9.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 #کلیپ
به کجا می روی
ای علت باریدن شعر؟
اندکی صبر
غزل بی «تو» دلش می گیرد!
یادشهداباصلوات📿
سردار #شهید_حمیدرضا_نوبخت🕊
اینجا دعوتِ فاتـحِ میــدان هستید👇
🆔@nubakht_ir
۲۱ فروردین
۲۲ فروردین
🇮🇷 فاتح میدان به روایت آقای کمال فرجی
✍ در نمازهایش تکه کلام او بود و دعا می کرد و در تاریکی شب شهادت را از خدا می خواست. او به ما هم می گفت عاقبت بخیری را بخواهید جنگ روزی تمام می شود و شما پشیمان میشوید. دوست داشت بچه ها هم اینطور باشند. بچه ها او را تعقیب می کردند تا متوجه شوند در نمازهایش چه دعایی می کند. شنیدند او خواسته بود اسیر شود. به او این موضوع را گفتند و او در جواب گفت: چرا مرا تعقیب می کنید؟ یکی ماجراجویانه در آمد که نه چه شده پشیمان شده ای از شهادت! که الان می خواهی اسیر شوی؟ گفت: من میخواهم به این حزب بعث بفهمانم که شهید یعنی چه، می خواهم بفهمم اسرا چه می کِشند و چطور شکنجه می شوند.
اسم او به عنوان فرمانده تیپ مطرح بود همه منافق ها و دشمن ها او را می شناختند. برای سر فرمانده ها جایزه گذاشته بودند، پاسدار معمولی را تکه پاره می کردند چه برسد به حمید. اما او می خواست ایمان خود را محک بزند میگفت: باید ببینم وقتی اینجا هستم و از انقلاب و جنگ و شهدا حرف می زنم می توانم زیر شکنجه آنها که از آتش، اتو برقی، شلاق و آویزان شدن از سقف و ناخن کشیدن و سیگار گذاشتن و... هست ایمانش را دارم یا نه؟ می خواهم به آنها بگویم در زندانهای صدام هم حمیدرضا نوبخت خواهم بود و دست از اسلام و اهل بیت بر نخواهم داشت. شیعه واقعی سنبل است خواص و عام را جدا کرده بودند، روحانیون و پاسدار خواص هستند. به عنوان خواص باید به آنها بفهمانم. گفت: قول می دهم از شهادت نترسم و به آنها می فهمانم که به خاطر شکنجه و ترس دست نمیکشیم. نمیتوانند با رزمنده ها بجنگند.
او به اوج معنویت و به عرفان واقعی رسیده بود. از من بپرسند گویم تو دیوانه ای که می خواهی به دست عراقی ها بیفتی. از آزاده ها بپرسید که چه کردند با آنها. حمید با توجه به اینکه او را میشناختند می خواست اسیر شود و به آنها بفهمانند که رزمنده یعنی چه. دو برادر سابقهی مبارزه با طاغوت را داشتند. در پخش اعلامیه شرکت داشتند. زمانیکه کسی حضرت امام را نمی شناخت مقلد ایشان بودند. امکان ندارد که او ریشهی انقلابی نداشته باشد و بعد از انقلاب، این همه فداکاری کند، پس شناخت محکم داشت.
#روایت_فاتح_میدان
سردار #شهید_حمیدرضا_نوبخت🕊
ناشــــر معــــارف شهـــــــــــــدا باشیم🇮🇷
اینجا دعوتِ فاتـحِ میــدان هستید👇
@nubakht_ir
۲۳ فروردین
🇮🇷 فاتح میدان به روایت سردار حاج وجیه الله مرادی
✍️ در جبهه هم تمیز و مرتب بود، گاهی لباسهای نظامی اش در منطقه اتو داشت. پیراهن را داخل شلوار می گذاشت، گِتر می کرد. برای عملیاتها لباس مخصوص می پوشید. دستمال گردن مخصوصی می گذاشت و عطر می زد. خود را پایبند به رعایت قانون و مقررات می دانست. گوش به فرمان مرجعیت بود و مقررات شرعی مربوط به جبهه را از استفتائات حضرت امام جویا می شد و خود و دیگران را ملزم به رعایت آن می دانست.
#روایت_فاتح_میدان
سردار #شهید_حمیدرضا_نوبخت🕊
ناشــــر معــــارف شهـــــــــــــدا باشیم🇮🇷
اینجا دعوتِ فاتـحِ میــدان هستید👇
@nubakht_ir
۲۴ فروردین
🖊️ یادداشتی از استاد دانشگاه و آزاده برادر احمد دواتگر به بهانه ۱٩ فروردین سال ۱۳۶۶ سالگرد شهادت سرداران شهید طوسی و نوبخت در عملیات کربلای ۸
بسم الله الرحمن الرحیم
سالها از آن حماسه ای که فرزندان خمینی کبیر در ۱۸ فروردین سال ۱۳۶۶ خلق کرده بودند، گذشته است. حماسه ای که به نام عملیات کربلای ٨ در کربلای ایران یعنی شلمچه و با رمز یا صاحب الزمان (عج) در شرق بصره رقم خورده بود. غروب آن عملیات را خوب به یاد دارم خصوصا سکوتی که ساعاتی قبل از آن عملیات، سراسر منطقه ی شلمچه را فرا گرفته بود. آن روز به اتفاق حاج آقا مقدس فرمانده گردان مکانیزه در خط اول مستقر شده بودیم. با تاریک شدن هوا، گردانی که قرار بود آن شب خطوط مثلثی شکل دشمن را بشکنند وارد خط شده و حال و هوای خاصی را در طول خطوط مقدم ایجاد کرده بودند. حال بماند که اون شب فرزندان آقا روح الله با چه خون دل خوردنی توانستند آن خط و دژ مستحکم عراق را تسخیر نمایند. اما همچنان در ذهنم آن آتش شدید دشمن که وجب به وجب و یا بهتر بگویم نقطه به نقطه اون منطقه را زیر آتش خود گرفته بود، به یادگار باقی مانده است. تا آنجا که توی یک سنگر دو نفره با حاج آقا مقدس برای ساعاتی زمین گیر شده بودیم.
یادم هست شدت آتش توپخانه عراق بقدری سنگین بود که تا صبح، چند باری شهادتین خود را بر زبان جاری کرده بودیم زیرا در آن لحظات احتمال شهادت را دور از انتظار نمی دانستیم. انگار سنگرمان با هر گلوله توپ و یا خمپاره ای که در اطرامان فرود می آمد در حال جابجایی بود. برخی مواقع نیز وقتی در آن واحد، چند گلوله با هم کنار سنگرمان فرود می آمد حس می کردیم که انفجار این گلوله ها چند سانتی ما را هم جابجا کرده است. با روشن شدن هوا حاج آقا مقدس فرمود: دواتگر، بی سیم را بردار تا برویم سنگر آقا مرتضی و من هم بدون معطلی بی سیم را روی کولم گذاشتم و به سمت سنگر آقا مرتضی قربانی (فرمانده وقت لشکر ویژه ٢٥ کربلا) که در چند متری سنگر ما قرار داشت، به راه افتادیم. در ابتدای ورودی سنگر، عزیز دل ما سردار شهید محمد حسن طوسی قائم مقام و فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر و شهید آقا حمیدرضا نوبخت فرمانده تیپ ٣ لشکر حضور داشتند و برای دقایقی کنارشان ایستادیم. تا آقا مرتضی صورت سیاه ما را به واسطه ی انفجار گلوله های متعدد دیده بود فرمود برای خودتان از دبه شیری که کنار سنگر قرار داره توی لیوان بریزید و... هنوز مزه ی اون یک لیوان شیر که توی لیوان قرمز رنگ پلاستیکی برای خودمون ریخته بودیم اون هم در فضایی پر از دود و باروتِ منطقه، خوب یادمه. بگذریم دقایقی بعد آقا مرتضی به شهید طوسی، نوبخت و حاج آقا مقدس دستور داد تا به سمت کانالی که بچه ها شب قبلش به خط دشمن زده بودند، رفته و پس از بررسی اوضاع و احوال منطقه ببینند چگونه می توان شهدا و مجروحین را به عقب انتقال داد. با ابلاغ این دستور به راه افتادیم در ابتدای ورودی کانال، شهید طوسی و نوبخت چند متری از بنده و حاج آقا مقدس فاصله داشتند. هنوز دقایقی از ورودمان به اون کانال نگذشته بود که سر و کله هلیکوپترهای عراقی پیدا شد و با شلیکِ پی در پی موشک از سوی هلیکوپترهای عراقی برای دقایقی زمین گیر شده بودیم. پس از پایان آتشِ دشمن از جای خود بلند شدیم اما هر چه شهیدان طوسی و نوبخت را صدا کردیم، جوابی نشنیدیم. انگار نه انگار که تا لحظاتی قبل اصلا آنها در چند متری ما قرار داشتند. با حاج آقا مقدس کلی داخل کانال را گشته بودیم تا بلکه آثاری از آنها پیدا نمائیم، ولی هیچ اثری از آنها نبود که نبود...
با شرمندگی برگشتیم پیش آقا مرتضی و با بیان حادثه شکل گرفته برای ایشان، وی برای لحظاتی مکث کرده و پس از آن سرش را پائین انداخت و...
یاد همه شهدای این عملیات خصوصا شهیدان طوسی و نوبخت همواره گرامی باد.
#روایت_فاتح_میدان
سردار #شهید_حمیدرضا_نوبخت🕊
ناشــــر معــــارف شهـــــــــــــدا باشیم🇮🇷
اینجا دعوتِ فاتـحِ میــدان هستید👇
@nubakht_ir
۲۴ فروردین
۲۵ فروردین
مائیم که در دام غم ها مانده ایم
عاشقان رفتند و ما جامانده ایم
با شما گوییم با حسرت این سخن
از تبار لاله ها جامانده ایم...
شادی ارواح مطهر شهدا و شهدای دشت خونین شلمچه صلوات🕊🌱
اینجا دعوتِ فاتـحِ میــدان هستید👇
🆔@nubakht_ir
۲۶ فروردین
🇮🇷 فاتح میدان به روایت سردار حاج مرتضی قربانی
✍ در اولین روز از عملیات کربلای ۵، برادر سید عابدین هاشمی نژاد، مسئول واحد طرح و عملیات لشکر ۲۵ کربلا شد. موفقیت در عملیات کربلای ۵، مثل غلبه بر یک غول بزرگ بود که سرش در بصره، پاهایش در شلمچه و کمرش در نقطه ای بود که لشکر ۲۵ کربلا می خواست از کانال پرورش ماهی عبور کند. تمام بدن این غول هم مجهز به سیم خاردار و مین و موانع بود. وقتی لشکر ویژه ۲۵ کربلا کمر آن غول را شکست، پاهایش در شلمچه از کار افتاد و فلج شد. با چندین کمین دشمن را غافلگیر کردیم و با آتش سنگین چنان فشاری به بعثی ها وارد کردیم که خودمان هم می فهمیدیم خیلی کشته و زخمی دادهاند انصافا دشمن همه توانش را در آن عملیات به کار گرفت. چهل و شش روز جنگ شبانه روزی داشتیم. نیروهای تیپ ۳ لشکر ویژه ۲۵ کربلا به فرماندهی برادر حمیدرضا نوبخت، اسرای با ارزشی از نیروهای دشمن گرفته و به مقر فرماندهی لشکر آورده بودند. برادران نبوی و طوسی هم آمدند. گِل شلمچه خیلی چسبناک بود، یادم می آید گل زیادی به پوتین نبوی و طوسی چسبیده و لبهی پوتین آنها برگشته بود. به کمک رزمنده های عرب زبان، در چادر فرماندهی از اسرا اطلاعات مفیدی گرفتیم. وقتی از فرمانده شان پرسیده بودیم: تلفات شما چند نفر است؟ گفت: ولله ربع میلیون.
📚 من می آیم، ص۵۱۷
#روایت_فاتح_میدان
سردار #شهید_حمیدرضا_نوبخت🕊
ناشــــر معــــارف شهـــــــــــــدا باشیم🇮🇷
اینجا دعوتِ فاتـحِ میــدان هستید👇
@nubakht_ir
۲۸ فروردین
❤️ از مومنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند. بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم به راهند و پیمان خود را دگرگون نکرده اند.
🔹سوره احزاب ؛ آیه ٢٣
🕊دوم اردیبهشت ماه سالروز شهادت دانشجوی عارف، سردار شهید حاج میرهادی خوشنویس گرامی باد.
ناشــــر معــــارف شهـــــــــــــدا باشیم🇮🇷
اینجا دعوتِ فاتـحِ میــدان هستید👇
@nubakht_ir
۱ اردیبهشت
رفاقت تا شهادت🌱
✍ به نقل از آقای کمال فرجی
وقتی حمید شهید شد (از بچه ها نقل می کنم) حاج بصیر دست به کمر گرفت و گفت کمرم شکست. اصغر که برادرش بود، این حرف را نزد! به او گفتند اصغر زن و بچه دارد، تو تازه او را شستی و دفن کردی، این حرف را نزدی! گفت: حمید کجا و اصغر کجا؟ حمید را نشناختید. کمر من شکست، کمر لشکر شکست...
🕊دوم اردیبهشت ماه سالروز شهادت سردار سرلشکر شهید حاج حسینجان بصیر گرامی باد.
#روایت_فاتح_میدان
سردار #شهید_حمیدرضا_نوبخت🕊
ناشــــر معــــارف شهـــــــــــــدا باشیم🇮🇷
اینجا دعوتِ فاتـحِ میــدان هستید👇
@nubakht_ir
۱ اردیبهشت
۱ اردیبهشت
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
این افتخار را دارد که زادهٔ انقلاب است
دیگران انقلابی شدند امّا سپاه؛
انقلابی به وجود آمد...
🌷رهبر معظم انقلاب (۱۳۶۸/۸/۲۹)
سردار #شهید_حمیدرضا_نوبخت🕊
ناشــــر معــــارف شهـــــــــــــدا باشیم🇮🇷
اینجا دعوتِ فاتـحِ میــدان هستید👇
@nubakht_ir
۲ اردیبهشت