eitaa logo
حریم عشق
149 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
23 فایل
°•﷽•° •﴿ۅ هماݩا خدا گفٺ 🕊﴾ •| به نام شهید مدافع وطن امید اکبری|• _کپی به عشق صاحب الزمانمون ، حلالت مومن🌱 ♥️ .. به ما بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/2583363789Ce1e8b17d2f
مشاهده در ایتا
دانلود
💛🌿💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛 🌿💛 💛 📜 بی اختیار گفتم . من – تقصیر خودشه . پسر این قدر خوب و خواستنی ؟ لبم رو به دندون گرفتم و با ترس نگاهش کردم . لبخند رضوان و ابروهاي بالا رفته ش نشون می داد بدجور خودم رو لو دادم . رضوان – پس دل خواهر شوهر ما بد جور رفته و به هیچ کس نمی گه ؟ بعد با لحن بامزه اي گفت . رضوان – امیدوارم آخرش مثل من بابات رو نفرستی خواستگاري ! از این حرفش هر دو زدیم زیر خنده . یه لحظه با یادآوري حرفاي سمیرا لبخندم پر کشید . من – پویا خیلی نامرده . نه ؟ بلند شد ایستاد . رضوان – تو الان بهتر از پویا رو داري . امیرمهدي خیلی با ارزش تر از پویاست . این دوره زمونه همه ي مردا از صیغه براي سواستفاده و موجه نشون دادن هوساشون استفاده می کنن . اونوقت اون بنده ي خدا فقط براي اینکه گناه نکنه یه ساعت صیغه ت کرد . راست می گفت . خوبی امیرمهدي و بدي پویا قابل مقایسه بود ؟ رضوان – اگر به این چیزا فکر کنی پویا برات کم رنگ و کم رنگ تر می شه . -•-•-•-•-•-•-•-•-•-• دست و صورتم رو شستم . و به آرومی از دستشویی خارج شدم . از وقتی نماز صبحم با زور و غر خوندم دیگه خوابم نبرد . براي همین تصمیم گرفتم صبحانه رو با بابا و مامان بخورم . آروم به سمت آشپزخونه راه افتادم که صداي حرف زدن مامان و بابا باعث شد به جاي رفتن به سمت در ، پشت دیوار بمونم و گوش بدم . مامان – دلیل مخالفتت چیه ؟ هنوز که نه پسره رو دیدي نه خونواده ش رو . بابا – مارال براي ازدواج هنوز بچه ست . مامان – قبلاً در مورد ازدواجش این نظر رو نداشتی 💛 🌿💛 💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛