1_90296758.mp3
4.49M
#حاج_مهدی_سماواتی
#شهادت_امام_باقر_علیه_السلام
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
👇👇👇👇👇👇👇
#روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت راویِ دشتِ کربلا امام محمد باقر سلام الله علیه
روز شهادت امام باقر علیه السلام ...دلا بره مدینه و از مدینه بریم کربلایِ مُعلا...روز شهادتِ آقایی که تمام مصائب کربلا وکوفه وشام را دیده...رنج اسارت کشیده...
"صلی الله علیک یا محمد بن علی ایها الباقر یابن رسول الله یا حجة الله علی خلقه یا سیدنا و مولانا انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشفع لنا عندالله"
ای فروزان گوهر پاک بقیع
گل پرپر شده در خاک بقیع
با سلامت کنم آغاز کلام
ای تورا ختم رسل گفته سلام
پنجمین حجت و هفتم معصوم
به ابی انت، که گشتی مسموم
ای فدای حق و قربانی دین
کرده یک عمر نگهبانی دین
تنت از درد و الم کاسته شد
تا که دید قامتش آراسته شد
اى ز آغاز طفوليت خويش
بوده در رنج و غم و درد، پريش
از عدو ظلم و شرارت ديده
چون پدر رنج اسارت ديده
خار در پا و رَسَن در بازو
رفته اى با اُسرا در هر سو
كربلا ديده اى و كوفه و شام ۲
اى شهيد از اثر ظلم هِشام
آتشِ غم پر و بالت را سوخت
زهر كين، شعله به جانت افروخت
اثر زهرِ به زين آلوده
كرده اعضاى تورا فرسوده
خود تو مظلومى و قبر تو خراب
*امروز که روزِ شهادتشِ یه زائر کنار قبرش نیست،کسی کنار مزار مطهرش نیست ...نه شمعی نه چراغی نه گنبد و نه چراغی نه زائری...ان شا الله امام زمانمون میاد به همین زودی کنار ضریح مطهرش عرض ادب میکنیم*
خود تو مظلومى و قبر تو خراب
ديده دهر ازين غصه پر آب
شيعه را دل ز عزايت شده داغ
كه بود قبر تو بى شمع و چراغ
ظلمِ اين امتِ دور از اِدراك
كرده يكسان حَرمت را با خاك
* اما اصل مصیبتش ،مصیبت جدِّ مظلومش حسین علیه السلامِ...حسینی ها!کربلای ها !اگه بنا به روضه خوندن باشه امروز ،بهترین روضه خوان خودِ امام باقر علیه السلامِ...*
آنچه من دیدم به عالم،چشم گردون هم ندیده
دیده ام من بوسه ی زینب به رگ های بریده
شد از اول قسمت من سوز و اشک و آه و ناله
دیده ی من دیده سیلی خوردنِ طفل یه ساله
کِی شود از خاطرِ من یادِ عاشورا فراموش
لاله ها را چیده دیدم بلبلان را جمله خاموش
از دلِ هر خیمه میزد شعله ی آتش زبانه
*تا دیدن کار از کار گذشت هلهله کردن ،اومدن به طرف خیمه ها ،هم غارت کردن هم آتش زدن ...دلسوخته ها!حسینی ها...یک رُخ نمانده بود که سیلی نخورده بود...یاحسین....*
از دلِ هر خیمه میزد شعله ی آتش زبانه
می چکید از چشم زینب اشک غربت دانه دانه
امان از دل زینب امان از دل زینب
*همه رو توی خیمه ی نیم سوخته جمع کرد ،یکی میگفت :عمه! گوشم ...یکی میگفت: عمه !پاهام...یه دختر بچه دامن عمه رو گرفت، گفت :عمه! اگه داری یه سَر پوشی بهم بده...*
مرحمِ زخمِ دلِ بابای من زخم زبان شد
*رو نیزه سر باباشو نشونش میدادن ،نشون مردم میدادن، هی میگفتن "هذا راس خارجی... "...*
مرحمِ زخمِ دلِ بابای من زخم زبان شد
روی نی راس شهیدان بر سر من سایه بان شد...
صلی الله علیکم یا آل رسول..
#حاج_مهدی_سماواتی
#شهادت_امام_باقر_علیه_السلام
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
4_5850327618494137826.mp3
10M
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#فارسی
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
👇👇👇👇👇👇👇👇
الحمدالله امشب همۀ گریه کنا دور هم جمع شدن ... شامِ شهادتِ امام سجادِ ... خیلی این آقا غریبه ... از غربت این آقا همین بس ، 35 سال گریه می کرد ... براش غذا می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... آب براش می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... هی می گفتن آقا چرا انقدر گریه میکنی؟... ناله ش بلند میشد می گفت خودم دیدم ... بابام گشنه بود ... تشنه بود کشتنش ....
همچین که از کربلا برگشتن مدینه . وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهل مدینه ، دسته دسته مردم میومدن بیرون از شهر به آقا تسلیت می گفتن ... بعد از اینکه تسلیت می گفتن و دلداری میدادن ؛ یه سوالی هم می پرسیدن . میگفتن آقا چه طوری شد باباتونُ کشتن ؟ .... فقط یه جمله جواب میداد ... میگفت فقط همینُ بهتون بگم ، حیوانات هم کربلا آب خوردن .... «انَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً» "1" من فرزند اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... یعنی چی آقا ؟.. یعنی یواش یواش کشتنش .... یعنی چی ؟.. یعنی اول نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن ... تازه سنگ زدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال .....
ته گودال پیکر افتاده ...
توی گودال ، مادر افتاده ... خواهر افتاده ...
نالۀ وا عطشاه بر جگرش می افتاد
آب می دید به یادِ پدرش می افتاد
بی سبب نیست که از جمله بُکّائون است
اشک از گوشۀ چشمان ترش می افتاد
شیرخواره بغلِ تازه عروسی می دید
یاد لالایِ ربابُ و پسرش می افتاد
با دلی خون شده می گفت که الشام الشام
تا به بازار مدینه گذرش می افتاد ...
جلویِ پایِ سکینه دم دروازۀ شهر
از روی نیزه علمدار سرش می افتاد
می شکست آینۀ صبر و غرورش را زجر
تا به جانِ اسرا با کمرش می افتاد
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
*میگه دید دو تا دختر بچه ها میدویدن از این حجره به اون حجره ... شروع کرد گریه کردن ... آقا چی شده ؟ ... فرمود یاده رقیه افتادم ... یاده فرار بچه ها افتادم ... اون لحظه ای که خیمه ها رو آتیش زدن ... خودم بهشون گفتم «عَلَیکُنَّ بِالفرار» ....*
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد
گوسفندی جلویش ذبح که می شد یادِ
خنجر کُند و گلویِ پدرش می افتاد ...
حسین ......
*تا میدید گوسفندی رو سر میبرن ، سریع میومد به قصاب می گفت ، ببینم آب بهش دادی یا نه ؟... عرضه می داشتن آقا ما مسلمانیم ، خوده شما به ما یاد دادید آب بدید به قربانی ... آقا مینشست گریه می کرد ... بیا برات تعریف کنم ... یه عده به ظاهر مسلمون بابایِ منو آب بهش ندادن ....
آی حسین ....*
گریه بر کشتۀ عریان خوب است
گریه بر دامن طفلان خوب است
گریه بر آن لب و دندان خوب است
گریه خوب است که هر شب باشد
گریه بر چادر زینب باشد ....
*اینم بگمُ التماسِ دعا ... یه چیزی همیشه این آقا رو اذیت می کرد ... تا نگاه به دستاش می کرد ... هی می گفت با همین دستا خاک کردم ... با همین دستا بود بوریا آوردم ... با همین دستا بود بابامُ تو قبر گذاشتم ....*
1_ اللهوف في قتلى الطفوف السيد بن طاووس ج 1 ص 90
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir