eitaa logo
استاد محمد شجاعی
315.3هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
3.6هزار ویدیو
911 فایل
گروه رسانه منتظر رسانه رسمی استاد محمد شجاعی استاد و پژوهشگر بین‌المللی «انسان شناسی الهی» 👤 پشتیبان @poshtiban_pasokhgoo 📞 روابط عمومی ۰۲۱۵۵۹۶۱۴۱۲ ۰۲۱۵۵۹۰۸۰۳۸ 🌐 سایت montazer.ir 📢 جهان خبر @jahan_khabar 📥 آرشیو مباحث @archive_ostad_shojae
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موضوع: نقش امام هادی(علیه السلام) در آموزش امام داری به اصحاب آخرالزمان امام را نه پای منبرها و لابه‌لای صفحات کتب می‌توان شناخت، نه در شور و هیجان هیئت‌ها و سخنرانی‌ها. شاید الفبای معرفت به او را پای درس اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و اولیاءالله بشود آموخت، اما با شنیدن دستانت به امام نمی‌رسد. • امام را فقط در میانه میدان عمل امام‌داری می‌توان پیدا کرد. او در گوشه قلب هرکدام از ما به نظاره ایستاده که چگونه با رذائل و منیت‌ها مبارزه می‌کنیم و به شباهت بیشتری با ایشان می‌رسیم. از مهم‌ترین جایگاه‌هایی که می‌تواند آموزشگاه و پادگان خوبی برای آموختن و تمرین امام‌داری باشد، محلی است به نام تشکیلات الهی. امام هادی علیه‌السلام با تشکیل و تقویت شبکه وکالتی قوی و سِرّی، چگونگی زیستن در جامعه محروم از امام را به اصحاب آخرالزمان آموختند. ※ شما می‌توانید این موضوع را در مقاله زیر در بلاگ تخصصی استاد محمد شجاعی دنبال بفرمایید: 👇 blog.montazer.ir/the-role-of-imam-ali-b-muhammad-al-had-al-naqi/ تنظیم و تولید مقاله: استدیو نویسندگی طراحی پوستر مقاله: استدیو گرافیک انسان تمام @ostad_shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
√ برای ویژه شدن در نگاه خدا خاص تر عمل کن. @ostad_shojae | montazer.ir
فایل مناسب استوری / پوستر جهت چاپ ۹ @ostad_shojae
یاد خدا ۹.mp3
9.74M
مجموعه ۹ | ✘ من می خوام برای خدا خاص ترین آدم باشم! میشه ؟ @ostad_shojae | montazer.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: «حسادت در محبت» ✍️ بابا جان با همه‌ی باباها فرق داشت! شاید بشود گفت که جنس مهربانی و لطافتش را کمتر در کسی می‌شد پیدا کرد. فامیل که سهل است، تمام روستا عاشقش بودند و برای همه بابا بود! روزی هم که رفت انگار یک روستا بی‌پدر شد. • یادم هست با باباجانم رفته بودیم شمال! همه باهم. همه که میگویم یعنی همه خواهرها و برادرها و بچه ها باهم. • برادرم اما اصرار داشت در اتاق باباجان باشد فقط! از کودکی همینطور بود، انگار باباجان فقط بابای او بود. اما باباجان ترجیح داد شب را تنها باشد داخل اتاقش، آخر او عادت داشت سحر نماز بخواند و قران گوش کند. • سحر بود، دو ساعتی مانده بود تا اذان صبح. برخاستم و آرام لباسهایم را پوشیدم و تسبیحم را برداشتم و از اتاق بیرون زدم و خودم را به ساحل رساندم. • تا وقت نماز آنجا ماندم، صدای آب با همه آرامشی که داشت در جانم رسوخ کرد و آرام شدم. با صدای اذان برگشتم تا هم خودم نماز بخوانم، هم بقیه را برای نماز بیدار کنم. • همینطور که درب اتاق را باز کردم، دیدم در رختخوابش نشسته و زل زده به در! تا مرا دید گفت: کجا بودی؟ از این سوالش تعجب کردم، اما جوابش را دادم : رفته بودم لب ساحل! نفس راحتی کشید و گفت : فکر کرده بودم رفته بودی اتاق باباجان! یکساعت است کلافه ام از اینکه باباجان نگذاشت من بمانم کنارش ولی تو را به اتاقش راه داد! • چیزی نگفتم و رفتم سجاده‌ را پهن کنم، با خودم گفتم؛ چه بد دردیست هاااا ! یک ساعت نه از هوای سحر و ساحل آرامش استفاده کرد این پسر، که ممکن است یکسال دیگر هم گیرش نیاید، و نه اینکه توانست بخوابد و لذت خواب را ببرد! نشسته بود ببیند من کنار باباجانم هستم یا نه ؟ اگر این جهنم نیست، پس چیست؟ @ostad_shojae | montazer.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا