عُشــٰاقُالــحَـسَـنْ🇵🇸¹¹⁸
هنوزه خاطره اون روزی که شهدا ما رو از #فکه بدرقه کرده بودن یادم نرفته بود که دیدم رسیدم به فکه :)
بدونِ اینکه حتی مقصدم جنوب باشه!!!
عُشــٰاقُالــحَـسَـنْ🇵🇸¹¹⁸
اینروزا سالروز ِ عملیاتِ شهدایِ فکه بود ... با روایتِ سردار حاج علی فضلی فرمانده و شهیدِ زنده همین ع
امام ما فرمود فتحالفتوح انقلاب اسلامی ، نه یک حادثه نظامی که یک حادثه انسانی است؛ یعنی پیدایش این جوانان، خلقِ این انسانهای نورانی.
فتحالفتوح، این جوانان بودند؛ همین سرداران شهیدی که این لشکر را بهوجود آوردند؛ همین سردار «علی فضلی» ، اینها مایه عزت و شرفنـد؛ داشتن اینها افتخار است.»
#حضرتآقا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَااَبَاعَبدِالله♥️
#شب_جمعه
عُشــٰاقُالــحَـسَـنْ🇵🇸¹¹⁸
اینجا خونه پدریِ ماست...
ازش دور که باشیم
آرامشِ مون به هم میریزه
ممنون که همیشه و همه جا هوامونو داری حاج یدالله !! 🥺❤️🩹
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یادِ اون شلوغیا...
حینِ بدرقه و استقبال از زائرهایِ شهدا :)
عُشــٰاقُالــحَـسَـنْ🇵🇸¹¹⁸
هوایِ اینجا به
نَفَسِ خییییلی از #شهدا متبرکه...
شااااید بخاطر همینه که قلبِ آدما اینجا متجلی میشه و بهتر میتونن تزکیه کنن
تو خاطراتِ شهدایِ مدافعِ حرم هم بارها به اسم اردوگاه ِشهید کلهر برخورد کردم...
شهدا همینجاها اومدن و خدمت کردن و آسمونی شدن....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دقیقااااا همینجا 💔💔💔
مملو از عطرِ حضرتِ مادره
عُشــٰاقُالــحَـسَـنْ🇵🇸¹¹⁸
دقیقااااا همینجا 💔💔💔 مملو از عطرِ حضرتِ مادره
این شهید برادر و سنگِ صبور ِزائر هاش بوده همیشه
کافیه فقط سر مزارش یه سلام کنی تا غم و غصه از دلت خداحافظی....
عُشــٰاقُالــحَـسَـنْ🇵🇸¹¹⁸
دقیقااااا همینجا 💔💔💔 مملو از عطرِ حضرتِ مادره
سلام ای گمنام
منم همون زائرِ روسیاهِ همیشگی!!!
[خاطره سید ابراهیم]
توی اندیمشک یه پادگان هست به اسم #حاجیداللهکلهر ، یه بار آقامصطفی حدود ۲۰۰ نفر از بچه های پایگاه و حوزه بسیجشون رو میبرن اردوی راهیان نور....
روز چهارشنبه نزدیکای ظهر بوده که میرسن پادگان ، از اونجایی که آقامصطفی به برگزاری هیأت های چهارشنبه شب مقید بودن تصمیم میگیرن اون شب توی همون پادگان هیأت رو برقرار کنن.
اما بلندگو و میکروفون نداشتن!!
تو حیاط پادگان دوتا بلندگو بوقی بوده، باهمکاری یکی از بچه ها میرن اون دوتا رو باز میکنن و از سربازای پادگان میکروفون میگیرن ، ولی به این شرط که تا فردا صبحش هم بلندگوها و هم میکروفون سرجاش باشه.
اون شب مراسم پرشوری توی پادگان برگزار شد به طوری که علاوه بر بچه های حوزه، بچه های پادگان هم اومده بودن و حدود ۵۰۰ نفر شده بودن.
مراسم ساعت ۱۲ شب تموم شده و آقامصطفی و بچه ها از شدت خستگی فراموش میکنن بلندگوها رو بذارن سرجاش.
صبح زود فرمانده پادگان برای مراسم صبحگاه میاد و میبینه بلندگوها نیست.
عصبانی میشه......
رو به سید و دوستش میکنه و میگه شماها هیچی رو جدی نمیگیرید، فکر کردید همه جا پایگاهه که سرسری بگیرید
هیچی دیگه....
سید وبچه ها میخندیدن و اون فرمانده ی بنده خدا هم حرص میخورده
طرف زنگ میزنه سپاه ناحیه و میگه اینا فرمانده هاشون پدر منو درآوردن ، وای به حال نیروهاشون
سید هم میخندیده
البته بعدش عذرخواهی میکنن و از دل اون بنده خدا درمیارن....😁❤️
«بهنقلدوستشهیدمصطفیصدرزاده»
دلمتنگمیشهبرایرَملایِپاکِ#فکه
دلمتنگمیشهبرایحاجیایِاینمکه!
عُشــٰاقُالــحَـسَـنْ🇵🇸¹¹⁸
دلمتنگمیشهبرایرَملایِپاکِ#فکه دلمتنگمیشهبرایحاجیایِاینمکه!
دلم تنگ میشه برا جونایِ خوشنامش
دلم تنگ میشه برا شهیدای گمنامش♥️
السَّلامعَلىٰالأمامالمظلُوم؛
«صَاحِبالقبرِالمهدُّوم»
جعفربنمُحمْدالصّادق