eitaa logo
حریم عشق
148 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
23 فایل
°•﷽•° •﴿ۅ هماݩا خدا گفٺ 🕊﴾ •| به نام شهید مدافع وطن امید اکبری|• _کپی به عشق صاحب الزمانمون ، حلالت مومن🌱 ♥️ .. به ما بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/2583363789Ce1e8b17d2f
مشاهده در ایتا
دانلود
💛🌿💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛 🌿💛 💛 📜 چرا سکوت کرد ؟ چرا ازم فاصله گرفت ؟ روی پاشنه به سمتم چرخید امیرمهدی - یعنی اگر کراوات بزنم تو مهمونیاتون بیام بذارم هر مدل لباسی و رنگی که دوست دارین بپوشین فقط زیاد قالب بدنتون نباشه هر آهنگی دوست دارین گوش کنین میتونین یه عمر زندگی با من رو تحمل کنین ؟ نامهربونی با دلم نمیکنه...به هیچ قیمتی ولم نمیکنه... یه قطره اشکمو که می درخشه باز ... بهونه میکنه منو ببخشه باز... مبهوت نگاهش کردم درست شنیدم ؟ مي خواست باهام راه بیاد باشگفتی گفتم: من -واقعاً این کارا رو انجام میدی ؟ کلافه دستی به پیشونیش کشید امیرمهدی - نمیدونم واقعا نمیدونم دستش رو به سمت موهاش برد و از روی موهاش تا پشت گردنش کشید سرش رو به سمت مخالف چرخوند و بی تاب گفت امیرمهدی - باید فکر کنم باید بیشتر فکر کنم سریع برگشت به سمتم امیرمهدی - چند روز بهم مهلت بدین شاید بتونم راهی پیدا کنم سری تکون دادم من - هیچ راهی نیست امیرمهدی خودت گفتی نمیخوای یه عمر کنارت زجر بکشم منم نمیخوام تو رو اذیت کنم شاید اگر این جمله رو نمی گفتی به اين همه اختلاف جدی فکر نمی کردم ناچار شدم همه چیز رو برای خودم تحلیل کنم تا بفهمم منظورت از زجر چیه امیرمهدی - منم مهلت میخوام تا حرفاتون رو سبک سنگین کنم من - دیشب به اين نتیجه رسیدم که اون نذر من و این فکر کردن عاقلانه به هم ربط داره ، انگار خدا میدونه چطوری باید جلو پامون سنگ بندازه امیرمهدی - اگر نمیخواست وصلی باشه تا اینجا هدایتمون نمیکرد ما لیاقت تندیس شدن رو داریم سکوت کردم اصرار داشت به رفع موانع سر راهمون نمیدونستم در من چی دیده که حاضر نبود به این راحتی ازم دست بکشه ! شاید این اصرارش پاداش اون صبر و نذر من بود پاداش گذشتن از امیرمهدی آروم گفت امیرمهدی - بریم ؟ سری تکون دادم من - بریم 💛 🌿💛 💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿