eitaa logo
حریم عشق
149 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
23 فایل
°•﷽•° •﴿ۅ هماݩا خدا گفٺ 🕊﴾ •| به نام شهید مدافع وطن امید اکبری|• _کپی به عشق صاحب الزمانمون ، حلالت مومن🌱 ♥️ .. به ما بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/2583363789Ce1e8b17d2f
مشاهده در ایتا
دانلود
💛🌿💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛 🌿💛 💛 📜 انگلیسیه عصبانی می شه می گه : ملکه فرد عادي نیست ، با هر کسی دست نمی ده ! ایرانیه می گه : زن هاي سرزمین من همه ملکه اند ! نگاهش کردم . چرا حرفش انقدر شماتت بار بود ؟ منظورش چی بود ؟ طعنه زد یا خواست قدر خودم رو بدونم ؟ چرا انقدر آروم و با طمأنینه ؟ چرا لحنش بد نبود ؟ چرا هزار تا حرف ناجور بهم نزد ؟ کاش یه چیزي می گفت تا بهم بربخوره و گریه م بگیره . کاش یه حرفی می زد که دلم آتیش بگیره ولی این همه ساکت و آروم نبود ! دلم می خواست زمین دهن باز کنه و برم داخلش . بغض کردم . دلم نمی خواست ازم ناراحت باشه و لحنش این حس رو بهم منتقل کرد . وقتی ادم کسی رو دوست داشته باشه هیچوقت دلش نمیاد ناراحتش کنه ! و من نا خواسته این کار رو کردم . حالا چه طوري می تونستم از دلش در بیارم ؟ دوست داشتم لب باز کنم و بگم " ازم شاکی نباش . در موردم بد فکر نکن . که به خاطرت روي خیلی چیزها دارم پا می ذارم امیرمهدي . تو و خدات بدجور تو دلم ریشه کردین . بهم سخت نگیرین . گاهی یادم می ره باید چیکار کنم . اینجوري راه نرو . اینجوري با دلگیري ازم رو نگیر . نگاهت رو بهم قرض بده . بذار با تکیه بهت راه درست رو یاد بگیرم انقدر غرق در افکارم بودم که نفهمیدم کی رسیدیم تو خونه ! کی اون رفت و کنار پدرش نشست ! کی من رفتم تو آشپزخونه و به مامان و رضوان ، بی صدا خیره شدم ! هر دو پشتشون بهم بود . وقتی مامان برگشت تا دیس رو برداره و عدس پلو بکشه ، نگاهی به صورتم انداخت . مامان – چی شده مارال ؟ چرا اینجوري شدي ؟ با این حرفش رضوان هم برگشت و نگاهم کرد . نالیدم . من – گند زدم . مامان – چیکار کردي ؟ من – حواسم نبود ، جلوي امیرمهدي با کامران دست دادم 💛 🌿💛 💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿