4_5791669738304177124.mp3
1.35M
#سید_مهدی_میرداماد
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#فارسی
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
👇👇👇👇👇👇👇
مصیبت سیدالشهداء،اعظم ِ مصیبت هاست،بزرگ ترین مصیبت،حسینِ،کربلاست.. "مُصِیبَهٍ مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلَام"...حالا سئوال،...تو کربلا چه مصیبتی بزرگ ترین مصیبتِ؟ به اون نقل معروف که همتون شنیدید،به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، اون عالم گفت:آقا مصیبتِ گودالِ؟فرمود: نه،مصیبتِ عموتون عباسِ؟ فرمود:نه...
ابی حمزه ثمالی میگه از امام سجاد سئوال کردم،آقا! چهل ساله دارید گریه می کنید،یه جوری گریه می کنید، بعد از چهل سال که انگار پدر شما اولین شهیدِ بنی هاشم و آلِ پیغمبرِ؛فرمود: اشتباه نکن،من برا بابام گریه نمی کنم،بعد فرمود:" اِنَّ القتل لنا عادة وكرامتنا الشهادة" آقا! پس چیِ؟ فرمود: من یه سئوال دارم ازت،تا قبل از کربلا کسی دستِ ناموسِ مارو با طناب بسته بود یا نه؟ کسی تا حالا به نامحرمِ مَحرمِ ما نگاه کرده بود یا نه؟ ابی حمزه! یه سَرِ طناب به بازویِ عمه ام زینب...*
که جرأت کرده دستت را ببندد
که جرأت کرده بر اشکت بخندد
*روضه بخونم،پیاده شدن،اول خیمه ای که ابی عبدالله دستورداد تو بلندی برپا کنند خیمه ی اباالفضل بود،اول خیمه ی عباس برپا بشه،همه بدونن من عباس دارم،اما می دونست چند وقت دیگه باید عمود خیمه ی عباس رو بخوابونه،اول خیمه ای که میخوابِ،بعد دستور داد بین خیمه ی عباس،با خیمه ی خودش،خیمه ی زنهارو بزنن،بعد وسط خیمه ی زن ها،خیمه ی زینب،خیمه ی خانوم رو جوری درست کرد که مستقیم بخوره تو خیمه ی ابی عبدالله،یعنی یه لحظه هم از زینب جدا نشد،بی خود نبود صدای حسین رو شنید،مثل فردا، نه عاشورا،وقتی مثل فردا همه ی محمل ها پیاده شد،ابی عبدالله رفت تو خیمه،زینب کنار خیمه ی برادر صدای حسین رو شنید،هی زیر لب می گفت: "إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ".... داداشم داره آماده ی مرگ میشه....نوشتن صدا زد:ای کاش می مردم، این آیه رو از زبان تو نمی شنیدم،گریه کرد،بی تابی کرد،ابی عدبالله آرومش کرد،گفت:خواهرم هنوز که چیزی نشده،ببین دورت همه بچه ها و محرمات هستن،صبر کن،حالا گریه نکن"فَإنَّ البُکاءَ أمامَکُم" گریه هات هنوز مونده،آروم باش،اصلاً یه دقیقه از حسینش جدا نمی شد،هی می رفت،می اومد،میزد تو سینه می گفت: وای برادرم.....
#سید_مهدی_میرداماد
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
#قسمت_اول روضه و مناجات ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس سیدمهدی میرداماد
┄┅═══••↭••═══┅┄
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
یا صاحب الزمان....
چون مهر به نور خود پیدایی و پنهانی
با آن که ز من دوری نزدیک تر از جانی
اوصاف کمالت را آیات جمالت را
می خوانم و می بوسم انگار که قرآنی
از صوت تو مبهوتم در حسن تو حیرانم
تو حضرت داوودی یا یوسف کنعانی
..مولا یا اباصالح...
من زخم و تویی مَرهَم، من درد و تویی درمان
من خشکی و تو دریا، من تشنه، تو بارانی
من با تو و تو با من ،انصاف کجا رفته ؟
من کمتر ازمور و تو فوق سلیمانی
با گُل کُنَمت تشبیه یا با نَفَسِ عیسی
هم خوب تر از اینی، هم پاک تر از آنی
قرآن به تو می نازد عترت به تو می بالد
تو مُنتقمِ خون سالارِ شهیدانی
"یا صاحب الزَّمان آقاجان.. این جوانان به یه امیدی امشب اومدن ،هر کدام یه حاجتی یه دردی .. بعضی ها هنوز پیراهن مشکی فاطمیه رو در نیاوردند ..گفتن بریم امشب.. می خوام اسمی رو ببرم که امام زمان به این اسم فوق العاده حساسِ.. خودش فرمود: بارها شنیدیدگفت: آقا فردا تو چادر های عرفات ،منا،کجا دنبالت بگردم ..کجا رَدِ پایی ازت پیدا کنم ..حضرت فرمودند :هر وقت روضه خوانِ خیمه تون روضه ی عمو م عباس راخواند ، من یک گوشه ای برای عموم گریه می کنم..یا صاحب الزمان ..اجازه بدید.. ماهم روضه مون همین باشه ..چه روضه ای از چه مادری ..می خواهیم حرف بزنیم..!! ای درود خدا به مادران شهدا ..نکنه یه جلسه بیاد و بره ما یادمون بره از شهدا و مادران و پدارانشون ...مادر شهید مدافع حرم ..شهید بیست و چهار ساله... فرزندش، عزیز دلش رو تک پسرش رو .. یه پسر داشت این مادر.. الله اکبر چه تصادفی اسمش هم عباس بود خدا شاهده.. شهید عباس آبیاری بچه شهریار ..تو خان طومان شهید شده.. برید ببینید ..تو سایتها هست ..تا هفت، هشت، ماه بعد از شهادتش جاوید الاثر بود ..چون وقتی زخمی میشه داعش جنازه شو میبره، از بس این شهید زیبا بود.. نمی چرخه زبانم بگم.. با این بچه چه کردن ..فقط همینو بگم برای مادرش یه جمجمه آوردن هیچ چیز رو نگذاشته بودن ... چشماشو در آورده بودن ، گوشش رو بریده بودند، دستاشو قطع کرده بودن ، پاهاشو .. قطعه قطعه ش کرده بودند ..وقتی این مادر میگفت .. یاد مادر وهب افتادم که وقتی سَرِ پسر بچه شو براش پرت کردن ..گفت کسی که هدیه در راه خدا داده پس نمیگیره ..
میگفت بعد از هشت ماه بهم گفتن از اون عباس رشیدِ خوشگلت دو ،سه کیلو برگشته ..گفتم من منتظرم نبودم ..من چیزی را دادم . در راه خدا دادم.. (سلام خدا به این مادران..)
سلام خدا به اون مادری که الان قبرش همین چند تا چراغ هم ندارد.. ان شالله با نابودی آل سعود بریم کنار قبر حضرت اُمُّ البنین علیه السلام ..قبر مادرحضرت عباس خیلی غریبه ..خیلی بی شمع و چراغِ و تاریکه.. چه مادری چه مادری...
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه حضرت ام البنین سلام الله علیها
#فارسی
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
#قسمت_دوم روضه وتوسل ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس سیدمهدی میرداماد
┄┅═══••↭••═══┅┄
من مادرِ سالارِ غیرت در زمینم
من غصه داره فاطمه اُمُّ البنینم
من قلبِ مجروح و پُر از احساس دارم
شادم در این عالم که یک عباس دارم
عباسِ من مشگل گشای عالمین است
عباسِ من خاک کفِ پای حسین است
*من روضه ام امشب اینه..پنج تا تصویر از زندگی اُمُّ البنین براتون ورق بزنم..
تو ذهنت یادگاری بمونه ،به شرطی که حق مادر ادب را ادا کنی.. عباس چرا عباس شد...
..چرا عباس شد "بنفسی انت "....از پَرِ قُنداق شد عباس..از ادب شد عباس ...
تصویراول .. روز اولی که اُمُّ البنین واردِ خانه ی امیرالمومنین شد.. مرحوم ربانی خلخالی تو (ستاره درخشان مدینه) مینویسه میگه اُمُّ البنین رسید مقابل در خانه ی امیرالمومنین داخل نشد به اُمِّ سلمه فرمود : اُمِّ سلمه من شرط دارم، وارد نمیشم ..همه تعجب کردن، گفتن ،این خانمی که روز اول زندگیش هست چه شرطی..!! گفت اول بگید زینب بیاد ،همه تعجب کردند، میخواد چه کنه این مادر ،خانم زینب آمد در آستانه ی در به نقل تاریخ دختر هفت ،هشت ساله تاریخ مینویسه روزی که اُمُّ البنین واردخانه ی امیرالمومنین شد حسنین بیمار بودند.. بودن تب داشتند میگن.. اُمُّ البنین ایستاد ،خانم زینب تو آستانه ی دَر ، میدونی این مادر چه کرد، از همان روز اول،یکمرتبه دیدن اُمُّ البنین خودش رو انداخت روی پاهای زینب ..خانم جان فقط اومدم یه جمله بگم ..نیامدم جای مادرت زهرا را بگیرم ..اومدم اجازه بدی تا آخرِ عُمر کنیزی و خدمت این خانه را بکنم ..
میگن زینب زیر بغلهای این مادر را گرفت بلند شد.. اومد تو خانه دور حسنین می چرخید این مادر تا آخر عمر خدمتِ بچه های فاطمه را کرد من کجا خونه ی فاطمه کجا..
این یه تصویر..
تصویر دوم ..اولین فرزندش به دنیا اومد .. (همه ی مادر ها وقتی نُه ماه تحمل می کنند سختی بارداری را دلشون خوشِ.. وقتی بابا اولین بار بچه رو بغل میکنه بخنده .. خوشحال باشه راضی باشه ..)اُمُّ البنین بچه رو تقدیم امیرالمومنین کرد ..مولایی نگاه کرد.. دیدن امیرالمومنین بند قنداقه را باز میکنه .. دستهای این بچه رو از تو قنداقه در آورد ،هی دست ها را می بوسه.. هی به چشماش میماله ..گریه میکنه ..صدا زد آقا جان.. مگه دستهای بچه ام عیبی داره.. چی شده آقا گریه تون رو نبینم ..روز اول، برا مادر روضه رو خوند ..اُمُّ البنین ..دارم برای آن روزی گریه می کنم ..این دست ها را از بدن جدا می کنند.. (فکر میکنید مادر چه جوابی داد اعتراض کرد ..چرا..!! بچه مِ میوه ی دلمِ ..چرا دستهاشو جدا میکنن ..؟..نه....!!...)
میگن بلند شد قنداق را گرفت تو رو خدا این کار رو ببین مادر اینجوری باید باشه که بچه اش بشه ابالفضل ...میگن قنداق رو گرفت هی دور سَرِ حسین می چرخوند ..آقا بچه ام بلا گردونِ بچه ات بشه ..یه مو از سَرِ حسینت کم نشه
تصویر سوم ...عباس بیا مادر بشین می خوام یه قولی بهم بدی ..مادر چه قولی بدم ..می خوام بهم قول بدی.. نکنه یه روز به حسین بگی برادر ..(تربیت رو ببین) تعجب کرد چرا نگم برادر.. بهترین برادر عالم مال منه .. دستهای عباسش رو گرفته گریه کرد..گفت نگو برادر بی احترامی میشه آخه مادر اون فاطمه است.. اما مادر تو کنیز زینبِ ..
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#فارسی
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
#قسمت_پایانی روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس سیدمهدی میرداماد
تصویر چهارم ...اُمُّ البنین تو خونه نشسته امیرالمومنین از صفین برگشت بیرون مدینه.. تاریخ مینویسه نرفت داخلِ مدینه ..بیرون مدینه ایستاد به عباس چهارده ساله اش ..یه نوجون خوش قدوبالا و رشید ..گفت عباسم بایست میخوام باهات مشق شمشیرکنم ..اُمُّ البنین تو خونه اس ..زنهای مدینه بهش خبر دادن بیا علی بچه ت رو پشت دروازه های مدینه نگه داشته.. داره باهاش مشق شمشیر میکنه ..تعجب کرد چی شده ..خانم بلند شد چادر و عبا به سر، اومد بیرون مدینه از دور داره نگاه میکنه .. شمشیر داد به دست ابالفضل خودش شمشیر به دست همه ایستادن .. پدر و پسر دارن با هم مشق شمشیر می بینن.. پدر یَلِ خیبرِ پسر عباسِ.. یه مدتی جنگیدن.. امیرالمومنین شمشیر رو از دست راستش گرفت گفت بیا جلو پسرم ..دست راستش رو بست ..گفت حالا بگیر به دست چپت ..با دست چپ شروع کرد به مشق شمشیر دیدن ..یه مدت با دست چپ ..(مادر داره میبینه ).. آورد عباس رو جلو دست چپش هم بست ..گفت حالا شمشیر رو با نوک دندانت بگیر ..ببینم میتونی با من مبارزه کنی ..همه تعجبن ..مادر نگرانِ ..شمشیر را به دندانش گرفت با پدر مشق شمشیر دید ..یه مدت که جنگید خسته شد تا عرق همه ی پیشانی عباس را گرفت ..اُمُّ البنین دوید اومد جلو افتاد روی پای امیرالمومنین ..آقا بچه ام خطایی کرده ..کاری کرده داری تنبیه اش میکنی ..گفت نه.. اُمُّ البنین.. "هذا ذُخر الحسین " این ذخیره ی کربلاس..
یه روزی دوتا دستهاش میزنن مجبور میشه مشک رو با دندونهاش رو نگه داره ..دارم عباسم رو آماده میکنم برای اون روز ..همه گریه کردن ..
تصویر پنجم ..کاروان از مدینه میره کربلا ..همه وداع کردن.. بیست و هشتم رجب..ِ کاروان داره از مدینه حرکت میکنه به طرف مکه ..همه خدا حافظی کردن از دروازه ی مدینه رد نشده نگاه کرد ابی عبدالله دید اُمُّ البنین ایستاده داده نگاه میکنه صدا زد عباسم مگه با مادرت خداحافظی نکردی ..گفت چرا آقاجان خداحافظی کردم ..گفت پس چرا مادرت اومده دنبالت برگرد ببین خانم چی میگه ..خیلی احترامش رو نگه میداشتن..عباس برگشت از اسب پیاده شد بله مادر چی شده دنبال قافله راه افتادی گفت: عباس برو سه تا برادرهای دیگه ت هم بیان با چهارتای شمارا کار دارم، چهار تایی دور مادر حلقه زدن ایستاد دستهاشونو گرفت گفت مگه من مادر شما نیستم ..چرا...!!
مگه حق به گردنتون ندارم ..چرا...!!
باید یه قول مردونه بهم بدید، چه قولی بدیم حالا همه ی قافله معطل هستن
اون آقا را میبینید پسر فاطمه اس ..یه قولی بدید ..چه قولی...بهم قول بدید باحسین دارید میرید نکنه بی حسین برگردید ...بهم قول بدید نگذارید یه مو از سرش کم بشه ..قول بدید تا اخرین نفس ازش دفاع کنید ..قول دادن به مادر ...عباس قول داد به مادرش حسین رو تنها نگذاره ..همه ش نگران حسینش بود کسی که قول داده پای قولش میمونه ..یه روز هم به باباش علی قول داد..شام بیست و یکم رمضان وقتی دستشون رو بابا تو دست هم گذاشت ،قول داد حسین رو تنها نگذاره..روز تاسوعا هم به زینب قول داد وقتی امان نامه آوردن قول داد حسین رو تنها نگذاره ..پای همه ی قولهاش وایساد ..اما به یه نفر قول داد، شرمنده شد ..به یه دختر تشنه قول داد .. وقتی سکینه مشک خالی رو داد دست عمو ..
عمو آب ..عمو آب ...عمو آب...
قول داد به سکینه ..لذا تو علقمه افتاد،صدا زد حسین جان منو به خیمه ها نَبَر آقا
دیگه نمیتونم توی چشمهای بچه هات نگاه کنم ..آخ..افتاد روی زمین ...
ابی عبدالله داغ زیاد دیده.. مدینه برادر از دست داد، امام مجتبی برادر بزرگشِ..امامشِ..
وقتی امام حسن رو از دست داد ،چندتا جمله ی معروف داره ..گفت دیگه عطر نمیزنم ..
دیگه لباس نو نمی پوشم ..دیگه محاسِنَم رو خضاب نمیکنم ..غارت زده منم ..اینها معروفه ..
اما کنار علقمه یه جوره دیگه حرف زد ..تا نگاهش به عباس افتاد ..دیدن یه دست به کمرش گرفت "الان اِنکَسَرَ ظَهری"...
...یاحسین ...
..ای خدا به اُمُّ البنین به بچه های شهیدش به پسر سردار سقاو تشنه لبش ..فرج امام زمان ما برسان ...
ای خدا اسم ما امشب جزء زائران مدینه ثبت بفرما ..الهی آمین
نامه ی فاطمیه ی مارا به امضای ابالفضل علیه السلام برسان .. الهی آمین
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#فارسی
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
4_6048528900231791797.mp3
2.2M
خشکی ام رفت و وصل دریا شد
سردی ام رفت و فصل گرما شد
فارغم از خودم خدا را شکر
آسمانی شدم خدا را شکر
آمدی و دلم نجات گرفت
باز هم مرده ای حیات گرفت
ای حیات مجدّدِ دنیا
دومین یا محمد دنیا
« یا مَنْ اَرْجُوه» آستانِ لبم
پنجمین رکعت نماز شبم
ای که تنها خدا شناخت تو را
مثلِ بیتُ الحرام ساخت تو را
قافیه های بیت ما تنگ است
در مقامت کمیت هم لنگ است
ای نسیم پر از بهار حسین
حسنی زادۀ تبار حسین
قبلۀ مردم مدینه تویی
حسنِ دوم مدینه تویی
ای ظهورِ پیمبر اکرم
حاصلِ وصلتِ دعا و کرم
مادرت دختر کریم خدا
پدرت حضرتِ کلیم خدا
سر شب فکر نورِ تو بودم
فکر شب هایِ طور تو بودم
خواب سجادۀ تو را دیدم
صبح دیدم کنار خورشیدم
تو تولایِ دفترم هستی
قسم نون والقلم هستی
بی تو این حوزه ها کمال نداشت
میوه ای غیرِ سیب کال نداشت
اگر عِلم تو را حساب کنند
زندگیِ تو را کتاب کنند
علم و اخلاق می شود با هم
آدمی می کند بنی آدم
میوۀ بهتر از رطب ، سیب است
باعثِ التیام تب ، سیب است
فاطمه سیب جنتُ الاعلاست
پس شفایِ تب تو یا زهراست
چه کسی گفته بی مزاری تو
یا چراغِ حرم نداری تو
قبر تو بارگاه توحید است
شمع بالاسر تو خورشید است
چه کسی گفته سایبانت نیست
صحن در صحن آسمانت نیست
عرش که آسمان نمی خواهد
نور که سایبان نمی خواهد
تو خودت سایبان دنیایی
بهترین آسمان دنیایی
#سید_مهدی_میرداماد
#میلاد_امام_باقر_علیه_السلام
#فارسی
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
4_6048528900231791797.mp3
2.2M
خشکی ام رفت و وصل دریا شد
سردی ام رفت و فصل گرما شد
فارغم از خودم خدا را شکر
آسمانی شدم خدا را شکر
آمدی و دلم نجات گرفت
باز هم مرده ای حیات گرفت
ای حیات مجدّدِ دنیا
دومین یا محمد دنیا
« یا مَنْ اَرْجُوه» آستانِ لبم
پنجمین رکعت نماز شبم
ای که تنها خدا شناخت تو را
مثلِ بیتُ الحرام ساخت تو را
قافیه های بیت ما تنگ است
در مقامت کمیت هم لنگ است
ای نسیم پر از بهار حسین
حسنی زادۀ تبار حسین
قبلۀ مردم مدینه تویی
حسنِ دوم مدینه تویی
ای ظهورِ پیمبر اکرم
حاصلِ وصلتِ دعا و کرم
مادرت دختر کریم خدا
پدرت حضرتِ کلیم خدا
سر شب فکر نورِ تو بودم
فکر شب هایِ طور تو بودم
خواب سجادۀ تو را دیدم
صبح دیدم کنار خورشیدم
تو تولایِ دفترم هستی
قسم نون والقلم هستی
بی تو این حوزه ها کمال نداشت
میوه ای غیرِ سیب کال نداشت
اگر عِلم تو را حساب کنند
زندگیِ تو را کتاب کنند
علم و اخلاق می شود با هم
آدمی می کند بنی آدم
میوۀ بهتر از رطب ، سیب است
باعثِ التیام تب ، سیب است
فاطمه سیب جنتُ الاعلاست
پس شفایِ تب تو یا زهراست
چه کسی گفته بی مزاری تو
یا چراغِ حرم نداری تو
قبر تو بارگاه توحید است
شمع بالاسر تو خورشید است
چه کسی گفته سایبانت نیست
صحن در صحن آسمانت نیست
عرش که آسمان نمی خواهد
نور که سایبان نمی خواهد
تو خودت سایبان دنیایی
بهترین آسمان دنیایی
#سید_مهدی_میرداماد
#میلاد_امام_باقر_علیه_السلام
#فارسی
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
همه رفتند و من جا ماندم ای دوست
ز بخت بد به دنیا ماندم ای دوست
چرا رفتی مرا با خود نبردی؟
ببین بعد از تو تنها ماندم ای دوست
امان ای دل،امان ای دل
*اصلاً روضه ی امشب همینه...امان از دلِ زینب...چه خون شد دلِ زینب...*
ببین از داغ تو خیلی شكستم
شكستم که چنین از پا نشستم
*حسین! شوهرم هم منو نشناخت..هی اومد تو خیمه ی زن ها،هی سراغ منو گرفت،زین العابدین بهش گفت:عبدالله! اون زنِ قد خمیده رو می بینی؟ اون زینبِ...*
شكسته دشمنت از بس دلم رو
چنان گشتم كه نشناسی كه هستم
به یادت در نوایِ آب آبم
چنان تو زیر تیغِ آفتابم
*اون لحظه های آخرِ عمرش،گفت:عبدالله! بسترِ منو زیر آفتاب پهن کن...چرا خانوم؟ گفت:خودم دیدم داداشم زیر آفتابِ...*
به یادت در نوایِ آب آبم
چنان تو زیر تیغِ آفتابم
تو راحت خفته ای در خانه ی قبر
ولی من از غمت خانه خرابم
منو كابوسِ شمشیر و تن تو
تماشای به غارت بردن تو
تو را سر نیزه ها بردند و مانده
برای من فقط پیراهن تو
*داداش! از چهارسالگی هر کی به من رسید ، گفت : زینب! حسینت رو کربلا میکُشن ... من از چهارسالگی منتظرِ کربلام ، اسمِ کربلا که میاد بندِ دلم پاره میشه ، مادرم بقچۀ کفن هارو که بازکرد،کفنِ خودش رو داد، کفنِ بابام رو داد، کفنِ داداش حسنم رو داد،اما به تو که رسید یه پیراهن داد،گفت: حسینت کفن نداره ...
بابام امیرالمؤمنین شب آخر دستِ عباس و حسین رو گرفت،سفارشِ منو کرد،گفت:زینب! کربلا عطش،سر بریده،گودال قتلگاه...
داداش! من این کلمه هارو شنیدم،داداش حسنم لحظه ی آخر،هی گریه کرد گفت: "لایوم کیومک یا اباعبدالله... " داداش! هرچی شنیدم این کلمه هابود ، کربلا شنیدم ، سر برده شنیدم ، گودال قتلگاه شنیدم،عطش شنیدم ، داداش! کسی بهم نگفت نامحرما دورم حلقه میزنن،کسی نگفت: نامحرم میاد دست خواهرت رو ببنده ... داداش! همه چی رو بهم گفتن،فقط یه چیزی رو نگفتن ، همه روضه هارو تحمل کردم،همه سختی هارو تحمل کردم،کشته شدنِ تو،مگه کسی باور می کرد زینب زنده باشه حسینش رو سر بِبُرند..
اما داداش یه لحظه بهم خیلی سخت گذشت ... داداش! همه لحظه ها سخت بود ، فقط یک جا خیلی سخت گذشت ، یه جا دیگه نتونستم طاقت بیارم ، یه جایی که خودم همه رو سوار محمل ها کردم،بچه هات رو سوار مرکب کردم،سوار شتر کردم،زن هارو کمک کردم،نذاشتم هیچ کسی جلو بیاد،خودم تنها رو زمین موندم،دیگه نتونستم طاقت بیارم،رو کردم به طرف علقمه،گفتم:عباس!غیرت الله! پاشو ببین میخوان خواهرت رو ببرند اسارت...حسین....
ان شاء الله با هم بریم حرمِ اباالفضل،ان شاءالله من برات روضه بخونم تو حرمش بلند گریه کنی،بگم بی بی جان زینب! خیلی بهت سخت گذشت،آره داداشت حسین هم کنار علقمه بهش سخت گذشت،تا نگاههش به بدن داداشش افتاد،یه دست به کمر گذاشت"الآن انكسر ظهري " ای حسین...
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#فارسی
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
4_5803169358620395800.mp3
1.89M
# سرود_ زیبا _ ویژۀ _میلاد_ِ حضرتِ رُقیه سلام الله علیها
{ لبخند تو ... شده دارُ ندار حسین
شد روی تو ... ماهِ شب های تارِ حسین
تو شورِ شیرین اربایی ...
قلبِ عالم ، به هوای تو پر میکشه
دنیای ما بانگاه تو شد جنتُ
تو شور دیرینِ اربابی ....
باز ، محو چشم تو شدچشمای عمو
دل ، بردی از حسین ، رو دستای عمو ۲} ۲
دلِ عمه برای تو بیقرارِ
علی اکبر برات النگو میاره
عمو عباس رویِ سرت گل میزاره ...
بایادِ تو ...توی اوج اسمونمو
پای عشقت ... تا ابد باقی میمونمو
یا بنتُ الارباب ریحانه ...
زیرپاته پرُبالِ هزاران ملک
دلبردی از همه این خانواده و
تو شمع عشقُ ما پروانه ....
من محتاج توام ، تو مینوی منی
من نوکر زاده و ، تو بانوی منی ....
من از اول به عشقِ دامت پریدم
من از اول کرامَتاتو میدیدم
من از اول رقیه ای قد کشیدم
دلِ عمه برای تو بیقراره
علی اکبر برات النگو میاره
عمو عباس رو سرت گل میراره
#سید_مهدی_میرداماد
#میلاد_حضرت_رقیه_سلام_الله
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
4_5823188334331037687.mp3
6.54M
#سرود زیبا ویژۀ میلادِ اُخت الرضا حَضرتِ معصومه سلام الله علیها به نفس حاج سید مهدی میرداماد💕
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
دریای مِهر و وفا تویِ نگاشه
مخصوصاً اسمش اگه فاطمه باشه
عشقش که یکی یه دونه است
تو مهربونی نمونه است
هستی و نفسِ بابا
دختر شیرینیِ خونه است
دریایِ مِهر و وفا تویِ نگاشه
مخصوصاً اسمش اگه فاطمه باشه
دل با تو ، آرومه
دردمو خاکِ حرمت دارومه
هر تپش دلم میگه یا معصومه
«مولاتی یا اُختُ الرضا مدد ...»
عشقش که یکی یه دونه است
تو مهربونی نمونه است
هستی و نفسِ بابا
دختر شیرینی خونه است
دریایِ مِهر و وفا تویِ نگاشه
مخصوصاً اسمش اگه فاطمه باشه
هر کی حرمُ میبینه
جنت میگه که همینه
هستی ملیکۀ ایران
قم با تو شده مدینه
ما دل به مهرِ تو دائمی می بازیم
ما به این مضجعِ فاطمی می نازیم
شوری بر پا میشه
با لطفِ تو هر گره ای وا میشه
زائرِ تو زائرِ زهرا میشه
«مولاتی یا اُختُ الرضا مدد ...»
عشقش که یکی یه دونه است
تو مهربونی نمونه است
هستی و نفسِ بابا
دختر شیرینی خونه است
تو این دهۀ کرامت ، رویام همینه مجدد
اول مسافرِ قم شم ، بعداً مسافرِ مشهد
اگه رسیدم حرم ضامنِ آهو
سلام ِ اول به نیابتِ تو بانو
اشکِ شوق می باره
دل به هوایِ مشهدِ آواره
#سید_مهدی_میرداماد
#میلاد_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#فارسی
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
4_5823188334331037687.mp3
6.54M
#سرود زیبا ویژۀ میلادِ اُخت الرضا حَضرتِ معصومه سلام الله
دریای مِهر و وفا تویِ نگاشه
مخصوصاً اسمش اگه فاطمه باشه
عشقش که یکی یه دونه است
تو مهربونی نمونه است
هستی و نفسِ بابا
دختر شیرینیِ خونه است
دریایِ مِهر و وفا تویِ نگاشه
مخصوصاً اسمش اگه فاطمه باشه
دل با تو ، آرومه
دردمو خاکِ حرمت دارومه
هر تپش دلم میگه یا معصومه
«مولاتی یا اُختُ الرضا مدد ...»
عشقش که یکی یه دونه است
تو مهربونی نمونه است
هستی و نفسِ بابا
دختر شیرینی خونه است
دریایِ مِهر و وفا تویِ نگاشه
مخصوصاً اسمش اگه فاطمه باشه
هر کی حرمُ میبینه
جنت میگه که همینه
هستی ملیکۀ ایران
قم با تو شده مدینه
ما دل به مهرِ تو دائمی می بازیم
ما به این مضجعِ فاطمی می نازیم
شوری بر پا میشه
با لطفِ تو هر گره ای وا میشه
زائرِ تو زائرِ زهرا میشه
«مولاتی یا اُختُ الرضا مدد ...»
عشقش که یکی یه دونه است
تو مهربونی نمونه است
هستی و نفسِ بابا
دختر شیرینی خونه است
تو این دهۀ کرامت ، رویام همینه مجدد
اول مسافرِ قم شم ، بعداً مسافرِ مشهد
اگه رسیدم حرم ضامنِ آهو
سلام ِ اول به نیابتِ تو بانو
اشکِ شوق می باره
دل به هوایِ مشهدِ آواره
#سید_مهدی_میرداماد
#میلاد_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#فارسی
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
4_5823188334331037687.mp3
6.54M
سرود زیبا ویژۀ میلادِ اُخت الرضا حَضرتِ معصومه سلام الله
دریای مِهر و وفا تویِ نگاشه
مخصوصاً اسمش اگه فاطمه باشه
عشقش که یکی یه دونه است
تو مهربونی نمونه است
هستی و نفسِ بابا
دختر شیرینیِ خونه است
دریایِ مِهر و وفا تویِ نگاشه
مخصوصاً اسمش اگه فاطمه باشه
دل با تو ، آرومه
دردمو خاکِ حرمت دارومه
هر تپش دلم میگه یا معصومه
«مولاتی یا اُختُ الرضا مدد ...»
عشقش که یکی یه دونه است
تو مهربونی نمونه است
هستی و نفسِ بابا
دختر شیرینی خونه است
دریایِ مِهر و وفا تویِ نگاشه
مخصوصاً اسمش اگه فاطمه باشه
هر کی حرمُ میبینه
جنت میگه که همینه
هستی ملیکۀ ایران
قم با تو شده مدینه
ما دل به مهرِ تو دائمی می بازیم
ما به این مضجعِ فاطمی می نازیم
شوری بر پا میشه
با لطفِ تو هر گره ای وا میشه
زائرِ تو زائرِ زهرا میشه
«مولاتی یا اُختُ الرضا مدد ...»
عشقش که یکی یه دونه است
تو مهربونی نمونه است
هستی و نفسِ بابا
دختر شیرینی خونه است
تو این دهۀ کرامت ، رویام همینه مجدد
اول مسافرِ قم شم ، بعداً مسافرِ مشهد
اگه رسیدم حرم ضامنِ آهو
سلام ِ اول به نیابتِ تو بانو
اشکِ شوق می باره
دل به هوایِ مشهدِ آواره
#سید_مهدی_میرداماد
#میلاد_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#فارسی
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir