هدایت شده از عشاق الحسین (محب الحسین)
1_26912473.mp3
زمان:
حجم:
12.99M
#زیارت_عاشورا
با نوای : حاج میثم مطیعی
بہ نیابت از شهدا 🌹
https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
1_25235273.mp3
زمان:
حجم:
7.77M
🎧 روضه امروز: حضرت علی اکبر(ع)
هر روز زیارت عاشورا بخونیم و روضه گوش کنیم.
امام زمان:
یا جدّاه، هر صبح و شام بر مصائب تو گریه می کنم.
https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
هدایت شده از منتظر61
4_5827906574949025562.mp3
زمان:
حجم:
3.2M
سخنرانی کوتاهی از حاج آقا عالی
#سید_ابوالحسن_اصفهانی
#داستان
#عفو
#گذشت
#صبر
https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
واسم نگاهت نفسه (شور زیبا)4_5818800312273602050.mp3
زمان:
حجم:
5.65M
🌹واسم نگاهت نفسه نفس بدون بسه(شور زیبا)
💠حاج محمود کریمی
https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
4_5897691031775739971.mp3
زمان:
حجم:
4.76M
🌹اگه تو زندگیم نبودی حسین دیگه عشقو من نمی فهمیدم
💠حاج سید مجید بنی فاطمه
💥پیشنهاد دانلود
4_156807224457429435.mp3
زمان:
حجم:
8.45M
اشک توچشمام. دل پردرد
بنی فاطمه
https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
4_156807224457429442.mp3
زمان:
حجم:
5.28M
حسین وای وای وای
بنی فاطمه
https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
4_156807224457429448.mp3
زمان:
حجم:
7.97M
بازم غرق اشکم باآه وحسرت
بنی فاطمه
https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
عشاق الحسین (محب الحسین)
قسمت اول ميلاد حسين عليه السّلام پنجم يا سوم شعبان سال چهارم هجرت بود، نيز گفته شده: در اواخر ماه ر
قسمت دوم
پيامبر صلوات اللَّه عليه و آله بازگشت و با چهره بر افروخته خطبه ديگرى ايراد كرد (امّا كوتاه) و در حالى كه از چشم اشك فرو مى ريخت فرمود:
مردم! همانا من در بين شما دو چيز گرانبها (ثقلين) را به جاى گذاردم: كتاب خدا و عترتم- اهل بيتم- نهاد و اصلم و ميوه زندگيم، و اين دو از من جدا نگردند تا در حوض بر من در آيند، الا كه من منتظر آن دو مى باشم، و من از شما چيزى نمى خواهم جز فرمان پروردگارم و آن مودّت به نزديكان من است، پس بنگريد كه فردا در كنار حوض مرا نبينيد در حالى كه با اهل بيتم كينه توزى كرده، ستم نموده و آنان را كشته باشيد.
آگاه باشيد كه در قيامت سه پرچم از اين امت بر من عرضه گردد:
رايتى سياه تيره كه فرشتگان را به ترس اندازد، نزد من توقف كنند، مى گويم: شما كيانيد؟ اسمم را فراموش مى كنند و مى گويند: ما موحّدان از عربيم.
مى گويم: من احمدم پيامبر عرب و عجم.
مى گويند: ما از امت توايم اى احمد.
مى گويم: بعد از من با كتاب پروردگارم و عترت و اهل بيتم چه كرديد؟
مى گويند: امّا كتاب را ضايع رها كرديم، و امّا عترتت را با تمام حرص از زمين برداشته و نابود كرديم.
من نيز از آنان روى بگردانم، و آنان را با چهره هاى سياه در كمال تشنگى (به جهنم) برانند.
رايت دوم كه به غايت سياهتر از اوّل است در آيد، به آنان گويم، با ثقلين اكبر و اصغر، كتاب پروردگارم و عترت من چه كرديد؟
(در پاسخ) مى گويند: امّا كتاب با آن مخالفت ورزيده، و امّا عترت، خوارشان كرده و بشدّت تار و مارشان كرديم.
مى گويم: از من دور شويد، آنان را نيز با چهره هاى سياه و تشنگى (به دوزخ) برانند.
رايت سوم در كمال تابندگى و درخشندگى نمايان گردد، مى گويم: شما كيانيد؟
مى گويند: ما اهل توحيد و تقواييم، ما امّت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله ايم، ما بازمانده اهل حقّيم، حامل كتاب پروردگارمان، كه حلالش را حلال و حرامش را حرام دانسته، و ذرّيّه پيامبر ما را دوست داشته، آن چنان كه از كيان خود يارى نموده آنان را يارى كرده و با دشمنان آنان جنگيديم.
به آنان مى گويم: بشارتتان باد، من محمّدم پيامبرتان، در دنيا چنان زيستيد كه گفتيد، و آنگاه آنان را از حوض خود سيراب كنم، در حالى كه سيراب و شادمانند به راه افتند و در بهشت در آيند و جاودانه در آن بخرامند.
گويند: و مردم را ذكر شهادت حسين عليه السّلام عادت شده بود و بزرگش شمرده رسيدن آن را چشم مى كشيدند.
در سال 60 هجرى كه معاوية بن ابى سفيان (5) هلاك گرديد، فرزندش يزيد (6) بن معاوية بن ابى سفيان به امير مدينه وليد بن عتبة (7) نامه نوشت و فرمانش داد تا از مردم مدينه (8) بويژه حسين بن على عليهما السّلام برايش بيعت گيرد و در صورت امتناع حسين گردنش را زده، سرش را براى وى بفرستد.
وليد مروان بن حكم (9) را براى مشورت در امر حسين عليه السّلام احضار نمود.
مروان گفت: حسين بيعت نمى كند و اگر من جاى تو بودم گردنش را مى زدم.
وليد گفت: اى كاش مادر مرا نزادى، و من هرگز نبودم.
سپس در پى حسين عليه السّلام فرستاد، حضرت با سى نفر از اهل بيت و دوستان نزد او رفت، وليد خبر مرگ معاويه را بداد و بيعت با يزيد را به وى عرضه نمود.
فرمود: اى امير، بيعت كه سرّى نيست، مردم را كه فرا خواندى مرا نيز دعوت كن.
مروان گفت: اى امير! عذرش را مپذير و در صورت امتناع گردنش را بزن.
حسين عليه السّلام خشمگين شد و فرمود: واى بر تو اى پسر زرقاء تو امر به زدن گردنم مى كنى دروغ گفتى و به خدا كه پستى ورزيدى.
بعد رو به وليد كرد و فرمود: «اى امير! ما اهل بيت نبوّت و معدن رسالت، و خانه ما جايگاه رفت و آمد فرشتگان است، خدا به ما افتتاح و اختتام فرمود، و يزيد مردى فاسق و شارب الخمر، و قاتل و خونريز جانهاى محرّمه است و با اين همه تباهيها شايستگى منزلت خلافت را ندارد، و شخصى چون من با چون اويى بيعت نكند، و ليكن بامداد فردا پشت و روى كار را مى نگريم كه كدام يك از ما شايسته خلافت و بيعت است.
و آنگاه امام عليه السّلام بيرون رفت، مروان به وليد گفت: توصيه مرا به كار نزدى.
وليد گفت: واى بر تو، در اين مشورت خواستى دين و دنيايم را از دست بدهم. به خدا دوست ندارم كه سلطنت دنيا از آن من باشد و دستم به خون حسين آلوده گردد، به خدا گمان ندارم كسى خداى را ملاقات كند و خون حسين عليه السّلام بر گردنش باشد جز آن كه خفيف الميزان بوده و خدايش در قيامت نظر رحمت به وى نفرموده و گرفتار عذاب دردناك خواهد بود.
بامداد فردا حسين عليه السّلام براى استماع اخبار از منزلش بدر آمد و با مروان برخورد.
مروان گفت: اى ابا عبد اللَّه. نصيحتى كنمت از من بشنو و بپذير.
فرمود: «آن چيست؟ بگو تا بشنوم».
گفت: تو را فرمان بيعت با يزيد امير المؤمنين مى دهم، چه براى دين و دنيايت بهتر است.
https://eitaa.com/oshaghalhosein_313