eitaa logo
حریم عشق
148 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
23 فایل
°•﷽•° •﴿ۅ هماݩا خدا گفٺ 🕊﴾ •| به نام شهید مدافع وطن امید اکبری|• _کپی به عشق صاحب الزمانمون ، حلالت مومن🌱 ♥️ .. به ما بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/2583363789Ce1e8b17d2f
مشاهده در ایتا
دانلود
💛🌿💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛 🌿💛 💛 📜 مانتوها رو با دقت نگاه میکردم بیشتر تفاوتشون در قد و یا طرح دوخته شده روی هر مانتو بود از بعضی طرح ها خوشم اومد دو تا طرحی که قد بلندی داشتن رو انتخاب کردم و دست گرفتم و دوباره همراه رضوان شروع کردیم به دید زدن مانتوهای دیگه تا اگر باز هم چیزی پسندیدم برداریم و همه رو یکجا برای پرو ببریم رضوان به سمت مانتوی کرم رنگی رفت و شروع کرد برانداز کردنش منم از رگال کنارش مانتو شلوار سِتی برداشتم و نگاه کردم خیلی شیک و قشنگ بود بین بقیه ی مانتو شلوارهای با همون طرح گشتم و بالاخره رنگ زرشکیش چشمم رو خیره کرد برای جایی که آدم می خواست با حجاب باشه و مانتوش رو در نیاره به درد می خورد بی درنگ برش داشتم تا با مانتوهای توی دستم ببرم برای پرو ‏ رضوان - خوبه ؟ بهم میاد ؟ برگشتم به سمتش همون مانتوی کرم رنگ رو جلوی خودش گرفته بود خریدارانه براندازش کردم من --بدک نیست ، مدلش که خوبه رنگ دیگه نداره؟ سرش رو کمی کج کرد رضوان - مثلاً چه رنگی ؟ من - یه رنگی که بیشتر بهت بیاد رضوان - مانتوی کرم رنگ میخوام که به شلوارم بیاد من - حتماً باید از اینجا بخری ؟ با ناراحتی گفت: رضوان - برای فردا میخوام این دو روزه هر جا گشتم مدل مناسبی پیدا نکردم اين از بقیه بهتره ابرویی بالا انداختم من - برای رفتن خونه ی نرگس اینا ؟ رضوان - آره شلوارم قهوه ایه مانتوی قهوه ای بپوشم خیلی تیره میشه نا سلامتی میخوان صیغه ی محرمیت بخونن زشته تیره بپوشم من - حالا چه اصراری داری به مانتو ؟ تو که چادر سر می کنی ! رضوان سری به تأسف تکون داد رضوان - آخه فردا هم عموی نرگس هست هم عموی خودم با تردید پرسیدم من - کدوم عموش ؟ همونی که ملیکا.... و حرفم رو نصفه گذاشتم سری تکون داد رضوان - آره همون عموش مثل اینکه خیلی مذهبیه از امیرمهدی خشک تر لبخند نصفه ای زدم 💛 🌿💛 💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛