💛🌿💛🌿💛🌿💛
🌿💛🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛
🌿💛🌿💛
💛🌿💛
🌿💛
💛
📜 #رمان_آدم_و_حوا
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_شانزدهم
با دلسوزي گفتم .
من – پاتون هنوز درد می کنه ؟
سرش رو به طرفم چرخوند ولی هنوز جاي دیگه اي رو نگاه می
کرد .
- خوب میشه . فعلا اینا واجب ترن .
و با دست به آدمایی که هر کدوم یه طرف افتاده بودن اشاره کرد .
از اول هواپیما شروع کردیم .
وارد کابین خلبان شد . منتظرش یه گوشه ایستادم . وضع نابسامانی بود . همه چی تو هم قاطی شده بود .
کمی بعد اومد بیرون و با تأسف سري تکون داد .
- کسی زنده نیست .
دستی به صورتش کشید و با دست اشاره کرد بریم سراغ مسافرا و بقیه ي کادر پرواز .
اولین زنی که دیدم رفتم به طرفش . با دیدن صورت پر از خونش
حالم کمی بد شد . ولی سعی کردم کمی
خوددار باشم .
با شالم که کمی گوشه ش پاره شده بود جلوي بینیم رو پوشوندم تا بوي خون آزارم نده .
دست بردم سمت گردن زن . و روي رگش قرار دادم . هیچی حس نمی کردم . نا امید دستم رو به طرف قفسه
ي سینه ش بردم . نمی زد .
با دلسوزي نگاهش کردم . جوون بود . شاید حقش نبود به این
زودي بره . حتماً کسایی چشم انتظارش بودن .
سري به حالت تأسف تکون دادم و با ناراحتی در حالی هنوز نگاهم
بهش بود مرد جوون رو مخاطب قرار دادم .
من – زنده نیست . بیچاره !
صداش رو از پشت سرم شنیدم .
- بهتره تو سکوت کار انجام بدیم که اگر صدایی اومد بشنویم . فقط هر کدوم که زنده بودن بگین که ببریمش
یه گوشه .
با تعجب گفتم .
من – صدا ؟ چه صدایی ؟
- توقع که ندارین تو این کوه چیزي وجود نداشته باشه . حتماً
حیوون وحشی داره دیگه .
با ترس برگشتم به سمتش .
من – وحشی . یعنی گرگ و خرس .
سري تکون داد و در همون حال دیدم یه کلت تو دستاشه . خیره به کلت گفتم .
من – این چیه ؟
با دست به مردي که جلو پاش رو زمین بود اشاه کرد .
- مأمور امنیت پرواز بود . خدا رحمتش کنه . این کلتش به دردمون می خوره .
من – مگه قراره چقدر اینجا بمونیم . خوب میان دنبالمون دیگه !
- معلوم نیست چی می شه . اگر بدونن کجا سقوط کردیم ممکنه زود بهمون برسن . اگر نه که باید این منطقه
رو کامل بگردن که اونم وقت می بره .
خدا . این دیگه چه مصیبتی بود ؟
این وسط بر و بیابون سقوط کردنمون دیگه چی بود .
مستآصل گفتم .
من – اگه ندونن چی ؟
نگاهی به پنجره ي شکسته ي هواپیما کرد .
- اگر بدونن هم ممکنه نتونن امشب کاري بکنن . هوا داره تاریک
می شه و تو تاریکی پیدا کردنمون سخته .
کلت رو کمی بالا آورد .
#گیسوی_پاییز
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
💛
🌿💛
💛🌿💛
🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛
🌿💛🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛🌿💛༄⸙|