eitaa logo
افق انقلاب
182 دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
6.6هزار ویدیو
329 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
#پیام_صبحگاهی #این_گوی_و_این_میدان! 🔻 🔸کسی خیال نکند که #جهاد تمام شده است. البته فضیلتِ جهاد مسلّحانه با فضیلت‌های دیگر قابل مقایسه نیست. این‌ها نِعَم الهی هستند و شما باید از این فرصت‌ها استفاده کنید. این فرصت‌ها، از شما مجموعه‌ای به‌وجود آورده است که افرادش می‌توانند به آن کمالِ بشری برسند. البته هم می‌توانند برسند و هم می‌توانند نرسند. مبادا کسی خیال کند که «الحمدلله بارِ ما بسته است.» شما این امکان و این لباس و کفشِ مخصوصِ کوهنوردی و این عضله قوی را دارید. حالا #این_گوی_و_این_میدان! میتوانید بروید و می‌توانید نروید. بعضی با همین امکانات، به جای این‌که به طرفِ اوج بروند، بر میگردند به طرف تنزّل که شقاوت عظیمی است. ۱۳۷۳/۶/۲۹ @t_manzome_f_r تبیین منظومه فکری رهبری
✳️✳️ ۱۰ فرمان رسانه ای دشمن ✅✅ ده فرمانی که رسانه‌های روی آن متمرکز هستند و همه روزه از سوی ارتش رسانه‌ای ناتو در لندن، واشنگتن، پاریس و تل‌آویوو روی آن کار می‌شود: 🔺 ۱) مخفی کردن پیشرفتهای ایران 🔺 ۲) ضریب دادن به مشکلات و نارسایی‌ها 🔺 ۳) بزرگنمایی پیشرفت‌های دشمن و کشورهای متخاصم 🔺 ۴) تسری دادن فساد یک یا چند مسئول به همه نظام و انقلاب 🔺 ۵) ناامید کردن مردم از بهبودی اوضاع 🔺 ۶) کشته سازی در اعتراضات و تجمعات و شورشها 🔺 ۷) تمسخر روحانیت با اندک بهانه ای 🔺 ۸) ترویج و تبلیغ آدم ناکارآمد و بی‌عرضه در انتخابات 🔺 ۹) فساد مسئول منتخب مردم مساوی با فساد نظام و حاکمیت 🔺 ۱۰) توهین و تخریب قهرمانان سیاست و خدمت به کشور و جلوگیری از الگو شدن آنها 🖌پ.ن: باید این مورد توجه مبلغین و فعالین فرهنگی سیاسی جامعه باشد و برای روشنگری افکار عمومی ضمن تبیین نقشه دشمن، نمونه هایی از مصادیق آن را ذکر کرده و بصیرت بخشی کنند. رسانه ای تبیین افزایی ‌‎https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
▫️ ﷽ 🔹آیا بدحجاب تر شدیم؟ 🔹آیا بدحجابی مساوی است با بی دینی؟ 🔹آیا بدحجابی ها سیاسی است؟ 🆔 @shobhe_shenasi شبهه ای که وجود دارد این است که آیا رشد بدحجابی در ایران نشانه بی‌دینی است؟ آیا بدحجابی بدتر شده است؟ آیا بانوان ما نسبت به سال 57 بی تقواترشدند؟ آیا بدحجابی سیاسی است؟ پس چرا می گوئید جامعه معنوی تر است؟ به نظر می رسد بدحجابی در جامعه ما بد روایت شده است. این روایت نادرست باعث شده واکنش ها به بدحجابی عجیب و غریب باشد. یکی فکر می کند بدحجابی در ایران سیاسی است و تلاش می‌کند آن را به براندازی نزدیک کند و دیگری فکر می کند بدحجابی در ایران ناشی از کاهش دین ورزی است و تلاش می کند اصلا اهمیت حجاب را منکر شود. اما واقعا ریشه بدحجابی در جامعه ماچیست؟ ماجرا را از منظری متفاوت ببینید. 🔹بدحجاب تر؟ گزارش اخیر مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می‌دهد حدود 30 تا 40 درصد جامعه حجاب شرعی دارند. اما بقیه که حجاب شرعی ندارند اعتقادشان به حجاب چیست؟ نتایج 3 پژوهش رسمی سازمان تبلیغات و ارزش‌‌ها و گرایش ایرانیان وزارت ارشاد و کتاب وضعیت‌سنجی پوشش و آرایش ایرانیان، نشان می دهد 90درصد جامعه به حجاب شرعی اعتقاد و آن را ضروری می دانند و 85 درصد آن را مانع ارتکاب گناه در جامعه می دانند. اما اشکال این است که اما در مصداق حجاب تابع عرف، راحت طلبی و زیباپسندی هایی هستند که منشاء غربی دارد. این آمار یعنی جامعه نسبت به ضرورت حجاب و جنبه دینی و شرعی آن، کاملا معتقد عمل می‌کند اما در مصداق دچار غفلت است. یعنی بین قرائت شرعی حجاب و قرائت عرفی آن از سر غفلت تفاوت قائل شده است. مضافا اینکه هرچند پوشش رکن اصیل حجاب است اما حقیقت حجاب حیا و عفت است. امری که در قاطبه ی زنان جامعه ی ما وجود دارد. بنابراین بدحجابی در جامعه نه منشا سیاسی دارد و نه نشانه ی بی دینی. حضور پرشور زنان با پوشش های مختلف در صحنه های انقلابی مانند راهپیمایی ها، تشییع شهدا، انتخابات، راهیان نور و همینطور مجالس مذهبی مانند اعتکاف، اربعین، شبهای قدر و مجالس سیدالشهدا نیز این که بدحجابی سیاسی است یا نشانه ی بی دینی است را کاملاً رد می کند. 🔹خطای تحلیل ایستا تحلیل نقطه ای یعنی مقایسه زنان در سال 97 با زنان در سال 57 بدون اینکه شرایط جامعه تحلیل شود. اساسا تقوای جامعه را باید در حرکت تحلیل کرد. برای اینکه تقوا را تحلیل کنیم باید شرایط و هجمه دشمن و قدرت شیطان را هم در نظر گرفت. همجه ی سنگین رسانه های شیطانی در این سال ها به هیچ وجه با وضعیت سال 57 و قبل از آن قابل مقایسه نیست. تقوا در مسیر حرکت و اجتماعی شدن شکل می‌گیرد نه سر سجاده و در خلوت و انزوا. با این سخن باید سوال کرد خانم بدحجاب در جامعه امروز با این حجم از هجمه‌های شیطانی چه میزان جلوتر از زنان سال 57 است؟ از این گذشته زن در جامعه امروز در سطوح مختلف علمی و خدمت رسانی حضور دارد. امری که در گذشته هیچ نشانه ای از آن نبوده است. 🔹حجاب پرقدرت نکته مهم تر از همه رشد کیفی حجاب است. حجاب پرقدرت، حجابی است که از سر جهل و و... نیست، بلکه امروزه حجاب ابعاد انقلابی پیدا کرده است و یک اعتقاد راستین به مبارزه و است. چنین حجابی را در کدام برهه از تاریخ سراغ داریم؟ 👈 پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 https://eitaa.com/joinchat/1042808834C1d4becaa06
﷽ 🔰 دیر بجنبیم چوبش را می‌خوریم ✍🏻 اگر برای طاعت ولی‌الله هزینه ندهی در معصیت خدا دو برابر هزینه میدهی، آن هم بدون اجر. ▫️امیرالمومنین علی (علیه‌السلام) در خطبه ۲۷ نهج‌البلاغه فرمودند: کسی که از جهاد روبرگرداند: [ديّث بالصّغار] هم حقیرتان می‌کنند؛ هم به شما تجاوز می‌شود. ✍🏻 همان شد که مردم مدینه امام حسین (علیه‌السلام) رها کردند، چوبش را خوردند. مردم کوفه رها کردند، چوبش را خوردند. مردم شام رها کردند‌‌ چوبش را خوردند. ⬅️ ما این است که باید آمد وسط کار؛ چند روزی بیشتر وقت نمانده. 📌 برگرفته از جلسه «تحلیل مناظره اول»
هدایت شده از گاهی وقت‌ها
❁❥༅••┅┄ هم‌میهن انقلابی من! حالِ اکنون ما، حال غروب عاشورای زینب (س) است. غم از زمین و آسمان روی دلمان می‌بارد، ولی حق نشستن ‌و واماندن و ضعیف ماندن نداریم! اکنون، آوردگاه حماسه و خشم است، نه غمخانه‌ی اندوه و ناامیدی! رهبر فرزانه، حکم داده‌ است. مرد قهرمان نازنین مقاومت، به آرزویی بزرگ و مقامی فراتر از درک بشر رسیده است. اکنون، زمان بر دوش گرفتن پرچم است و محکم‌تر از پیش گام برداشتن. اکنون، ما پیروان زینب کبری (س) مأموریت تاریخی دیگری بر دوش داریم. ناامیدی و سرشکستگی از رهروان مکتب دور است. خوشا به سعادت بلند سیّد، که نامش بر تارک تاریخ حک و جاویدان شد. حالا نوبت جهاد ماست. تا ریشه‌کنی اسرائیل غاصب خبیث، از پا نخواهیم نشست! ❁❥༅••┅┄ @mangenechi
بسم الله *در حدِّ توان* ده‌هزار تومانی‌ها را روی هم دسته کردم. پنجاه‌هزاری و صدهزاری‌ها را هم روی دسته‌‌شان چیدم. با پولی که به کارتم واریز شده بود، جمع زدم. چشمم که به حاصل جمع افتاد، دست‌هایم را جلوی دهان گرفتم و "خدایاااااا " را بلند گفتم. فاطمه و رسول از اتاق پریدند بیرون و علی چهار دست و پا پشت‌سرشان به سمتم آمد. بچه‌ها با دیدن ِاسکناس‌ها، آن‌ها را برداشته بودند و الکی می‌شمردند‌. پول‌ها را توی کیسه گذاشتم و رویش نوشتم:"کمکی در حدِّ توان مادرهای چند فرزندی و خانه‌دار، تقدیمِ مقاومت به فرمان جهادِ رهبرم" توی گروه محله‌مان نوشتم:"بچه‌ها باورتون نمی‌شه اگه بگم چقدر پول جمع شده؟" زینب نوشت: "خودت بگو" و چند تا شکلک خنده گذاشت." سارا نوشت:" الحمدالله چقدر امشب پربرکت بود. اون خانمه بود که بلوز و شلوار ستِ بنفش پوشیده بود. اومد جلو درِ مسجد. گفتم: بفرمایید آش‌ها کیلویی صد تومنه کل هزینش کمک به مردم لبنان و غزه میشه. گفت: ما آش‌خور نیستیم. پونصد تومن کارت کشید و رفت." صدیقه پایین پیام سارا نوشت:"سلام، سلام چه خبرا. من نتونستم بیام پیشتون. اما دلم رو فرستادم. دوقلوها و مطهره سرماخوردن تب داشتن. خوش به‌حالتون. بهتون حسودیم شد." علی را روی پایم تکان و پیام صدیقه را پاسخ دادم:"دختر،  تو که خودت صف اول جهادی با پنج تا بچه کوچیک. تازه حبوبات رو هم که پختی و صبح رسوندی دستم." صبح صدیقه حبوبات پخته شده را دستم رساند‌ه بود و سبزی آش خرد شده را سر راهِ مسجد از سمیه گرفته بودم. کشک و ظرف یکبار مصرف‌های نیم کیلویی را خریدم و ماشین را جلوی مسجد پارک کردم. وارد آشپزخانه که شدم زینب و نسترن آش را بارگذاشته و منتظر باقی وسایل بودند. نسترن درِ دیگ را بلند کرد و حبوبات و سبزی را به آب درحال قُل زدن اضافه کرد:"دیشب چاهار و سیصد ریختن به حسابم که سه تومنش تاحالا خرج شده. بقیشو می‌دم بهت بذار رو پولی که شب جمع میشه. " زینب ظرف کشک را کج کرد توی دیگ:"خداییش بچه‌ها خیلی پاکار بودن. فکر نمی‌کردم تو یه بعداز ظهر هم پول جمع شه و هم انقدر بانی برا وسایل آش و هم حاج‌آقای مسجد قبول کنه بیایم اینجا آش رو درست کنیم." ادامه دادم: "هم خودش بگه بیایید همین‌جا جلوی در مردونه و زنونه آشا رو بفروشید." گوشی توی دستم لرزید. علی که خوابیده بود را روی زمین گذاشتم. سحر برایم نوشته بود:"زهره، اون خانمه که کنارمون لباس می‌فروخت چی بهت گفت؟ " یادِ آن بنده خدا افتادم، وقتی فهمید تمامِ حاصلِ فروش آش مقاومت کمک می‌شود، کنار میزِ آش‌ها آمد و یک پیراهن نشانم داد: " اینَم از طرف من بفروشید، پولشو بدید برا بچه‌های غزه و لبنان، پولش پونصد تومنه" در جواب سحر نوشتم: "بنده خدا سرپرست خانواره هرشب میاد جلو مسجد بساط می کنه. یه لباس هدیه داد به مقاومت. راستی بچه‌ها کی سایزش بهشتیه؟ این لباس بهش می‌خوره؟ و شکلهای خنده را یک خط ردیف کردم." بالای صفحه‌ی گروه نشان می‌داد که رضوان درحال نوشتن است. پیامش آمد:"سلام. زهره بگو دیگه چقدر پول جمع شد؟ دلمونو آب کردی." فاطمه برای دستشویی رفتن صدایم کرد. گوشی را زمین گذاشتم و راه افتادم دنبال دخترک سه ساله‌ام. وقتی برگشتم، رسول گرسنه بود و بهانه‌گیری می‌کرد. آخر شب دیگر نمی‌توانستم جلوی پلکهایم را بگیرم تا روی هم نیفتد. با همان جان نصفه و نیمه سراغ گروه رفتم. صد پیام نخوانده داشتم. آخرین پیام از طرف زینب بود:" بچه‌ها حتما زهره رفته دنبال کار بچه‌هاش که آنلاین نشده. حالا آخر شب میاد میگه چقدر پول جمع شده و کلی حال می‌کنیم." تند، تند با چشم‌های نیمه باز نوشتم و گوشی را خاموش کرده، نکرده از دستم وِل شد و خوابم رفت: "دخترا، دخترا. بنده‌های خوب خدا. با عزم و اراده شما‌ها و خواست خدای مهربون. سه میلیون رو کردیم، سی و پنچ میلیون. فردا می‌برم دفتر رهبری و تحویل میدم. الحمدالله" *بازنویسی روایت دیگران* شرق_محله‌_بسیج 🖊