eitaa logo
پرسمان اعتقادی
42.8هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
4.6هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
❓میخواستم بدونم چرا خداوند براي انسان ها احكام ديني صادر فرموده است آيا خود انسان ها نمي توانند قانون اجتماعي وضع كنند؟ 🎤«كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيهِ» مردم (در آغاز) يك دسته بودند (و تضادى در ميان آنها وجود نداشت. بتدريج جوامع و طبقات پديد آمد و اختلافات و تضادهايى در ميان آنها پيدا شد، در اين حال) خداوند، پيامبران را برانگيخت تا مردم را بشارت و بيم دهند و كتاب آسمانى، كه به سوى حق دعوت مى‏كرد، با آنها نازل نمود تا در ميان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى كند. (1) خلقت انسان، خلقتی بیهوده و بدون هدف نیست، بلكه برای رساندن انسان به كمال مطلوب در نزد خداست، و از طرفی انسان موجودی است که اولا مختار است، و ثانیا در معرض دو كشش مثبت و منفی است، و لذا هم در مسیر سعادت می تواند حركت كند و هم می تواند به انحراف و گمراهی كشیده شود، برای همین نیاز به هدایت دارد. اما عامل هدایت چیست؟ به عبارت دیگر این كه انسان از چه راه هایی می تواند به هدایت ـ یعنی شناخت هست و نیست از یك سو، و باید و نباید از سوی دیگر ـ دست یابد؟ در این جا لازم است ابزار شناخت را بررسی كنیم: (2) 1. شناخت حسی: یعنی انسان به وسیله حواس و ابزار حسی خود به شناخت دست یابد. این راه لازم و اجتناب ناپذیر است، ولی به تنهایی كافی نیست، چرا كه اولا جزئی و محدود به امور شخصی است، و از طرفی محدود به مادیات و آن هم محدود به ظاهر مادیات است. 2. شناخت عقلی: این شیوه شناخت دارای ویژگی ها و امتیازهایی است. از جمله این كه كلی و فراگیر است. دیگر آن كه می تواند عالم ماوراء ماده را هم بشناسد. و سوم آن كه تا حدی به كنه و ذات اشیاء راه می یابد. با این حال، عقل اولا قادر بر درك و شناخت مصادیق و جزئیات امور نیست، و بسیاری از اشتباهات انسان در عدم شناخت مصادیق شناخت های کلی او است، مثلا می تواند به وجود ماوراء ماده پی ببرد، ولی نمی تواند مصادیق راستین ماوراء الطبیعه را از مصادیق وهمی آن جدا کند و تمییز دهد. و ثانیا اعتماد بر آن محتاج یك ایمان است؛ ایمان به خود ـ علم و ذهن خود ـ و جهان ماوراء خود؛ و این اخیر با خود عقل تحصیل نمی شود. پس عقل هم لازم است، ولی كافی نیست. این در عقل نظری؛ و اما در عقل عملی ـ و به عبارت دیگر، وجدان انسانی در شناخت خوب و بد ـ باید گفت وجدان انسانی اگر چه لازم و مفید است، ولی او گاه تردید می کند و در تردیدهای انسان پاسخگو نیست؛ به خصوص وقتی که در این میدان انسان ها اختلاف آراء بسیاری دارند. اختلافات فرهنگی جوامع مختلف حكایت از دریافت های وجدانی متفاوت انسان ها دارد. البته اشتراكات وجدانی انسان ها همیشه بیش از اختلافات آن ها است، ولی باز هم وجود اختلاف در آن انكارناپذیر است. حتی یك جامعه در برهه ای از زمان یك اخلاق و یك رفتار را خوب می داند، و در برهه ای دیگر عكس آن را انسانی تلقی می كند. 3. كشف وجدانی و شهود باطنی: مراتبی از این نوع شناخت در همه انسان ها هست؛ مثلا شناخت ما به وجود خودمان یا احساسات خودمان یك شناخت شهودی است، ولی مراتبی از آن تنها به وسیله ریاضت های روحی و رعایت یك سلسله برنامه های عملی حاصل می شود. این شناخت اگر چه ضریب صدق بالایی دارد، ولی در جای خود ثابت شده است كه انسان در تفسیر دریافت های شهودی خود خطا می كند. شاهد آن هم اختلافاتی است كه عرفا در شهودات خود دارند. شناخت های حسی و عقلی و شهودی شناخت هایی هستند كه انسان گریزی از تمسك به آن ندارد و از آن بسیار منفعت می برند، ولی در عین حال هر یك نقائصی دارند كه گاه با کمک همه ابزار و مدارک شناخت هم نمی شود آن نقائص را رفع کرد. به عنوان مثال، ما چگونه می توانیم به ماوراء طبیعت به طور كامل و روابط موجود در آن عالم شناخت داشته باشیم؟! یا چگونه ممكن است از سعادت معنوی و اخروی خود آگاهی قطعی پیدا كنیم؟! ایمان چگونه حاصل می شود؟! به عبارت دیگر، پشتوانه ایمان چیست؟! این ها علاوه بر جهل ما به بسیاری از مناسبات انسانی است، ولو مناسباتی كه در رسیدن به اهداف مادی لازم است. این ها جزئی از مسائلی است كه نیاز به شناخت وحیانی را برای ما ضروری می سازد؛ و از قضا این مسائل از مسائل بسیار مهم در کسب آرامش و سعادت انسان است، بلکه امهات مسائل حیات به آن بستگی دارد. شناخت وحیانی همان است كه دین عرضه كننده آن است. وحی در وهله اول پشتوانه شناخت های دیگر است، و گاه انسان را در ارزیابی شناخت های دیگرش كمك می كند. وحی، به معرفت حسی، عقلی و شهودی انسان، اعتبار، وسعت و عمق می بخشد.
پرسمان اعتقادی
❓میخواستم بدونم چرا خداوند براي انسان ها احكام ديني صادر فرموده است آيا خود انسان ها نمي توانند قانو
البته خود دین را ما با شناخت های دیگرمان می شناسیم و باور می كنیم، ولی پس از آن كه با كمك شناخت های مشترک دیگرمان به آن ایمان آوردیم، این دین است كه در مواردی که ابزارهای دیگر ناتوانند، دست ما را می گیرد، و در عوالم ناممكن شناخت راهنمایی می كند. بنابر این جهان بینی دینی ـ كه متشكل از مجموعه ای از شناخت های حسی و عقلی و شهودی و وحیانی است ـ كامل ترین نوع جهان بینی است كه بشر می تواند از آن استفاده نماید. قرآن به این حقیقت این گونه اشاره می کند که: «كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَمُنْذِرینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْكُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ ... واللهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (3) _____________ 📚(1) بقره، 213. (2) ر.ک: آموزش عقائد، مصباح یزدی، ص 35 ـ 39؛ پیام قرآن، مکارم شیرازی، ج 1، معرفت و شناخت در قرآن. (3) بقره، 213. 🔰 @p_eteghadi 🔰
امام (ع): 💢ما مِن قَبض ٍ وَلا بَسط ٍ إلّا وَلِلّهِ فِیهِ مَشِیئَةٌ وَقَضَاءٌ وَابتِلَاءٌ 🔰 هیچ تنگنا و گشایشی نیست، مگر آنکه؛ ←مشیت و ←قضا و ←امتحان الهی درآن نهفته است👌 📕اصول کافی/ ج1/ص152 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 در محضر حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی مدظله العالی: 🏴 صراحت فاطمی ▪️ در بخش ‌هايي از قرآن کريم درباره عزت مسلمين آمده است که مسلمان‌ ها عزيز هستند مؤمنين عزيز هستند و اين عزّت و اعتلا به پيروزي در سايه است. صديقه کبري (صلوات الله و سلامه عليها) فرمود پدرم در اثر داشتن چنين کتاب قانوني شما را عزيز کرده و جامعه اسلامي را جامعه برين کرده است و پيام «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَي عَلَيْه»[1] را همگان از پدرم شنيده ‌ايد و پدرم هم هر چه داشت و دارد از قرآن کريم است و اين قرآن امانتي بود که به دست شما قرار داد، شما با اين قرآن چه کرديد؟! ▪️ بعد از قرآن جريان مطرح است و اگر غدير را شما پاس مي ‌داشتيد و را بر غدير مقدم نمي ‌داشتيد اين‌ گونه از خطرات دامنگير شما نمي‌ شد! جريان شاهد خواستن از «ذو اليد» يکي از سنّت‌ هاي سوء جاهلي بود ﴿أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾،[2] فرمود آنجا که به قرآن عمل نمي ‌شود و به نام قرآن حکم مي‌ شود آن است! اين آيه را صريحاً وجود مبارک صديقه کبري (سلام اله عليها) در مسجد النّبي تلاوت کرد: ﴿أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾، اين ﴿أَحْسَنُ﴾ «أحسن» تعييني است و نه تفضيلي، نه اينکه حکم غير خدا حسن است و حکم خدا أحسن! بلکه نظير ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ﴾[3] نظير ﴿النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ﴾[4] اولويت تعييني است، أحسن بودن قرآن أحسن تعييني است! فرمود اگر من «ذو اليد» هستم از «ذو اليد» بيّنه خواستن يک است! در شرق و غرب عالَم اين حکم يک حکم فطري است و بناي عقلا بر اين است و دين هم امضا کرده که يد أماره مالکيت است. در دست من بود و از من شاهد خواستيد و دليل خواستيد، مگر از «ذو اليد» کسي دليل مي ‌خواهد؟! خود يد بيّنه است و أماره است و شما از کسي که دليل در دست اوست و أماره همراه اوست دليل خواستيد اين حکم، است. ▪️ در بخش‌ هاي فرمود بر فرض مسئله «نحله» را نپذيريد مسئله ارث را بايد بپذيريد، در قرآن کريم پيغمبري از پيغمبر ديگر ارث برد ﴿وَ وَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُدَ﴾[5] شما بر اين هستيد که پيامبران ارث نمي‌ گذارند، بعد سرانجام در حال گريه اين حادثه تلخ را تذکر داد؛ گرچه جريان دَر به پهلو زدن و ساير آسيب ‌هاي بدني هم توان ‌فرسا است، اما اين است که صديقه کبري (صلوات الله و سلامه عليها) در آن محفل فرمود اول نحله بودن را شما انکار کرديد، بر فرض در جدال أحسن من از نحله بودن صرف نظر کنم و بخواهم از راه ارث وارد بشوم «أَ تَرِثُ أَبَاكَ وَ لَا أَرِثُ أَبِي‏»، آن ‌گاه ناله کرد و فرمود: «اَمْ هَلْ تَقُولُونَ أَهْلُ‏ مِلَّتَيْنِ‏ لَا يَتَوَارَثَانِ‏»،[6] اين جمله از آن کار در به پهلو زدن «و لست أدری خبر المسمار»[7] و مانند آن سرودن خيلي دردناک‌ تر است. فرمود سرّ اينکه مرا وارث پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نمي ‌دانيد و اجازه نمي‌ دهيد که من از مال پدرم ارث ببرم شايد براي اين باشد که «اَمْ هَلْ تَقُولُونَ أَهْلُ‏ مِلَّتَيْنِ‏ لَا يَتَوَارَثَانِ‏» ـ معاذ الله ـ در اسلام من شک بکنيد و بگوييد که پيغمبر يک دين داشتند و شما دين ديگري داريد و با تعدد دين و تخالف دين هيچ کسي از ديگري ارث نمي ‌برد! چنين فرمايشي را گفت و ناله زد و ساکت شد. ▫️ ما اميدواريم ذات اقدس الهي به برکت صديقه طاهره و عترت معصومين (صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين) جامعه اسلامي را عزيز و سرفراز و سربلند کند و آيات قرآني که فرمود: ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ﴾،[8] ﴿وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾،[9] ﴿وَ كَفَي بِاللَّهِ شَهِيداً﴾[10] را ابدي کند و عملي کند! [1]. من لا يحضره الفقيه، ج4، ص334. [2]. سوره مائده، آيه50. [3]. سوره انفال، آيه75. [4]. سوره احزاب، آيه6. [5]. سوره نمل، آيه16. [6]. بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج‏29، ص227. [7]. شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج‏3، ص33؛ «و لست أدري خبر المسمار ٭٭٭ سل صدرها خزانة الأسرار». [8]. سوره توبه، آيه33؛ سوره فتح، آيه28؛ سوره صف، آيه9. [9]. سوره توبه، آيه33؛ سوره صف، آيه9. [10]. سوره فتح ،آیه 28. 📚 پیام به همایش ملی ریحانه النبی تاریخ: 1398/11/27 🔰 @p_eteghadi 🔰
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💿 🎙استاد شوشتری حفظه الله 🔷جلب توجه خاص امام زمان علیه السلام با سه شرط در ایام فاطمیه 🔶با انتشار کلیپ در ثواب آن شریک شوید 🔰 @p_eteghadi 🔰
چند راوی حدیث با نام «علی بن ابی طالب» وجود دارد؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
چند راوی حدیث با نام «علی بن ابی طالب» وجود دارد؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🎤در کتاب «معجم رجال الحدیث» به جز امام علی (علیه السلام)‌ سه نفر دیگر با نام «علی بن ابی طالب» ذکر شده اند که این افراد بنابر نقل از کتاب «فهرست شیخ منتجب الدین»(1) عبارتند از: 1) «علي بن أبي طالب». شیخ منتجب الدین در فهرست در مورد وی می نویسد: «السيد علي بن أبي طالب الحسني الآملي، فقيه، صالح»(2) 2) «علي بن أبي طالب». شیخ منتجب الدین در فهرست در مورد وی می نویسد: «الشيخ رشيد الدين علي بن أبي طالب الخياري (الخبازي): فقيه، فاضل، له نظم لطيف»(3) 3) «علي بن أبي طالب»: شیخ منتجب الدین در فهرست در مورد وی می نویسد: «الشيخ شهاب الدين علي بن أبي طالب النرخي (النرتميني): فقيه»(4) برخی از افراد دیگری که با این نام بوده اند عبارتند از: 4) «علي بن أبي طالب الفرزادي هموسة». وی پدر یکی از علمای زیدی مذهب بوده است.(5) 5) «علی بن ابی طالب»، پدر «احمد بن علی بن ابی طالب» صاحب کتاب «الاحتجاج» از علمای قرن ششم.(6) 6) ابو الحسن علی بن ابی طالب بن عبیدالله که نسبش به عبیدالله اعرج فرزند حسین اصغر از پسران امام زین العابدین (علیه السلام) می رسد که هم نام و هم کنیه و هم نام پدرش مشابه جدش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بوده است.(7) مزار وی در مزار شریف به اشتباه با عنوان مزار امام علی (علیه السلام) معرفی شده است. 📚پی نوشت ها: 1. این اثر تألیف: حافظ علی بن عبید الله بن الحسن بن الحسین بن الحسن بن الحسین (برادر شیخ صدوق رحمه الله) بن علی (والد شیخ صدوق) است. كتاب حاضر شامل اسامى مؤلفين و علماى شيعه از عصر شيخ طوسى است تا عصر مؤلف كه شامل بيش از يك قرن مى‌شود( شيخ طوسى متوفاى ۴۶۰ هجرى است و منتجب الدين متوفاى بعد از ۶۰۰ هجرى است). (مسلم قلی پور، ترجمه کلیات علم الرجال، انتشارات قم- معصومی، ص100). 2. الخویی، معجم رجال الحدیث، مرکز نشر الثقافة الاسلامیة، ج12، ص260. 3. همان. 4. همان. 5. الشوكاني اليمني (المتوفى: 1250هـ)، الفتح الرباني من فتاوى الإمام الشوكاني، مكتبة الجيل الجديد، صنعاء – اليمن، ج3، ص1405. 6. احمد بن علی الطبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، نشر مرتضی- مشهد، ج1، ص5. 7. فاطمی، سید حسن، «پژوهشی در مورد مزار معروف در مزار شریف افغانستان»، میراث جاویدان، شماره ۵۲،‌ص103 🔰 @p_eteghadi 🔰
یک سری شباهت هایی بین داستان طوفان نوح با اساطیر سومری و بابلی وجود دارد، بطوری که منتقدان کتب آسمانی را بر آن داشته که بگویند روایت طوفان نوح در تورات و قرآن، از این اساطیر الهام گرفته شده است. دلیل این شباهت بین داستان طوفان نوح در تورات با اساطیر سومری اکدی بابلی چیست و چگونه می توان گفت ادعای منتقدان درست نیست؟ نه تنها شباهت داستان حضرت «نوح» با سنگ نوشته های بابل و سومر مورد نقض بر باور های دینی نیست بلکه نکته ای برای تایید آن نیز می باشد این که سنگ نوشته های هزاران سال پیش این واقعه را تایید کرده اند می تواند مهر تاییدی بر این باور ها باشد. از آنجا که حادثه طوفان نوح بسیار فراگیر و مطرح بوده است اقوام مختلف بشر آن را ثبت کرده اند. قدیم‌ ترین نوشته‌ ای که تاکنون درباره ی طوفان نوح به دست آمده، سنگ‌ نوشته‌ هایی‌ است که از «سومریان» و «بابلیان» باستان یافت شده‌ است. این سنگ‌ نوشته‌ ها در سه هزار سال پیش از میلاد مسیح نوشته شده‌ اند، به همین دلیل «سومریان» و «بابلیان» پیشتر از دیگر ملت‌ ها، داستان طوفان را نگاشته‌ اند. طوفان در سنگ‌ نوشته‌ های «سومری»، به نام «زیوگیدو» است. البته معلوم نیست که خود طوفان چند سال قبل از نگارش این سنگ نوشته ها بوده است.(1) 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
یک سری شباهت هایی بین داستان طوفان نوح با اساطیر سومری و بابلی وجود دارد، بطوری که منتقدان کتب آسمان
رویدادهای داستان طوفان سومری و بابلی با رویدادهای داستان طوفان نوشته شده در تورات، تا حدودی هماهنگ است؛ زیرا در داستان «سومری» و «بابلی»، آمده‌ است که کشتی طوفان با قیر اندود شد و سازنده ی کشتی، خود قهرمان طوفان است. این توصیف در سفر پیدایش در تورات نیز آمده‌ است. در هر دو سند آمده‌ است که خدایان، شخصی را از روی دادن طوفان آگاه کردند و او با افراد خانواده‌ اش در یک کشتی نشسته و از جانوران، از هر کدام جفتی در آن نهاده و از طوفان رهایی یافتند. چگونگی داستان طوفان در اسناد بابلی، که جدیدتر از اسناد سومری‌ است، با طوفان سومری اندکی اختلاف ظاهری دارد. نام خدایی که به قهرمان طوفان دستور ساختن کشتی داده در الواح سومری «انکی» ولی در سنگ‌ نوشته‌ های بابلی و آشوری نام او «ایشتار» نوشته شده‌ است. در میان داستان حماسی «گیل‌ گمیش» که در حدود دو هزار و پانصد سال پیش از میلاد، در الواح سومری نوشته شده، اشاره‌ ای به داستان طوفان سومری و بابلی شده است؛ در آن داستان، یعنی داستان حماسی «گیل گمیش»، میان «گیل‌ گمیش» و «اوتاناپیش‌ تیم» دیداری روی می‌ دهد، «گیل‌ گمیش» چگونگی رخ دادن طوفان بزرگ را از «اوتاناپیش‌ تیم» می‌ شنود. «گیل‌ گمیش» برای دیدار «اوتاناپیش‌ تیم» از جنگل و دریاها گذشته و در جزیره‌ ای در وسط دریا با او دیدار می‌ کند؛ «اوتاناپیش‌ تیم» آن‌ چه در طوفان بر وی گذشته‌ است، برای «گیل‌ گمیش» روایت می‌ کند. لذا این ادّعای برخی معاندان که قدیمترین سند طوفان نوح، حماسه ی «گیل گمیش» می باشد، گزافه ای بیش نیست؛ و اسناد سومریان، پانصد سال قبل از آن نوشته شده اند؛ که البته آن نیز یقیناً بعد از طوفان نوشته شده است؛ امّا چه اندازه بعد از طوفان، معلوم نیست.(2) در روایات اسلامی، جریان طوفان جریانی خیلی قدیمی است.(3) طبق نقل های اسلامی، رسول الله(صلی الله علیه و آله) حدود ۶۱۶۰ سال بعد از هبوط آدم(علیه السلام) بوده است. لذا در زمان ما، حدوداً ۷۶۰۰ سال از زمان هبوط آدم(علیه السلام) می گذرد.(4) باز در نقل های اسلامی آمده که طوفان نوح در ۲۲۵۰ سال بعد از هبوط آدم(علیه السلام) بوده است.(5) لذا زمان طوفان حدود ۵۳۵۰ سال قبل از زمان ما بوده است(6)؛ یعنی در حدود ۳۳۰۰ تا ۳۴۰۰ سال قبل از حضرت مسیح(علیه السلام). لذا این جریان طبق روایات اسلامی، هم قبل از ساخته شدن اهرام مصر بوده، هم قبل از نوشته شدن «گیل گمیش»؛ و حتّی از سنگ نوشته ی سومریان نیز پیشتر بوده است؛ البته فاصله ی کمی در حدود ۳۰۰ یا ۴۰۰ سال با آن داشته است. شگفتی جریان طوفان نوح در آن است که همه ی ملل بزرگ جهان آن را در فرهنگ خود دارند؛ و این خود نشان از آن دارد که این واقعه امری جهانی بوده و ارض مسکون آن زمان را فراگرفته است. البته توجّه شود که در آن عصر، فقط منطقه ی بین النهرین دارای سکنه بوده است. چون هنوز از خلقت آدم(علیه السلام) زمان چندانی نمی گذشته است؛ و در این مدّت، تعداد انسان ها نمی توانسته در حدّی باشد که به سبب تزاحم بر سر منابع، بخواهند کوچ کنند. 📚پی نوشت ها: 1- ادوارد شی یرا، الواح بابل ، تهران 1341، ترجمه علی اصغر حکمت، ص 193. 2- آلبرمالهوزول ایزاک، تاریخ ملل شرق یونان، علمی تهران 1363،ج 1، ص 83. 3- صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ترجمه محمدى شاهرودى‏، عبد العلى، اسلامیه، تهران، 1377، ج 1، ص 306. 4- مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، تراث بیروت، 1404، ج ‏52، ص107. 5- طبرى، محمد بن جریر، تاریخ طبرى، ترجمه: پاینده، ابو القاسم، اساطیر تهران، 1362، ج 1، ص 131. 6- مقدسى، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ترجمه: شفیعى کدکنى، محمد رضا، تهران، آگه، 1374ش. ج 1، ص 84. 🔰 @p_eteghadi 🔰
بنابر برخی روایات حجاب نه تنها بر کنیز واجب دانسته نشده، بلکه ایشان از داشتن حجاب منع میشدند، چه تفاوتی بین حجاب کنیز و زن آزاد وجود دارد؟ برای پاسخ به این سوال باید به دو نکته توجه بفرمایید: نکته اول: در خصوص روایاتی که در آنها از حجاب کنیز نهی شده و نسبت به ترک حجاب تنبیه میشود، باید توجه داشت که این روایات به لحاظ سندی قابل اعتماد نبوده و معتبر به شمار نمی روند، به عنوان مثال این روایت که حماد بن خادم از امام صادق(علیه السلام) چنین روایت می کند: «حَمَّادٍ الْخَادِمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْخَادِمِ تُقَنِّعُ رَأْسَهَا فِي الصَّلَاةِ قَالَ اضْرِبُوهَا حَتَّى تُعْرَفَ الْحُرَّةُ مِنَ الْمَمْلُوكَةِ.»؛ حماد بن خادم می گوید از امام صادق(علیه السلام) در مورد کنیزى که نماز می‌گذارد در حالی که سر خود را پوشانده است سوال کردم؛ حضرت فرمود: او را بزنید(تا حجاب از سر بردارد) تا زن آزاد از کنیز شناخته شود.(1) این روایت به خاطر مجهول بودن و عدم توصیف حمّاد در کتب رجالی از نظر سندی ضعیف بوده و قابل اعتماد و اعتناء نیست، روایات دیگری که در این زمینه وارد شده نیز از سند قابل قبولی برخوردار نیستند.(2) 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
بنابر برخی روایات حجاب نه تنها بر کنیز واجب دانسته نشده، بلکه ایشان از داشتن حجاب منع میشدند، چه تفا
اما در مقابل روایات متعددی با سند صحیح وجود دارد که کنیز را در داشتن یا نداشتن حجاب آزاد توصیف کرده اند، در فقه شیعه هم هرگز کنیز برای حجاب زده نمیشود و به نظر میرسد این روایتی که از زدن کنیز برای برداشتن حجاب سخن گفته اند نیز ناظر به سنت هایی است که دیگران بر جای گذاشته اند، همانطور که در روایت دیگری که سندش هم صحیح است امام صادق(علیه السلام) این کتک زدن کنیز به خاطر رعایت حجاب را به دیگران نسبت داده است: «أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْأَمَةِ أَ تُقَنِّعُ رَأْسَهَا قَالَ إِنْ شَاءَتْ فَعَلَتْ وَ إِنْ شَاءَتْ لَمْ تَفْعَلْ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ كُنَّ يُضْرَبْنَ فَيُقَالُ لَهُنَّ لَا تَشَبَّهْنَ بِالْحَرَائِر»؛ ابی خالد قماط نقل می‌کند از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم: آیا کنیز باید سر خودش را بپوشاند؟ آن‌حضرت فرمود: «اگر خواست می‌تواند بپوشاند و می‌تواند نپوشاند (مخیر است) شنیدم که پدرم می‌فرمود: این کنیزان زده می‌شدند و به آنان گفته می‌شد که خود را شبیه زنان آزاد نکنید»(3) یعنی امام ضمن اینکه کنیز را در داشتن یا نداشتن حجاب مختار می دانند، این تنبیه کنیز برای عدم پوشش را به دیگران نسبت می دهد، نه اینکه حکم اسلام باشد. بنابراین، از نظر شیعه تفاوت حجاب کنیز و زن آزاد این است که حجاب برای زن آزاد واجب است، اما کنیز اختیار دارد که حجاب داشته باشد یا خیر، نه اینکه کشف حجاب بر وی واجب یا حتی مستحب باشد. اما به طور کلی معاشرت با کنیز و زنان آزاد به لحاظ اختلاط و مانند آن تفاوتی ندارد و هر دو باید چارچوب مند و قاعده مند باشد، منتهی فقط در نوع پوشش تفاوت هایی بیان شده است. نکته دوم: اما در خصوص اینکه چه تفاوتی بین زنان آزاد و کنیز وجود دارد که حجاب بر کنیزان واجب نیست، باید توجه بفرمایید که کنیزان زنانی بوده اند که در خانه ها به خدمت گرفته می شدند و طبیعتا جایگاه اجتماعی و نوع پوشش آنها به خاطر وظایفشان به گونه ای بوده که معمولا کسی نگاه حرام به آن ها نداشته است، همانطور که شهید مطهری(ره) به این مسئله اشاره داشته اند(4) بنابراین آنچه که به نظر بنده مانعی برای درک درست مسئله میشود تفاوت و تخالف عُرف زمان برده داری با زمان ما است، ما واقعا نمی توانیم کنیز را و نوع نگاه مردم با آن را تصور کنیم، ذهنمان مستقیم می رود سراغ خدمتکار و مانند آن در حالی که واقعا این دو خیلی با هم تفاوت دارند! خدمتکار، یک زن است که همسر دارد و باید جاذبه های جنسی خود را برای همسرش حفظ کند، حتی اگر تا ساعت ها کار کند بعد از آن برای خودش است، حتی در آن ساعاتی که کار می کند هم برای درآمدزایی است، درآمدش برای خودش است، وگرنه بیکار که نیست برای مردم کار کند، یعنی به دنبال ارتقاء جایگاه خودش است وگرنه به جای کار کردن مینشست در خانه! علاوه بر اینکه جایگاه اجتماعی او قابل مقایسه با جایگاه کنیز نیست؛ اما کنیز مملوک است، خودش و کارش برای مالکش است، انگیزه ای برای رسیدن به چهره خود و جلوه گری برای همسر ندارد! یعنی اینطور نیست که ساعتی را برای خود داشته باشد. اما کنیز متعلق به شخص دیگری است، چه در خانه کار کند و چه در بیرون از خانه، درآمدش متعلق به مالک است؛ دید مردم هم به او متفاوت است، ما نمونه این نگاه را در ماجرای زلیخا و یوسف می بینیم که زلیخا به خاطر دلبستگی به برده اش از جانب زنان مصری مورد تمسخر قرار گرفت، این نوع نگاه زنان مصری خیلی قرینه خوب و مهمی است، به خوبی نشان دهنده این تفاوت نوع نگاه در آن جوامع پیشین است؛ در حالی که این مسئله امروزه برای ما قابل درک و هضم نیست، به همین خاطر من معتقدم استبعادی که در این مسئله وجود دارد به خاطر این است که ما نمی توانیم درست، جایگاه و فعالیت و شرایط کنیزان را تصور کنیم. نکته دیگر اینکه عدم وجوب حجاب یک حکم اولیه است، یعنی همانطور که در نکته پیشین گذشت به خاطر نوع زندگی کنیزان و نگاه دیگران به آنها بوده است، پس اگر به خاطر تغییر شرایط جامعه یا شرایط خاص شخص نگاه کننده این نگاه مفسده آفرین باشد طبیعتا باید پوشش رعایت شود، همانطور که پوشش صورت برای خانم ها واجب نیست اما مراجع تقلید فرموده اند اگر زنی احساس کرد که نامحرمی با قصد لذت جویی به صورت او نگاه حرام میکند باید صورتش را بپوشاند.(5) و نیز در روایتی از حضرت صادق(علیه السلام) نقل شده است: «لَا يَحِلُّ لِلْمَرْأَةِ أَنْ يَنْظُرَ عَبْدُهَا إِلَى شَيْ‏ءٍ مِنْ جَسَدِهَا إِلَّا إِلَى شَعْرِهَا غَيْرَ مُتَعَمِّدٍ لِذَلِك‏»؛ برای زن جایز نیست که برده اش به بدن او نگاه کند مگر موی او به شرط آنکه نگاه با قصد نباشد.(6) در این روایت هم اینکه زنی جلوی برده اش موی خود را نپوشاند مشروط بر این دانسته شده که نگاه برده، یک نگاه عادی باشد، در غیر این صورت زن باید موی سرش را بپوشاند.