترین مردم همانند کنند تا فقر فقیر بر او سخت نیاید، عاصم بن زیاد، عباء را کنار گذاشت و و لباس بلندی که پاها را میپوشاند بر تن کرد مُخْتَلِفَةٍ فِي احْتِجَاجِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى عَاصِمِ بْنِ زِيَادٍ حِينَ لَبِسَ الْعَبَاءَ وَ تَرَكَ الْمُلَاءَ وَ شَكَاهُ أَخُوهُ الرَّبِيعُ بْنُ زِيَادٍ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع)أَنَّهُ‏ قَدْ غَمَّ أَهْلَهُ وَ أَحْزَنَ وُلْدَهُ بِذَلِكَ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع)عَلَيَّ بِعَاصِمِ بْنِ زِيَادٍ فَجِي‏ءَ بِهِ فَلَمَّا رَآهُ عَبَسَ فِي وَجْهِهِ فَقَالَ لَهُ أَ مَا اسْتَحْيَيْتَ مِنْ أَهْلِكَ أَ مَا رَحِمْتَ وُلْدَكَ أَ تَرَى اللَّهَ أَحَلَّ لَكَ الطَّيِّبَاتِ وَ هُوَ يَكْرَهُ أَخْذَكَ مِنْهَا أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ يَقُولُ‏ وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ‏ أَ وَ لَيْسَ يَقُولُ‏ مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ‏ إِلَى قَوْلِهِ‏ يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ‏ فَبِاللَّهِ لَابْتِذَالُ نِعَمِ اللَّهِ بِالْفَعَالِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنِ ابْتِذَالِهَا بِالْمَقَالِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ‏ فَقَالَ عَاصِمٌ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ- فَعَلَى مَا اقْتَصَرْتَ فِي مَطْعَمِكَ عَلَى الْجُشُوبَةِ وَ فِي مَلْبَسِكَ عَلَى الْخُشُونَةِ فَقَالَ وَيْحَكَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ‏ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ فَأَلْقَى عَاصِمُ بْنُ زِيَادٍ الْعَبَاءَ وَ لَبِسَ الْمِلَاءَ ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
صوفی بیا که آینه صافیست جام را تا بنگری صفای می لعل فام را ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ صوفی ] از ریشه ی "صوف" به معنای پشم است و "صوفی" یعنی کسی که لباسی از جنس پشم بر تن دارد(پشمینه پوش). فرقه ای با گرایش های خاص بودند و به اصطلاح خودشون اهل زهد، تقوا و پرهیز بودند. آنها معمولا جامه ی پشمی بر تن داشتند و لذا به آنها پشمینه پوش یا صوفی گفته می شد که غالبا هم مردمان ریا کار و متظاهری بودند. الان هم از این دست صوفی ها است؛ ولی لباس آنها مثل گذشته پشمی نیست و صوفی بودن خود را بصورت های دیگری فریاد می کنند، مثل دراز کردن سبیل و مانند اینها [ صافی ] صاف، بی لک، شفاف [ آینه صافیست جام را ] در حقیقت "آینه ی جام صافی ایست" بوده؛ یعنی صاف و پاکیزه است [ آینه جام ] یعنی جامی که مثل آینه، پاک و بی لک است و مثل آینه نشان می دهد، با این تفاوت که آینه بیرون را نشان می دهد اما این آینه که همان شیشه ی جام باشد، از بس پاک و پاکیزه است درون خودش را نشان می دهد؛ یعنی از بیرون می توان درون آن را مشاهده کرد؛ اما میان آینه که اضافه به جام شده بود(آینه جام) در شعر فاصله افتاده و عبارت "صافی است" فاصله شده؛ یعنی "آینه صافیست جام را" شده که این در ادبیات معمول است که گاهی میان دو چیز که به هم اضافه شده اند، فاصله می اندازند؛ یعنی از حالت اضافه بیرون می آورند و بعد از کلمه ی دوم یک "را" قرار می دهند، مثل همین که بین آینه و جام فاصله شده و بعد از کلمه ی جام یک را قرار گرفته [ را ] اینجا "را" هیچ معنایی ندارد و بلکه بجای کسره کلمه ی اول(آینه) آمده است و اینگونه کسره ی آینه را برداشتند و بجایش یک "را" بعد از جام قرار داده اند؛ یعنی در حقیقت این" را" یک علامت است که این جام کنار آینه بوده؛ ولی جدا شده. در جای دیگر حافظ می گوید: ساقیا برخیز و دَردِه جام را خاک بر سر کن غم ایام را در حقیقت "خاک بر سر غم ایام کن" بوده؛ "سر" اضافه به "غم ایام" شده بود؛ ولی چون کلمه ی "کن" فاصله شد، بعد از "غم ایام" یک" را" گذاشته شد یا خاقانی می گوید: تا سلسله‌ ایوان بگسست مداین را در سلسله شد دجله چون سلسله شد پیچان در حقیقت "در سلسله مدائن بگسست" بوده؛ ولی چون" بگسست" بین "ایوان" و "مداین" قرار گرفت، یک "را" بعد مدائن گذاشته شد [ تا بنگری ] تا ببینی [ لعل ] به آن سنگ معدنی و قیمتی را می گویند که رنگ های مختلفی دارد؛ اما رنگ معمول و معروفش همان رنگ سرخ است که در همین جا به همین معناست، پس مقصود از "لعل" رنگ لعل است که همان سرخی باشد [ فام ] رنگ [ لعل فام ] سرخ رنگ [ می لعل فام ] شرابی که سرخ رنگ است، به رنگ سرخ است و به اصطلاح آب اناری است
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ پیش از این گفتیم و باز هم تکرار می کنیم که غزل های حافظ، بخشی عارفانه است، بخشی عاشقانه است، بخشی هم رندانه است و رندانه به آن غزل هایی گفته می شود که در برابر ریاکاران سروده شد و گفتیم که بعضی از ابیات یک غزل می تواند عاشقانه باشد، بعضی از ابیات می تواند عارفانه باشد و بعضی از ابیات می تواند رندانه باشد که این غزل از غزل های رندانه ی حافظ است؛ یعنی از غزل هایی است که حافظ به تعمد از شراب یاد می کند و حتی تعریف می کند تا به هم بریزد آن جماعت پشمینه پوش ریاکار و متظاهری که دعوی زهد و تقوا دارند؛ ولی دروغ می گویند. حافظ می خواهد لج آنها را در بیاورد و آنها را به هم بریزد چون آدم وقتی به هم ریخته می شوند آن نهان واقعی خود را آشکار می کند؛ یعنی آدم ها را در عصبانیت می شود شناخت که واقعا چه کسی هستند و لذا امام صادق علیه السلام فرمود که هر کسی را می خواهی بشناسی و با او رفیق بشوی، قبل از اظهار رفاقت و صمیمیت او را سه بار به خشم بیاور و بعد نگاه به حرف هایش کن که از جنس حرف هایش می توانی شخصیت او را بفهمی و حافظ هم می خواهد با این حرف ها آنها را به هم بریزد تا خود را در جامعه نشان بدهند. چند وقت پیش تعدادی از دراویش و صوفیه بخاطر سرقت دستگیر شده بودند که بقیه ی دراویش گفتند: یا آزاد می کنید یا برخورد می کنیم. همین هایی که عمری فریاد جوانمردی سَر می دادند با اتوبوس از روی یک سرباز گذشتند که اواخر سربازی خود را با هزار امید و آرزو داشت سپری می کرد. به یاد داشته باشید که در غزل های حافظ بیش از ۳۰ بار واژه ی "صوفی" بکار رفته است و علاوه بر این واژه، از واژه هایی مثل دغل، خرقه، خانگاه، صومعه و از قبیل این واژگان که غالب با لحن طنز آمیزی همراه است استفاده شده و به یاد داشته باشید بکار بردن واژگان صوفیانه با صوفی بودن خیلی فرق می کند؛ حافظ در عین اینکه از این واژه ها استفاده می کند، سخت با صوفیه در جنگ است. اساسا حافظ با هر که مردم را بفریبد سَر جنگ دارد و سلاح او هم کلامی پُر از طنز و شوخ طبی است؛ اما بسیار بُرنده، نافذ و بیاد ماندنی است. او وقتی کسانی را می بیند که بنام درویشی و طریقت صوفیان دکان فریب باز کرده، به خروش می آید و آنها را رسوا می کند و یا وقتی زاهد و واعظی را می بیند که بقول خودش: چون به خلوت می‌روند آن کارِ دیگر می‌کنند حافظ در اینجا از "می خوارگی" حرف می زند چون در نگاه او "می خوارگی" و "مستی" بقول خودش بهتر است: بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنیم است البته گناه بودن آن را رَد نمی کند؛ ولی می خواهد بگوید گناه این خیلی سنگین تر است. پس سخن از "می خوارگی" ستایش لاابالی گری نیست، سفارش بد مستی نیست و بلکه به صراحت خودش می گوید که این یک مقایسه است: باده نوشی که در او روی و ریایی نَبُوَد بهتر از زهدفروشی، که در او روی و ریاست چرا بهتر است؟ چون بالاخره این باده نوش به خودش آسیب می زند؛ اما آن آدم ریاکار دیگران را به تور و دام می اندازد و آسیب و لطمه ای که دارد بیشتر متوجه ی دیگران می شود. پس به تکرار دوباره سخن از "می خوارگی" و "مستی" در کلام حافظ مثال شمشیر بُرنده ای دارد که او به کمر بسته و هر کجا زاهد، صوفی، شیخ، واعظ و مفتی می بیند که بقول خودش قرآن را دانه ی تزویر می کنند: دام تزویر مکن چون دگران قرآن را این شمشیر را از غلاف بیرون می کشد و مثلا می گوید: جام می بگیرم و از اهل ریا دور شوم و با این کار در حقیقت می خواهد پستی اهل ریا را برساند و می خواهد بگوید: آدمی جام می نجس را سر بکشد بهتر است تا اینکه اهل ریا و تظاهر باشد. حافظ می گوید: جناب صوفی بیا! بیا این جام شراب را ببین، این شیشیه ی شراب را ببین که مثل آینه می ماند و مثل آینه نشان می دهد؛ اما نه بیرون را و بلکه درون جام را نشان می دهد. بیا ببین که درون آن چه شراب سرخ رنگ و زلالی است. بیا ببین که شاید هوس کنی، شاید بنوشی که نوشیدن همین شراب نجس و حرام از آن مکر، دغل و فریبی که تو در کار می بندی بهتر است. جناب صوفی بیا! که یک جامی برایت آورده ام که شیشه اش مثال آینه دارد، شراب داخلش را خوب نشان می دهد که بیا نگاه کن تا بنگری که چه شراب سرخ رنگی درونش قرار دارد. یک معنای لطیفی هم این کلام و سخن حافظ دارد که حافظ می خواهد بگوید: صوفی بیا ببین که شراب نجس است؛ اما صاف و زلال است؛ اما تو آغشته و آلوده هستی، پس از این شراب نجس هم نجست تر و پلید تری. نگاه کن که شراب صاف و زلال شد اما تو نشدی که بیا ببین و شرم کن، البته اگر شرم و حیا را بفهمی ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 دنیای فرعون و ظهور موسی امام صادق فرمود: قومی از مؤمنین به موسی گفتند: کاش نزد فرعون می رفتیم و با او بودیم و از دنیایش بهره مند می شدیم، و چون امید ما که ظهور موسی بود برمی آمد، نزد او می رفتیم، و این کار را کردند. چون موسی و همراهانش گریختند، سوار شدند و شتاب کردند تا به موسی و همراهانش برسند و با آنها باشند. خدا فرشته ها فرستاد که به صورت چهارپایان آنان زدند و آنها را برگرداندند به لشکر فرعون، و با همراهان فرعون غرق شدند. إِنَّ قَوْماً مِمَّنْ آمَنَ بِمُوسَى (صلوات اللّه عليه)- قَالُوا لَوْ أَتَيْنَا عَسْكَرَ فِرْعَوْنَ وَ كُنَّا فِيهِ وَ نِلْنَا مِنْ دُنْيَاهُ- فَإِذَا كَانَ الَّذِي نَرْجُوهُ مِنْ ظُهُورِ مُوسَى صِرْنَا إِلَيْهِ- فَفَعَلُوا فَلَمَّا تَوَجَّهَ مُوسَى وَ مَنْ مَعَهُ هَارِبِينَ- رَكِبُوا دَوَابَّهُمْ وَ أَسْرَعُوا فِي السَّيْرِ- لِيُوَافُوا مُوسَى وَ مَنْ مَعَهُ فَيَكُونُوا مَعَهُمْ- فَبَعَثَ اللَّهُ مَلَائِكَةً فَضَرَبَتْ وُجُوهَ دَوَابِّهِمْ- فَرَدَّتْهُمْ إِلَى عَسْكَرِ فِرْعَوْنَ- فَكَانُوا فِيمَنْ غَرِقَ مَعَ فِرْعَوْنَ. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 بـــقــــاء حـــکـــومـــت بــا ظــلـــم علامه ی مجلسی ذیل روایتی می گوید: همانا ملک با کفر باقی می ماند؛ ولی با ظلم باقی نمی ماند فإن الملك يبقى مع الكفر و لا يبقى مع الظلم (بحار ج ۷۲ ص ۳۳۱) ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 بـــقــــاء حـــکـــومـــت بــا عــفــو امام صادق علیه السلام می فرماید: فایده عفو برای حاکم، حفظ حکومت اوست عَفْوُ الْمُلُوكِ بَقَاءُ الْمُلْكِ ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا