eitaa logo
🕊💜ࢪٻحـــاݩھ‌اݪݩݕــۍ💜🕊
1هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
6هزار ویدیو
97 فایل
مآدرساداٺ!🙃 فڪرڪن‌مآ‌بچہ‌هاٺیم🙏 دسٺ‌محبٺ‌بڪش‌به‌سرمون؛🙃🙂🌹 اینجاهمہ‌مهماڹ‌حضرت زهرا س هستی زیرنظر مدافع حرم عمه سادات 😷 💚εαɖᵃT سادات الحسینی💚: @bs_hoseini
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊💜ࢪٻحـــاݩھ‌اݪݩݕــۍ💜🕊
🥀 #انچه_مجردان_باید_بدانند #انتخاب_عاقلانه_زندگی_عاشقانه🔻 قسمت دوازدهم ( #سوالات_خواستگاری) 🍃د
🥀 🔻 قسمت سیزدهم ( ) 🍃 حالا میرسیم به سوالاتی که در زمینه ی روحی و عاطفی طرف مقابلمونه که خیلی مهمه. تو این قسمت میتونین سوالای زیر رو مطرح کنین: - از چه نوع احساس انزجار و تنفر دارین؟ (بعضیا واقعا با برخی از مشکل دارن و نمیتونن اونارو تحمل کنن. مثلا طرف از افراد پرحرف و نمیتونه باهاشون هم نشین بشه؛ ولی کسی که انتخاب کرده شخصیت پرحرفی داره. با این سوال میشه این بُعد رو فهمید) - بودن از نظر شما به چه معناست؟ (اجتماعی بودن هم یک مفهومیه که تفسیرا و برداشتای مختلفی ازش ارائه میشه بنابراین باید کامل مشخص و تبیین بشه) - خودتون تا چه اجتماعی هستید؟ همسرتون چقدر باید اجتماعی باشه از نظر شما؟ - چقدر فرد خونسردی میدونید؟ - حد این تا کجاست و کی دیگه خیلی عصبانی میشید؟ - موقع چیکار میکنین؟ - چقدر منطقی هستین؟ - گفتن رو در کجا مجاز میدونید؟ - روی چه مسائلی سختگیر و حساسین؟ - چطور میکنین از بقیه؟ چقدر انتقاد میپذیرین؟ - شادی رو تو چیزایی میبینید؟ خودتون رو تا چه شاد میدونید؟ - تو تصمیم گیریاتون مقتدرید یا مردد؟ میکنید یا مستقل تصمیم میگیرید؟ - فکر میکنین و تحمل چه مشکلی رو ندارین؟ ادامه دارد... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برای خوندن جزئیات و مثال های بیشتر میتونین به کتاب نوشته آقای محسن عباس ولدی مراجعه کنید. @oshahid
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ _نمیدونم، ما داشتیم میرفتیم سمت خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس تیراندازی ارتش دارن فرار میکنن سمت ما، همونجا تیر خورد. من نمیدانستم.. اما انگار خودش میدانست میگوید که صورتش سرخ شده بود، بین هر کلمه نفس نفس میزد.. و 🌸مصطفی🌸 میخواست تکلیف این گلوله را همینجا مشخص کند.. که با لبخندی تلخ دروغش را به تمسخر گرفت _اگه به جای مسجد عُمری،🔥 زنت رو برده بودی بیمارستان، میدیدی چند تا و هم به گلوله بسته شدن، اونا رو هم ارتش زده؟😏 سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته،.. شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج پشیمان شده.. و سعد🔥 فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه میکرد.. و او همچنان از خنجری که روی حنجره ام دیده بود، که رو به سعد اعتراض کرد _فکر نکردی بین این همه وهابی تشنه به خون شیعه، چه بلایی ممکنه سر بیاد؟😠 دلم برای سعد میتپید.. و این جوان از زبان دل شکسته ام حرف میزد که دوباره به گریه افتادم..😭 و سعد طاقتش تمام شده بود.. که از جا پرید و با صدایش را بلند کرد _من زنم رو با خودم میبرم!😏 برادر مصطفی دستپاچه از جا بلند شد.. تا مانع سعد شود که در صدای مصطفی پاشید و مردانه فریاد کشید😡🗣 _پاتون رو از خونه بذارین بیرون، سر هر دوتون رو سینه تونه!😡 برادرش دست سعد را گرفت.. و دردمندانه التماسش کرد _این شبا شهر قُرق وهابی هایی شده که خون شیعه رو میدونن! بخصوص که زنت و بهش رحم نمیکنن! تک تیراندازاشون رو پشت بوم خونه ها کمین کردن و مردم و پلیس رو میزنن!😐😥 دیگر نمیخواستم.. 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🕌
2.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😘خداوند میفرمایید من از رگ گردن بهت نزدیک ترم نگران چی هستی خدا که نمیگه🤍🌿 همیشہ گفتن دعا در حق دیگری زودتر مستجاب میشہ گاهی بی هیچ دلیلی خوشحال هستیم و حالِ خوبی داریم یقین بدونین ڪسی برامون ڪرده الهی ڪہ دنیا بر وفق مرادتون باشہ🤲