eitaa logo
پرسمان اعتقادی
42.4هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4.1هزار ویدیو
66 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
❓❓❓دعاهای شش قفل، هفت هیکل، حرز امام ‌جواد (علیه السلام)، خواندن چهار قل و ان یکاد و آیه الکرسی سفارش شده است که همراه داشته باشیم اگر موارد دیگر هست بفرمایید. پاسخ👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
🚫دعای شش قفل در منابع معتبر نيامده است و صرفا در برخي از منابع دسته چندم بيان شده كه قابل استناد و اعتبار نيستند. و خواصي هم که برايش مي آورند واقعی و مستند به منابع معتبر نیست. 🚫دعای هفت هیکل هم در منابع معتبر نيامده است و صرفا در برخی سایت های اينترنتی آمده است كه قابل استناد و اعتبار نيستند و خواصي هم که برايش آوردند غیر واقعی و غیر مستند است. 💠باید توجه داشته باشید که آنچه مهمتر است خواندن دعاها می باشد و البته همراه داشتن دعا نیز تاثیرات خاص خودش را دارد. از جمله دعاها و اذکاری که در منابع معتبر سفارش شده است که بخوانیم و همراه داشته باشیم عبارتند از: 1. دعا برای دفع ترس: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ وَ أَنَّهُ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی کَنَفِکَ وَ فِی جِوَارِکَ وَ اجْعَلْنِی فِی أَمَانِکَ وَ فِی مَنْعِک».(1) 2. دعا برای دفع فقر: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً»(2) 3. دعا برای جلب روزی: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی مِنْ فَضْلِکَ الْوَاسِعِ الْحَلَالِ الطَّیِّبِ رِزْقاً وَاسِعاً حَلَالًا طَیِّباً بَلَاغاً لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ صَبّاً صَبّاً هَنِیئاً مَرِیئاً مِنْ غَیْرِ کَدٍّ وَ لَا مَنٍّ مِنْ أَحَدِ خَلْقِکَ إِلَّا سَعَةً مِنْ فَضْلِکَ الْوَاسِعِ فَإِنَّکَ قُلْتَ‏ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ‏ فَمِنْ فَضْلِکَ أَسْأَلُ وَ مِنْ عَطِیَّتِکَ أَسْأَلُ وَ مِنْ یَدِکَ الْمَلْأَى أَسْأَلُ»(3) 4. دعا برای دفع وسوسه و حدیث نفس: «اللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ وَ ابْنُ أَمَتِکَ نَاصِیَتِی بِیَدِکَ عَدْلٌ فِیَّ حُکْمُکَ مَاضٍ فِیَّ قَضَاؤُکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ أَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِکَ أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِکَ أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ نُورَ بَصَرِی وَ رَبِیعَ قَلْبِی وَ جَلَاءَ حُزْنِی وَ ذَهَابَ هَمِّی اللَّهُ اللَّهُ رَبِّی لَا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً»(4) 5. دعا برای دفع چشم زخم: امام صادق(علیه السلام) می­فرماید: برای از بین بردن اثر چشم زخم، سوره «حمد» را بخوانید و سپس دعای زیر را بنویسید: «بِسْمِ اللَّهِ أُعِیذُ فُلَانَ‏ بْنَ‏ فُلَانَةَ بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ وَ ذَرَأَ وَ بَرَأَ وَ مِنْ عَیْنٍ نَاظِرَةٍ وَ أُذُنٍ سَامِعَةٍ وَ لِسَانٍ نَاطِقٍ‏ إِنَّ رَبِّی عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ‏ وَ مِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ وَ عَمَلِ الشَّیْطَانِ وَ خَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ»(5) 📚پی نوشت ها: 1. الکافی، کلینى، محمد، محقق، مصحح، غفارى على اکبر - آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 568 - 569. 2. محمد بن محمد، الجعفریات( الأشعثیات)، ابن اشعث، مکتبة النینوى الحدیثة، تهران، چاپ اول، بی تا، ص 220. 3. الکافی، همان، ج ‏2، ص 550 – 551. 4. الکافی، همان، ج ‏2، ص 561. 5. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق، مصحح، جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق،‏ ج 92، ص 131. 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_01-_Mohammadi-_Pasokh_Be_Soalate_Maarefi_Va_Eteghadi_01_(Rahe_Roshan)_89.10.01(www.rasekhoon.com).mp3
7.18M
🔹حجه الاسلام پاسخ به سوالات معارفی و اعتقادی 1 - آثار امر به معروف و نهی از منکر 🔰 @p_eteghadi 🔰
⏺در چند آیه از قرآن مثل (طور/5؛ غاشیه/18؛ الرحمن/7) موضوع بالا بردن آسمان مطرح شده؛ با توجه به این که در فضا بحث بالا بودن معنی ندارد و در واقع آسمان بالای سر ما نیست، چطور می شود معنی این آیات را توجیه کرد؟ ✅پاسخ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
👈کتاب «پژوهشی در اعجاز علمی قرآن» تحقیقی در این زمینه دارد که با اندک تصرفی آن را خدمتتان تقدیم می کنم: 🔹كلمه «سماء» مفهوم جامعى است كه مصاديق و معانى متعددى از آن اراده مى ‏شود. و لذا در لغت، علم و قرآن با مقاصد و معانى متفاوتى به كار رفته است: ✴️الف: آسمان در لغت «سماء» در لغت از ريشه «سمو» (به معناى بلندى) و به معناى بالا و برتر (فوق) است. آسمان هر چيزى، بالاى آن چيز را گويند. و حتى برخى لغويين ادعا كرده اند هر بالايى نسبت به پايين آن، آسمان و هر پايين نسبت به بالاى آن، زمين است. ✴️ب: آسمان در علم آسمان در فيزيک جديد اين گونه تعريف شده است: «پديده ‏اى نابوده [معدوم‏] و گنبدنما كه زمينه ديدن سيارات و ستارگان است.» ✴️پ: آسمان در قرآن: كلمه «سماء» (آسمان) در قرآن در همه موارد به يک معنا و در يک مصداق به كار نرفته است. و به طور كلى آسمان در قرآن در دو مفهوم مادى (حسى) و معنوى به كار رفته است. ✳️آسمان در قرآن برخى از مصادیق و موارد آسمان در قرآن، عبارتند از: 1. آسمان (سما) در معناى بالا (جهت بالا): اين معنا موافق معناى لغوى آسمان است؛ مانند: «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ»؛ همانند درخت پر بركت و پاكيزه كه ريشه آن در زمين ثابت و محكم است و شاخه‏ هاى آن به آسمان كشيده شده.(1) 2. آسمان به معناى جوّ اطراف زمين، يعنى جايى كه ابرها قرار گرفته‏ اند و هوا در آن است، مثل: «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً»؛ و از آسمان آب مباركى را فرو فرستاديم.(2) 3. آسمان به معناى مكان سيارات و ستارگان، مثل: «تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِيراً»؛ بزرگوار آن خدایى كه در آسمان، برج ‏ها مقرر داشت و در آن چراغ روشن خورشيد و ماه تابان را روشن ساخت.(3) 4. آسمان به معناى مقام قرب و مقام حضور كه محل تدبير امور عالم است. برخى از مفسران مثل علامه طباطبائى (ره) در موارد متعدد «سماء» را به اين معنا ارجاع داده ‏اند. مثل: «يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ‏»؛ اوست كه امر عالم را از آسمان تا زمين تدبير مى‏كند.(4) 5. آسمان به معناى موجود عالى و حقيقى: برخى از صاحب ‏نظران برآنند كه آسمان در قرآن همان گونه كه به معناى آسمان مادى به كار رفته است (مثل سموات سبع)؛ در معناى علوّ مرتبه وجود و موجود عالى نيز به كار رفته است كه همان سماء معنوى و عالم فوق ماده است كه همه هستى از آن مرتبه بالاتر نازل مى ‏شود؛ مثل: «وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ‏»؛ روزى ‏تان و آن چه به شما وعده داده مى ‏شود (كه ظاهرا بهشت منظور است) در آسمان قرار دارد.(5) ♻️جمع بندی لفظ «سماء» در قرآن و علم و لغت، به يک معناى واحد به كار نرفته است بلكه در معانى و مصاديق مختلف به كار رفته و به عبارت ديگر، مشترک لفظى است. هر چند ممكن است برخى از اين معانى و مصاديق را در يک مفهوم واحد جمع كرد؛ براى مثال معناى چهارم و پنجم قرآنى را مى ‏توان در معناى آسمان معنوى جمع كرد.(6) 🎤بیان تفسیری در صورتى كه مراد از كلمه سماء، جهت بلندى و بالا باشد، معناى رفع آن [«وَ السَّماءَ رَفَعَها»] عبارت مى ‏شود از اين كه سماء را در اصل بلند و بالا آفريد؛ و در صورتى كه مراد از آن، خود جهت بالا نباشد، بلكه أجرامى باشد كه در جهت بالا قرار دارند، آن وقت معناى رفع آن، تقدير محل هاى آن ها خواهد بود و معناى جمله اين خواهد بود كه: خداى تعالى محل ستارگان را نسبت به زمين بلند قرار داد.(7) بیانی دیگر؛ آسمان در اين آيه، خواه به معنى جهت بالا باشد يا كواكب آسمانى و يا جو زمين، هر كدام باشد موهبتى است بزرگ و نعمتى است بى نظير، چرا كه بدون آن زندگى كردن براى انسان محال است و يا ناقص. آرى نور و روشنايى كه مايه گرما و هدايت و حيات و حركت است از سوى آسمان مى ‏آيد، باران از طريق آسمان مى‏ بارد، و نزول وحى نيز از آسمان است. در اين صورت آسمان مفهوم اعم از مادى و معنوى دارد.(8) بیان سوم؛ منظور از سماء، يا اجرام آسمانى است، نظير «اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ» (9)؛ و يا گازها و ذراتى است كه جوّ را به وجود آورده ‏اند، نظير «أَمِ السَّماءُ بَناها رَفَعَ سَمْكَها فَسَوَّاها» (10)؛ و شايد مراد هر دو باشد. به هر حال، منظور، مرتفع آفريدن است.(11) نکته: نگاه ما به آیات قرآن باید نگاه متعارف و عرفی باشد یعنی ببینیم عرب آن زمان چه می فهمیده است، زیرا مخاطب اولیه این آیات، عرب صدر اسلام است و قرآن هم طبق فهم او با و سخن می گوید. عرب با شنیدن این آیات، هیچ استبعاد و ایرادی نمی گیرد زیرا کاملا برایش قابل فهم است که او روی زمین و پایین است و آسمان (خورشید و ستارگان و...) در بالا قرار دارد. این کاملا متعارف و معمولی است.
📚پی نوشت ها: 1. ابراهیم: 14/ 24. 2. ق: 50/ 90. 3. فرقان: 25/ 61. 4. سجده: 32/ 5. 5. ذاریات: 51/ 22. 6. رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، انتشارات کتاب مبین، چاپ پنجم، سال 1388، ص 134 – 136. 7. طباطبایی، محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج ‏19، ص 161. 8. مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج ‏23، ص 106. 9. رعد: 13/ 2. 10. نازعات: 79/ 27و28. 11. قرشی، تفسیر احسن الحدیث، انتشارات: بنیاد بعثت، مرکز چاپ و نشر ـ تهران، ج ‏10، ص 473. 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(2).mp3
4.65M
🔹حجه الاسلام پرسش و پاسخ اعتقادی، جلسه 2 - اثبات عصمت امام با آیه تطهییر 🔰 @p_eteghadi 🔰
❓داستان‌ هاروت‌ و ماروت‌ چیست؟ 📔«هاروت» و «ماروت» نام دو فرشته الهی است که در سرزمین بابل که در سحر و جادوگری فرو رفته و برای مردم مشکلات بسیار ایجاد نموده بود، به صورت انسان مأمور شدند تا این مشکل را رفع کنند، اما عده ای به جای این که با کلید آنان قفل زندگی را بگشایند، با آن کلید اقدام به قفل نمودن زندگی دیگران و ایجاد مشکل برای سایرین نمودند. ❇️در تفاسیر مختلف و داستان هایی که در این خصوص نقل شده، خرافات بسیاری وارد گردیده که گاه تا حد بیان امور موهن نیز پیش رفته اند. اما از منابع و احادیث اسلامی جریان منطقی و صحیحی استفاده می شود که در تفاسیری مانند «مجمع البیان»، «نمونه» و «المیزان» در دسترسند و خلاصه آن این است که: «در سرزمين بابل سحر و جادوگرى به اوج خود رسيد و باعث ناراحتى و ايذاء مردم گرديده بود، خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت كه عوامل سحر و طريق ابطال آن را به مردم بياموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر كنار دارند. ولى اين تعليمات بالاخره قابل سوء استفاده بود، چرا كه فرشتگان ناچار بودند براى ابطال سحر ساحران طرز آن را نيز تشريح كنند، تا مردم بتوانند از اين راه به پيشگيرى پردازند، اين موضوع سبب شد كه گروهى پس از آگاهى از طرز سحر، خود در رديف ساحران قرار گرفتند و موجب مزاحمت تازه ‏اى براى مردم شدند. با اين كه آن دو فرشته به مردم هشدار دادند كه اين يک نوع آزمايش الهى براى شما است و حتى گفتند: سوء استفاده از اين تعليمات يک نوع كفر است، اما آن ها به كارهايى پرداختند كه موجب ضرر و زيان مردم شد»(1) ⬅️درباره این دو فرشته داستان های جعلی نیز وجود دارد که تفسیر «نمونه» آن را بیان و نقد نموده است: ⚫️«آنان دو فرشته بودند، خداوند آن ها را براى اين به زمين فرستاد تا بدانند اگر آن ها نيز جاى انسان ها بودند از گناه مصون نمى‏ ماندند، و خدا را معصيت مى‏ كردند، آن ها هم پس از فرود آمدن به زمين مرتكب چندين گناه بزرگ شدند و به دنبال آن افسانه ‏اى در باره ستاره «زهره» نيز ساختند. همه اين ها بى اساس و جزء خرافات است و قرآن از اين امور پاک مى ‏باشد و اگر تنها در متن آيات فوق بينديشيم خواهيم ديد كه بيان قرآن هيچ ارتباطى با اين مسائل ندارد.»(2) در تفسیر شریف «المیزان» نیز بعد از بیان اختلافات میان مفسران و بیان نظرات آن ها، نهایتا مرحوم علامه نظر خود را نسبت به این آیه شریفه بیان می کنند: 🔷«آيه شريفه مي خواهد يكى ديگر از خصائص يهود را بيان كند و آن متداول شدن سحر در بين آنان است، و آن را به سليمان نسبت می دادند، چون اينطور مى ‏پنداشتند، كه سليمان آن سلطنت و ملک عجيب را، و آن تسخير جن و انس و وحش و طير را، و آن كارهاى عجيب و غريب و خوارقى كه می كرد، به وسيله سحر كرد، كه البته همه آن معلومات در دست نيست، مقدارى از آن به دست ما افتاده، يک مقدار از سحر خود را هم به دو ملک بابل يعنى هاروت و ماروت نسبت می دهند، و قرآن هر دو سخن ايشان را رد می كند، و می ‏فرمايد: آن چه سليمان می ‏كرد، به سحر نمی كرد و چطور ممكن است سحر بوده باشد، و حال آن كه سحر كفر به خدا است، و تصرف و دست اندازى در عالم به خلاف وضع عادى آن است.»(3) 📚پی نوشت ها: 1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ دهم، 1371، ج 1، ص 374 2. تفسیر نمونه، همان، ص 375 3. با تلخیص، طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی، جامعه مدرسین قم ـ دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374، چاپ پنجم، ج1، ص 353 🔰 @p_eteghadi 🔰
⁉️ | حداقل و حداکثر مدت نامزدی! 🔸 پرسش: حداقل و حداکثر دوران چه مدت بايد باشد؟ 🔹 پاسخ: در رابطه با اين سوال باید گفت: اصولا فلسفه دوران نامزدی کسب شناخت و آگاهی از خصوصیت و ابعاد مختلف شخصیتی، خانوادگی، فرهنگی و...افراد از یکدیگر است. بر این اساس حداقل زمانی که باید برای این دوره در نظر گرفته شود مدت زمانی است که طرفین به این شناخت رسیده باشند و یکدیگر را در موقعیت های مختلف مورد محک و ارزیابی قرار داده باشند تا با تکیه بر این ارزیابی نسبت به ادامه یا عدم ادامه مسیر زندگی با یکدیگر، بتوانند تصمیم صحیح را اتخاذ نمایند. اما اینکه حداکثر این دوره چقدر باید باشد باز باید گفت در شرایط و موقعیتهای مختلف این داستان متفاوت است اما به طور کلی می توان گفت که بر مبنای عقیده برخی از روانشناسان طول این دوره نباید بیشتر از شش ماه باشد چرا که در این مدت فرصت کافی برای ارزیابی وجود دارد. ضمن اینکه طولانی شدن دوره عقد بیش از این مدت تبعاتی را می تواند به دنبال داشته باشد. مثلا در عین حالی که خود را زن و شوهر می دانند اما در عین حال دارای محدودیتهایی هستند که به راحتی نمی توانند نیازهای مختلف یکدیگر را پاسخ دهند. شوهر در عین حالی که شوهر است در همان حال از ایفای نقش شوهری خود محروم است چون با موانعی برای ابراز مدیریت و خواسته های خویش مواجه است در مورد زن نیز این حکایت صادق است. لذا اگر این بلا تکلیفی به طول بینجامد موجب بهانه گیری زوجین شده و رابطه آنان را به سمت سرد شدن سوق می دهد. از دیگر سو ممکن است رابطه یكی از زوجین با خانواده خویش بر اثر اختلافاتی(خانواده ها امری را می پسندند و همسر با آنها مخالف است و این در حالی است که هردو خود را ذی حق می دانند. خانواده می گوید فرزندمان فعلا با ما زندگی می کند لذا حرف حرف ماست. و از طرف دیگر همسر هم مدعی است که همسرش می بایست مطابق میل او رفتار کند) که در این دوره بروز می کند، دستخوش فراز و نشیب هایی گردد که بعدها حتما تاثیر منفی خود را بر زندگی زوجین قرار می دهد. از اینرو توصیه ما این است که در صورت عدم مانع خاصی طول این دوره از شش ماه بیشتر نشود. 🔰 @p_eteghadi 🔰
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله: الزُّهْدُ فِي اَلدُّنْيَا قَصْرُ اَلْأَمَلِ وَ شُكْرُ كُلِّ نِعْمَةٍ وَ اَلْوَرَعُ عَنْ كُلِّ مَا حَرَّمَ اَللَّهُ زهد به دنيا ، عبارت است از: كوتاه كردن آرزو، گزاردن شكر هر نعمتى، و پرهيز از هر آنچه خداوند ، حرام كرده است. تحف العقول ج1 ص58 #سایت_ما ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
✅داستان ‌گاو بنی‌ اسرائیل را بطور اختصار بفرمایید. 🔰 @p_eteghadi 🔰
✅داستان ‌گاو بنی‌ اسرائیل را بطور اختصار بفرمایید. ❇️جریان گاو بنی اسرائیل که ذیل آیات 67 تا 73 سوره مبارکه بقره بیان شده است، داستانی جالب و پر نکته و درس آموز است. این داستان در تورات هم آمده است اما بنحو یک حکم نه یک ماجرا و جریان. «ماجرا (آن گونه كه از قرآن و تفاسير بر مى ‏آيد) چنين بود كه يک نفر از بنى اسرائيل به طرز مرموزى كشته مى‏ شود، در حالى كه قاتل به هيچ وجه معلوم نيست. در ميان قبائل و اسباط بنى اسرائيل نزاع درگير مى‏ شود، هر يك آن را به طايفه و افراد قبيله ديگر نسبت مى ‏دهد و خويش را تبرئه مى‏ كند داورى را براى فصل خصومت نزد موسى مى برند و حل مشكل را از او خواستار مى‏ شوند، و چون از طرق عادى حل اين قضيه ممكن نبود، و از طرفى ادامه اين كشمكش ممكن بود منجر به فتنه عظيمى در ميان بنى اسرائيل گردد، موسى با استمداد از لطف پروردگار از طريق اعجاز آميزى به حل اين مشكل چنان كه در تفسير آيات مى‏ خوانيد مى‏ پردازد.»(1) نخست مى‏ گويد: «به خاطر بياوريد هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت بايد گاوى را سر ببريد» «وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً». آن ها از روى تعجب «گفتند: آيا ما را به مسخره گرفته ‏اى؟!» «قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُوا» ⬅️«موسى در پاسخ آنان گفت: به خدا پناه مى ‏برم كه از جاهلان باشم» «قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ‏» يعنى استهزا نمودن و مسخره كردن، كار افراد نادان و جاهل است، و پيامبر خدا هرگز چنين نيست. «گفتند: اكنون كه چنين است از پروردگارت بخواه براى ما مشخص كند كه اين چگونه گاوى بايد باشد» «قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ‏». جمله "از خدايت بخواه" كه در خواسته ‏هاى آن ها چند بار تكرار شده يک نوع اسائه ادب و يا استهزاء سر بسته در آن نهفته است، مگر خداى موسى (علیه السلام) را از خداى خويش جدا مى ‏دانستند؟ به هر حال، «موسى» (علیه السلام) در پاسخ آن ها «گفت: خداوند مى ‏فرمايد بايد ماده گاوى باشد كه نه پير و از كار افتاده و نه بكر و جوان بلكه ميان اين دو باشد»: «قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكْرٌ عَوانٌ بَيْنَ ذلِكَ»(2).(3) و براى اين كه آن ها بيش از اين مساله را كش ندهند، و با بهانه ‏تراشى فرمان خدا را به تاخير نيندازند در پايان سخن خود اضافه كرد: «آنچه به شما دستور داده شده است انجام دهيد» «فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ» ولى باز آن ها دست از پرگويى و لجاجت بر نداشتند و «گفتند: از پروردگارت بخواه كه براى ما روشن كند كه رنگ آن بايد چگونه باشد؟!» «قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما لَوْنُها». «موسى» (علیه السلام) در پاسخ «گفت: خدا مى‏ فرمايد: گاو ماده ‏اى باشد زرد يک دست كه رنگ آن بينندگان را شاد و مسرور سازد» «قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ» خلاصه اين گاو بايد كاملا خوشرنگ و درخشنده باشد، آن چنان زيبا كه بينندگان را به اعجاب وادارد.(4) و عجب اين است كه باز هم به اين مقدار اكتفاء نكردند و هر بار با بهانه‏ جويى كار خود را مشكل تر ساخته، و دايره وجود چنان گاوى را تنگ تر نمودند. باز«گفتند از پروردگارت بخواه براى ما روشن كند اين چگونه گاوى بايد باشد؟ (از نظر نوع كار كردن)» «قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ». «چرا كه اين گاو براى ما مبهم شده» «إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا» «و اگر خدا بخواهد ما هدايت خواهيم شد» «وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ» مجددا«موسى گفت: خدا مى‏ فرمايد: گاوى باشد كه براى شخم زدن، رام نشده، و براى زراعت آبكشى نكند» «قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِي الْحَرْثَ» «و از هر عيبى بر كنار باشد» «مُسَلَّمَةٌ» و«حتى هيچ گونه رنگ ديگرى در آن نباشد» «لا شِيَةَ فِيها» ⏺در اين جا كه گويا سؤال ديگرى براى مطرح كردن نداشتند «گفتند حالا حق مطلب را ادا كردى»! «قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ».(5) سپس گاو را با هر زحمتى بود به دست آوردند «و آن را سر بريدند، ولى مايل نبودند اين كار را انجام دهند» «فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلُونَ». قرآن بعد از ذكر ريزه‏ كاری هاى اين ماجرا، باز آن را به صورت خلاصه و كلى در دو آيه بعد چنين مطرح مى‏ كند: «به خاطر بياوريد هنگامى كه انسانى را كشتيد، سپس در باره قاتل آن به نزاع پرداختيد و خداوند (با دستورى كه در آيات بالا آمد) آن چه را مخفى داشته بوديد آشكار ساخت» «وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِيها وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ». «سپس گفتيم قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد» (تا زنده شود و قاتل خود را معرفى كند) «فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها»
«آرى خدا اين گونه مردگان را زنده مى ‏كند» «كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتى‏». «و اين گونه آيات خود را به شما نشان مى ‏دهد تا تعقل كنيد» «وَ يُرِيكُمْ‏ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ».(6) نکات قابل تامل این جریان: 1. عدم رعایت ادب و اصول صحیح بیان با نبی الهی، اهانت به پیامبر الهی در پی شنیدن احکام و دستورات و نهایتا پاسخ های طلبکارانه و غیر مؤدبانه به پیامبر خدا دادن: مرحوم علامه "طباطبایی" در "المیزان" درباره برخورد غیر مؤدبانه بنی اسرائیل به فرمان موسی(علیه السلام) می فرمایند: «در ابتداى گفتگو، موسى(علیه السلام) را نسبت جهالت و بيهوده كارى و مسخرگى دادند، و گفتند: «أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً، آيا ما را مسخره گرفته ‏اى؟» و آن گاه بعد از اين همه بيان كه برايشان كرد، تازه گفتند: «الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ» «حالا حق را گفتى»، كانه تا كنون هر چه گفتى باطل بوده، و معلوم است كه بطلان پيام يک پيامبر، مساوى است با بطلان بيان الهى.»(7) 2. اشکال تراشی، بهانه جویی و اصرارهای بی مورد درخصوص اجرای یک حکم و دستور شرعی. خداوند دستور ذبح یک گاو را بصورت مطلق داده بود اما پرسش های عجیب و غریب و متعدد، کار را برای خودشان سخت کرد. 📚پی نوشت ها: 1. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ج1، ص302 2. بقره/68 3. تفسیر نمونه، پیشین، ص302 4. پیشین، 304 5. پیشین، ص 305 6. پیشین، ص 306 7. طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان،ترجمه محمدباقر موسوی، جامعه مدرسین قم، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374، چاپ پنجم، ، ج1، ص303 🔰 @p_eteghadi 🔰
❓آيا سزاوار است خدا به کافران فحاشي کند و آن ها را خوک و بوزينه و فاسق و ابله و نادان صدا کند؟ آیا این توهین و بی ادبی با شان خدا سازگار است؟ چطور باید این آیات را توضیح بدهیم تا بی ادبی نباشد؟
💠ما در قرآن کریم خطابی با هیچ یک از کلماتی که بیان کردید نداریم. اما آیاتی در قرآن کریم وجود دارد که به بیان وضعیت و اوصاف دقیق کفار، منافقان و یا اهل کتاب پرداخته است. مثلا آن چه آن را اهانت تلقی کرده و خطاب خوک و بوزینه می خوانید، مربوط به مسخ شدن اهل کتاب است به شکل بوزینه یا خوک. این که خداوند به عده ای امرکند که بوزینه شوید و آنان هم مسخ شده و بوزینه شوند ، اهانت نیست زیرا اگر عملکرد آنان این گونه نبود، به شکل بوزینه مسخ نمی شدند. چرا مثلا کفار صدر اسلام به شکل بوزینه مسخ نشدند؟ لذا این امر به بوزینه شدن یک اهانت نیست بلکه مجازات عملکرد بد آنان است که در توضیحات استاد جوادی آملی به خوبی به شرح آن پرداخته شده است.(1) ⤴️هم چنین در سایر موارد ما آیاتی که خطاب فاسق یا نادان نماید نداریم، بلکه در آیاتی از قرآن کریم پس از بیان یک عملکرد یا سخن یا عکس العملی از کفار و منافقان، آنان را به اوصافی معرفی می نماید که علت اصلی آن فعل است یا اساسا تعریف آن عمل ناصحیح است که از جانب برخی تلقی به اهانت می شود؛ مثلا در آیه 47 سوره مائده توضیح می فرماید که اگر آن چه خداوند نازل فرموده و در کتب آسمانیشان بیان شده را انجام ندهند فاسق خواهند بود: «وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ؛ و اهل انجيل بايد به آنچه خدا در آن نازل كرده داورى كنند و كسانى كه به آن چه خدا نازل كرده حكم نكنند آنان خود نافرمانند»؛ این اهانت نیست بلکه تعریف حدود است. هم چنین است آیه 82 آل عمران: «فَمَنْ تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ؛ پس كسانى كه بعد از اين [پيمان] روى برتابند آنان خود نافرمانانند.» ⬅️یا در مورد نادان که خبر از ندانستن عده ای م یدهد: «وَمَا لَهُمْ أَلَّا يُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَهُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا كَانُوا أَوْلِيَاءَهُ إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ؛چرا خدا [در آخرت] عذابشان نكند با اينكه آنان [مردم را] از [زيارت] مسجدالحرام باز مى دارند در حالى كه ايشان سرپرست آن نباشند چرا كه سرپرست آن جز پرهيزگاران نيستند ولى بيشترشان نمى‏ دانند»(2) «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ؛ و چون به آنان گفته شود به سوى آن چه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر[ش] بياييد مى‏ گويند آن چه پدران خود را بر آن يافته‏ ايم ما را بس است آيا هر چند پدرانشان چيزى نمى‏ دانسته و هدايت نيافته بودند»(3) ◀️و اما در مورد ابله و سفیه در قرآنی کریم خطابی با این عبارات وجود ندارد. اما در آیه 13 سوره مبارکه بقره در پاسخ به اتهامی که کفار و بویژه منافقین به مومنین زدند و آنان را "سفیه" نامیدند خداوند در پاسخ، همین منافقین را سفیه معرفی فرمود و علت این مساله نیز در خود آیات مشخص است: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ؛ و چون به آنان گفته شود همان گونه كه مردم ايمان آوردند شما هم ايمان بياوريد مى‏ گويند آيا همان گونه كه كم خردان ايمان آورده‏ اند ايمان بياوريم هشدار كه آنان همان كم ‏خردانند ولى نمى‏ دانند»(4) «افراد پاكدل و حق طلب و حقيقت جو را كه با مشاهده آثار حقانيت در دعوت پيامبر (صلی الله علیه و آله) و محتواى تعليمات او، سر تعظيم فرود آورده ‏اند به سفاهت متهم م ى‏كند و شيطنت و دورويى و نفاق را دليل بر هوش و عقل و درايت مى ‏شمرد، آرى در منطق آن ها عقل، جايش را با سفاهت عوض كرده است. لذا قرآن در پاسخ آن ها مى‏ گويد: " بدانيد سفيهان واقعى اين ها هستند اما نمی ‏دانند" (أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ). آيا اين سفاهت نيست كه انسان خط زندگى خود را مشخص نكند و در ميان هر گروهى به رنگ آن گروه در آيد و به جاى تمركز و وحدت شخصيت، دوگانگى و چندگانگى را پذيرا گردد، استعداد و نيروى خود را در طريق شيطنت و توطئه‏ و تخريب به كار گيرد، و در عين حال خود را عاقل بشمرد؟!»(5)
🔷بنابراین به کاربردن لفظ سفیه با توجه به معنای لغوی و حقیقی آن و با توجه به عملکرد کفار و منافقین بکار برده شده است. این که افرادی به جای به کار بردن عقل و اندیشیدن در سخن و دعوت پیامبر الهی و یا پیروانش، هر روز در فکر دسیسه و توطئه برآیند و رویه واحدی در مقابل مردم نداشته باشند و تسلیم در مقابل حق را تخطئه نمایند و پاکی و صداقت و حق طلبی را سفاهت دانسته و در مقابل آن صف آرایی کنند و در مقابل خود را با این اوصاف عاقل بدانند آیا جز سفاهت است؟ بنابراین به کار بردن این کلمات نه توهین بلکه عین بیان اوصاف و عملکرد واقعی این گروه است. 📚پی نوشت ها: 1. ر.ک: بنیاد اسراء استاد جوادی آملی، تفسیر سوره بقره، جلسه 158: http://www.portal.esra.ir/Pages/Inde...7SGrfJ0FyNI%3d وجلسه 159: http://www.portal.esra.ir/Pages/Inde...Pgjx1XOCurY%3d 2. انفال/ 34 3. مائده/ 104 4. بقره/ 13 5. مکارم شیرازی، تفسير نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1371، چاپ دهم، ج‏1، ص96 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(3).mp3
5.49M
🔹حجه الاسلام پرسش و پاسخ اعتقادی، جلسه 3 - آیا آحاد امت معصوم اند؟ 🔰 @p_eteghadi 🔰
قرآن تمام زندگی دنیا را لهو و لعب می‌داند، پس چرا گفته می‌شود که آن‌را مسیری برای رسیدن به آخرت قرار دهیم؟ آیا با لهو و لعب می‌توان به مقامات معنوی آخرت رسید؟ 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
🎤در پاسخ به این پرسش باید گفت: همان‌گونه که سوال کننده محترم به درستی بدان اشاره کردند، قرآن کریم در چند آیه،[1] از زندگی دنیا تعبیر به لهو و لعب کرده است.[2] آنچه در مجموع از این آیات برداشت می‌شود آن است که انسان توجه داشته باشد تا تمام همت و تلاش خویش را صرف دنیا و جمع‌آوری مال و ثروت و زندگی دنیایی نکند، و از آخرت غافل نشود، بلکه دنیا را تنها وسیله‌ای قرار دهد برای رسیدن به آخرت و حیات واقعی که در حقیقت تمام دنیا با همه‌ی نعمت‌‌ها و زیبایی‌هایش در برابر آخرت مانند نوعی بازی و سرگرمی است. یکی از معانی کلمه‌ی «لهو»، هر چیز و هر فعالیت بیهوده‏‌اى است که انسان را از کار مهم و مفیدش باز دارد، و به خود مشغول کند. بنابر این، یکى از مصادیق لهو، زندگى مادى دنیا است، براى این‌که انسان را با زرق و برق و ظاهر فریبنده‌ی خود از زندگى ابدی بازمی‌دارد، و به خود سرگرم و مشغول می‌کند. 🔷واژه‌ی «لعب» نیز به معناى کار و یا کارهاى منظمى است، با نظم خیالى و براى غرض خیالى، مانند بازی‌هاى بچه‌گانه. زندگى دنیا همان‌طور که به اعتبارى لهو است، لعب نیز هست، براى این‌که فانى و زودگذر است، چنان‌که بازی‌ها این‌گونه‌اند. بچه‌ها و حتی بزرگ‌ترها با شور و هیجان عجیبى یک بازى را شروع می‌‏کنند، بر سر هم داد و فریاد می‌زنند و دعوا می‌کنند، با این‌که آنچه بر سر آن نزاع می‌‏کنند جز وهم و خیال چیزى نیست! در روشی مشابه، مردم بر سر مسائل دنیایی با یکدیگر می‌جنگند، با این‌‌که می‌دانند اموال، مقام‌ها، ریاست‌ها و... در برابر آخرت و نعمت‌هایش چیزى جز اوهام و خیال نیستند.[3] 💠لذا بیان این تعابیر، هشدار به کسانی است که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح داده و از آخرت غافل شده‌‌اند: «أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ».[4] کسانی به زندگی دنیا راضی شدند، و دل‌هایشان به مادیات آرامش یافته، و کسانى که از آیات الهی غافل شدند و امید و انتظارى به قیامت و روز دیدار الهی ندارند: «إِنَّ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ».[5] «الَّذینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَة وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّه...»؛[6]همان کسانى که زندگى این دنیا را بر جهان دیگر ترجیح داده و مردم را از راه خدا باز می‌‏دارند. قرآن به این‌گونه افراد هشدار می‌دهد که لذت‌‌ها و زیبایی‌های این دنیا در برابر آخرت ناچیز است: «قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلیل».[7] اما اولیای الهی و کسانی که دنیا را محلی برای رسیدن به قرب و رضوان الهی دانسته و می‌گویند: «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً ...».[8] زندگی دنیا برای آنان لهو و لعب نیست؛ چرا که بشارت الهی هم در زندگى دنیا و در آخرت نصیبشان می‌شود: «لَهُم الْبُشْرى‏ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ».[9] ✴️بنابر این، زندگی دنیا به طور مطلق لهو و لعب و بازیچه و سرگرمی نیست، بلکه بسیار هدف‌مند است: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُون»،[10] که اگر این‌گونه بود در آیه‌ی 11 سوره‌ی جمعه، لهو در برابر نماز جمعه قرار نمی‌گرفت: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقین»؛ زیرا اگر دقت کنیم خود نماز جمعه نیز فعالیتی در همین دنیاست. از نگاه زبان‌شناسی هم باید گفت؛ بسیاری از کلمات می‌توانند معانی گوناگونی داشته باشند و این اصل را می‌توان در تمام زبان‌ها مشاهده کرد. در همین راستا، برخی از کلمات زبان عربی، در شرایط گوناگون، معانی مختلفی دارند.[11] با توجه به این نکته، لهو و لعب بودن دنیا که در برخی از آیات قرآن به آن اشاره شده است، در مقایسه با زندگانی جاوید آخرت است که طبیعتاً زندگی این دنیا از هیچ ارزشی برخوردار نیست،[12] اما در خود این زندگی که تمامش هیچ ارزشی ندارد مگر، آن‌که در راه عبادت خدا صرف شود، اموری لهوی - به معنای خاص - وجود دارند که از آنها نمی‌توان در مسیر رسیدن به خدا استفاده کرد. پس بر این اساس، تمام زندگی دنیا در برابر آخرت، مانند یک لهو و لعب ارزیابی می‌شود، البته نه بدان معنا که نتوان از آن هیچ بهره‌ای برد. برای روشن شدن مطلب، مثالی را به عرض می‌رسانیم: در بازی‌های معمول، دو شیوه متصور است: الف) بازی‌هایی که بدن انسان را تقویت می‌کند، جوایزی را به دنبال دارد،‌ باعث افتخار برای شهر و کشور می‌شود و... . ب) بازی‌هایی که هیچ فایده‌ای جز سرگرمی بیهوده نداشته و ممکن است انسان را از امور مهم‌تری؛ مانند کسب دانش و ثروت و ... باز دارد. اگرچه هر دو مورد بالا بازی هستند، اما هر داور منصفی تفاوت واضح میان آنها را درمی‌یابد.
📚 منابع [1]. انعام، 32؛ عنکبوت، 64؛ محمد، 32؛ حدید، 20. [2]. ر. ک: «تقدم و تأخر لهو و لعب در قرآن»، 19586؛ «زندگی دنیا بازی و سرگرمی از نگاه قرآن»، 49926. [3]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 149، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق. [4]. بقره، 86. [5]. یونس، 7. [6]. ابراهیم 3. [7]. نساء، 77. [8]. بقره، 201. [9]. یونس، 64. [10]. مؤمنون، 115. [11]. «معنای «تولی»»، 69086؛ «معانی مختلف کلمه لطیف»، 34563. [12]. «تلاش برای دنیا یا آخرت»، 1821؛ «برقراری تعادل بین دنیا و آخرت»، 97016؛ «جدایی آخرت جویان از دنیاطلبان در قرآن»، 26371. 🔰 @p_eteghadi 🔰
چرا امام مهدی(عج) قبل از توصیه به خواندن «زیارت آل یس» مخاطبان را نکوهش کرده که نه در مورد امر خدا می‌اندیشید و نه سخن اولیای الهی را می‌پذیرید؟!
منظور از عبارت ذیل در ابتدای زیارت آل یاسین چیست؟ چرا امام مهدی(عج) چنین فرمودند؟ «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لا لِأَمْرِهِ تَعْقِلُونَ وَ لا مِنْ أَوْلِیَائِهِ تَقْبَلُوَن حِکْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِی النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ‏ السَّلامُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِینَ». 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
🎤زیارت «آل یس» که برگرفته از توقیعی منتسب به حضرت مهدی(عج) است، شامل معارفی مانند توحید، نبوّت، ولایت و امامت می‌باشد که کافران، مشرکان، منافقان و فاسقان و ... از درک آن عاجزند. در فراز ابتدایی زیارت آل یاسین چنین می‌خوانیم: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ لَا لِأَمْرِهِ‏ تَعْقِلُونَ‏ وَ لَا مِنْ‏ أَوْلِیائِهِ‏ تَقْبَلُونَ‏ حِکْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا یؤْمِنُونَ السَّلَامُ عَلَینَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ».[1] با فرض پذیرش سندی این توقیع، حضرت بقیة الله(عج) در فراز اول آن، پس از یاد و نام خدای متعال، از عموم انسان‌‌ها - که به طور طبیعی شامل برخی از شیعیان هم می‌شود - گلایه‌ نمود و فرمود: شما نه نسبت به امر پروردگار تعقل می‌کنید و نه از اولیای او حرف‌شنوایی دارید! 👈این سخن در حقیقت، بیانی دیگر از آیه 10 سوره ملک است که دلیل دوزخی شدن افراد را آن می‌داند که آنان نه از عقل خود بهره جسته و نه به سخن اولیای خدا گوش فرا می‌دهند. امام(عج) در صدد آن است که اگر مخاطبانش نیز چنین رفتاری را در پیش گیرند، آنان نیز از اهل دوزخ خواهند بود. سپس در ادامه، با استفاده از ترکیبی از دو آیه‌ی مرتبط قرآن[2] می‌فرماید: حکمتی بس کامل و تمام، ولی برای افرادی که ایمان نمی‌آورند، چه سودی دارد؟! مراد حضرتشان از بیان این آیات نیز آن است که قرآن و سخن اولیای الهی، شامل اندرزهایى عمیق و رسا است و هیچ نقصی ندارد، اما بندگان لجوج این سخنان را نپذیرفته و این انذارها براى آنان مفید قرار نمی‌گیرد.[3] هم‌چنین، با توجه به این‌که خداوند متعال از روی لطف، در هر زمانی چراغ هدایتی تعیین فرموده تا مردم را از ظلمات جهل رها سازد، از جمله مصادیق آشکار حکمت بالغه، می‌تواند خود ائمه(ع) و سخنان ایشان باشد که در برخی روایات نیز به آن اشاره شده است: الف) امام صادق(ع) درباره‌ی آیه‌ی شریفه «وَ مَنْ یؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیراً کَثِیراً»، فرمود: مراد از حکمت، اطاعت از خدا و شناخت امام است.[4] ب) امام باقر(ع): «...نَحْنُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ...»؛[5] ما حجت رسانای پروردگاریم. از این‌رو بیم دادن‌ها، برای انسان بی‌معرفت و لجوج مفید نبوده، بلکه شرط پیشرفت معنوی، تواضع در برابر ثقلین و پذیرش آیات قرآن و سخنان معصومان(ع) می‌باشد. پس شاید مناسبت این جملات در ابتدای زیارت آل یاسین توجه دادن به مخاطب باشد که نسبت به امر پروردگار تعقل بیشتر انجام دهد و به فرمایشات نقل شده از طرف اولیای الهی عمل نماید و ادعای اسلام و تشیع او فقط ادعایی ظاهری نبوده بلکه در عمل خود را نشان دهد. 🔷چنانچه در ادامه می‌فرماید: «إِذَا أَرَدْتُمُ التَّوَجُّهَ بِنَا إِلَى اللَّهِ وَ إِلَینَا فَقُولُوا کَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى سَلَامٌ عَلَى آلِ یس»؛‏ پس هر گاه شما اراده‌ی توجّه به خداى تعالى و به سوى ما نمایید، بگویید چنانچه خدای متعال می‌فرماید: «سلام على آل یاسین». گفتنی است که این فراز از روایت، ناظر به اختلاف قرائتی از قرآن کریم در آیه 130 صافات بوده و قرائت حفص از عاصم، «سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏یاسین‏» می‌باشد. [6] 📚 منابع [1]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 492، مشهد، نشر مرتضی، 1403ق. [2]. «حِکْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ»: قمر، 5؛ «وَ مَا تُغْنِی الْآیاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا یؤْمِنُونَ». یونس، 101. [3]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‏ 23، ص 21، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش. [4]. «طَاعَةُ اللَّهِ‏ وَ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ‏»؛ کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج ‏1، ص185، ح 11، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چهارم، 1407ق. [5]. همان، ج ‌1، ص 192، ح 3. 🔰 @p_eteghadi 🔰
•┈┈•❀•┈┈• | | "هرگز نزدیک این کار نشود" 💠 اوج صداقت در کسب و کار ▫️تهذیب الأحکام ـ به نقل از اسحاق ـ: از پرسیدم: مردی به دیگری پیغام می دهد و می گوید: «برایم جامه ای خریداری کن» و او برای خرید جامه به بازار می رود؛ امّا خودش مانند جامه ای که در بازار می یابد، دارد. آیا جامه ای را که خودش دارد، به او بدهد؟ 🔅 امام(ع) فرمود: «هرگز نزدیک این کار نشود و خودش را آلوده نسازد. خداوند عز و جل می فرماید: ⚜️ «ما امانت را به آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم؛ لیکن آنها از پذیرفتنش سر باز زدند و از آن ترسیدند، و انسان، آن را پذیرفت، که او ستمکار و نادان بود». * حتّی اگر آنچه خودش دارد، بهتر از آن چیزی بود که در بازار برایش به دست می آورد، باز آنچه را خودش دارد، نباید به او بدهد». * . الأحزاب: ۷۲. 📚 دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۷، ص ۲۰۰ 🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 رعایت سطح ایمانی افراد و شأن پدری اهلبیت 🔻 یک صفتی که مقدس مآب‏ های ما دارند این است که اگر کسی همفکر آن ها باشد آن را قبول می‏کنند و تحویل می‏گیرند، [و الا نه] ولی ائمه اطهار علیهم السلام اینطور نبوده‏ اند و شیعیان را در مراتب ایمانی مختلف تحویل می‏ گرفتند. 🔸 به عنوان نمونه جمعی از همین مقدس مآب ها خدمت امام صادق علیه السلام رسیدند و گزارش دادند که مفضل [از شاگردان حضرت و راویان حدیث] با کبوتر بازها رفت وآمد دارد و این خوبیت ندارد [مثلا در شأن شما و ایشان نیست] 🔹 حضرت به ظاهر توجهی به حرف آنها نکردند و درخواستی را در نامه از مفضل مطرح کردند و به این‌ها گفتند این نامه را به مفضل بدهید، مفضل نامه را دریافت کرد و برای این جماعت خواند که حضرت چنین خواسته ای دارند (ظاهرا برای تحقق آن خواسته، نیاز به پول هنگفتی بود) 🔸 آنها گفتند این پول زیادی نیاز دارد و هرکدام بهانه ای آوردند که مثلا الان امکانش نیست و... مفضل آنها را نگاه داشت و یکی از همان دوستان کبوتر باز را خبر کرد آمد و نامه و خواسته حضرت را مطرح کرد. ایشان سریع رفت رفقایش را جمع کرد و این پول هنگفت را فراهم کردند و اجازه ندادند خواسته حضرت روی زمین بماند. 🔹 مفضل به آن مقدسین گفت: آیا می گویید من این جماعت را از نزد خود برانم؟! فکر می کنید خدا به نماز و روزه شما نیاز دارد؟ (رجال کشی، ص ۳۲۶) 🔸 در حقیقت امام صادق علیه السلام زمینه را فراهم کردند تا در عمل به این مقدسین خیلی چیزها را ثابت کند. بله اهلبیت علیهم السلام و به پیروی از ایشان اصحاب خاصشان، با گروه های مختلف مردم با سطح ایمانی متفاوت ارتباط داشتند و در حق آن ها پدری می کردند و همین باید برای ما درس باشد البته برای همه کس مقدور نیست. ‌ ‌ ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔺 حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری 🔰 @p_eteghadi 🔰