🕊💜ࢪٻحـــاݩھاݪݩݕــۍ💜🕊
#هفت_نکته_کلیدی_در_انتخاب_همسر ۵.تحقیق 🕵♂ #قسمت_سیزدهم د) زمان تحقیق 🔸بهتر است مقداری از #تحقیق
#هفت_نکته_کلیدی_در_انتخاب_همسر
۶.مشاوره قبل از ازدواج
#قسمت_چهاردهم
🔸ما در اسلام #سنت خوب فراموش شده داریم به نام مشاوره
🔹امیرمومنان علی (ع)می فرمایند :«هیچ پشتوانه ای همچون #مشورت کردن نیست.»
🔸دو #طرف ازدواج دو جوان کم تجربه و با احساسات زیاد هستند. پدر مادر نیز نمی توانند نقش یک #مشاور کامل را ایفا کند گرچه تا حد زیادی میتوانند در مسیر صحیح فرزند خود را راهنمایی کند.
🔹گاهی اتفاق افتاده که دو نفر همدیگر را انتخاب کرده و همه چیز را در دیدگاه خودتان شده حساب کردند اما همین که یک #مشاور با آن دو صحبت کرده،تازه به این نتیجه رسیده اند که با هم اختلافاتی دارند😱 که با وجود آنها نمی توانند در #زیر یک سقف زندگی کنند.
🔸حالا اگر کسی واقعاً به این# نکات توجه کرده باشه،متوجه میشود که دختر و پسرهایی# قبل از ازدواج،به بهانه شناخت با هم ارتباط برقرار میکند و به بیراهه می روند.
🔹اگر واقعاً #قصد شناخت طرف مقابل باشد نه چیز دیگری# تصدیق خواهید کرد که راه شناخت آن نیست که بعضی طی می کنند.
💢گفتگویی# قاعده مند در هنگام خواستگاری، تحقیق اصولی و #مشاوره بهترین راه شناخت است.
ادامه دارد.....
@oshahid
🕊💜ࢪٻحـــاݩھاݪݩݕــۍ💜🕊
🥀 #انچه_مجردان_باید_بدانند #انتخاب_عاقلانه_زندگی_عاشقانه🔻 قسمت نهم ( #خواستگاری) 🍃 خیلی ها #نم
🥀 #انچه_مجردان_باید_بدانند
#انتخاب_عاقلانه_زندگی_عاشقانه🔻
قسمت دهم ( #خواستگاری)
🍃 سوالاتی درمورد خانواده ی همسر از طرف مقابلتون بپرسین:
- شما #پیش کدوم یکی از اعضای خانوادتون برای #مشورت و درد دل کردن میرین؟
- خانوادتون #سنتیه؟ معمولیه؟ یا متجدد؟
- تا چه حد به پدرومادرتون #دلبستگی دارین؟
- تو خانوادتون چه کسی رو #الگوی خودتون میدونین؟
- تا حالا تو چه #مسائلی با خانوادتون اختلاف پیدا کردین؟ بعدش چه اتفاقی افتاده؟
- خانوادتون تا چه حد به #امور مذهبی پایبندن؟
- خانوادتون چه #تفریحی دارن؟ برای شادی و نشاط چیکار میکنن؟
-#نگاه خانواده و فامیل به شما چطوریه؟
- ......
و سوالات دیگه که از نظرتون مهمه رو مطرح کنین.
ادامه دارد...
#مجردان
@oshahid
🕊💜ࢪٻحـــاݩھاݪݩݕــۍ💜🕊
🥀 #انچه_مجردان_باید_بدانند #انتخاب_عاقلانه_زندگی_عاشقانه🔻 قسمت دوازدهم ( #سوالات_خواستگاری) 🍃د
🥀 #انچه_مجردان_باید_بدانند
#انتخاب_عاقلانه_زندگی_عاشقانه🔻
قسمت سیزدهم ( #سوالات_خواستگاری)
🍃 حالا میرسیم به سوالاتی که در زمینه ی #مسائل روحی و عاطفی طرف مقابلمونه که خیلی مهمه. تو این قسمت میتونین سوالای زیر رو مطرح کنین:
- از چه نوع #افرادی احساس انزجار و تنفر دارین؟ (بعضیا واقعا با برخی از #روحیات مشکل دارن و نمیتونن اونارو تحمل کنن. مثلا طرف از افراد پرحرف #متنفره و نمیتونه باهاشون هم نشین بشه؛ ولی کسی که انتخاب کرده شخصیت پرحرفی داره. با این سوال میشه این بُعد رو فهمید)
- #اجتماعی بودن از نظر شما به چه معناست؟ (اجتماعی بودن هم یک مفهومیه که تفسیرا و برداشتای مختلفی ازش ارائه میشه بنابراین باید کامل مشخص و تبیین بشه)
- خودتون تا چه #اندازه اجتماعی هستید؟ همسرتون چقدر باید اجتماعی باشه از نظر شما؟
- چقدر #خودتونو فرد خونسردی میدونید؟
- حد این #خونسردی تا کجاست و کی دیگه خیلی عصبانی میشید؟
- موقع #عصبانیت چیکار میکنین؟
- چقدر منطقی هستین؟
- #دروغ گفتن رو در کجا مجاز میدونید؟
- روی چه مسائلی #خیلی سختگیر و حساسین؟
- چطور #انتقاد میکنین از بقیه؟ چقدر انتقاد میپذیرین؟
- شادی رو تو #چه چیزایی میبینید؟ خودتون رو تا چه #حد شاد میدونید؟
- تو تصمیم گیریاتون مقتدرید یا مردد؟ #مشورت میکنید یا مستقل تصمیم میگیرید؟
- فکر میکنین #تاب و تحمل چه مشکلی رو ندارین؟
ادامه دارد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای خوندن جزئیات و مثال های بیشتر میتونین به کتاب #نیمه_دیگرم نوشته آقای محسن عباس ولدی مراجعه کنید.
#مجردان
@oshahid
🕊💜ࢪٻحـــاݩھاݪݩݕــۍ💜🕊
🥀 #انچه_مجردان_باید_بدانند #انتخاب_عاقلانه_زندگی_عاشقانه🔻 قسمت بیستم( #تحقیق) کسی که برای #تحق
🥀 #انچه_مجردان_باید_بدانند
#انتخاب_عاقلانه_زندگی_عاشقانه🔻
قسمت بیست و یکم( #مشاوره)
تو دین ما به #مشورت کردن خیلی تاکید شده ولی متاسفانه، بین ما این سنت مشورت کردن #خیلی ضعیف و کمرنگه. چقدر لازمه و چقدر مفیده که دختر و پسری که میخوان باهم #ازدواج کنن، قبل از تصمیم گیری قطعی به یک مشاور رجوع کنن. بالاخره هرچی باشه هم آقا پسر و هم دختر خانم جونن و #احساسات میتونه روشون تاثیر بذاره. حتی پدرومادر هم نمیتونن نقش یک #مشاور کامل رو برای بچه هاشون ایفا کنن.
درضمن پیش هر مشاوری نباید رفت. مشاور باید عاقل، خداترس، مقید به دین و اخلاق، باتجربه و دور اندیش باشه. نقش مشاور رو خیلی جدی بگیرین و سرسری از کنارش رد نشین لطفا. حضرت علی میفرمایند: هیچ پشتوانه ای مثل مشورت کردن نیست.
ادامه دارد ...
#مجردان
@oshahid
#مجردان
❤️نکته های ناب" انتخاب:
❣❣❣❣
🔵هنگام ازدواج بیشتر با گوشهایت #مشورت كن تا با چشمهایت.
🔵 مردی كه به خاطر ”پول” زن میگیرد، به #نوكری میرود.
🔵لیاقت #داماد، به قدرت بازوی اوست.
🔵زنی سعادتمند است كه #مطیع ”شوهر” باشد.
🔵زن #عاقل با داماد ”بیپول” خوب میسازد.
🔵زن مطیع، فرمانروای قلب شوهر است.
🔵زن و شوهر اگر یكدیگر را بخواهند، در كلبه خرابه هم زندگی میكنند.
🔵 داماد #زشت و با شخصیت به از داماد خوشصورت و بیلیاقت.
🍀🍀🍀
نمونه ای از #ضرب_المثل های آلمانی ،ایتالیایی،انگلیسی و...
❣❣❣❣❣❣❣
😉 @oshahid
📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈
✨ قسمت👈صد و چهل و سوم ✨
بچه ها خواب بودن.😴😴😴نگاهشون میکردم. وحید اومد پیشم.
آروم گفتم:
_وحید،از اینکه پدر هستی چه حسی داری؟😊
-قابل توصیف نیست.😍
-بزرگترین چیزی که من بهش افتخار میکنم،#بعدازهمسری_شما،مادر بودنه. حس خیلی قشنگیه که واقعا قابل توصیف نیست.☺️
به وحید نگاه کردم.گفتم:
_من هنوز هدیه مو بهت ندادم ها.😌
وحید لبخند زد.رفتیم تو هال.گفتم:
_خیلی فکر کردم که چه هدیه ای بهت بدم بهتره..ولی هیچ چیز مناسبی به ذهنم نرسید..😇تا دو روز پیش که متوجه موضوعی شدم..هدیه من به شما فقط یه خبره..☺️یه خبر خیلی خیلی خیلی خوب...
یه پاکت✉️ بهش دادم.وحید لبخند زد و گفت:
_تو هم هدیه ت تو پاکته؟😁
منم لبخند زدم.☺️اینبار من با دقت و لبخند نگاهش میکردم.وحید وقتی پاکت رو باز کرد به کاغذ تو دستش خیره موند.✉️👀بعد مدتی به من نگاه کرد.بالبخند و تعجب گفت:
_جان وحید واقعیه؟😳😍
خنده م گرفت.
-بله عزیزم.☺️
-بازهم دوقلو؟😧😳👶🏻👶🏻
-بله.☺️🙈
خیلی خوشحال بود.نمیدونست چی بگه.گفت:
_خدایا خیلی نوکرتم.😍☺️
یک هفته بعد تو هواپیما بودیم به مقصد نجف... 🕌🛫
وحید گفت:
_کجایی؟😉
نگاهش کردم.
-تو ابر ها،دارم پرواز میکنم.😌
خندید.😁
تو حرم امام علی(ع) نشسته بودیم. پسرها خواب بودن😴😴 و فاطمه سادات با کتابش📕 مشغول بود.مثلا مثل ما داشت دعا میخوند.وحید گفت:
_زهرا😊
نگاهش کردم.
-جانم؟😍
جدی گفت:
_خیلی خانومی.😇
بالبخند گفتم:
_ما بیشتر.😉☺️
خندید.بالبخند گفت:
_من تا چند وقت پیش خیلی شرمنده بودم که تو بخاطر من این همه سختی تو زندگیمون تحمل کردی.ولی چند وقته فهمیدم اونی که باید شرمنده باشه من نیستم،تو هستی.☺️
-یعنی چی؟!😅
-فکر میکنم اون همه سختی ای که من کشیدم برای این بوده که چون تو خیلی بزرگی، ☝️امتحاناتت سخت تره.درواقع من هیزم تری بودم که با خشک ها باهم سوختیم.☺️😆
خنده م گرفت.گفتم:
_من از همون فردای عقدمون عاشق این ضرب المثل استفاده کردن های شما شدم.😅
وحید هم خندید.😁جدی گفتم:
_اینم هست ولی همه ی قضیه این نیست.😇
-یعنی چی؟!🤔
-ما نمیتونیم بگیم #حکمت کارهای خدا چیه،چون ما عالم به غیب نیستیم.اما چیزی که به ذهن من میرسه اینه؛
یکی بود،یکی نبود،غیر از خدا هیچکس نبود..
تو میلیاردها آدمی که رو زمین🌏 وجود داره،یه وحید موحد بود و یه زهرا روشن.این دو تا باید تو یه مرحله ای به هم میرسیدن.برای اینکه این دو تا وقتی به هم رسیدن،بهتر بتونن بندگی کنن،باید به یه حدی از #پختگی میرسیدن.وحید موحد #باصبر باید پخته میشد،تو آرام پز.زهرا روشن تو کوره...👌همه ی اتفاقات زندگی ما رو #حساب_کتاب بود.حتی روزها و ثانیه هاش.شاید اون موقع به نظر من و شما وقت خوبی نبود ولی #خدا همه چیزش رو حسابه.
👈اینکه وحید موحد کی اتفاقی زهرا روشن رو ببینه،
👈اینکه کدوم وجه زهرا روشن رو ببینه که بیشتر عاشقش بشه،
👈اینکه زهرا روشن کی با امین رضاپور ازدواج کنه،
👈اینکه امین رضاپور کی شهید بشه،
👈اینکه پیکرش کی برگرده،
👈اینکه وقتی شهید میشه با کی باشه،
همش رو #حساب_کتاب بود.اگه اون وقتی که اومدی خاستگاری من،من قبول میکردم،الان این #جایگاهی که برات دارم رو نداشتم.اون یکسال زمان لازم بود تا شما منو بیشتر بشناسی.من و شما هر دو مون به این زمان ها نیاز داشتیم. نه شما بخاطر من منتظر موندی،نه من بخاطر شما..
خدا سختی هایی پیش پای ما گذاشت تا کمکمون کنه #بنده_های_خوبی باشیم. میبینی؟ما به خدا خیلی #بدهکاریم.همه ی زندگی ما #لطف خداست،حتی #سختی ها مون هم لطفش بوده و هست..من و شما باهم #بزرگ میشیم. سختی ها مون برای هر دو مون به یه اندازه امتحانه.
-زهرا،زندگیمون بازهم #سخت_تر میشه...کار من تغییر کرده. #مسئولیتم بیشتر شده.ازت میخوام کمکم کنی.هم برام خیلی دعا کن،هم به #مشورت هایی که برای کارم میدی نیاز دارم،هم به #آرامش دادن هات،هم اینکه مثل سابق #پشت_سنگر نیروها مو تقویت کنی.
بالبخند گفتم:
_اون وقت خودت چکار میکنی؟همه کارهاتو که داری میگی من انجام بدم.😅
خندید و گفت:
_آره دیگه.کم کم فرماندهی کن.😁😍
-این کارو که الانم دارم میکنم..😌من الانم فرمانده خونه و شوهرم هستم..یه کار جدید بگو.😉
باهم خندیدیم.😁😃وحیدعاشقانه نگاهم کرد و گفت:
_زهرا،خیلی دوست دارم..خیلی خیلی.😍
-ما بیشتر.☺️
وحید مهرشو گذاشت جلوش و گفت:
_میخوام نماز✨ بخونم،برای #تشکر از خدا،بخاطر داشتن تو.😊
بعد بلند شد و تکبیر گفت.منم دو قدم رفتم عقب تر و #نمازشکر خوندم بخاطر داشتن وحید.
بعد نماز گفتم
💖خدایا *هر چی تو بخوای*.👉تا هر جا بخوای هستم.خیلی کمکمون کن،مثل همیشه...💖
پایان😊
امیدواریم خوشتون اومده باشه از شبهای بعد با رمان جدید و زیبای دیگه باهاتون همراهیم بزرگواران👏👏👏👏👏👏🌹🌹🌹🌹🌹🌹😊 التماس دعا یاعلی