eitaa logo
حریم عشق
171 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
23 فایل
°•﷽•° •﴿ۅ هماݩا خدا گفٺ 🕊﴾ •| به نام شهید مدافع وطن امید اکبری|• _کپی به عشق صاحب الزمانمون ، حلالت مومن🌱 ♥️ .. به ما بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/2583363789Ce1e8b17d2f
مشاهده در ایتا
دانلود
از قدیم گفتن که گلاب گلابِ کاشونه😍😄🌸 پس بیاین ی سر به این کانال بزنین☺️ کلییی عرقیجات های درجه 1 با قیمت مناسب داره 🤩 پس بدووییین ی وقتی جا نمونین رفقا 🙌🙂 🔴راستی‌!!!!!!! ✔️ در کنار فروشش هم بهتون کمک می‌کنه چجوری منزل از گیاهانتون عرق بگیرین ✔️ هم خواص عرقیجات ها رو میگه ✔️و حتی کمکتون میکنه وقتی دچار بیماری شدید چه عرقی مصرف کنین و فوایدشو بهتون میگه 🟥 خلاصه برا خودش ی مطبیه 🔬🩺 اگه نیاین ضرر کردین از ما گفتن بود 🥰🤷🏻‍♂ منتظرماااا... 🏃🏻‍♂✋ 🔆 عرقیات رزامید •| @rosamid |• کانال خودتونِ😊✋👇 https://eitaa.com/rosamid
🌷 آیت الله : هیچ علمی شیرین‌تر از علم نیست، ما برای این خلق شده‌ایم و هرچه که بتوانیم در این راه سرمایه بگذاریم به ما منتهی خواهد شد. 📚 خرمن معرفت، ص۱۶۴
💎امام علی علیه السلام: طُوبى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النّاسِ؛ خوشا آن كه پرداختن به عيب خويش، وى را از عيب ديگران باز دارد. 📚نهج البلاغه: خ 177، ص 576
-از امشبی به بعد به عشق محرمت- -چله گرفته ام که گنه کم کنم حسین-
💛🌿💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛 🌿💛 💛 📜 به بهونه ی فکر نکردن بارها و بارها رفتم سراغ یخچال و هر چی به درد میخورد رو داخل شکمم کردم اما نه عقل موفق بود و نه دل نه امیرمهدی کم رنگ شد و نه اسکندر جایگزین آخر سر هم پناه بردم به طناب زدن انقدر طناب زدم و طناب زدم تا جونی تو بدنم نموند انقدر در حین طناب زدن با امیرمهدی ذهنم حرف زدم تا حرفی تو دلم باقی نموند و با تن خسته به تختم پناه بردم و خوابیدم *** مهرداد که زنگ زد باهاش حرف نزدم با هر دوشون قهر بودم ؛ هم مهرداد و هم رضوان از شب خواستگاری رضا و نرگس چهار شب گذشته بود و تو این مدت هیچکدوم پیداشون نبود بیشتر سرگرم جور کردن برنامه برای اون دوتا بودن که بتونن با هم حرف بزنن حتی حالی ازم نپرسیدن به رضوان حق می دادم ولی به مهرداد نه حال مساعدی نداشتم یه جورایی سر در گم بودم مثل کسی که بین یه دو راهی مونده باشه و ندونه باید از کدوم راه بره یا گربه ای که به دنبال سر کلاف هی دور خودش میپیچه و دست از پا درازتر بر میگره سر جای اولش و هیچ کس هم نبود که بتونم دردم رو بهش بگم ،میريختم تو خودم و هر لحظه کلافه تر می شدم شاید توقع زیادی داشتم که حالم رو بفهمن تو اون چهار روز یه بار با اسکندر حرف زده بودم و ایشون خیلی محترمانه گفته بود دوست نداره همسرش کار کنه وقتی با حالت اعتراض موضوع رو به مامان گفتم لبخندی زد و گفت " خودت تو زندگی باید بتونی همسرت رو به هر کاری میخوای انجام بدی راضی کنی " خداییش این حرف بود ؟ باید چیکار می کردم ؟ یعنی میومد اون روزی که انقدر عاشقش بشم که بخوام به خاطرش بی خیال کار بشم يا با هنر زنونه راضیش کنم با کار کردنم کنار بیاد ؟ 💛 🌿💛 💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛 🌿💛 💛 📜 بعید میدونستم از طرفی هم منتظر بودم امیرمهدی به خاطر تدریس به اون بچه های بی بضاعت باهام تماس بگیره و اين کار رو نکرده بود من رو چشم انتظار شنیدن صداش گذاشته بود انگار همه چی دست به دست هم داده بود تا چهار روز بدی رو بگذرونم تنهای تنها بدون گوش شنوایی ساعت ها رو میگذروندم و بیشتر تو خودم فرو می رفتم حس میکردم برای کسی مهم نیستم که هیچکس سراغی ازم نمیگیره یا نمیاد بپرسه چرا انقدر تو خودتی ! هم دوستای سابقم رو کنار گذاشته بودم و هیچ جا نمیرفتم هم از مهرداد و رضوان خبری نبود هم از امیرمهدی خبری نداشتم و هم اسکندر با اون نظرش رفته بود روی اعصابم برای همین حوصله ی خودم رو هم نداشتم وقتی بعد از چهار روز مهرداد زنگ زد و خواست باهام حرف بزنه به مامان گفتم حوصله ی حرف زدن ندارم وقتی تلفن رو قطع کرد گفت که مهرداد گفته بعد از افطار حاضر باشم که میان دنبالم بریم بیرون ‏ منم لج کردم و گفتم نمیرم مطمئناً برنامه ریزی کرده بودن تا نرگس و رضا با هم حرف بزنن حضور من دیگه برای چی بود ؟ خودم رو با کامپیوترم مشغول کردم و تا زمان افطار از اتاقم خارج نشدم هر چی بد و بیراه بلد بودم به خودم و زمین و زمان دادم دعا دعا کردم واقعاً بی خیالم بشن بفض بزرگی تو گلوم بود و اخر سر هم به لطف دعای قبل از اذان سر باز کرد و تا نیم ساعتی وقت خالیم رو پر کرد نیم ساعت بعد از افطار اومدن دنبالم مامان از جواب دان بهشون شونه خالی کرد مجبور شدم برم جلوی در و راضیشون کنم برن مهرداد جلوی در خونه با دیدنم روی پله ها و با مانتو شلوار معمولی گفت: مهرداد - تو که هنوز حاضر نیستی ؟ آروم آروم به سمتش رفتم ‏ من - مگه مامان نگفت بهت نمیام ؟ مهرداد - منم پیغام دادم که نمیام ، نداریم. نگاهی به داخل کوچه انداختم رضوان و نرگس کناری ایستاده بودن با دیدنم هر دو سری تکون دادن رضا هم کنار ... کنار ... امیرمهدی هم همراهشون بود اون دیگه چرا ؟ سرش پایین بود و مثل هميشه من رو نمی دید من - در هر صورت نمیام مهرداد - زشته مارال ،همه منتظرت هستن ! 💛 🌿💛 💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛
-از امشبی به بعد به عشق محرمت- -چله گرفته ام که گنه کم کنم حسین-
حریم عشق
-از امشبی به بعد به عشق محرمت- -چله گرفته ام که گنه کم کنم حسین- #محرم
-♥️- ¹ چله زیارت عاشورا ² چله زیارت آل یاسین ³ چله مراقبت از نگاه ⁴ چله تهمت نزدن ⁵ چله مراقبت از زمان ⁶ چله اشک ⁷ چله ترک گناه ⁸ چله دروغ نگفتن ⁹ چله رفاقت با امام زمان ¹⁰ چله مهربانی کردن ¹¹ چله خوش اخلاقی با همسر ¹² چله احترام به پدر و مادر ¹³ چله خوش اخلاقی با فرزندان ¹⁴ چله نماز اول وقت ¹⁵ چله روضه ¹⁶ چله دعای فرج ¹⁷ چله قضاوت نکردن ¹⁸ چله رفاقت با امام حسین
4_5924601548800792404.mp3
3.02M
برای کسانی که به راحتی تن به گناه نمی‌دهند : شیطان برنامه‌ریزیِ ویژه‌ای دارد !
اگه گريه كردين و یا دلتون شكست التماس دعا.. خودم که اشکم جاری شد💔 خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/ بی نهایت خسته و افسرده ام/ تا میان گور رفتم دل گرفت/ قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/ روی من خروارها از خاک بود/ وای، قبر من چه وحشتناک بود! بالش زیر سرم از سنگ بود/ غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/ هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/ سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/ خسته بودم هیچ کس یارم نشد/ زان میان یک تن خریدارم نشد/ نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/ ترس بود و وحشت و دلواپسی/ ناله می کردم ولیکن بی جواب/ تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/ آمدند از راه نزدم دو ملک/ تیره شد در پیش چشمانم فلک/ یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟ دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟ گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/ لرزه بر اندام من افتاده بود/ هر چه کردم سعی تا گویم جواب/ سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/ از سکوتم آن دو گشته خشمگین/ رفت بالا گرزهای آتشین/ قبر من پر گشته بود از نار و دود/ بار دیگر با غضب پرسش نمود: ای گنه کار سیه دل، بسته پر/ نام اربابان خود یک یک ببر/ گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/ گوش گویا نامشان نشنیده بود/ نامهای خوبشان از یاد رفت/ وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/ چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/ بار دیگر بر سرم فریاد کرد: در میان عمر خود کن جستجو/ کارهای نیک و زشتت را بگو/ هر چه می کردم به اعمالم نگاه/ کوله بارم بود مملو از گناه/ کارهای زشت من بسیار بود/ بر زبان آوردنش دشوار بود/ چاره ای جز لب فرو بستن نبود/ گرز آتش بر سرم آمد فرود/ عمق جانم از حرارت آب شد/ روحم از فرط الم بی تاب شد/ چون ملائک نا امید از من شدند/ حرف آخر را چنین با من زدند: عمر خود را ای جوان کردی تباه/ نامه اعمال تو باشد سیاه/ ما که ماموران حق داوریم/ پس تو را سوی جهنم می بریم/ دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/ دست و پایم بسته در زنجیر بود/ نا امید از هرکجا و دل فکار/ می کشیدندم به خِفّت سوی نار/ ناگهان الطاف حق آغاز شد/ از جنان درهای رحمت باز شد/ مردی آمد از تبار آسمان/ دیگران چون نجم و او چون کهکشان/ صورتش خورشید بود و غرق نور/ جام چشمانش پر از خمر طهور/ چشمهایش زندگانی می سرود/ درد را از قلب انسان می زدود/ بر سر خود شال سبزی بسته بود/ بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/ کِی به ۱۱سظ! داشتند این زمزمه/ آمده اینجا حسین فاطمه؟! صاحب روز قیامت آمده/ گوئیا بهر شفاعت آمده/ سوی من آمد مرا شرمنده کرد/ مهربانانه به رویم خنده کرد/ گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/ من کجا و دیدن روی حسین (ع)/ گفت: آزادش کنید این بنده را/ خانه آبادش کنید این بنده را/ اینکه این جا این چنین تنها شده/ کام او با تربت من وا شده/ مادرش او را به عشقم زاده است/ گریه کرده بعد شیرش داده است/ خویش را در سوز عشقم آب کرد/ عکس من را بر دل خود قاب کرد/ بارها بر من محبت کرده است/ سینه اش را وقف هیئت کرده است/ سینه چاک آل زهرا بوده است/ چای ریز مجلس ما بوده است/ اسم من راز و نیازش بوده است/ تربتم مهر نمازش بوده است/ پرچم من را به دوشش می کشید/ پا برهنه در عزایم می دوید/ بهر عباسم به تن کرده کفن/ روز تاسوعا شده سقای من/ اقتدا بر خواهرم زینب نمود/ گاه میشد صورتش بهرم کبود/ تا به دنیا بود از من دم زده/ او غذای روضه ام را هم زده/ قلب او از حب ما لبریز بود/ پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/ با ادب در مجلس ما می نشست/ قلب او با روضه ی من می شکست/ حرمت ما را به دنیا پاس داشت/ ارتباطی تنگ با عباس داشت/ اشک او با نام من می شد روان/ گریه در روضه نمی دادش امان/ بارها لعن امیه کرده است/ خویش را نذر رقیه کرده است/ گریه کرده چون برای اکبرم/ با خود او را نزد زهرا (س) می برم/ هرچه باشد او برایم بنده است/ او بسوزد، صاحبش شرمنده است/ در مرامم نیست او تنها شود/ باعث خوشحالی اعدا شود/ گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/ قلب او بوی محبت میدهد/ سختی جان کندن و هول جواب/ بس بود بهرش به عنوان عقاب/ در قیامت عطر و بویش می دهم/ پیش مردم آبرویش می دهم/ آری آری، هرکه پا بست من است/ نامه ی اعمال او دست من است/ فقط به عشق آقا امام حسین پخش کن یا علی مدد..