هدایت شده از خوشنویسی | ملجا
جہانباخندههایت
صورتزیباترےدارد
بخنداینخندههاےماھ
ڪلےمشترےدارد :)♥️'
#شهیدمصطفیصدرزاده
#عزیزبرادرم
#اربعین
@maljakhat :↸
#برگیازخاطرات✨
بیمقدمه گفت:
«زینبخانوم،
من و شما تو این دنیا
خیلی باهم زندگی نمیکنیم،
اما به امید خدا اون دنیا همیشه باهمیم.»
زینب متعجب برگشت به سمت او
و نگاهش کرد.
فکر کرد شاید شوخی میکند،
اما اثری از شوخی در صورتش ندید.
اصلاً نتوانست حرفش را هضم کند.
با تعجب پرسید:
«منظورتون چیه؟»
روحالله نگاهش نمیکرد.
همانطور که با سبزهها بازی میکرد،
با لبخند گفت:
«حالا بعداً میفهمید.»
دلتنگ نباش ، ص۶۴
#شهیدروحاللهقربانے
..#عزیزبرادرم
@omidgah
سوزن زد به صورتش...
پرسیدم چه کاریه میکنی؟
گفت :
سزای چشمی که نامحرم رو ببینه همینه..
#شهیدابراهیمهادے
#عزیزبرادرم
#اربعین
@omidgah
روحاللههمیشهمیگفت«بیابراخودمونباقیات الصالحاتجمعکنیم.
یهکاریبکنیمکهبعدازمرگمونهماوندنیا
بهکارمونبیاد.»
غبطهمیخوردومیگفت:
«خوشبهحالپدرومادرامامخمینی. ببینچهپسریتربیتکردنکههنوزهم
براشونباقیاتالصالحاته.»
زینببهاینفکرمیکردکهحالاخودروحاللهشهیدشدهوباقیاتالصالحاتپدرو
مادرشهوچقدرقشنگبهچیزیکه
میخواسترسیدهبود.
#شهیدروحاللهقربانی
#عزیزبرادرم
#اربعین
@omidgah
4.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر تا شام میخندی، اگر تا صبح میخوابی
تو از مُردن چه میفهمی، تو از برزخ چه میدانی؟
#شهیدمصطفےصدرزاده
#عزیزبرادرم
@omidgah
2.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باچراغیهمهجاگشتم
وگشتمدرشهر
هیچکسهیچکساینجا
بهتومانندنشد... :)
#شهیدروحاللهقربانی
#عزیزبرادرم
@omidgah
19.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چہزیبا "شهادت"...💔
بہپایتانپیچیددرایندنیا ؛
ونگذاشتیددنیاپاپیچتانشود (:
#عزیزبرادرم
#شهیدروحاللهقربانی
@omidgah
"پنج شنبه" است...
می شود محضِ رضایِ خدا
"نگاهت" را
"صدايت" را
خیراتِ دلم کنی؟
دوستان شهدایی التماس دعا
#شهیدروحاللهقربانی
#عزیزبرادرم
@omidgah
#شهیدانه
میگفت:
آدم با یه شب دو شب به جایی نمیرسه
باید ایمانت دائم باشه و عملت مداوم.
اینکه یه شب بری هیئت و کلی گریه کنی
بعدش انتظار داشته باشی
نفس مسیحایی پیدا کنی اینجوری نیست..
دو سه روز بعد میبینی تو منجلاب دنیا
گرفتار شدی!
- #شهیدروحاللهقربانی🌹
#عزیزبرادرم
@omidgah
✨|#شهیدانھ
وقتی که در سفر راهیان نور در منطقه فکه یکی از رفقایش روضه حضرت زهرا(س) را خواند. یکدفعه روح الله از جا بلند شد و گفت: سید رسیدی به گوشواره...از رقیه بخوان...از بیابان های داغ...پای برهنه...دستهای سنگین دشمن.
روح الله این ها را می گفت و بلند بلند گریه میکرد. از خود بی خود شده بود همه با دیدن حال روح الله به گریه افتادند. آخر او عاشق حضرت رقیه بود.
وقتی جنگ در سوریه شروع شد و شنید تکفیری ها تا حرم حضرت رقیه رسیدند بی قراری هایش بیشتر شد. حتی نمی توانست به راحتی غذا بخورد. می گفت: من نباید الان اینجا باشم و آن حرامی ها برسند نزدیک حرم حضرت رقیه، من باید بروم. آنقدر بی قراری کرد تا او را پذیرفتند، آن هم به حضور و با بهترین مرگ ها.
#عزیزبرادرم
#حضرت_رقیه
.
•
"شهید روح الله قربانی"