eitaa logo
استاد محمد شجاعی
315.1هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
3.6هزار ویدیو
900 فایل
گروه رسانه منتظر رسانه رسمی استاد محمد شجاعی استاد و پژوهشگر بین‌المللی «انسان شناسی الهی» 👤 پشتیبان @poshtiban_pasokhgoo 📞 روابط عمومی ۰۲۱۵۵۹۶۱۴۱۲ ۰۲۱۵۵۹۰۸۰۳۸ 🌐 سایت montazer.ir 📢 جهان خبر @jahan_khabar 📥 آرشیو مباحث @archive_ostad_shojae
مشاهده در ایتا
دانلود
: « ریسمان شادی، به جای دیگری بند است.» ✍ اتاق عمل شاید، توحیدی‌ترین نقطه‌ی زندگی معمولِ ما باشد که ساده از کنارش می‌گذریم. جایی که قرار است داروهایی تزریق شوند، که تنفس‌مان را از ما گرفته و به دستگاه بیهوشی بسپارند. • سالها پیش بیماری داشتم حدود چهل و هفت هشت ساله! مردی متین و وزین، که چند ماهی را در icu  بستری بود. بیماریش اما، هم ما می‌دانستیم و هم خودش که در روند طبیعی، خوب بشو نیست مگر آنکه معجزه شود. • هرچند شب یکبار منتقل می‌شد اتاق عمل، برای شستشوی حفره‌ی شکم. این جزو روند درمانش بود. بیهوش می‌شد، و محل عمل باز می‌شد و با دهها لیتر سرم، شستشو و ساکشن انجام می‌شد و دوباره .... می‌رفت تا برگردد. • همه عاشق شخصیت وزن‌دارِ این مرد بودند، هوشیار، آرام، سبک، و سرشار از نشاط ! • هر بار می‌آمد اتاق عمل، همه‌ی کادر آن شیفت، می‌آمدند و قبل از بیهوش شدنش دورش جمع می‌شدند. و من میدانستم که همه برای جذب این نور و نشاط است که دور «قاسم» جمع می‌شوند. • شب آخری که قاسم آمد من شبکار بودم! و اتفاقاً او مریضِ اتاق من بود. برانکاردش که از در اتاق آمد داخل، با اشتیاق رفتم به سمتش... گفتم: خوش آمدی قاسم جان، خوبی آقا؟ گفت: الحمدالله عالی .... از این بهتر نمی‌شود! با این جمله‌ی قاسم قلبم تکان خورد! چند دقیقه پیش، سرشیفت‌مان از من همین سؤال را پرسیده بود و من گفته بودم: «عصر و شب بودم آقاجان، تو خودت حساب کن الآن حالم چگونه است.» قاسم دید تغییر حالم را، لبخند زد و با صدای نحیفی گفت: فردا از دردِ امروز دیگر خبری نیست! دردها می‌روند و جایشان را به درد دیگری می‌دهند، مهم این است آنکه دارد نگاهت می‌کند و یک لحظه چشم از تو برنمی‌دارد، تو را نه فقط راضی، که شاد ببیند! گفتم: قاسم جان، تو الآن شادی ؟ گفت: بله «الحمدالله» و دکتر داروی بیهوشی را تزریق کرد و چشمان قاسم آرام روی هم افتاد. • تمام مدت عمل، اشکهای من ریز ریز به لبه‌ی ماسکم گیر می‌کرد و قلبِ به درد آمده از سبک‌وزنی‌ام، را خنک می‌کرد. و من به خودم فکر می‌کردم و تفاوتم با قاسم! «قاسم» چقدر عاشق است که لحظه‌ای نمی‌خواهد دلبرش حتی «چهره‌اش را هم نِق‌آلود ببیند». • صبح شد و بعد از تحویل شیفت رفتم icu ببینمش. قاسم خواب بود، جوری خواب بود که انگار در یک بغل بزرگ، عاشقانه به خواب رفته است. من تفاوت جنس خوابیدنش را می‌فهمیدم. کمی که ایستادم کنارش، چشمانش را باز کرد و گفت: از شما برای همه زحماتتان ممنونم، اگر باز ندیدمتان مرا حلال کنید همه‌تان. • شیفت بعد، جای قاسم بیمار دیگری در خواب بود ! خوش بحال بچه‌های icu که چند ماه پرستار آن بدن نورانی بودند. و خوش بحال من، که پرستار آخرین عمل قاسم بودم... قاسم به دلبرش رسید و من از خاطره‌ی عشق او هنوز ارتزاق می‌کنم. @ostad_shojae | montazer.ir
7.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
√ مشکلات و بلاها امکان نداره راحت بگذرن برات، مگر در یک حالت! (ویدئو رو ببین و تمرین کن) منبع: جلسه چهارم از مبحث سبک زندگی شاد @ostad_shojae | montazer.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
√ ظاهر مشکلی که الآن باهاش درگیری، یه باطن داره، که قابل دیدنه! (باید یاد بگیری ببینیش) منبع: جلسه چهلم از مبحث راه های مبارزه با غم @ostad_shojae | montazer.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مکتب زینبی.mp3
5.4M
| اسم سه تا مسئله مهم یا مشکلی که الآن باهاش درگیرید رو بنویسید! 👈 حالا برای یه سنجش خودشناسی، این پادکست رو گوش کنید! @ostad_shojae | montazer.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ همه‌ی عمر یادمان دادند، نگران آینده باشیم! فلان کار را نکنی، آینده‌ات خراب می‌شود، فلان رفتار را نیاموزی، آینده‌ات نابود می‌شود، و .... اما هیچ کس آینده را برایمان تعریف نکرد! • آینده چیست؟ • چیزی که اصلاً نیست و قرار است روزی بیاید؟ • روزی که معلوم نیست ما اصلاً به آن برسیم یا نه ... چرا اینقدر اهمیت دارد؟
※ از آینده بسیار شنیدیم و بقدر قدرت وهم و خیال‌مان تصورش کردیم، غافل از اینکه، حقیقی‌ترین، ملموس‌ترین و دیدنی‌ترین قسمتِ تاریخ است که با عقل و فوق‌عقل لمس می‌شود، و اگر کسی به درکِ درست آینده برسد، عملاً از بند تمام تلخی‌های گذشته و آرزوهای دور و دراز اما بی‌مقدار آینده رها می‌شود. ※ تنها یک مکتب در عالَم است که آینده را درست تفسیر و تبیین می‌کند! مکتبِ الله،  خالق همه‌ی آنچه در تاریخ جریان دارد! و مکتب الله وقتی به بلوغ خویش و رونمایی آخرین پیامبر می‌رسد، در آخرین کتاب کلمات خداوند، از حقیقت آینده، پرده برمی‌دارد!
آینده، یک بازه‌ی زمانی در پیشِ روی تاریخ نیست، که قرار است روزی فرا برسد، و ما در آن اهل سعادت باشیم یا نه! ما قرار نیست روزی به آینده برسیم، ما هم‌اکنون در بخشی از آینده، در حالِ ایفایِ نقش خویشیم و نمی‌دانیم! آینده، زمان نیست! یک "جریان" است که در بستر زمان تکمیل می‌شود و در نهایت به یک خروجیِ کامل شده می‌انجامد!
※ خداوند در قرآن، جریان آینده‌ زمین را اینگونه  معرفی می‌کند: وَ لَقَدْ کتَبْنَا فی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّلِحُون.  انبیاء/۱۰۵ در «زبور» بعد از ذکر (تورات) حکم کردیم: «بندگان شایسته ام وارث حکومت زمین خواهند شد!» ※ جریان مبارزه‌ی صالحان (آینده سازی) از اولین انسان شروع شد و تا به امروز ادامه دارد! این جریان، در تمام تاریخ در حال تکمیل بوده است که خروجیِ آن " دولت کریمه‌ی صالحان" خواهد بود. پس تکلیف آنان که از دنیا رفتند و به این آینده نرسیدند، چه می‌شود؟
※ شناخت حقیقت آینده‌ و علم آینده‌پژوهی، یکی از ابزارهای رشدِ نَفْسِ انسان در کوتاهترین زمان، به وسیع‌ترین مقدار ممکن است. کسی که حقیقت آینده را از تعاریف کوچک و بی‌ارزشی که مکاتب گوناگون از آینده ارائه می‌دهند، تمییز می‌دهد، قادر است خود را بر این جریان همراه ساخته، و نقشِ آینده‌ی خود را در ایفا کند. شاید عمرش به حکومت صالحان نرسد، اما در زمان حال، سهم خود را در چینش و ساخت آن، ایفا کرده است.