eitaa logo
مطبوعات قدیمی
490 دنبال‌کننده
224 عکس
14 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ شام در کاخ والاحضرت اشرف ...نخست وزیر هم در میان میهمانان بود، این بود که نتوانستم با شاه در مورد مسائل مهم صحبت کنم...به اطلاع او رسانده‌اند که توالت‌های استادیوم بزرگ ورزشی تهران را دزدیده اند، و می‌خواست بداند دلیل این همه سخافت چیست. نخست وزیر گناه را به گردن بی‌فرهنگی عمومی گذاشت. پذیرفتم که ممکن است چنین باشد. ولی گفتم: «اما در عین حال به نظر من بسیاری از مردم از این واقعیت بی‌اطلاعند که مکان‌هایی مثل استادیوم ورزشی ملک عمومی است و به همه تعلق دارد و اگر کسی از آن بدزدد ، از خودش دزدیده است.» شاه گفت: «پذیرفتن این نکته برایم مشکلتر است» پرسیدم: «چرا؟ کافی است به دور و برمان در این مملکت نگاه کنیم و ببینیم که ما طبقه حاکمه، چنان رفتار می‌کنیم که گویی قوم فاتحی هستیم که بر کشور مغلوبی حکومت می‌کنیم، و طبیعی است که مردم از این متنفر باشند.» والاحضرت اشرف با من هم‌عقیده بود. شاه حرف‌های ما را در سکوت شنید. وقتی که نخست وزیر حرف ما را قطع کرد، موضوع صحبت عوض شد. خاطرات ۲۰ فروردین ۱۳۵۱ جلد یک، صفحه ۳۲۵. @oldnewspaper
✳️ به اتفاق شاه، نخست وزیر، چند نفر از وزرا و مسئولین عازم مشهد شدیم. هوای خوبی بود و استقبال گرمی از طرف مردم به عمل آمد. پس از زیارت مرقد مطهر امام رضا "ع"، اجازه خواستم نیم ساعت بیشتر در آنجا بمانم و فاتحه ای هم برای روح پدرم بخوانم که همانجا دفن است و من نیز امیدوارم روزی در کنارش به خاک سپرده شوم. احساس کردم از درخواست من خوشش نیامد هر چند اعتراضی نکرد. تعجب کردم، من که او را تنها نگذاشته بودم. کار ضروری و واجبی هم با من نبود، و روی هم رفته درخواست نامعقولی نبود. تنها حدسی که می زنم این است آن را خودنمایی احمقانه ای فرض کرده است که اجداد من همه قرنهاست در اینجا دفنند، و شاید هم فکر کرده است دلیلی برای فاتحه خواندن برای روح کسی که هرگز در عمرم ندیده ام وجود ندارد. ناهار را دسته جمعی در حضور شاه خوردیم و هر یک سعی کردیم گوی چاپلوسی و تملق گویی به او را از دیگری برباییم . خاطرات یکم فروردین ۱۳۴۹ جلد اول، صفحه ۲۱۸. @oldnewspaper
✳️ مروری بر آخرین سخنرانی در پست نخست وزیری درباره و بررسی یک روایت رسمی تاریخی! امروز مشغول مطالعه روزنامه های مردادماه 1341 بودم ، دوره ای که استعفا داده و جانشین او در پست نخست وزیری شده بود. در این چند سال و در منابع متعدد خوانده بودم که یکی از دلایل استعفای تلاش او برای تقلیل بودجه ارتش و عدم موافقت شاه بوده است. با این وجود امروز متن آخرین سخنرانی امینی در پست نخست وزیری که در سالن اجتماعات بیان شده بود را خواندم که در زمینه لزوم وجود نیروهای نظامی در کشور و تقویت آن مطالبی گفته بود که با ادعاهای قبلی مبنی بر تلاش او برای تقلیل بودجه ارتش کاملا ناهمخوان است. به بخش هایی از این سخنرانی که مورخه 6 مرداد 1341 آن را منتشر ساخته است دقت کنید ؛ ↩️ بنده گاهی می شنوم يك عده ای می گویند که اگر بودجه وزارت جنگ را بزنیم این طور کنیم و آن طور کنیم کسر بودجه مملکت تامین می شود. بنده فقط يك سئوال می خواهم بکنم و این هم من باب دفاع نیست. خود آقایان بهتر می دانند، که امنیت عامل اساسی برای بقای مملکت و ایجاد فعالیت در اقتصاد است اگر شما امنیت نداشته باشید، آیا می توانید بروید در فلان نقطه مملکت و معدن استخراج کنید؟ اگر امنیت نداشته باشید می توانید بروید با فراغ خاطر فلان جارا آباد کنید و بنابراین این وجود ارتش ژاندارمری و شهربانی نه فقط برای بقای مملکت بلکه برای توسعه در آمد مملکت هم ضروری است. ↩️ يك عده هستند که بنده می بینم در گزارشات و فرمایشاتشان معتقدند که بهتر است ارتش منحل شود زیرا ما با کسی دعویی و جنگی نداریم اما من می خواهم این را بگویم که اگر انسان ضعیف شد همه هوس می کنند که این ضعیف را بخورند. اگر بناشد انسان بی دفاع شد همه به او حمله می کنند. ↩️ کشورهای دیگر برای چه میلیارد ها خرج تسلیحات می کنند؟ ماهم يك قشون محدود ويك وسایلی داریم که اقلا می توانیم در مقابل يك حملات كوچك دفاع کنیم آن وقت می گویند آن را هم حذف کنید و این پول را بدهید کارمند را راضی کنید و فرهنگ و بهداشت را توسعه دهید ، خوب اگر بنا شد که شما وسایل دفاعی نداشتید و بی دفاع بودید کسی میل نخواهد کرد شما را بخورد؟ مگر این که شما واقعا به قدری اطمینان به اخلاق دیگران و اطمینان به بشریت و انسانیت داشته باشید که بگوئید بله آقا این ها آنچنان اشخاصی هستند که در حد اعلای تمدن و اخلاق هستند و نسبت به ما تجاوز نخواهند کرد. ✅ تمام بدبختی ما از ملل متمدن است/ در دو جنگ ما را له کردند! ↩️ ماتمام بدبختی مان از ملل متمدن است در دو جنك مارا له کردند و از بین بردند حالا واقعا بایستی انسان بی تجربه باشد یا ساده لوح باشد که تمام اینها را قبول کند و بگوید ما با کسی سر جنك نداریم، اما از مملکت و از استقلال و تمامیت و ناموس آن مگر با حرف می شود دفاع کرد؟ ⛔️ نتیجه این که این سخنرانی با آن ادعا که می خواست برای جبران کسری از بودجه ارتش و نهادهای نظامی بکاهد کاملا ناهمخوان است. ⛔️ البته اسناد از طبقه بندی خارج شده نشان می دهد که شاه در این برهه تلاش داشته حقوق نظامیان را سی درصد افزایش دهد و طبیعی است که این افزایش در شرایط کسری وحشتناک بودجه که حتی برای جبران آن خودروی دولتمردان فروخته و قند و چای وزارتخانه ها و ادارات نیز قطع شده بود از بودجه نمی توانست تامین شود و از این رو شاه اسفند 1340 آمریکا را تهدید به استعفا کرده بود تا ایالات متحده این افزایش حقوق را با کمک های خود تامین کند. هر چند آمریکا ابتدا گفته بود که این مشکل به او ربطی ندارد ولی تهدید شاه به استعفا کار خودش را کرده و پهلوی کمک هایی برای ارتش گرفته بود. نتیجه این که جبران کسری بودجه ارتش اصلا به عهده دولت نبوده و شاه انتظار این جبران را از آمریکا داشته است و استعفای علی امینی در آن شرایط را نمی توان به بودجه ارتش منتسب دانست. 🔃 روی سخن این جا که کتاب های تاریخی به نظر پر است از گزاره هایی که با مستندات روز حادثه ناهمخوان است، ویژگی و فایده تدوین با استفاده از منابع روز حادثه آن است که روایت های رسمی و اشتباه را تصحیح می کند و اطلاعات دست اولی را در اختیار مخاطبان قرار می دهد. @oldnewspaper
✳️ نخست وزیر : در کشور هیچ مشکلی نداریم جز این که مردم فکر می کنند حکومت از خودشان نیست/ رئیس انجمن شهر برازجان : وضع معیشت مردم بی نهایت سخت است و مردم در فلاکت زندگی می کنند! ✅ جامعه نیازمند یک تحول عمیق و اساسی است! نخست وزیر در دانشکده ادبیات دانشگاه شیراز طی سخنانی گفت: اجتماع ما یک تحول عمیق و اساسی لازم دارد و دولت در فکر این تحول اساسی هست و نقشه ای برای این کار دارد. سال ها در مملکت ما این مطلب مطرح بود که شکاف بین طبقات به اندازه ای عمیق است که ممکن نیست مملکت به جلو برود و فساد در امور مالی نیز بسیار زیاد است. این مطالب فکر شاهنشاه ما را سال های سال به خودش مشغول کرده بود و به همین دلیل ایشان از 14 سال قبل شروع به تقسیم املاک خود فرمودند. ✅ در کشور هیچ مشکلی نداریم جز این که مردم فکر می کنند حکومت از خودشان نیست! نخست وزیر سپس به مبارزه با بی سوادی و تشکیل سپاه با دانش و مسائل اقتصادی اشاره کرد و افزود : مملکت ما از لحاظ ثبات یکی از ممالک بی نظیر خاور است و جهت آن هم رژیم شاهنشاهی است که در بین مردم ریشه عمیق دارد و بزرگ ترین عامل ثبات است. ما در مملکت خود مشکل اساسی نداریم فقط یک مشکل است که آن هم خیال می کنم که قابل حل است و آن این است که مردم باید فکر کنند که آن هایی که در راس حکومت هستند مال خودشان هستند و در راه خدمت گزاری قدم بر می دارند ✅ وضع معیشت مردم بی نهایت سخت است و مردم در فلاکت زندگی می کنند نخست وزیر و همراهان پس از بندر بوشهر عازم برازجان شدند. کمارچی رئیس انجمن شهر برازجان در این جلسه اظهار داشت وضع معیشت مردم این حدود بی نهایت سخت است و چهار سال است باران نیامده. وضع زراعت خوب نیست و مردم در فلاکت زندگی می نمایند. وضع بهداشت آن ها نیز ابدا خوب نیست و خواربار گران است. http://yon.ir/KsRHQ @iichs_ir
✳️ وزرا، یا بادمجان دور قاب‌چین‌های اعلیحضرت! دوشنبه، 25 اردیبهشت «... بدون هیچ‌گونه مقدمه خاصی شاه گفت "عجیب است ولی تمام وزرای من هر حرفی که به آنها می‌زنم، می‌گویند از صمیم قلب معتقدند که عین حقیقت است. "البته به او نگفتم که تمام وزرای او جز یک مشت بادمجان دور قاب‌چین چیز دیگری نیستند...»1 : هیئت دولت امیرعباس هویدا در نوروز سال 1351 شماره آرشیو: 178-814آ منبع 1. ، گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم)، ج1، تهران، طرح نو،‌ چاپ اول، بهار 1371، صص337ـ338. http://yon.ir/TN5U6 @iichs_ir
🔰 روایت اعلیحضرت از امرای ارتش خود! پنج‌شنبه،‌ 15 آذر 1352 «شرف‌یابی... گزارش دادم که تیمسار م... در بیمارستانی در پاریس بستری شده است. شاه به من دستور داد که حتماً کلیه مخارج معالجه‌اش را بپردازیم. "لازم بود این شخص تنبیه شود، اما این دلیل نمی‌شود که تا گور دنبالش باشیم." بعد از مکثی کوتاه،‌ ادامه داد،‌ "فکر نمی کنم اهل جنگیدن باشد. فقط با سخن‌پراکنی و آرتیست‌بازی خود را بزرگ کرده بود. فکرش را که می‌کنم،‌ هیچیک از امرای ارتش ما جربزه درست و حسابی ندارد. همه آنها افسران بزمی هستند، شاید به استثنای ازهاری که خیلی هارت و پورت نمی‌کند،‌ چنانچه در محک آزمایش گذاشته شود ممکن است خودی نشان دهد." بعد اسامی تعدادی از امرای ارتش را ردیف کرده،‌ و همه را طبل‌های تو خالی خواند. با اشاره به خاتمی‌،‌ فرمانده نیروی هوایی،‌ گفت که با اینکه ممکن است او قابلیت سازماندهی خودش را ثابت کرده باشد اما تضمینی وجود ندارد که تحت فشار جنگ ایستادگی کند.»1 : گفتگوی غلامرضا ازهاری با محمد خاتم فرمانده نیروی هوایی شماره آرشیو: 1460-461-الف 1- ، گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم)، ج2، تهران، طرح نو،‌ چاپ اول، goo.gl/kS5kSQ @iichs_ir
✳️ هشدار علم به شاه در مورد دخترک خل‌وضع! #نکته_ها_و_اشاره_ها جمعه،‌ اول فروردین دوشنبه،‌ 6 آبان 1353 «شهبانو عازم سفری به شمال شرقی ایران شد،‌ و از شهرهای حاشیه کویر دیدن خواهد کرد... بعد رفتم میهمانی را که قرار است شاه امروز بعدازظهر ملاقات کند ببینم. به نظرم آمد که دخترک یا خل‌وضع است یا درست و حسابی مایه دردسر،‌ شاید هم هر دو. به شاه هشدار دادم که مواظب باشد. سر شام مرا به کناری کشید و به من اطمینان داد که خیلی بااحتیاط رفتار کرده...»1 #شرح_عکس : #محمدرضا_پهلوی در سال 1352 1. #اسدالله_علم ، گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم)، ج 2، تهران، طرح نو،‌ چ اول، بهار 1371، ص 600. goo.gl/kS5kSQ @iichs_ir
✳️ به عرض رساندم که [رئیس اینتلجنس سرویس انگلیس] نوشته بود که زن ندارد. شاهنشاه فرمودند، عجب مرد با سعادتی است که زن ندارد! بعد مدتی درباره زنها صحبت کردیم. عرض کردم اتفاقاً امروز صبح جمعه که می خواستم نفسی تازه کنم و قدری خوابیدم، از خواب که برخاستم، باز آن غنچه خندان [زنم] عبوس شده بود! خیلی خندیدیم! شاهنشاه فرمودند، مسلماً مردانی که زن ندارند در زندگی جلو هستند و مسلماً بیشتر عمر می کنند. چون حداقل اقل این است که نصف غصه دنیا را کمتر می خورند! عرض کردم هشتاد درصد! مگر همین سلب آزادی انسان غصه کوچکی است؟" خاطرات #اسدالله_علم ، جلد سوم، صفحه ۳۰۶ @oldnewspaper
✳️ نخست‌وزیر: با شدت برخورد نمی‌کردیم مشخص نبود مملکت امروز دست که بود!/ وزیر اقتصاد: با زور می‌شود مسئله را خاموش کرد، ولی همیشه سرنیزه جواب نمی‌دهد! جلسه هیئت دولت 5 بعد از ظهر روز شنبه 18 خرداد به ریاست ، نخست‌وزیر، در کاخ نخست‌وزیری تشکیل شد. نخست‌وزیر: آقایان لابد تأیید می‌کنند که این شدت لازم بود؛ زیرا اگر به این شدت عمل نمی‌شد، معلوم نبود این مملکت دست کیست، حتی آخوند. به نظر می‌رسد شدت اثر خود را کرده است، ولی ممکن است باز اتفاقاتی بیفتد، البته اگر افتاد، آقایان باید تأیید بفرمایید. به همان شدت بزنیم. وزیر پست و تلگراف و تلفن: در روز بحران یک بعدازظهر دختران هم با چادر سر کار آمدند. ✅ وزیر اقتصاد: با زور می‌شود مسئله را خاموش کرد، ولی همیشه سرنیزه جواب نمی‌دهد! وزیر اقتصاد توضیح مفصلی درباره حوادث اخیر داد و اینکه به کلی زیربنای اجتماع ایران به هم خورده است و گفت: با زور می‌توان مسئله را خاموش کرد، اما باید جامعه متکی به نیروهایی بشود و الا نمی‌توان همیشه با سرنیزه و زور اداره کرد. بنده استدعایم این است که نباید فکر کرد مسئله تمام شده است. بهتر است دولت سرکمیسیونی تشکیل بدهد و آن طبقه‌ای را که باید جامعه ایرانی روی آن بایستد، آن طبقه را تقویت کنیم و الا اگر این‌طور برویم با خطر واقعی روبه‌رو می‌شویم. : مذاکرات هیئت دولت در روزهای قیام 15 خرداد 1342 که فقط سه جلسه از آن در دست است، در سال 1362 از سوی روابط عمومی نخست‌وزیری در قالب کتابچه‌ای انتشار یافت و روزنامه «اطلاعات» در دو صفحه 6 و 7 شماره 28 خرداد این سال، آن را بازنشر کرد. http://yon.ir/Kvwkt @iichs_ir
مطبوعات قدیمی
✳️ نویسنده ای که با شمشیر از نیام درآمده خود هلاک شد ؛ نگاهی به سرمقاله «علی اصغر امیرانی» در مجله
✳️ نویسنده ای که با شمشیر از نیام درآمده خود هلاک شد ؛ نگاهی به سرمقاله «علی اصغر امیرانی» در مجله «خواندنی ها» پس از یکی از مجلاتی است که از سال 1319 و یک سال پیش از سقوط انتشار آن آغاز و تا سال 1358 ادامه یافت، مدیر این جریده پس از انقلاب بازداشت و پس از چندی آزاد و دوباره که بازداشت شد دیگر این بار در سر و صدای برکناری حکم اعدامش صادر و در 31 خرداد 1360 تیرباران شد! در هر شماره مجله خواندنی ها که هفته ای دو روز شنبه ها و سه شنبه ها منتشر می شد، نگارش یک ستون به نام را نیز بر عهده داشت، در این ستون او به اهم موضوعات روز می پرداخت و نظرات خود را در این زمینه ارائه می کرد. او چنان در نوشتن این ستون دست بازی داشت که هر از گاهی به شخص سلطان نیز می تاخت و خاندان سلطنت را به باد انتقاد می گرفت ولی کسی با امیرانی کاری نداشت! مدت ها بود که به این فکر می کردم چرا امیرانی پس از انقلاب اعدام شد؟ بودن دلیل اعدام فردی نمی شود، نوشتن برای شاه و در مدح او نیز دلیل موجهی برای اعدام او نمی شود ... که اگر این گونه بود روزی باید هزاران نفر به دار آویخته می شدند و بشوند! امروز به یکی از یادداشت های امیرانی در شماره برخورد کردم که واقعا شگفت زده شدم، مقاله ای که بی شک آن را نخوانده بود که اگر دیده بود امیرانی سال 60 را نمی دید و در همان روزهای نخست با عازم آن دنیا می شد. امیرانی به وضوح در این شماره از مجله خواندنی ها از دولت به دلیل این که در روز آدم کمی کشته است [!] انتقاد کرده و می نویسد: ‼️ اگر با ابتكار شخصی و به خاطر انجام وظیفه سر خود تیراندازی می کردند داستان و قشقرقی که بر سر قتل دکتر و نعش او راه افتاد، و هنوز که هنوز است ملت ایران تا سال های سال به قول خودشان سالی دویست میلیون تومان و به قول دولتی ها سالی 500 میلیون تومان خون بهای انجام وظیفه این پلیس وظیفه شناس را باید بپردازد، تجدید می شد و اگر همان طور تماشا می کردند و یا با آن ها همکاری می کردند طولی نمی کشید که بر سر تمام شهر و مردمش همان بلایی را می آوردند که بر سر اتوبوس های شرکت واحد و تلفن های عمومی در آوردند. ‼️ وظیفه پلیس همیشه و همه جا حفظ نظم و جلوگیری از اغتشاش است، قانون و اجتماع اسلحه گرم را برای زینت به كمر پاسبان ها نبسته، وقتی يك چاقو کش با يك چاقو بتواند جلوی چند نفر را بگیرد یا هفت تیر اگر دست من و شما هم باشد جلوی صد نفر را می توانیم بگیریم. همان هفت تیر، در دست پاسبان آن هم هنگامی که نظم عمومی در خطر اختلال باشد می تواند جلوی صدها نفر را بگیرد، اما پاسبان فکر می کند به عشق کی و برای چی؟ همکار سابق آن ها با این کار کجا را گرفت که آن ها بگیرند؟ ‼️ اگر عبرت از سر نوشت امثال سرهنگ شهر ستانی نبود، همان پاسبان ها در دقایق اول می توانستند كلك كار را بکنند و جلو بالارفتن آن را بگیرند. ❌ اشتباه دولت این بود که به موقع جلوی مردم را نگرفت! ‼️ بنا بر این اشتباه دولت این بود که به موقع جلوی مردم را نگرفت... به نظر من آن هایی که روز 15 خرداد در خیابان های تهران به قتل رسیدند، هیچ کدام کشته نشدند، بلکه خودکشی کردند، منتها دولت نه تنها از انتحار آن ها جلوگیری نکرد بلکه وسائل آن را هم در دسترسشان گذاشت، به همین مناسبت است که من شخصا همه را از هر دو دسته شهید می دانم منتها شهید راه هیچ! چنان چه می بینیم امیرانی در ستون مجله خواندنی ها بی محابا امر به قتل و کشتار مردم و ملاحظه نکردن هیچ چیزی در این مسیر را می دهد و حتی از این که یک سرگرد پلیس به دلیل کشتن یک معلم در اردیبهشت 1340 بازخواست و باعث سقوط دولت و روی کار آمدن شده بود انتقاد می کند و می گوید قاتل آن معلم وظیفه شناس بود و باید تجلیل می شد نه شماتت و مورد پیگرد! امیرانی حکم به قتل مردم می دهد و طبیعی است تیغی که از نیام کشیده شود بعضی اوقات صاحب خود را نیز به هلاکت می رساند و امیرانی خود از این قاعده استثنا نبود. @oldnewspaper
مطبوعات قدیمی
✳️ درسی که #هویدا از مرگ منصور گرفت! درباره مرگ #حسنعلی_منصور نخست وزیر که پس از ترور در روز یک به
✳️ درسی که از مرگ منصور گرفت! درباره مرگ نخست وزیر که پس از ترور در روز یک بهمن ۱۳۴۳ مدتی در بیمارستان بستری و به دنبال ناکام ماندن معالجات درگذشت اسدالله علم خاطره ای تکان دهنده دارد که به تلویح نوری در تاریکخانه این ترور می تاباند و ابعاد تازه ای را پیش پای محققین باز می کند. در خاطرات روز ۱۳ آذر ۱۳۴۷ می نویسد: «امروز مذاکرات داخلی و خارجی فراوانی در حضور مبارک شد مدت مدیدی طول کشید منجمله نسبت به کار دانشگاه ها و کار امیر عباس هویدا نخست وزیر راجع به نخست وزیر می فرمودند خیلی آدم زرنگی ست عرض کردم مردم به هر صورت او را هضم کردهاند و فکر میکنم از مرگ [حسنعلی] منصور درس گرفته باشد چون آن مرحوم خیلی سینه جلو می داد. این برعکس خیلی تواضع می کند. ضمناً حکایتی عرض کردم حکایت شیر و گرگ و روباه که شیری شکاری کرده بود از گرگ پرسید این شکار را چه گونه مصرف کنیم؟ گفت یک قسمت را اعلی حضرت میل می فرمایند بقیه مال نوکرها فوری شیر سرش را با پنجه اش کند. بعد از روباه پرسید این شکار را چگونه مصرف کنم؟ گفت سرش برای صبحانه اعلیحضرت، تنه اش برای ناهار و بقیه برای شام اعلی حضرت، شیر خوشحال شد، گفت تقسیم به این خوبی را از کجا یاد گرفتی؟ روباه گفت، از سر بریده گرگ. شاهنشاه خیلی خندیدند.» بی شک نتیجه گرفتن از این خاطره نمی تواند بدون دسترسی به اسناد دیگر دقیق باشد ولی اسدالله علم به تلویح نزدیک به تصریح می گوید که حسنعلی منصور در تقسیم غنائم به دست آمده برای خود نیز سهمی به عنوان نوکر قائل بوده که این شاه را خوش نمی آمد ولی هویدا از سرنوشت منصور درس گرفته و در مقابل شاه تواضع می کند! مسجد سپهسالار. غلامرضا پهلوی، امیرعباس هویدا و جواد منصور در کنار تابوت حسنعلی منصور @oldnewspaper