eitaa logo
نــــــــورمـــــاه
6.1هزار دنبال‌کننده
411 عکس
105 ویدیو
6 فایل
🔻کانال هنری و ادبی #نـــــــــورمـــاه اینجا تنها آرشیو مطالبی است که می خوانم و گو‌ش می دهم. ارتباط با ادمین: @sarbbazzaman پیام ناشناس: https://daigo.ir/secret/51646155580
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 بـــقــــاء حـــکـــومـــت بــا عــفــو امام صادق علیه السلام می فرماید: فایده عفو برای حاکم، حفظ حکومت اوست عَفْوُ الْمُلُوكِ بَقَاءُ الْمُلْكِ ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
ir.skrsoft.myapp.apk
حجم: 2.1M
نرم افزار غزلیات حافظ‌(مرابیع) ابیاتی که تاکنون در کانال شرح داده شده است 🔻در کانال ما عضو شوید: @normah
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
راز درون پرده ز رندان مست پرس کاین حال نیست زاهد عالی مقام را ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ راز درون پرده ] اسرار هستی، راز عالم معنا، راز عالم غیب، آنچه که ماوراء طبیعت است [ رندان ] کسانی که به هیچ چیز پایبند نیستند جزء به خدا و نسبت به رسومات و عادات خلائق حقیقتا بیزار اند، همانطور که قرآن فرمود: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ بگو خدا و همه را رها کن همان که حافظ می گوید: مصلحت دید من آن است که یاران همه کار بگذارند و خم طره یاری گیرند مانند بچه هایی که بادبادک های خود را به یک نخ می بندند و نه بیشتر چون تنها و تنها در همین صورت است که بادبادک بالا می رود و اگر به نخ های گوناگونی ببندند و نخی هم دست کسی باشد، محال است بالا برود. آدمی هم اگر بخواهد اوج و عروجی داشته باشد باید خودش را به یک چیز ببندد و آن هم خداوند تبارک و تعالی است. "رِندان" کسانی هستند که این حقیقت را ادراک کردند که جزء با خدا اوج نمی گیرند و لذا رندی کردند و همه را رها کردند. "رندی" همان چیزی است که در محاورات عامیانه گاهی با واژه ی "زرنگی" از آن یاد می شود؛ یعنی زرنگ کسی است که خدا را داشته باشد چون کسی که خدا را دارد همه چیز را دارد، مانند ماهی که اگر دریا را داشته باشد گویی همه چیز را دارد. خداوند سبحان برای آدمی وصف دریا برای ماهی دارد [ مست ] غرق، کسی که غرق حق است، غرق خدا است، کسی که بی خویش و بی خویشتن است، کسی که عاشق و دلداده و دلباخته است [ حال ] خوشی، سرمستی و هیچ خوشی و سرمستی بالاتر از این نیست که انسان راز های درون پرده را فهم و هضم کند ‌[ زاهد ] به تارک دنیا "زاهد" می گویند چون فکر می کند با ترک دنیا می تواند به راز های هستی پِی ببرد و ادراک کند؛ یعنی درک را در گِرو ترک می داند [ عالی مقام ] عالی مرتبه، عالی منزلت، کسی که در نگاه توده ی مردم جامعه یک مرتبت و جایگاهی پیدا کرده باشد، یا در نگاه خودش نسبت به خودش چنین پندار غلطی داشته باشد و خودش را برتر و والا بداند. "عالی مقام" در اینجا لحن طنز را با خودش دارد؛ یعنی حافظ به طعنه عالی مقام را صفت زاهد قرار داده؛ یعنی زاهدی که خودش را چنین می پندارد یا دیگران او را چنین می پندارند ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ حافظ می گوید: اگر می خواهی بدانی که پشت پرده چه خبر است، اگر می خواهی از عالم معنویت بویی به مشامت برسد، سراغ هر کسی نرو که به قول مولوی: دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد به هر دیگی که می‌جوشد میاور کاسه و منشین که هر دیگی که می‌جوشد درون چیزی دگر دارد نه هر کِلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد حالا حافظ می گوید آن کسی که از عالم دل خبر دارد، آن کسی که درخت وجود‌ش گل های تَر دارد، آن کسی که در دُکانش شکر دارد، آن کسی که چشمانش نظر دارد، دریای وجودش گوهر دارد. او کسی نیست جزء رند مست یا بقول خودش رندان مست؛ یعنی کسانی که جزء به خدا نمی اندیشند، کسانی که اسیر رسومات و عادات خلق نیستند، کسانی که مست و شیدا و شوریده حق اند. چنین حال خوشی که همان فهم و ادراک راز های هستی است، تنها و تنها در وجود اینها می توان سراغ گرفت و نه آن زاهدان و تارکانی که خود را کسی می دانند و می خوانند و برای خود قدر و قرب و مرتبت والایی معتقد و مدعی اند. نگاه کن که آنها هیچ بویی از این عالم نبرده و نمی برند. حافظ در حقیقت نسخه نیز می دهد و راه را هم نشان می دهد؛ یعنی اگر می خواهی از راز های درون پرده تو هم خبردار بشی، راهش این است که باید تو هم رند مست باشی؛ یعنی جزء به خدا نیندیشی و تنها و تنها مست و شیدای او باشی. در حقیقت حافظ مستی را کلید گشایش اسرار نهان می داند و باورش این است که رندانه مست هستند که به این راز های درونی واقف اند و به همین خاطر می گوید: اسرار نهانی و پنهانی را از رندانه ی مست بپرس و نه از زاهدان که به ظاهر عالی مقام اند و شکوهی برای خود دارند و در چشمان خلق یک جلالی دارند که آنها از یک احوال خوش دور و محروم اند. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
عَنقا شکار کس نشود دام بازچین کانْ جا همیشه باد به دست است دام را ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ عنقا ] واژه ی عربی است و نام یک مرغ خیالی و افسانه ای است که عرب ها معتقد بودند، درست شبیه سیمرغ در زبان فارسی که ایرانیان اعتقاد داشتند. بنابراین "عنقا" یا "سیمرغ" در افسانه و اسطوره ها نام یک پرنده ی نادیدنی است که البته کار های خارق العادت هم به آن نسبت داده می شود و می گویند: پرنده ی تیز پرواز است که در ارتفاعات بسیار بلند پرواز می کند و هر پرنده ای را می تواند شکار کند و هیچ پرنده ای نمی تواند او را شکار کند. منزلگاه این پرنده را کوه قاف یاد می کنند که خود آن هم یک افسانه و اسطوره ی دیگری است؛ اما این واژه ی "عنقا" در کلام حافظ یک معنای رمزی و نمادی دارد و منظور او ذات حق(خداوند) است و همین‌طور اشاره به مردم عارف دارد و همین‌طور حافظ حقیقت های بلند و محبوب و عرفانی را گاهی به واژه ی "عنقا" یاد می کند، مثل فهمیدن راز درون پرده که در بیت پیشین آمده بود؛ یعنی فهم اسرار چیزی شبیه ‌"عنقا" می ماند که اوجی دارد و این اوج برای هر کسی دست یافتنی نیست. پس "عنقا" در اینجا می تواند به معنای خداوند باشد و می تواند به معنای انسان عارف باشد و می تواند به معنای فهم راز درون پرده باشد که در بیت پیشین به آن اشاره شد [ بازچین ] برچین، بردار، جمع کن [ باد به دست بودن ] دست خالی بودن، کنایه از بی حاصل بودن، تهی دست بودن، کار بیهوده و بی ثمر کردن [ باد به دست است ] چیزی در دست نیست ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ نگاه کن جناب صوفی! با دام ریا و تزویر راه به جایی نمی بری، راه به دِهی نمی بری، چیزی به چنگ نمی آوری که وقت خود را تلف نکن، عِذر خودت را نبر. با چنین دام هایی نه به خدا می رسی و نه دل مردم عارف را صید و شکار می کنی و نه از راز های درون پرده بویی می بری. پس بیا و این دام را بازچین و جمع کن؛ یعنی ریا و تظاهر را کنار بگذار، وگرنه گفت: بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم که با این جنس کار ها نمی توانی نگاه خدا را به خودت متوجه کنی، دل های مردم عارف را به خود متوجه کنی، اسرار و حقایق عالم را درک و دریافت کنی. حافظ می گوید: آن جایی که بخواهند عنقا را شکار کنند، جزء تهی دستی، جزء بی نصیب و بی بهره بودن، بهره و نصیبی ندارد و تنها و تنها زحمت گستردن دام و زحمت برچیدن آن را به خود داده اند، مثل اینکه یک ماهیگیر تورش را جایی پرتاب کند که از ماهی خبری نباشد. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
در بَزم دور یک دو قدح دَرکَش و برو یعنی طمع مدار وصال دوام را ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ بزم ] مجلس شراب، مجلس مهمانی "مجلس شادی، مجلس انس [ دور ] به گردش درآوردن جام و پیاله، گردش، دوران و زمانه [ بزم دور ] آن بزم و محفلی که در آن ساقی به نوبت جام های باده را می گرداند یا دایره و مجلس شرابی که در آن جام شراب دایره وار دست به دست می گردد [ یک دو ] کنایه از مقدار اندک [ قدح ] جام، کاسه، ظرفی بزرگ تر از پیاله و ساقر که در آن شراب می ریزند و می نوشند [ درکش ] از ریشه ی "درکشیدن" یعنی نوشیدن، "درکش" یعنی بنوش [ طمع مدار ] امید مبند، امید نداشته باش [ وصال ] رسیدن [ دوام ] مدام، پیوسته، جاودانه [ وصال دوام ] رسیدن به جاودانگی که کنایه از عمر جاودانه داشتن یا عیش و خوشی مدام داشتن است. از آنجایی که جاودانگی بخصوص جاودانگی عمر برای همه محبوب و مطلوب است و همه دوست دارند که به آن دست پیدا کنند، در چشمان حافظ بصورت معشوقی جلوه کرده که همه در پِی وصال آن معشوق اند و لذا تعبیر به "وصال" کرده. "وصال دوام" یعنی همان دوامی که معشوقه و محبوبه هم است و همه در پی وصال و رسیدن به او هستند و می خواهند به او دست پیدا کنند و عمری جاودانه داشته باشند ┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ این بیت با ابیات پیش از خودش هیچ ارتباط معنایی ندارد و کاملا مستقل است و بار ها گفته ایم که ابیات در غزل های معمولا اینگونه هستند و اساسا شرط غزل شدن و غزل بودن همین است که هر بیت حال و هوای خودش را داشته باشد و مضمون و محتوای مستقلی داشته باشد. این بیت نصیحت گونه است و نصیحتی در خطاب همه است؛ چه آنهایی که اهل دنیا هستند و چه آنهایی که اهل معنا هستند. حافظ می گوید: وصال مدام برای هیچ کس اتفاق نمی افتد. برای اهل دنیا که هرگز امکان پذیر نیست چون همه چیز دنیا زوال پذیر است، به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام مثال سایه را دارد؛ سایه الان کوتاه است و بعد بلند می شود و الان بلند است و بعد کوتاه می شود و الان اینجا است که به آن سمت می رود و آن سمت است و به سمت دیگری می رود و ایشان می فرماید: دنیا چنین تمثیلی دارد و همینطور آنچه که در این دنیا است. پس اگر شادی است دوامی ندارد، اگر لذت و سروری است دوامی ندارد، اگر سلامتی است دوامی ندارد، اگر با هم بودنی است دوامی ندارد، اگر نوجوانی و جوانی و هر چه است دوامی ندارد. و به همین خاطر حافظ می گوید: قانع باش! به همین اندازه ای که نصیب بُرده ای و شاکر باش و زیاده طلبی نکن و زیاده خواه نباش. و همینطور اگر اهل معنا هستی و اگر گاهی حال خوشی پیدا می کنی، طمع دوام آن را نداشته باش چون گفتن و چه خوش گفتند: الأحوال کالبروق حالات خوش مثل برق های آسمانی است و چون برق های آسمانی می آید و می رود که زیبایی و لطفش هم به همین است. بقول سعدی که گفت: بگفت: احوال ما برق جهان است دمی پیدا و دیگر دم نهان است پس نگو که دیروز حال خوشی داشتم، سحر دیشب چه حال خوشی داشتم و چرا امشب آن حال در من نیست؟ دیروز در نماز چه حالی داشتم و امروز چرا آن حال را ندارم؟ اصلا اقتضای حال همین است که گاهی باشد و گاهی نباشد و لطفش هم به همین است که اگر همیشه و مدام باشد مغرور می شوی و اگر هیچ نباشد مأیوس می شوی و به همین خاطر بودنش لطف است و نبودنش لطف دیگری است و در هر حال باید شاد و شاکر بود. حافظ می گوید‌: در بزم روزگار که عیش، عشرت و سرخوشی آن به نوبت است و بیش از یک و دو جا هم به تو نمی رسد، پس بنوش و از میخانه ی زندگی خارج شو؛ یعنی وصال همیشگی را هیچ گاه آرزو نکن. در حقیقت به اعتبار اینکه در زندگی هر کسی نوبتی دارد، بقول حافظ: هر کسی پنج روز، نوبتِ اوست از این نوبت چند روزه و کوتاه زندگی که به تو رسیده لذت ببر و البته آماده ی رفتن باش و هرگز طمع عیش و لذت دائمی را در سَر نداشته باش. پَندار شاعر یونان باستان دقیقا سخنی به همین مضمون دارد و می گوید: ای روح من! در آرزوی جاودانی مباش و تا توانی از عرصه ی امکان بهره برگیر یعنی زندگی جاودانه نیست و از آن بهره ای بگیر و بُرو... ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا