💛🌿💛🌿💛🌿💛
🌿💛🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛
🌿💛🌿💛
💛🌿💛
🌿💛
💛
📜 #رمان_آدم_و_حوا
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_دویست_و_پانزده
امیرمهدی - همین سکوتتون نشونه ی اولین فاصله ست
لبم رو از داخل گاز گرفتم و چشم دوختم به رو به روم که تا انتهای کوچه فقط سیاهی بود و سکوت
من - تو فکر امشبم که چقدر فکر دارم و چقدر تصمیم ،شب سختیه
امیرمهدی - میدونم و مطمئناً فردا برای من سخت تره
برگشتم به سمتش
من -چرا؟
امیرمهدی - چون قراره جواب حاصل از یه شب تا صبح فکر کردن رو بشنوم
من - مگه میدونی جوابم چیه ؟
امیرمهدی - نه ولی وقتی پای عقل وسط بیاد راه دل سد میشه
سری تکون دادم
من -و خیلی سخته
امیرمهدی - شما یه بار از پسش بر اومدین پس بازم می تونین
من - کِی ؟
امیرمهدی - همون موقعی که برای سالم برگشتنم نذر کردین
من - اون روزا فاجعه بود
امیرمهدی - و شما سربلند
من - اگر فردا بهت بگم که حاضر نیستم اونی بشم که تو میخوای که نمیتونم حسادت و غیرتت رو تحمل کنم ؟
روش رو به سمت مخالف چرخوند
لب پایینش رو به داخل کشید و من حس کردم به شدت با دندوناش بهش فشار میاره
نفس عمیقی کشید
امیرمهدی - اونوقت میذارمش پای قسمت
و من حس کردم صداش کمی مرتعشه و حزن داره
امیرمهدی - امشب لطف کنین و یه چیزایی رو هم در نظر بگیرین ؛ اینکه تو زندگی مهم نیست من چه رنگی دوست دارم و شما چه رنگی و چقدر بینشون اختلافه مهم اینه که نظر هر کدوممون برای همدیگه محترم باشه مهم اینه که همدیگه رو با همون اختلافات قبول داشته باشیم اینکه شما شهربازی دوست دارین و من شب احیا دلیل نمیشه بر فاصله ی بینمون ، بودن در مکان و زمان دوست داشتنی هم یعنی دوست داشتن هم یعنی یکی بودن دل و عقل ، شاید تو سال های کنار هم بودنمون شب احیا و مسجد بشه جزئی جدا نشدنی از روزگارتون يا احترام من به عشق شما بشه سالی چند بار رفتنمون به شهربازی خیلی چیزها تو زندگی میشه اصل و پایه ی زندگی برای سالم موندن رابطه ی دوستانه ی زن و شوهری تو کوره راه زندگی گاهی بنا به مصلحت آدما یه چیزهایی رو ترک میکنن و مورد دیگه ای رو جایگزینش میکنن
مهم اینه که همش در راستای تحکیم پایه های زندگی باشه
و من قول دادم به حرفاش خوب فکر کنم
من - به همه چیز فکر میکنم
امیرمهدی - مراقب خودتون باشین
من - باشه و ممنون ، شبت به خیر
امیرمهدی - شب شما هم خوش
و پیاده شدم
#گیسوی_پاییز
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
💛
🌿💛
💛🌿💛
🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛
🌿💛🌿💛🌿