تا شیشهی شیر کودکش را برداشت
با دست دگر لواشکش را برداشت
آنقدر که بچه بود از دلشوره
جای کودک عروسکش را برداشت
درگیرِ کلاس و درس و کیف و دفتر
ناگاه شناسنامهاش در محضر...
هر روز سر عروسکش جنگی بود
با کودک خود بزرگ میشد دختر
#نفیسه_نعمتی
https://eitaa.com/otagerobae
با حسرت دستهگل ز باغی در دست
ما را هر شب شعلهی داغی در دست
در جستن تکههایی از خویشتنیم
مانند جذامیان چراغی در دست
مادر بی هر گلایه بر لب گم شد
پرپر زد و لایه لایه در تب گم شد
حتی در مرگش آفتابی نشدیم
مانند سکوت سایه در شب گم شد
#سهیلمحمودی
https://eitaa.com/otagerobae
از بس پیِ حرف کوچه و مردم رفت
با ترس و غم و خیال سردرگم رفت
دنیای من آن دمی جهنم شد که
آدم به هوای دخترِ گندم رفت
#مرضیه_سادات_هاشمی
https://eitaa.com/otagerobae
طوری که پرنده از قفس بو نبرد
آنگونه که سینه از نفس بو نبرد
بستم همه ی پنجره و در ها را
از عطر تن تو هیچ کس بو نبرد
#جلیل_صفر_بیگی
https://eitaa.com/otagerobae
▫️
لبخند تو کندوی عسل ، صبح بخیر
زیباتری از تاج محل ، صبح بخیر
احساس تو حافظیه ی شیراز است
چشم تو پر از شعر و غزل،صبح بخیر
#محمود_عباسی_عقدا
م.بیرنگ
سلااااااااااام و صبحتون عسل🌸🌸
https://eitaa.com/otagerobae
از هرچه که دل خواسته دلخواه تری
از حال دلم به من که آگاه تری
سوسوی نگاه تو چراغ شب هام
تو از همه ی ستاره ها ماه تری
#طیبه_بقایی
https://eitaa.com/otagerobae