eitaa logo
عُشــٰاقُ‌الــحَـسَـنْ🇵🇸¹¹⁸
1.9هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
70 فایل
『بِسمِ‌رَب‌ِ‌الْمُجْتَبىٰ‌علیه‌السلام』 راستی نیست تو را شمع و چراغ و حرمی نکند سائلی آمد تو حَرَم بخشیدی؟ #یاحَسَن‌مولآنآ🫀 کپی ꜜ ꜜ فقط به شرط اینکه ؛ قبل از هر کپی یک ذکر "استغفرالله" به نیت خادم‌ ِکانال بگید! @hasanmolla ⏎ شِنوای‌ِشما
مشاهده در ایتا
دانلود
عُشــٰاقُ‌الــحَـسَـنْ🇵🇸¹¹⁸
هنوزه خاطره اون روزی که شهدا ما رو از بدرقه کرده بودن یادم نرفته بود که دیدم رسیدم به فکه :) بدون‌ِ اینکه حتی مقصدم جنوب باشه!!!
چه قشنگ دعوت میکنید شهدااااا
چه قشنگ دلامونو راهی میکنید
اینروزا سالروز ِ عملیاتِ شهدایِ فکه بود ... با روایتِ سردار حاج علی فضلی فرمانده و شهیدِ زنده همین عملیات!
عُشــٰاقُ‌الــحَـسَـنْ🇵🇸¹¹⁸
اینروزا سالروز ِ عملیاتِ شهدایِ فکه بود ... با روایتِ سردار حاج علی فضلی فرمانده و شهیدِ زنده همین ع
امام ما فرمود فتح‌الفتوح انقلاب اسلامی ، نه یک حادثه نظامی‌ که یک حادثه انسانی است؛ یعنی پیدایش این جوانان، خلقِ این انسان‌های نورانی. فتح‌الفتوح، این جوانان بودند؛ همین سرداران شهیدی که این لشکر را به‌وجود آوردند؛ همین سردار «علی فضلی» ، اینها مایه عزت و شرفنـد؛ داشتن اینها افتخار است.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عُشــٰاقُ‌الــحَـسَـنْ🇵🇸¹¹⁸
اینجا خونه پدریِ ماست... ازش دور که باشیم آرامشِ مون به هم میریزه ممنون که همیشه و همه جا هوامونو داری حاج یدالله !! 🥺❤️‍🩹
تحملِ این سکوت سخته (((:
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یادِ اون شلوغیا... حینِ بدرقه و استقبال از زائرهایِ شهدا :)
عُشــٰاقُ‌الــحَـسَـنْ🇵🇸¹¹⁸
هوایِ اینجا به نَفَسِ خییییلی از متبرکه... شااااید بخاطر همینه که قلبِ آدما اینجا متجلی میشه و بهتر میتونن تزکیه کنن
تو خاطراتِ شهدایِ مدافعِ حرم هم بارها به اسم اردوگاه ِشهید کلهر برخورد کردم... شهدا همینجاها اومدن و خدمت کردن و آسمونی شدن....
اینجا معروفه به قدمگاهِ حضرت زهراۜ
اینجا شده مرکزِ ثقل و عشق برایِ همه مخاطب‌هاش
عُشــٰاقُ‌الــحَـسَـنْ🇵🇸¹¹⁸
دقیقااااا همینجا 💔💔💔 مملو از عطرِ حضرتِ مادره
این شهید برادر و سنگِ صبور ِزائر هاش بوده همیشه کافیه فقط سر مزارش یه سلام کنی تا غم و غصه از دلت خداحافظی....
[خاطره سید ابراهیم] توی اندیمشک یه پادگان هست به اسم ، یه بار آقامصطفی حدود ۲۰۰ نفر از بچه های پایگاه و حوزه بسیجشون رو میبرن اردوی راهیان نور.... روز چهارشنبه نزدیکای ظهر بوده که میرسن پادگان ، از اونجایی که آقامصطفی به برگزاری هیأت های چهارشنبه شب مقید بودن تصمیم میگیرن اون شب توی همون پادگان هیأت رو برقرار کنن. اما بلندگو و میکروفون نداشتن!! تو حیاط پادگان دوتا بلندگو بوقی بوده، باهمکاری یکی از بچه ها میرن اون دوتا رو باز میکنن و از سربازای پادگان میکروفون میگیرن ، ولی به این شرط که تا فردا صبحش هم بلندگوها و هم میکروفون سرجاش باشه. اون شب مراسم پرشوری توی پادگان برگزار شد به طوری که علاوه بر بچه های حوزه، بچه های پادگان هم اومده بودن و حدود ۵۰۰ نفر شده بودن. مراسم ساعت ۱۲ شب تموم شده و آقامصطفی و بچه ها از شدت خستگی فراموش میکنن بلندگوها رو بذارن سرجاش. صبح زود فرمانده پادگان برای مراسم صبحگاه میاد و‌ میبینه بلندگوها نیست. عصبانی میشه...... رو به سید و دوستش میکنه و میگه شماها هیچی رو جدی نمیگیرید، فکر کردید همه جا پایگاهه که سرسری بگیرید هیچی دیگه.... سید و‌بچه ها میخندیدن و اون فرمانده ی بنده خدا هم حرص میخورده طرف زنگ میزنه سپاه ناحیه و میگه اینا فرمانده هاشون پدر منو درآوردن ، وای به حال نیروهاشون سید هم میخندیده البته بعدش عذرخواهی میکنن و از دل اون بنده خدا درمیارن....😁❤️ «به‌نقل‌دوست‌شهیدمصطفی‌صدرزاده»
دلم‌تنگ‌میشه‌برای‌رَملایِ‌پاکِ دلم‌تنگ‌میشه‌برای‌حاجیای‌ِاین‌مکه!
حالِ مجنون ناخوشه لیلایِ من دیدنِ بیا :((
السَّلام‌عَلىٰ‌الأمام‌المظلُوم؛ «صَاحِب‌القبرِالمهدُّوم‌» جعفربن‌مُحمْد‌الصّادق