eitaa logo
استاد محمد بیابانی اسکوئی
314 دنبال‌کننده
88 عکس
32 ویدیو
164 فایل
کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی از اساتید مکتب معارفی خراسان و از شارحین آثار مرحوم آیت الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی رضوان الله علیه آدرس سایت: https://biabanioskouei.ir/ ارتباط با ما @alhojjat14
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴عدل الهی و حسن و قبح عقلی ۲. حسن قبح در قرآن و روایات [ برای دریافت آیات و روایات؛ توضیحات و شرح این بخش به کتاب عدل، از خلاصه کتب دروس عقاید، انتشارات ولایت، صص ۵۵-۵۷ مراجعه فرمائید. ] طبق آیات و روایات، خداوند متعال با اعطای نور عقل به انسان، او را از حق و باطل و خوبی و بدی آگاه می‌کند و با وجود نور عقل در انسان و اثارۀ آن توسّط پیامبران، حجّت بر انسان تمام می‌شود و انسان مورد مدح یا سرزنش قرار گرفته و سزاوار پاداش یا کیفر می‌گردد. ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۵۵-۵۷] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴عدل الهی و حسن و قبح عقلی ۳. حسن فاعلی و حسن فعلی آخرین نکته‌ای که در این بحث باید به آن توجّه داشت، این است که حسن و قبح ذاتی یک فعل،‌ لزوماً منجر به مدح و یا ذمّ فاعل آن نمی‌شود. به عبارت دیگر، انجام فعلِ حَسَن همیشه موجب مدح فاعل آن نبوده و به همین صورت، ارتکاب فعل قبیح نیز همواره موجب سرزنش فاعل آن نمی‌گردد؛ چراکه هر فعلی را از دو دیدگاه می‌توان بررسی نمود: ۱) اگر به خود فعل فی حدّ نفسه و بدون توجّه به فاعل آن نگاه شود، عقل انسانی خودِ فعل را قبیح یا نیک می‌شمارد. البته این حکم در مورد افعال اختیاری است که فاعل‌های مختار آنها را انجام می‌دهند. ۲) اگر به فعل با توجّه به فاعل آن نگاه شود، اختیار و آگاهی فاعل نسبت به فعلی که از او سر زده و قصد و نیّتش از انجام این کار، در ارزش‌گذاری فعل او مؤثّر بوده و نقش تعیین‌کننده‌ای خواهد داشت. بدین ترتیب، هنگامی انجام دادن فعل نیک، موجب مدح فاعل آن می‌شود که با اختیار و آزادی کامل صورت گرفته باشد و فاعل نیز با آگاهی کامل از کاری که انجام می‌دهد، قصد انجام آن کار نیک را داشته باشد. در مورد افعال قبیح نیز همین جریان حاکم می‌باشد. ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۵۷-۶۱] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴عدل الهی و خیر  و شر ۱. توحید و خیر  و شر اگر به علّیّت ذات خداوند متعال برای تمامی موجوداتِ امکانی قائل شویم و از سوی دیگر به وجودی بودن خیر و شر معتقد باشیم، ناچار باید به ثنویّت (=وجود خدای خیر و خدای شر) قائل گردیم؛ چراکه بر اساس علّیّت، خدای خیر نمی‌تواند علّت شر باشد و همین‌طور خدای شر نمی‌تواند علّت خیر گردد؛ چون هرچه درمعلول هست، عیناً و به صورت کامل‌تر، در علّت نیز وجود دارد و از علّت نمی‌تواند چیزی برون آید که در ذات او وجود ندارد. برای رفع این مشکل، یا باید از علّیّت خدای تعالی نسبت به موجوداتِ امکانی صرف نظر کرد و یا باید وجودی بودن شر را منکر شد. فیلسوفانِ موحّد، وجودی بودن شر را منکر گشته و تلاش نموده‌اند تا با اثبات عدمی بودن شرور، جهانِ به ظاهر پر از شرور را جهانی کاملاً خیر و اصلح بشمارند.  لکن با کمی تأمّل، به روشنی درمی‌یابیم که عدمی شمردن شرور پایه و اساس ثابت و استواری ندارد و خلاف فهم روشن و درک صحیح همۀ انسان‌ها می‌باشد. اشکال مهمّی که در این زمینه به نظر می‌رسد، آن است که اگر همۀ افعال ناشایست انسان‌ها اموری عدمی باشند و برای امور عدمی فاعلی در کار نباشد،‌ چرا باید کسانی که مرتکب چنین اموری می‌شوند، مورد سرزنش قرار گرفته و در مقابل اعمال ناکردۀ خویش دچار عذاب دردناک خداوند متعال شوند؟! علاوه بر این، عدمی دانستن شرور، با آنچه در آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام دربارۀ وجود شرور بیان گشته نیز سازگار نمی‌باشد. به عنوان مثال،‌ خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ﴾ ؛ پس هر كس به ‏اندازۀ ذرّه‏اى كار خير انجام دهد، آن را مى‏بيند و هر كس به اندازۀ ذرّه‏اى كار بد كند، آن را مى‏بيند. و یا در جای دیگر می‌فرماید: ﴿إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً *وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً﴾ ؛ به‌‏يقين، انسان حريص آفريده شده است. وقتى شر به او مى‏رسد، بى‏تابى مى‏كند و وقتى خير به او مى‏رسد، بخل مى‏ورزد. امام صادق علیه السلام دربارۀ خیر و شر می‌فرمایند: تو خدايى هستی که جز تو معبودى نيست. خالق خير و شرّى. تو خدايى هستی که جز تو معبودى نيست. خالق بهشت و جهنّمى. امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در این باره می‌فرمایند: پس حلال دنيا را به حرامش و خير آن را به شرّش و حياتش را به مرگش و شيرينى آن را به تلخى‏اش آميخت ... خير آن كم و شرّ آن آماده است. ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۶۱-۶۳] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴عدل الهی و خیر  و شر ۱. توحید و خیر  و شر به طور کلّی می‌توان موارد شرور را بر حسب آیات و روایات،‌ در چهار امر خلاصه نمود: الف) کارهای زشت و ناشایست بندگان که آنان با اراده و حرّیّت خود، این نوع از شرور را ایجاد می‌کنند و خداوند متعال تنها در تقدیر این شرور دخالت داشته و بندگانش را به صورت جبری از انجام این شرور باز نمی‌دارد. بدین ترتیب، این‌گونه از شرور فعل بندگان بوده و خدای تعالی از آن‌ها منزّه است. ب) بلایا و گرفتاری‌هایی نظیر فقر و بیماری که خداوند عزّ وجلّ برخی از بندگانش را برای امتحان، به آن‌ها مبتلا می‌سازد. ج) نعمت‌هایی که خدای تعالی از باب استدراج به بندگان عاصی خویش عطا می‌نماید. این نعمت‌ها اگرچه در اصل خیر هستند، ولی چون کافران به اختیار خود، آن‌ها را در راه گناهان به کار می‌گیرند، موجب عذاب آنان گشته و برای کافران شر خواهند بود. پس معلوم می‌شود که این دسته از شرور،‌ در اصل شر نبوده‌اند، بلکه به جهت آثار و نتایجشان است که به آن‌ها اطلاق شر می‌شود. به همین صورت، شروری نظیر رنج‌های این دنیا که صبر در برابر آن‌ها آثار خوبی چون ورود به بهشت را در پی دارد نیز جزو امور خیر محسوب می‌گردند. د) عذاب و سختی‌های دنیوی و اخروی که برای گناهکاران قرار داده شده است. شر به این معنا اگرچه مخلوق تکوینی خداوند متعال می‌باشد، ولی خلق ابتدایی او نیست و اگر عصیان و سرکشی از بندگان تحقّق نمی‌یافت، خداوند هم این امور را نمی‌آفرید. با توجّه به مطالبی که بیان شد،‌ درمی‌یابیم که منشأ مشکل ثنویّت،‌ نگرش علّی و معلولی به خالق و مخلوقات است و برای حلّ این مشکل باید این دیدگاه را کنار گذاشت؛ چراکه در متون دینی دربارۀ فاعلیّت خدای تعالی، از علّیّت به معنای فلسفی و اصطلاحی آن خبری نبوده، بلکه سخن از مشیّت و ارادۀ خداوند عزّوجلّ و بینونت تامّ و کامل میان خالق و مخلوق به میان آمده است. بدین ترتیب خلق خیر و شر از سوی خدای واحد، با اشکالی مواجه نمی‌شود و انکار وجودی بودنِ شرور هم لازم نمی‌آید. ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۶۱-۶۵] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴عدل الهی و خیر  و شر ۲. عدل الهی و شرور با توجّه به مباحث پیشین، روشن است که وجود شرور و کاستی‌ها در عالم خلقت، با عدل الهی منافاتی ندارد؛ زیرا چنان‌که پیش‌تر گفتیم، وقتی می‌توانیم دربارۀ تحقّق ظلم و ستم سخن بگوییم که جایگاه هر چیزی را به خوبی بشناسیم و از حقیقت همۀ اشیا به طور کامل مطّلع باشیم. در حالی که مشخّص است که انسان از چنین امری عاجز و ناتوان است و تنها از ظاهر حیات دنیا آگاهی دارد. پس نمی‌تواند در مورد جایگاه اشیا و این‌که آیا در موضع خود قرار گرفته‌اند یا نه، نظری بدهد. همچنین در دسته‌بندی شرور، مشخّص شد که همۀ سختی‌ها و بلایا یا به جهت ابتلا و امتحان مؤمنین است و یا به جهت مجازات و کیفر اعمال کافران،‌که در هر دو صورت منافاتی با عدل الهی ندارد. ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۶۵-۶۶] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴عدل الهی و خیر  و شر ۳. حکمت الهی و شرور حکمت الهی مقتضی آن است که کارهای خداوند متعال بر اساس هدف و غایتی صورت پذیرد و جای هیچ‌گونه سؤال و اعتراضی را بر جای نگذارد. بدین ترتیب، وجود شرور هیچ‌گونه مشکلی از جهت حکمت الهی نخواهد داشت؛ چراکه در همۀ آن‌ها غایتی حکیمانه وجود دارد. ابتلا و امتحان و اتمام حجّت بر خلق و یا مجازات بندگان عاصی و همچنین توجّه دادن بندگان به خدای تعالی، همه و همه از اهداف خردمندانه و حکیمانۀ وجود شرور می‌باشند. ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۶۵-۶۶] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴عدل الهی و خلود بر اساس آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت؟عهم؟، همۀ کسانی که از هدایت خداوند متعال اعراض کرده و از تسلیم در برابر او سرپیچی نمایند و کفر و شرک را پیشۀ خود سازند، مجازاتشان ابدی بوده و در عذاب الهی جاودان خواهند بود. خدای تعالی در این‌باره می‌فرماید: ﴿وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى‏ الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ ؛ سرپرستان كافران، طاغوت‏هايند كه آنان را از نور هدايت بيرون مى‏آورند و به ظلمت‏هاى جهل و گمراهى داخل مى‏كنند. آنان اهل دوزخ‏اند و تا ابد در آن باقى خواهند بود. سؤالی که در این‌جا مطرح می‌شود، آن است که آیا کیفر دردناک و نامحدود خداوند در برابر گناه اندک و محدود بندگان، با عدل الهی منافات ندارد و ظلم و ستم در حقّ آنان نمی‌باشد؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت: همان‌طور که پیش از این نیز گفتیم، هنگامی می‌توانیم در مورد تحقّق ظلم یا عدل سخن بگوییم که جایگاه هر چیزی را به صورت کامل و به درستی شناخته باشیم. از طرفی درک زشتی و عظمت یک گناه کوچک در مقابل بزرگیِ بی‌پایان خداوند متعال، خارج از درک عقول ماست. پس ما در مورد حدود و کیفیّت کیفر گناهان نمی‌توانیم قضاوت نماییم؛ چراکه عقل ما توانایی درک درجات عصیان را ندارد تا بتواند در مورد میزان زشتی یک معصیت و اندازۀ مجازات مناسب آن قضاوت نماید. [ برای دریافت روایات؛ توضیحات و شرح این بخش به کتاب عدل، از خلاصه کتب دروس عقاید، انتشارات ولایت، صص ۶۵-۷۰ مراجعه فرمائید. ] پس معلوم می‌شود که با توجّه به عظمت بی‌نهایت خداوند متعال، یک نافرمانی کوچک از امر او به حدّی زشت است که بنده را مستحقّ بالاترین درجۀ عذاب می‌کند. بنابراین، خلود در آتش بعد از مرگ، نه تنها ظلم در حقّ کافران و مشرکان نیست،‌ بلکه تأخیر در عذاب آنان و مهلت دادن به ایشان با طول عمرشان در این دنیا،‌ لطفی از سوی خدای تعالی در حقّ آنان می‌باشد. علاوه بر این، حتّی در جهنّم که به هیچ وجه محلّ لذّت و خوش‌گذرانی و شادمانی نیست، باز هم لطف خدا شامل حال برخی از کافران و مشرکان می‌گردد، تا جایی که عدّه‌ای از آنان به سبب کارهای نیکی که در این دنیا انجام داده‌اند،‌ یا عذاب نمی‌شوند و فقط محکوم به بودن در جهنّم می‌باشند و یا آن‌که عذابشان بسیار اندک می باشد. ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۶۶-۷۰] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴عدل الهی و شفاعت شفاعت به معنای طلب عفو و بخشش برای فردی دیگر،‌ از اموری است که از سوی خداوند متعال دربارۀ گنهکاران امّت پیامبر خاتم صل الله علیه و آله قرار داده شده است. در فرهنگ تشیّع اعتقاد به اصل ثبوت شفاعت، امری ضروری و بدیهی می‌باشد، به طوری که اگر کسی منکر شفاعت رسول خدا صل الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت گردد، از شیعیان محسوب نمی‌گردد. امام صادق علیه السلام در این باره می‌فرمایند: مَنْ أَنْكَرَ ثَلَاثَةَ أَشْيَاءَ فَلَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا الْمِعْرَاجَ وَ الْمُسَاءَلَةَ فِي الْقَبْرِ وَ الشَّفَاعَةَ. هركه سه چيز را انكار كند، از شيعيان ما محسوب نمى‏شود: معراج و سؤال قبر و شفاعت. البتّه باید دقّت داشت که شفاعت شرایط خاصّی دارد و نباید آن را با سوء استفاده‌ها و واسطه‌تراشی‌هایی که برای پایمان کردن حقوق دیگران از سوی صاحب‌منصبان و متنفّذان در دستگاه‌های بشری صورت می‌گیرد، اشتباه گرفت. بدیهی است که مؤاخذه و عقاب و یا عفو و بخشش بندگان، تنها حقّ مسلّم خداوند متعال است؛ چراکه او مالک و صاحب اختیار آنان می‌باشد. خداوند عزّوجلّ می‌فرماید: ﴿قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعاً لَهُ مُلْكُ السَّمٰوٰاتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾ ؛ بگو شفاعت همه‏اش از آنِ خداست. پادشاهى آسمان‏ها و زمين تنها از آنِ اوست. سپس به سوى او بازخواهيد گشت. بنابراین، شفاعت مختصّ خدای تعالی بوده و هیچ کس جز او از چنین حقّی به صورت مستقل برخوردار نیست. امّا این مسأله منافاتی با آن ندارد که عدّه‌ای به اذن و اجازۀ خداوند، از چنین حقّی برخوردار باشند. خداوند متعال در این رابطه می‌فرماید: ﴿يَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمٰنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً﴾ ؛ در آن روز، شفاعت فايده‏اى ندارد؛ جز شفاعت كسى كه خداى رحمان به او اجازه دهد و سخن او را بپسندد. دربارۀ این‌که چه کسانی اجازۀ شفاعت دارند و شفاعت آنان دربارۀ چه افرادی پذیرفته می‌شود و این‌که شفاعت در کجا صورت می‌گیرد،‌ در روایات توضیحاتی داده شده است. [ برای دریافت روایات؛ توضیحات و شرح این بخش به کتاب عدل، از خلاصه کتب دروس عقاید، انتشارات ولایت، صص ۷۰-۷۳ مراجعه فرمائید. ] ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۷۰-۷۳] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴عدل الهی و شفاعت بنابراین، اگر کسی با معنای حقیقی شفاعت و شرایط آن، مطابق با آنچه در قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام بیان گردیده آشنا گردد، به روشنی درمی‌یابد که: اوّلاً: شفاعت با آنچه در جوامع بشری غیر عقلایی صورت می‌گیرد و عدّه‌ای سعی می‌کنند تا با سوء استفاده از صاحب‌منصبان، حقوق دیگران را پایمان کرده و به چیزی دست پیدا کنند که شایستگی آن را ندارند، کاملاً متفاوت بوده و هرگز به معنای پایمال شدن حقّ عدّه‌ای از بندگان نمی‌باشد، بلکه این لطف و مرحمت الهی است که خداوند متعال در تمام مراحل زندگی بشر با او همراه نموده و اسباب آمرزش و رهایی از عذاب جهنّم را برایش فراهم نموده است. ثانیاً: مشخّص است که شفاعت هرگز نه راه را برای عصیان بندگان باز می‌کند و نه آنان را در عصیانشان گستاخ می‌نماید، بلکه نتیجۀ شفاعت، ایجاد امید در دل بندگان _ به ویژه برای گناهکاران _ است. همانند توبه که خدای تعالی برای بندگان عاصی خویش قرار داده تا امید بندگی در آن‌ها احیا شود و آنان دوباره خود را در گروه فرمانبران الهی قرار دهند. به همین جهت است که امامان معصوم علیهم السلام تأکید کرده‌اند که مؤمنان باید اهل عمل صالح باشند و از گناه بپرهیزند و عقاب الهی را کوچک نشمارند و به شفاعت متّکی نباشند. [ برای دریافت روایات؛ توضیحات و شرح این بخش به کتاب عدل، از خلاصه کتب دروس عقاید، انتشارات ولایت، صص ۷۳-۷۷ مراجعه فرمائید. ] ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۷۳-۷۷] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴بداء معنای لغوی بداء با توجّه به نظر لغویان در کتب لغت،‌ دربارۀ تفاوت دو واژۀ «بدو» و «بدء» می‌توان گفت: «بدء» به اوّلین ظهور و پدید آمدن هر چیزی بدون هیچ‌گونه سابقۀ وجودی اختصاص دارد، امّا «بدو» افزون بر آن‌، دربارۀ آشکار شدن امور پنهانِ موجود نیز به کار می‌رود. بنابراین، بداء از نظر لغوی‌، به معنای مطلقِ ظهور و آشکار شدن است؛ اعمّ از ظهور امور موجودِ پنهان یا پدید آمدن اموری که هیچ‌گونه سابقۀ وجودی ندارند. معنای اصطلاحی بداء بداء یک اصطلاح دینی است که در تمام ادیان الهی وجود داشته است و در اسلام نیز به عنوان امری مسلّم در میان تمام گروه‌های اسلامی مطرح بوده و هست. امّا دربارۀ تبیین حقیقت آن اختلافاتی وجود دارد که در این میان، تبیین صحیح از آنِ امامان اهل بیت علیهم السلام است. ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۷۷-۸۰] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴بداء امام رضا علیه السلام در مناظره با سلیمان مروزی، ضمن تذکّر و اشاره به آیاتی که مُثبِت وجود بداء در رأی و فعل خداوند هستند، سلیمان را به خاطر انکار بداء بازخواست می‌نمایند.  با توجّه به این روایت و توجّه دادن سلیمان توسّط امام رضا علیه السلام به سلطنت مطلق  و آزادی خداوند در کارهای خویش و محدود نبودن او در خلقت موجودات،‌ معنای صحیح بداء روشن می‌گردد. به طور کلّی بداء از نظر قرآن و روایات، به معنای ایجاد غیر موجود  و محو موجود است. به این معنی که خدای متعال در اصل آفرینش موجودات و ابقا و از بین بردن و جایگزینی آن‌ها، حاکمیّت و اقتدار تامّ دارد و هر گاه بخواهد، آفرینش را آغاز  و هر گاه بخواهد، آفریده‌ها را محو می‌کند و از میان برمی‌دارد. ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۸۰-۸۲] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴بداء امّا بداء در اصطلاح برخی از عالمان، با آنچه در روایات اهل بیت علیهم السلام مطرح گشته، تفاوت دارد. برخی از متکلّمان شیعه نظیر سیّد مرتضی، بداء را به معنای امر به فعلی پس از نهی از آن، یا نهی از فعلی بعد از امر به آن می‌دانند، به شرط آن‌که این امر و نهی،‌ در وقت، جهت و آمر و مأمور اتّحاد داشته باشند.  از نظر ایشان، از آن‌جایی که نسبت دادن چنین امری به خداوند متعال مساوی با نسبت جهل به او می‌باشد، بداء با این شرایط به هیچ وجه در مورد خدای تعالی ممکن نیست. بنابراین، بداء با این معنا در احکام جاری نیست و آنچه در احکام نسبت به خداوند متعال وجود دارد، نسخ است و آن هم در صورتی است که حدّاقل یکی از شروط مزبور منتفی شود.  نکتۀ قابل توجّه آن‌که در کلام این بزرگواران، در غیر احکام ــ مثلاً‌ در خبر دادن از حقایق خارجی ــ سخنی از بداء دیده نمی‌شود. از نظر معتزله نیز نسخ در احکام _ به معنایی که توضیح داده شد، _ جایز می‌باشد، امّا دربارۀ اِخبار خداوند متعال معتقدند که بداء و نسخ هیچ‌کدام بر خدای تعالی روا نیست؛ زیرا موجب می‌شود که در اِخبار الهی دروغ راه یابد.  در مقابل این نظر معتزله، شیخ مفید بر این باور است که بداء   در تکوینیّات و امور واقعی و اِخبار از آن‌ها، همانند نسخ وجود دارد. وی افزایش در اجل و روزی و کاستن از آن‌ها را به عنوان مصادیق بداء معرّفی نموده و تغییر در اِخبار الهی را جایز دانسته و معتقد است این تغییر به واسطۀ اعمال بندگان صورت می‌گیرد. [ برای دریافت نظرات علماء و اندیشمندان دینی؛ توضیحات و شرح این بخش به کتاب عدل، از خلاصه کتب دروس عقاید، انتشارات ولایت، صص 83-87 مراجعه فرمائید. ] ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۸۲-۸۷] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴بداء بداء در آیات قرآن کریم اگرچه لفظ بداء در قرآن کریم دربارۀ خدای تعالی به کار نرفته، امّا مضمون آن در آیات فراوانی دیده می‌شود که در این‌جا به برخی از آن‌ها اشاره می‌نماییم: ۱- آیه محو و اثبات (سوره رعد، آیات ۳۹ و ۳۸ ) ۲- آیات مربوط به شب قدر (سوره قدر، آیه ۴ ) ۳- آیه بسته نبودن دست خدا (سوره مائده، آیه ۶۴ ) ۴- آیه " کل یوم هو فی شأن " ( سوره الرحمن، آیه ۲۹) ۵- آیاتی که بر فزونی و کاهش بر خلق دلالت دارند. (سوره فاطر، آیه ۱ - آیه ۱۵ تا ۱۷ ) ۶- آیاتی که بر قبولی توبه و استجابت دعا دلالت دارند. (سوره توبه، آیه ۱۰۶ - سوره غافر، آیه ۶۰ ) ۷- آیاتی که بر تغییر در خلق به سبب کردار بندگان دلالت می کنند. (سوره اعراف، آیه ۹۶ - سوره رعد آیه ۱۱ - سوره روم، آیه ۴۱ ) [ برای دریافت آیات؛ توضیحات و شرح این بخش به کتاب عدل، از خلاصه کتب دروس عقاید، انتشارات ولایت، صفحه ۸۷-۹۴ مراجعه فرمائید. ] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴بداء بداء در روایات اهل بیت علیهم السلام در باب بداء، روایات بسیار زیادی وجود دارد که بررسی همۀ آن‌ها در این بحث ممکن نمی‌باشد و در این‌جا تنها به چند نمونۀ مختصر اشاره می‌نماییم. با بررسی روایات اهل بیت علیهم السلام به این نتیجه می‌رسیم که بحث بداء، جایگاهی والا و اهمّیّتی بسیار زیاد نزد خداوند متعال دارد،‌ تا آن‌جا که اقرار به بداء را یکی از شرایط اعطای نبوّت به پیامبران قرار داده است. امام رضا علیه السلام در این‌باره می‌فرمایند: مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِتَحْرِيمِ الْخَمْرِ وَ أَنْ يُقِرَّ لِلهِ بِالْبَدَاءِ. خداوند هيچ پيامبرى را به نبوّت مبعوث نكرد، جز به تحريم خمر و اقرار به بداء براى خدا. همچنین در نظر اهل بیت علیهم السلام، خداوند متعال با هیچ چیز دیگری به مانند بداء مورد بندگی و تعظیم و تنزیه قرار نمی‌گیرد؛ چراکه اعتقاد به بداء باعث می‌شود بنده دست خدا را همواره برای هر تغییر و تقدیر جدیدی باز بداند و در نتیجه همواره از مخالفت با خدا بترسد و همچنین به لطف و احسان او در برابر کارهای نیک خویش امیدوار باشد. زراره از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام  در این رابطه چنین نقل می‌کند: مَا عُبِدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَيْ‏ءٍ مِثْلِ الْبَدَاءِ. خداوند به چيزى مانند بداء پرستش نمى‏شود. هشام‌بن‌سالم نیز نقل می‌کند که امام صادق علیه السلام فرمودند: مَا عُظِّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِمِثْلِ الْبَدَاءِ. خداوند با چيزى به مانند بداء تعظيم نمى‏شود ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۹۴-۹۶] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴بداء بداء در روایات اهل بیت علیهم السلام نکتۀ دیگری که در روایات به آن اشاره گردیده، این است که اعتقاد به بداء هرگز موجب نسبت دادن جهل به خداوند نمی‌شود؛ چراکه تمام تقدیرهای بی‌شمارِ ممکن و تقدیم و تأخیر امور، نسبت به علم خدا مساوی‌اند و هیچ‌کدام علم پروردگار را محدود نمی‌کنند. به همین جهت است که در روایات اهل بیت علیهم السلام تأکید فراوان شده که بداء حتماً با علم و آگاهی کامل صورت می‌گیرد. امام صادق علیهم السلام در همین رابطه می‌فرمایند: مَنْ زَعَمَ أنَّ اللَّهَ يَبْدُو لَهُ في شَيْ‏ءٍ الْيَوْمَ لَمْ يَعْلَمْهُ أمْسِ فَابْرَؤُوا مِنْهُ. از كسى كه مى‏پندارد امروز براى خدا چيزى پيدا مى‏شود كه ديروز آن را نمى‏دانست، دورى كنيد. آن حضرت در حدیث دیگری می‌فرمایند: إنَّ لِلهِ عِلْمَيْنِ: عِلْمٌ مَكْنُونٌ مَخْزُونٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ، مِنْ ذَلِكَ يَكُونُ الْبَدَاءُ، وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ. همانا خداى را دو علم است: علمى مكنون و مخزون كه جز او كسى از آن آگاهى ندارد كه بداء از آن علم است، و علمى كه به فرشتگان و رسولان و پيامبران تعليم داده شده و ما آن را مى‏دانيم. ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۹۶-۹۸] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴بداء بداء در روایات اهل بیت علیهم السلام نبدین ترتیب روشن می‌شود که علمی که در آن بداء می‌شود (= فیه البداء) غیر از علمی است که از آن بداء می‌شود (=منه البداء) . پس خداوند متعال به علمی که بداء از آن است، به همۀ آنچه در نظام خلق تقدیر می‌شود و همۀ آنچه مورد تقدیر قرار نمی‌گیرد، آگاهی کامل دارد و بداء از آن و به واسطۀ آن صورت می‌گیرد. در مورد نحوۀ آگاهی ائمّه علیهم السلام از تغییراتی که در تقدیرات خداوند صورت می‌گیرد و چگونگی اِخبار آن بزرگواران از این تقدیرات، از مجموع روایات چنین برمی‌آید که علم به تقدیرهایی که به طور مستمر و به تدریج از سوی خداوند متعال صورت می‌گیرد، همان زمان به پیامبر صل الله علیه و آله و از طریق ایشان به ائمّه علیهم السلام می‌رسد و این بزرگواران همۀ تقدیرهایی که از سوی خدای تعالی صورت گرفته است را می‌دانند، ولی به طول معمول آن‌ها را به عموم مردم خبر نمی‌دهند مگر به افرادی خاص در حدّی خاصّ. [  بحث مفصّل‌تر دربارۀ علم امام و بداء را در بحث امامت پی خواهیم گرفت. ] ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۹۸-۱۰۳] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴جبر و اختیار مسألۀ جبر و اختیار همواره از مسائل اساسی و مهمّ زندگی بشر بوده و همواره فکر اندیشمندان را به خود مشغول نموده است. به یقین می‌توان گفت که یکی از درگیری‌های مهمّ عالمان دینی در تاریخ ادیان الهی به ویژه دین اسلام، حلّ شبهات مربوط به همین بحث بوده است. در میان مسلمانان، اشاعره به جبر اعتقاد دارند، معتزله قائل به تفویض‌اند و شیعیان به «امرٌ بین الأمرین» معتقدند. به همین منظور،‌ ابتدا معنای لغوی و معنای اصطلاحی واژگان کلیدیِ مربوط به این بحث را بررسی می‌نماییم: الف) جبر جبر در لغت به معنای بستن استخوان شکسته، غنی کردن و کسی را به زور بر کاری وادار کردن آمده است. ب) اکراه اکراه در لغت این‌گونه معنا شده است: وادار کردن کسی به کاری که به انجام آن مایل نبوده است.  همچنین کراهت داشتن در مقابل دوست داشتن مطرح شده است. ج) اضطرار در کتب لغت،‌ اضطرار را به معنای احتیاج پیدا کردن به چیزی عنوان نموده‌اند.  در معنای لغوی هیچ‌یک از سه واژه‌ای که ذکر گردید،‌ اثری از مفهوم جبر به معنای اصطلاحی آن وجود ندارد؛ زیرا در هر سه واژه، اختیار به طور کامل و به تمام معنا از فاعل سلب نگشته است،‌ بلکه دایرۀ اختیار فاعل و گسترۀ آن بسیار تنگ شده است. در حالی که معنای اصطلاحی جبر که در این بحث مقصود ما می‌باشد، جبر مطلق است که در مقابل اختیار مطلق قرار می‌گیرد و منظور از جبریّه، کسانی هستند که معتقدند انسان در افعال خود هیچ اراده و اختیاری ندارد و افعال انسان، بدون این‌که هیچ نقشی در ایجاد آن‌ها داشته باشد،‌ ناخواسته از او سر می‌زنند. بنابراین،‌ آنچه مراد ما از جبر می‌باشد،‌ در معنای لغوی الفاظ مذکور لحاظ نگردیده است. د) تفویض تفویض در لغت، به معنای واگذار کردن و سپردن امر به دیگری است.  امّا معنای اصطلاحی آن، که در این بحث مورد نظر می‌باشد،‌ در مقابل جبر به کار می‌رود. پس با توجّه به معنای اصطاحی جبر _ یعنی: ایجاد فعل در غیر، بدون این‌که او قدرت ممانعت از آن را داشته باشد _، تفویض در اصطلاح این‌گونه معنا می‌شود: ایجاد فعل توسّط شخص، بدون اینکه کسی دیگر بتواند مانع از کار او گردد. ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۱۰۳-۱۰۷] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴جبر و اختیار امام رضا علیه السلام در مورد معنای جبر می‌فرمایند: مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ أَفْعَالَنَا ثُمَّ يُعَذِّبُنَا عَلَيْهَا فَقَدْ قَالَ بِالْجَبْر. هر كه گمان كند خداوند افعال ما را انجام مى‏دهد، سپس ما را به سبب آن‏ها عذاب مى‏كند، به جبر قائل شده است. در حدیثی چنین نقل شده که مردی به امام صادق علیه السلام گفت: جُعِلْتُ فِدَاكَ، أَجْبَرَ اللَّهُ الْعِبَادَ عَلَى الْمَعَاصِي؟ فَقَالَ: اللَّهُ أَعْدَلُ مِنْ أَنْ يُجْبِرَهُمْ عَلَى الْمَعَاصِي ثُمَّ يُعَذِّبَهُمْ عَلَيْهَا. فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، فَفَوَّضَ اللَّهُ إِلَى الْعِبَادِ؟ قَالَ: فَقَالَ: لَوْ فَوَّضَ إِلَيْهِمْ لَمْ يَحْصُرْهُمْ بِالْأَمْرِ وَ النَّهْيِ. فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، فَبَيْنَهُمَا مَنْزِلَةٌ؟ قَالَ: فَقَالَ: نَعَمْ أَوْسَعُ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ. فدايت گردم، آيا خدا بندگان را بر معصيت‏ها مجبور كرده است؟ امام علیه السلام فرمودند: خدا عادل‏تر از آن است كه بندگانش را بر گناه مجبور كند، سپس به سبب آن، آنان را عقاب كند. آن مرد گفت: فدايت شوم، آيا به بندگان تفويض كرده است؟ امام علیه السلام فرمودند: اگر به آن‏ها تفويض كرده بود، در تنگناى امر و نهى قرارشان نمى‏داد. سپس آن مرد گفت: فدایت شوم، آيا بين جبر و تفويض منزلت سومى هم وجود دارد؟ پس امام علیه السلام فرمودند: آرى، گسترده‏تر از آنچه بين آسمان و زمين است. طبق این حدیث شریف، قول به جبر با عدل خداوند متعال سازگار نبوده و تکلیف بندگان از ناحیۀ خدای تعالی نشان‌دهندۀ عدم تفویض در افعال است. امام هاد ی علیه السلام نیز دربارۀ معنای تفویض می‌فرمایند: فَأَمَّا التَّفْوِيضُ الَّذِي أَبْطَلَهُ الصَّادِقُ علیه السلام وَ خَطَّأَ مَنْ دَانَ بِهِ، فَهُوَ قَوْلُ الْقَائِلِ: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَوَّضَ إِلَى الْعِبَادِ اخْتِيَارَ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ وَ أَهْمَلَهُمْ»... . امّا تفويضى كه امام صادق علیه السلام آن را باطل دانسته و معتقد به آن را تخطئه كرده، عبارت است از سخن كسى كه مى‏گويد: «خداى تعالى اختيار امر و نهى خويش را به بندگانش واگذار كرده و آن‌ها را به حال خود رها كرده است»... . ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۱۰۳-۱۰۸] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴جبر و اختیار با توجّه به توضیحی که در مورد معانی اصطلاحی جبر و تفویض داده شد، کاملاً روشن است که هیچ انسان عاقلی مجبور بودن انسان در افعالش را نمی‌پذیرد،‌ بلکه همۀ انسان‌ها در زندگی اجتماعی خود، بر اساس حسن و قبح افعال و ثنای نیکوکاران و نکوهش بدکاران رفتار می‌کنند. حتّی کسانی که معتقد به جبر هستند نیز در سیرۀ عملی خود،‌ به اعتقادشان پایبند نبوده و همین‌گونه رفتار می‌کنند؛ چراکه آزادی و اختیار انسان در اعمالش،‌ امری فطری و وجدانی می‌باشد. اعتقاد به تفویض نیز بر خلاف وجدان و فطرت آدمی است؛ چراکه هیچ انسان عاقلی نمی‌تواند ادّعا کند همواره می‌تواند هر کاری که اراده کند را انجام دهد و یا آن‌که هر کاری که مشغول آن است را حتماً می‌تواند به پایان برساند، بلکه برای هر کس در طول حیاتش فراوان اتّفاق می‌افتد که با این‌که خواست و قدرت انجام کاری را دارد،‌ امّا آن کار هیچ‌گاه عملی نمی‌گردد. امیرالمؤمنین علیه السلام این حقیقت را مایۀ تذکّر به خداوند متعال دانسته و فرموده‌اند: عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِـمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ. خدا را با به هم زدن اراده‏ها و گشودن گره‏ها شناختم. پس روشن شد که اعتقاد به جبر و تفویض، بر خلاف فطرت انسان بوده و هر کسی با عقل و وجدان خویش باطل بودن آن را درمی‌یابد. [ برای دریافت روایات؛ توضیحات و شرح این بخش به کتاب عدل، از خلاصه کتب دروس عقاید، انتشارات ولایت، ص ۱۰۵-۱۱۰ مراجعه فرمائید. ] ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۱۰۸-۱۱۰] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴جبر و اختیار امرٌ  بین الأمرین روشن شد که جبر و تفویض هر دو بر خلاف وجدان و سیرۀ عملیِ حیات همۀ انسان‌ها بوده و با تعالیم اهل بیت علیهم السلام نیز ناسازگار می‌باشد. آنچه از کلام امامان معصوم علیهم السلام به دست می‌آید، آن است که افعال ما نه به صورت جبری صورت می‌گیرد و نه از روی تفویض،‌ بلکه امر سومی غیر از این دو امر وجود دارد که از آن به «امرٌ بین الأمرین» تعبیر نموده‌اند و مراد از آن، مخلوط و آمیزه‌ای از جبر و تفویض نمی‌باشد و این‌گونه نیست که انسان در برخی افعالش مجبور باشد و برخی دیگر به او تفویض شده باشد، بلکه مقصود از امرٌ بین الأمرین، حقیقتی ورای جبر و تفویض است که در برخی از روایات اهل بیت علیهم السلام تبیین گشته و در مورد آن توضیح داده شده است. مردی از امام صادق علیه السلام  پرسید: أَجْبَرَ اللَّهُ الْعِبَادَ عَلَى الْمَعَاصِي؟ قَالَ: لَا. قُلْتُ: فَفَوَّضَ إِلَيْهِمُ الْأَمْرَ؟ قَالَ: قَالَ: لَا. قَالَ: قُلْتُ: فَمَا ذَا؟ قَالَ: لُطْفٌ مِنْ رَبِّكَ بَيْنَ ذَلِكَ. آيا خداوند بندگان را به گناهان اجبار كرده است؟ امام علیه السلام  فرمودند: خير. گفتم: امر را به آن‏ها تفويض كرده است؟ راوى گفت: آن حضرت فرمودند: خیر. راوى مى‏گويد: گفتم: پس چيست؟ امام علیه السلام  فرمودند: لطفى از پروردگارت ميان آن دو. در این حدیث شریف، امام صادق علیه السلام از امرٌ بین الأمرین به لطف الهی تعبیر نموده‌اند؛ چراکه خدای متعال ضمن این‌که بندگان را مجبور نکرده و به آن‌ها آزادی و اختیار داده، آنان را به حال خودشان نیز رها نکرده است و این، لطفی است که خداوند در حقّ خلق نموده است. در حدیث دیگری امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ فَعَلِمَ مَا هُمْ صَائِرُونَ إِلَيْهِ وَ أَمَرَهُمْ وَ نَهَاهُمْ فَمَا أَمَرَهُمْ بِهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَقَدْ جَعَلَ لَهُمُ السَّبِيلَ إِلَى تَرْكِهِ وَ لَا يَكُونُونَ آخِذِينَ وَ لَا تَارِكِينَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ. همانا خداى تعالى خلق را آفريد و آيندۀ آنان را مى‏دانست. آنان را امر و نهى كرد و راه و وسيلۀ عمل به چيزى را كه به آن‏ها امر كرده و نيز راه و وسيلۀ ترک آنچه را نهى كرده در اختيارشان قرار داد و آن‏ها [به كارى‏] اقدام يا آن را ترک نمى‏كنند، مگر به اذن خداى تعالى. طبق این حدیث شریف نیز خدای تعالی، هم اسباب انجام دادن تکالیف را در اختیار بندگان قرار داده و هم وسیلۀ ترک آن را برایشان مهیّا نموده است، پس آن‌ها را مجبور به چیزی ننموده است. از طرف دیگر انجام دادن یا ترک تکالیف را به اذن خویش مشروط نموده است. نه به این معنی که خداوند افعال را ایجاد می‌کند،‌ بلکه به این معنی که وقتی بنده‌ای با وجود تمام شرایط بخواهد کاری را انجام دهد، خدای تعالی می‌تواند مانع ایجاد آن گردد. پس چیزی از سلطنت و ارادۀ خداوند متعال بیرون نبوده و هر چه صورت می‌گیرد به اذن اوست. [ برای دریافت روایات؛ توضیحات و شرح این بخش به کتاب عدل، از خلاصه کتب دروس عقاید، انتشارات ولایت، ص ۱۱۰-۱۱۴ مراجعه فرمائید. ] ——————————————- [ عدل، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۱۱۰-۱۱۴] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴نبوت عام نبی در لغت، هم به معنای «صاحب خبر » و هم به معنای « مرتفع » است. اگرچه معنای اوّل نبی، مفهومی عام داشته و شامل هر صاحب خبر و یا آورندۀ خبری می شود، لکن در کلام عرب و آیات و روایات، تنها دربارۀ صاحبان خبر خاص از ناحیۀ خدای تعالی به کار رفته است. رسول در لغت به کسی گفته میشود که از سوی فرد دیگری برای رساندن پیامی فرستاده میشود و بدین ترتیب، نقش واسطه میان فرستنده و اشخاصی که به سوی آنها فرستاده شده را ایفا می نماید. اگر از نبی و رسول معنای خاصّ آن دو، یعنی فرستادۀ خدای تعالی مورد نظر باشد، این پرسش پیش می آید که نبی و رسول چه فرقی با هم دارند و چه نسبتی میان این دو وجود دارد؟ در روایات اهل بیت علیهم السلام این دو مقام از هم تفکیک شده و نسبت میان آن ها همانند نسبت میان ایمان و اسلام بیان گشته است. به این معنی که تمام رسولان الهی نبی هم هستند، ولی چنین نیست که تمام انبیای الهی رسول هم باشند، بلکه تنها برخی از انبیا، رسول هم هستند. به همین جهت است که رسول خدا صل الله علیه و آله انبیای الهی را صد و بیست و چهار هزار نفر معرّفی نموده و بیان می فرمایند که از میان آنان تنها سیصد و سیزده نفر علاوه بر مقام نبوّت، مقام رسالت نیز داشته اند. در روایات دیگر، توضیح بیش تری در مورد تفاوت نبی و رسول آمده است. از جمله این که نبی صدای فرشتۀ وحی را میشنود و او را در خواب می بیند، ولی در بیداری شخص او را مشاهده نمی کند؛ در حالی که رسول علاوه بر آن که صدای فرشتۀ وحی را میشنود و او را در خواب می بیند، در بیداری هم توانایی مشاهدۀ فرشتۀ وحی را دارد. نکتۀ دیگری که در اینجا لازم است متذکّر گردیدم آن که: اگرچه معنای لغوی رسول، «مأمور به تبلیغ بودن » را نیز در بردارد، امّا از نظر قرآن و روایات این مطلب اختصاصی به رسول نداشته و در معنای نبی و رسول چنین چیزی لحاظ نگشته است، بلکه در استعمال قرآن و روایات، هر دو واژۀ نبی و رسول متعلَّق «بعث » و «ارسال » قرار گرفته اند. ——————————————- [ نبوت، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۲۰-۳] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴نبوت عام ایمان و اقرار به انبیا و رسل روشن است که لازمۀ پذیرفتن رسالت و نبوّت رسول خدا صل الله علیه و آله ایمان و اقرار به همۀ آن چیزی است که آن حضرت از ناحیۀ خدای تعالی آورده است. یکی از این موارد که در قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام نیز به آن اشاره شده است، تصدیق و ایمان به پیامبران الهی دیگر و اموری است که بر آن ها نازل شده است. معلوم م یشود که از نظر خدای تعالی ایمان به هیچ پیامبری بدون ایمان به پیامبران دیگر تمام و کامل نیست. امام رضا علیه السلام نیز در جواب مأمون که از آن حضرت خواسته بود اسلام را به اختصار بیان نمایند، به خطّ مبارک خویش چنین نوشتند: ... حقیقت اسلام عبارت است از شهادت به اینكه خدایی جز الله نیست و او یگانه است و شریكی ندارد... و اینكه محمّد صل الله علیه و آله بنده و رسول و امین اوست... و اینكه جمیع آنچه محمّد بن عبدالله  صل الله علیه و آله آورده است حقّ آشكاری است، و تصدیق به او و به همۀ رسولان خدا و پیامبرانش و حجّت های او كه پیش از پیامبر اسلام آمده اند... . بدین ترتیب روشن می شود که اقرار و شهادت به نبوّت و رسالت همۀ انبیا و رسولان الهی از اصول دین اسلام بوده و تکذیب یکی از پیامبران، تکذیب همۀ آ ن ها میباشد. به عبارت دیگر، کسی که یکی از پیامبران الهی را انکار نماید، همانند کسی است که پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله را انکار نموده باشد و جزو مسلمانان محسوب نمی گردد. [ برای دریافت روایات؛ توضیحات و شرح این بخش به کتاب  نبوت، از خلاصه کتب دروس عقاید، انتشارات ولایت، ص ۲۴-۲۰ مراجعه فرمائید. ] ——————————————- [ نبوت، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۲۴-۲۰] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴نبوت عام معنای وجوب ارسال رسل از نظر فلاسفه وجوب از نظر فلاسفه به معنای ضرورت وجودِ لطف و جود و کرم در ذات خدای تعالی و عدم انفکاک آن از ذات پروردگار می باشد؛ چراکه لطف و کرم و فیض از صفات ذات خداوند متعال بوده و فرض وجود ذات بدون این لطف و فیض و کرم، فرضی محال می باشد. در نتیجه ذات خداوند همواره دارای این لطف و فیض خواهد بود. به عبارت دیگر، مقتضای کمال مطلق الهی آن است که همواره به بندگان نیازمند خویش لطف و احسان نماید؛ زیرا عدم این لطف و احسان به معنای بخل و وجود نقص در ذات الهی می باشد. مرحوم مظفّر در این باره می نویسد: لطف به بندگان از كمال مطلق الهی است. و او نسبت به بندگانش لطیف و جواد و كریم است. هر گاه محل، قابلیّت و استعداد فیض وجود و لطف را داشته باشد بر خدا لازم است كه فیض كند. زیرا در رحمت او بخلی نیست و جود و لطف او را نقصی نمی باشد. و وجوب در اینجا بدان معنا نیست كه شخصی او را به این امر فرمان دهد پس بر او اطاعت واجب گردد، خداوند از این بلندمرتبه تر است؛ بلكه معنای وجوب در اینجا مانند وجوب در «واجب الوجود » است. ⚠️اشکال نظر فلاسفه - اشکال اوّل: آ نکه وجوب از دیدگاه فلاسفه همان ضرورتی است که از درون ذات پدید می آید ، بدون این که ذات بتواند از پدید آمدن آن جلوگیری کند. بر این اساس، جود و کرم و لطف، صفت ذات خدای تعالی محسوب میگردد و به همین جهت ذات الهی همواره دارای فیض و لطف بوده و فرض وجود ذات بدون این لطف و فیض، فرضی محال است. در حالی که چنین اعتقادی بر خلاف خالقیّت ارادی و فیض مقتدرانه و همراه با عدل خداوند متعال می باشد؛ و باید دانست که جود و لطف به معنایی که با وجود آن چیزی غیر از خدا موجود می شود، از صفات فعل الهی است نه صفات ذات. - اشکال دوم: آن که لازمۀ چنین اعتقادی آن است که بپذیریم همواره خلق با ذات الهی همراه بوده است. در حالی که بر اساس معارف و آموزه های صحیح دینی، خداوند متعال بود و هیچ خلقی در کار نبود و بعد شروع به آفرینش نمود و پیش از خلق و بعد از خلق، هیچ تغییری در خداوند متعال پدید نیامده است. - اشکال سوم: آن که از نظر فلاسفه منع لطف از سوی خدای تعالی مساوی بخل و راه یافتن نقص به ذات الهی می باشد. در حالی که اتّصاف خدای تعالی به حقیقت جود و کرم و لطف پیش از خلق و بعد از آن، هیچ فرقی در حقیقت ذات او ایجاد نکرده است. زیرا او آن گاه که خلق نکرده بود، بر خلق کردن توانا بود و بعد از آفرینش هم بر از بین بردن و ابقای آن تواناست. پس آن گاه که خلق نکرده بود، از سر بخل نبود و حال که از بین نمی برد از عجز و ناتوانی او نیست. علاوه بر این، باید دانست که چون بندگان هیچ حقّی بر خدای تعالی ندارند، پس هر چه خداوند به آنان می دهد فضل و احسان است و اگر چیزی به آنان ندهد، ناشی از بخل و عدم جود خداوند نبوده و هیچ حقّی از آنان ضایع نگشته، بلکه خدای تعالی هموارهو در هر حال جواد است. [ نبوت، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۲۰-۳۰] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴نبوت عام معنای وجوب ارسال رسل از نظر متکلمان از آن جایی که متکلّمان عدلیّه به جای حسن و قبح شرعی و یا اعتباری، قائل به حسن و قبح عقلی می باشند، معتقدند ارسال رسولان لطفی است که از باب حسن و قبح عقلی بر خداوند متعال واجب می باشد؛ چراکه عدم ارسال رسولان از سوی خدای تعالی، در واقع نقض غرض خداوند از خلقت می باشد، که عقلاً قبیح بوده و با حکمت الهی سازگار نمی باشد. در نتیجه بر خدای تعالی لازم است پیامبرانی را به سوی خلقش بفرستد. آیت الله سبحانی ضمن اشاره به نقش کلیدی مسألۀ حسن و قبح عقلی در بسیاری از مسائل مهمّ کلامی و مباحث فکری و اعتقای ، مسألۀ لزوم لطف بر خدای تعالی و وجوب بعثت پیامبران را مبتنی بر همین اندیشه دانسته است. همچنین شیخ طوسی معتقد است همان طور که اگر کسی مهمانی را به هدف حضور در منزلش و صَف طعام دعوت نماید ولی امکانات لازم برای این منظور را تهیّه نکند یا درب را به روی آن فرد ببندد، از نظر عقلا مستحقّ مذمّت و نکوهش خواهد بود، منع لطف از سوی خدای تعالی و عدم ارسال پیامبران نیز عقلاً قبیح شمرده می شود و به همین جهت است که چنین لطفی بر خداوند واجب و لازم می گردد. در مورد نظریۀ شیخ مفید در این مسأله نیز باید گفت: اگرچه شیخ مفید وجوب لطف را از باب جود و کرم دانسته و این اختلاف میان کلمات و الفاظ او با سایر متکلّمین موجب گشته عدّه ای چنین برداشت کنند که او در مسألۀ وجوب لطف راه فیلسوفان را طی نموده و برخلاف سایر متکلّمان عدلیّه، این مسأله را از فروع حسن و قبح عقلی نمی داند، امّا باید دانست که منظور وی از این که وجوب لطف را از باب جود و کرم عنوان نموده، همانند دیگر متکلّمان، همان نقض غرض می باشد. ⚠️اشکال نظر متکلمان دیدگاه متکلّمین برای کسانی مانند اشاعره که به حسن و قبح شرعی معتقدند و یا حکما و برخی از اصولیان که به اعتباری بودن حسن و قبح اعتقاد دارند، قانع کننده نخواهد بود چراکه استدلال متکلّمان بر پایۀ اعتقاد به عقلی بودن حسن و قبح استوار است. گذشته از این مطلب، می دانیم که دستیابی به حکمت کارهای خداوند متعال برای بر، تنها به وسیلۀ ارتباط با خود او و از طریق مراجعه به آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام میسّر خواهد بود. از طرفی در آیات و روایات ، حکمت های مختلفی برای خلقت انسان ذکر شده است. از جمله: عبادت خداوند متعال، رحمت و لطف الهی، معرفت پروردگار، اظهار قدرت، رساندن منفعت، ایصال به نعمت جاویدان ، اظهار حکمت ، انفاذ علم و امضای تدبیر. بدین ترتیب معلوم می شود که هدف از خلقت، تنها یک هدف واحد نیست تا بتوان به سادگی با از بین رفتن آن اثبات کرد که خلقت لغو و بیهوده شده است. به عبارت دیگر، نقض یکی از این اغراض و حکمتها، موجب نقض غرض به طور کلّی نخواهد شد و در این صورت عمل قبیحی هم صورت نخواهد گرفت. ممکن است عدّه ای بگویند ارسال رسولان، از باب عدل الهی بر خداوند متعال واجب است؛ چراکه با نفرستادن پیامبران از سوی خدای تعالی، حجّت بر خلق تمام نشده و عقاب بلا بیان لازم خواهد آمد و این، ظلم به بندگان است. در پاسخ به این ادّعا نیز باید گفت: از آ نجایی که عمل به وعید و تهدید بر خداوند متعال واجب نیست، ارسال رسولان هم بر او واجب نخواهد بود. علاوه بر همۀ مطالب فوق، وجود فترت ها (فاصلۀ زمانیِ میان دو پیامر است که انسان ها در آن زمان از تعالیم پیامران و اوصیای آنان دور شده باشند.) و انسانهایی که هیچ خبر آسمانی ای به گوش آنها نخورده است و نیز روایاتی که در باب اطفال و دیوانگان و مستضعفین رسیده که آنان پیش از اتمام حجّت بر ایشان از دنیا میروند، همه و همه نشان دهندۀ این مطلب است که هیچ دلیلی برای اثبات لزوم ارسال رسولان بر خداوند متعال وجود ندارد و همۀ الطاف الهی بر مخلوقات، از جمله ارسال رسولان و اعطای عقل و شعور و نظایر آن ها، فضل و احسانی بیش نیست و اگر خداوند این فضل و احسان را نمی کرد، هیچ اشکالی متوجّه او نمیشد. مرحوم آیت الله خویی نیز بر خلاف بیش تر متکلّمان امامیّه، قائل به عدم وجوب لطف بر خداوند متعال بوده و معتقد است :هر چیزی که از سوی خدای تعالی صادر می شود، فضل و رحمت صِفت بر بندگانش می باشد. [ نبوت، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۲۰-۳۳] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a
🔴حکمت های بعثت پیامبران در قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام آثار و فواید و اهداف فراوانی برای بعثت پیامبران و رسولان الهی ذکر شده است. روشن است که با توجّه به اختلاف درجات پیامبران، فلسفۀ بعثت و فواید و آثار آن نیز مختلف خواهد بود و همۀ آثار و فواید بعثت انبیا متوجّه همۀ پیامبران نمی شود، بلکه عمدۀ این حکمت ها و فواید و آثار، اختصاص به پیامبرانی دارد که علاوه بر مقام نبوّت و رسالت، بر گروهی خاص یا بر همۀ مردمان مبعوث شده باشند. اکنون برخی از این حکمت ها را به اختصار بیان می نماییم: 1- بیدادگری و بازخواست پیمان فطری 2- شناساندن طریق عبادت و بندگی 3- اثاره ی گنج های عقول 4- شناساندن حق از باطل 5- بیان مصالح و مفاسد 6- اتمام حجت 7- بشارت و انذار 8- برقراری عدل و داد 9- تعلیم و تربیت 10- بقای عالم و یادآوری آیات و نعمت های الهی [ نبوت، خلاصه اعتقادات؛ بیابانی اسکوئی؛انتشارات ولایت؛ صفحه ۳۳-۶۱] کانال رسمی استاد محمد بیابانی اسکوئی https://eitaa.com/joinchat/1465450678C012e77867a