با توجه به اینکه هنوز قیامت نشده، و فعلا جزا و پاداش در جهنم و بهشت برزخی اتفاق میفتد، آیا الان کسی در بهشت حضور دارد؟
در پاسخ گفتنی است: از آیات و روایات بسیاری استفاده می شود که بهشت و جهنم اکنون موجودند(1) و بخشى از آن در سفر معراج، مورد مشاهده پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) واقع شد.(2) چنان که شیخ صدوق(ره) در این باره می گوید: «و اعتقاد ما درباره بهشت و جهنم آن است که هر دو الآن موجودند و آفریده شده اند و آن که جناب نبوی(صلی الله علیه و آله) در معراج، داخل بهشت شده و جهنّم را رؤیت نموده است».(3) از اینرو هر انسانى که متولد می شود براى او دو جایگاه، یکى در بهشت و دیگرى در جهنم تعبیه می شود، که اگر با ایمان و اعمال صالح از دنیا برود، پس از برپایی قیامت و حساب و کتاب و میزان وارد سراى بهشتى خود می شود و گرنه به جهنم و سراى دوزخ افکنده می شود.
👇👇👇👇👇👇👇👇
بنابراین، آن بهشت و جهنم که در قیامت، منزل گاه ابدى انسان خواهند بود اکنون موجودند و توسط افکار و حالات و افعال انسان تکمیل گشته و کیفیت آنها رقم می خورد، اما تا قیامت عظمی و حساب و کتاب برپا نشود کسى به آن دو وارد نگشته و براى کسى جز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در سفر معراج، مشهود واقع نشده، البته با توجه به اینکه اوصیاء الهی یعنی اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) کلهم نورٌ واحده هستند، امکان مشاهده و یا حضورشان در بهشت اخروی به اذن الله، چنانکه در سفر معراج برای پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) اتفاق افتاد منتفی نیست.
در پاسخ کسی که گمان کند؛ مخلوقات و انسان های هر دوره از آفرینش، قیامت، و بهشت و جهنم مستقلی دارند و پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) در سفر معراج، انسان های دوره های پیشین را در بهشت و جهنم دیده باید گفت: گرچه از منظر دینی و طبق روایات، مسلم است که قبل از حضرت آدم (علیهالسلام) مخلوقات دیگری (جن و نسناس ها) بر روی کره زمین زندگی می کرده اند.(4) اما باید دقت داشت که اولاً این قبیل مسائل، از جمله مصادیق غیب هستند و ما به آنها دسترسی عینی و قطعی نداریم و نمی توانیم همه جزئیات آن ها را کشف کنیم، ثانیاً در باره جزئیات زندگی و مرگ و حشر و نشر آن ها و پاداش و جزای آن ها چیزی در آیات و روایات بیان نشده، و ما باید به همان مقداری که در روایات بیان شده، بسنده کنیم، ثالثاً مورد سؤال در باره بهشت و جهنم انسان های همین دوره خلقت و بنی آدم است و هیچ اشاره ای به دوره های پیشین ندارد. فلذا چنین مطالبی که هر عالم و دوره های مختلف خلقت و مخلوقات قبلی هر کدام یک قیامت و حساب و کتاب و بهشت و جهنم مستقلی دارند در هیچ آیه و روایتی نقل نشده و هیچ دلیلی بر صحت و درستی این قبیل ساخته های ذهنی نداریم.
📚پی نوشت ها:
1. ر.ک: آیات 131 و 133 سوره آل عمران و آیه 25 سوره بقره.
2. در روایتی؛ یکی از اصحاب امام رضا(علیه السلام) از آن حضرت درباره بهشت و دوزخ پرسید که آیا آن ها هم اکنون آفریده شده اند؟ امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «آری آفریده شده اند، و پیامبر(صلی الله علیه و آله) به هنگام معراج وارد بهشت شد و دوزخ را نیز مشاهده کرد ... کسی که آفرینش بهشت و جهنّم را انکار کند پیامبر(صلوات الله علیه) را تکذیب کرده است و ما را نیز تکذیب کرده است، و هرگز در تحت ولایت ما نیست...»، شیخ صدوق، الأمالی، کتابچى، تهران، چاپ ششم، 1376ش، ص 461.
3. شیخ صدوق، الاعتقادات، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، قم، چاپ دوم، 1414ق، ص 79.
4. ر.ک: شیخ صدوق، کتاب توحید، نشر علویون، قم، 1388، ج 1، ص 277 ؛ خصال، شیخ صدوق، مترجم: کمره ای، نشر کتابچی، تهران، 1377، همان، ج 2، ص 652، ح 54.
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(37).mp3
4.53M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 37 - صحابه و آزادی نظر آن ها پس از رحلت پیامبر (ص)
🔰 @p_eteghadi 🔰
از نگاه «علامه طباطبایی» لطیف ترین آیه ی قرآن کدام این موارد می باشد؟
🎤آیه 186 سوره مبارکه بقره، از نظر مرحوم «علامه طباطبایی» لطیف ترین و زیباترین معنا را برای دعا دارد. (دقت بفرمایید)
«وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ؛ و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت مى كنم پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند باشد كه راه يابند»
«مرحوم علامه» در «المیزان» در خصوص این آیه میفرمایند:
«اين آيه در افاده مضمونش بهترين اسلوب و لطيفترين و زيباترين معنا را براى دعا دارد»(1)↪️↪️
پرسمان اعتقادی
از نگاه «علامه طباطبایی» لطیف ترین آیه ی قرآن کدام این موارد می باشد؟ 🎤آیه 186 سوره مبارکه بقره، از
علت این تلطیف و زیبایی در دعا را «مرحوم علامه» در 7 نکته بیان میکنند:
«اولا: اساس گفتار را بر تكلم وحده (من چنين و چنانم) قرار داده، نه غيبت (خدا چنين و چنان است)، و نه سياقى ديگر نظير غيبت، و اين سياق دلالت دارد بر اينكه خداى تعالى نسبت به مضمون آيه كمال عنايت را دارد.
و ثانيا: تعبير فرموده به (عبادى بندگانم)، و نفرمود (ناس مردم) و يا تعبيرى ديگر نظير آن و اين نيز عنايت ياد شده را بيشتر مى رساند.
و ثالثا: واسطه را انداخته، و نفرموده: (در پاسخشان بگو چنين و چنان) بلكه فرمود:
(چون بندگانم از تو سراغ مرا مى گيرند من نزديكم).
و رابعا: جمله: (من نزديكم) را با حرف (ان) كه تاكيد را مى رساند مؤكد كرده و فرموده: (فانى قريب) پس به درستى كه من نزديكم.»(2)
«و خامسا: نزديكى را با صفت بيان كرده و فرموده: (نزديكم) نه با فعل، (من نزديك مىشوم) تا ثبوت و دوام نزديكى را برساند.
و سادسا: در افاده اينكه دعا را مستجاب مىكند تعبير به مضارع آورد نه ماضى، تا تجدد اجابت و استمرار آن را برساند.
و سابعا: وعده اجابت يعنى عبارت (اجابت مىكنم دعاى دعا كننده) را مقيد كرد به قيد (اذا دعان- در صورتى كه مرا بخواند) با اينكه اين قيد چيزى جز خود مقيد نيست، چون مقيد خواندن خدا است و قيد هم همان خواندن خدا است و اين دلالت دارد بر اينكه دعوت داعى بدون هيچ شرطى و قيدى مستجاب است نظير آيه:" ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ" «مومن/60» و اين هفت نكته همه دلالت دارد بر اينكه خداى سبحان به استجابت دعا اهتمام و عنايت دارد.»(3)
📚پی نوشتها:
1. محمد حسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، قم، 1374، چاپ پنجم، ج2، ص41.
2. پیشین، ص 42
3. پیشین
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسش:
لطفا در مورد این نماز توضیح دهید که آیا اعتبار و سندیت دارد؟
به جای استخاره بهتر است نماز استخاره بخوانید. قبل از جلسه خواستگاری یا هر کار دیگری، دو رکعت نماز مثل نماز صبح به نیت استخاره بخوانید، بعد در سجده 100 بار این ذکر را بگویید: «اسْتَخيرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ خِيَرَةً فى عافِيَةٍ»
🎤بله، نماز استخاره داریم. به این روایات توجه فرمایید:
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) صَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ اسْتَخِرِ اللَّهَ فَوَ اللَّهِ مَا اسْتَخَارَ اللَّهَ مُسْلِمٌ إِلَّا خَارَ اللَّهُ لَهُ الْبَتَّةَ»
امام صادق (عليه السلام) می فرمایند: دو ركعت نماز بخوان و از خداوند استخاره (طلب خير) كن. به خدا سوگند! هر مسلمانى كه خير خود را از خداوند بخواهد، به طور حتم خداوند به او خير دهد.(1)
در روایت دیگری امام رضا (علیه السلام) می فرمایند:
«... فَأْتِ الْمَسْجِدَ فِي غَيْرِ وَقْتِ صَلَاةٍ فَرِيضَةٍ فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ اسْتَخِرِ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ ثُمَّ انْظُرْ أَيُّ شَيْءٍ يَقَعُ فِي قَلْبِكَ فَاعْمَلْ بِهِ»
در غیر وقت نماز به مسجد بیا و دو رکعت نماز بخوان و صد مرتبه از خداوند طلب خیر کن، سپس ببین چه چیزى در قلبت واقع مى شود و به همان عمل کن.(2)
در روایتی دیگر، راوی از امام صادق (علیه السلام) می پرسد چگونه ذکر بگویم؟ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: می گویی «أَسْتَخِيرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ أَسْتَخِيرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ»(3)👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
پرسش: لطفا در مورد این نماز توضیح دهید که آیا اعتبار و سندیت دارد؟ به جای استخاره بهتر است نماز استخ
در روایت دیگری در باره استخاره ذات الرقاع، آمده:
«... ثُمَّ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ فَإِذَا فَرَغْتَ فَاسْجُدْ سَجْدَةً وَ قُلْ فِيهَا مِائَةَ مَرَّةٍ- أَسْتَخِيرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ خِيَرَةً فِي عَافِيَةٍ ...»
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: سپس دو رکعت نماز بخوان و بعد از آن به سجده برو و در حال سجده، صد مرتبه بگو «أَسْتَخِيرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ خِيَرَةً فِي عَافِيَةٍ»(4)
بنابر این:
نماز استخاره داریم؛ به مورد خاصی اختصاص ندارد؛ ذکر آن هم الزامی نیست و می توان فقط «أَسْتَخِيرُ اللَّهَ» گفت و یا عبارت کاملتر «أَسْتَخِيرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ»، و یا کاملتر از آن یعنی «أَسْتَخِيرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ خِيَرَةً فِي عَافِيَةٍ»
📚پی نوشت ها:
1. طوسی، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ناشر: مؤسسة فقه الشيعة ـ بيروت، 1411ق، چاپ اول، ج 2، ص 533.
2. همان.
3. ابن بابويه، من لا يحضره الفقيه، محقق/مصحح: غفارى، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ـ قم، 1413ق، چاپ دوم، ج 1، ص 563، ح 1552.
4. کلینی، الكافي، محقق/مصحح: غفاری و آخوندی، انتشارات دارالکتب اسلامیه ـ تهران، 1407ق، چاپ چهارم، ج 3، ص 470، ح 3.
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسش:
لطفا نظرتان را راجع به این حدیث که در فضای مجازی بین گروه ها پخش می شود اعلام بفرمایید. «هرکه اطاعت زن خود بکند خدا او را سرنگون در جهنّم اندازد.»
🎤حدیث بطور کامل آورده نشده است؛ اگر ادامه حدیث آورده می شد، فضای حدیث، مشخص می کرد که منظور از اطاعت مرد از زن، اطاعت در بی عفتی و بی اخلاقی و یا اطاعت در اموری است که زمینه ساز بی عفتی و بی اخلاقی می شود و مفسده آور است.
متن کامل روایت این است:
«... قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى اللّه عليه و آله) مَنْ أَطَاعَ امْرَأَتَهُ أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِي النَّارِ قِيلَ وَ مَا تِلْكَ الطَّاعَةُ قَالَ تَطْلُبُ مِنْهُ الذَّهَابَ إِلَى الْحَمَّامَاتِ وَ الْعُرُسَاتِ وَ الْعِيدَاتِ وَ النِّيَاحَاتِ وَ الثِّيَابَ الرِّقَاقَ [فَيُجِيبُهَا]»
امام صادق (عليه السلام) فرمودند رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) فرمودند: هركس از همسرش اطاعت كند، خداوند او را با صورت در آتش دوزخ مى افكند. از حضرت سؤال شد آن اطاعت كدام است؟ فرمودند: زن از شوهر بخواهد كه به حمام ها، عروسى ها، جشن هاى عيد و مراسم هاى عزادارى برود و هم چنين لباس هاى نازک بطلبد (و شوهر اطاعت نمايد).(1)↪️↪️↪️
پرسمان اعتقادی
پرسش: لطفا نظرتان را راجع به این حدیث که در فضای مجازی بین گروه ها پخش می شود اعلام بفرمایید. «هرکه
شارحان نیز این اطاعت را ناظر به مواردی دانسته اند که زن برای تفریح و خوشگذرانی می خواهد در این اجتماعات و این مکان ها حاضر شود؛ از طرفی محیط حمام که عاری از لباس هستند و یا مجالس عروسی که با پوشیدن لباس نازک، بدن پیداست و...؛ زمینه گناه و گرایش به معصیت فراهم است و مفسده آور است؛ لذاست که در این روایت، چنین اطاعتی مورد نهی و نکوهش قرار گرفته است. حتی احتمال داده اند به آن زمان و یا شهرهای خاصی در آن زمان، ناظر است. (2)
«شیخ حر عاملی» نیز این روایت را تحت چنین عنوانی آورده: «بَابُ كَرَاهَةِ الْإِذْنِ لِلْحَلِيلَةِ فِي غَيْرِ الضَّرُورَةِ فِي الذَّهَابِ إِلَى الْحَمَّامِ وَ الْعُرْسِ وَ الْمَأْتَمِ وَ لُبْسِ الثِّيَابِ الرِّقَاقِ وَ تَحْرِيمِ ذَلِكَ مَعَ الرِّيبَةِ وَ التُّهَمَةِ وَ الْمَفْسَدَة»(3)
یعنی ایشان نیز این روایت را ناظر به زمینه گناه، مفسده و مورد اتهام قرار گرفتن، می داند.
بنابر این:
این روایت به صورت ناقص آورده شده و اگر روایت به صورت کامل آورده شود، مشخص است که مطلق نبوده بلکه به اطاعت در بی عفتی و بی اخلاقی و به اطاعتی که زمینه ساز گناه و مفسده است ناظر می باشد.
📚پی نوشت ها:
1. کلینی، الكافي، محقق/مصحح: غفاری و آخوندی، انتشارات دارالکتب اسلامیه ـ تهران، 1407ق، چاپ چهارم، ج 5، ص 517، ح 3؛ ابن بابويه، من لا يحضره الفقيه، محقق/مصحح: غفارى، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم ـ قم، 1413ق، چاپ دوم، ج 1، ص 115، ح 241.
2. ر.ک: فيض كاشانى، الوافي، ناشر: كتابخانه امام أمير المؤمنين على (عليه السلام) ـ اصفهان، 1406 ق، چاپ اول، ج 6، ص 593؛ مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، محقق/مصحح: رسولى محلاتى، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ تهران، 1404ق، چاپ دوم، ج 20، ص 333 و 334.
3. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، محقق و ناشر: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام) ـ قم، 1409 ق، چاپ اول، ج 2، ص 49، باب 16.
🔰 @p_eteghadi 🔰
آيا اين درست است که ميگويند امام زمان (عج) بعد از ظهور زياد عمر نمي کنند؟
در مورد ميزان عمر شريف شخص ايشان بعد از ظهور روايات صريحي وجود ندارد اما در مورد اين که ايشان بعد از ظهور چقدر حکومت مي کند دامنه روايات وسيع تر است که مشخصا مدت حکومت ايشان بعد از ظهور يعني طول حيات شريف ايشان، در روايات، مدت حکومت امام زمان(ع) متفاوت بيان شده است.(۱) در برخى از روايات مدت حکومت امام زمان(ع) هفت و نه سال بيان شده است. چنان که از پيامبر(ص) در خصوص مدت حکومت امام زمان(ع) سؤال شد، حضرت فرمود: «يخرج من عترتى يملک سبعا لو تسعا فيملا الارض قسطا و عدلا».(۲) از امام صادق(ع) درباره مدت حکومت امام زمان(ع) سؤال شد، فرمود: «سبع سنين يکون سبعين سنة من سنيکم هذه».(۳)
امام على(ع) فرمود: «مهدى سى و يا چهل سال حکومت مىکند».(۴)
از روايات مذکور نمىتوان مدت معينى را براى مدت حکومت و عمر شريف حضرت بيان کرد.
بيان اين نکته ضرورى است که شايد مقصود از ۷ و ۵ سال، ۷ و يا ۵ قرن باشد. (۵) شايد بر همين اساس باشد که در برخى از روايات تصريح شده که هر سال حکومت امام زمان(ع) به اندازه ۲۰ سال ديگر است و بر اين اساس عمر ايشان نيز طولاني خواهد بود. (۶) (يعنى برابر ۲۰ سال معمولى)
📚منابع:
۱.مهدى موعود، ص ۱۰۷۰ - ۱۰۶۹؛ منتخب الاثر، ص ۶۱۸ - ۶۱۷؛ مجله حوزه، ويژه امام زمان(ع)، ص ۵۸.
۲.احمد حنبل، مسند احمد، ج ۳، ص ۲۸.
۳.منتخب الاثر، ص ۶۱۷.
۴.همان.
۵.گفتمان مهدويت (مجموعه سخنرانىها) سخنرانى على کورانى، ص ۱۲۸.
۶.محمد جواد نجفى، ستارگان درخشان، ج ۱۴، ص ۷۳
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(39).mp3
4.5M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 39 - رد معصویت صحابه پیامبر (ص)
🔰 @p_eteghadi 🔰
از منظر قرآن، فلسفه مهریه ای که برای زنان در نظر گرفته شده چیست؟
در خصوص مهریه در قرآن کریم می خوانیم: «وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً...»؛ و مهر زنان را (به طور كامل) به عنوان يك بدهي (يا يك عطيه) به آنها بپردازيد.(1)
در مورد فلسفه مهریه در تفسیر نمونه توضیحات مناسب و مفیدی آمده است که در چند محور به تبیین فلسفه مهریه پرداخته؛ توضیحات مذکور را عینا از تفسیر فوق نقل می کنیم:
«در عصر جاهليت نظر به اينكه براى زنان ارزشى قائل نبودند، غالبا مهر را كه حق مسلم زن بود در اختيار اولياى آنها قرار مي دادند، و آن را ملك مسلم آنها می دانستند گاهى نيز مهر يك زن را ازدواج زن ديگرى قرار مي دادند به اين گونه كه مثلا برادرى، خواهر خود را به ازدواج ديگرى در مى آورد كه او هم در مقابل، خواهر خود را به ازدواج وى درآورد، و مهر اين دو زن همين بود.↪️↪️
پرسمان اعتقادی
از منظر قرآن، فلسفه مهریه ای که برای زنان در نظر گرفته شده چیست؟ در خصوص مهریه در قرآن کریم می خوان
اسلام بر تمام اين رسوم ظالمانه خط بطلان كشيد، و مهر را به عنوان يك حق مسلم به زن اختصاص داد، و در آيات قرآن كرارا مردان را به رعايت كامل اين حق توصيه كرده است. در اسلام براى مهر مقدار معينى تعيين نشده است و بسته به توافق دو همسر است اگر چه در روايات فراوانى تاكيد شده كه مهر را سنگين قرار ندهند ولى اين يك حكم الزامى نيست بلكه مستحبّ است.»(2)
در ادامه به بیان فلسفه مهریه می پردازند:
«اكنون اين سؤال پيش مى آيد كه مرد و زن هر دو از ازدواج و زناشويى بطور يكسان بهره مي گيرند، و پيوند زناشويى پيوندى است بر اساس منافع متقابل طرفين، با اين حال چه دليلى دارد كه مرد مبلغ كم يا زيادى به عنوان مهر به زن بپردازد؟ وانگهى آيا اين موضوع به شخصيت زن لطمه نمى زند، و شكل خريد و فروش به ازدواج نمى دهد؟!
روى همين جهات است كه بعضى به شدت با مسئله مهر مخالفت مى كنند، مخصوصا معمول نبودن مهر در ميان غربيها براى غربزده ها به اين فكر دامن مي زند، در حالى كه نه تنها حذف مهر، به شخصيت زن نمى افزايد بلكه وضع او را به مخاطره مى افكند. توضيح اينكه درست است كه مرد و زن هر دو از زندگى زناشويى بطور يكسان سود مي برند، ولى نمى توان انكار كرد كه در صورت جدايى زن و مرد، زن متحمل خسارت بيشترى خواهد شد زيرا: اولا مرد طبق استعداد خاص بدنى معمولا در اجتماع نفوذ و تسلط بيشترى دارد، و هر چند بعضى مي خواهند به هنگام سخن گفتن اين حقيقت روشن را انكار كنند اما وضع زندگى اجتماعى بشر كه با چشم مى بينيم حتى در جوامع اروپايى كه زنان به اصطلاح از آزادى كامل برخوردارند نشان مي دهد كه ابتكار اعمال پردرآمد بيشتر در دست مردان است. به علاوه مردان براى انتخاب همسر مجدد امكانات بيشترى دارند ولى زنان بيوه مخصوصا با گذشت قسمتى از عمر آنها، و از دست رفتن سرمايه جوانى و زيبايى، امكاناتشان براى انتخاب همسر جديد كمتر است.»(3)
در نهایت به جمع بندی و نتیجه گیری در مورد فلسفه مهریه پرداخته اند:
«با توجه به اين جهات روشن مى شود كه امكانات و سرمايه اى را كه زن با ازدواج از دست مي دهد بيش از امكاناتى است كه مرد از دست مي دهد، و در حقيقت مهر چيزى است به عنوان جبران خسارت براى زن و وسيله اى براى تامين زندگى آينده او، و علاوه مسئله مهر معمولا به شكل ترمزى در برابر تمايلات مرد نسبت به جدايى و طلاق محسوب مي شود. درست است كه مهر از نظر قوانين اسلام با برقرار شدن پيمان ازدواج، به ذمه مرد تعلق مي گيرد و زن فورا حق مطالبه آن را دارد، ولى چون معمولا به صورت بدهى بر ذمه مرد مي ماند، هم اندوخته اى براى آينده زن محسوب مي شود، و هم پشتوانه اى براى حفظ حقوق او و از هم نپاشيدن پيمان زناشويى (البته اين موضوع استثنائاتى دارد ولى آنچه گفتيم در غالب موارد صادق است.) و اگر بعضى براى مهر تفسير غلطى كرده اند و آن را يك نوع "بهاى زن" پنداشته اند ارتباط به قوانين اسلام ندارد، زيرا در اسلام مهر به هيچ وجه جنبه بها و قيمت كالا ندارد، و بهترين دليل آن همان صيغه عقد ازدواج است كه در آن رسما "مرد" و "زن" به عنوان دو ركن اساسى پيمان ازدواج به حساب آمده اند، و مهر يك چيز اضافى و در حاشيه قرار گرفته است، به همين دليل اگر در صيغه عقد، اسمى از مهر نبرند عقد باطل نيست، در حالى كه اگر در خريد و فروش و معاملات اسمى از قيمت برده نشود مسلما باطل خواهد بود، (البته بايد توجه داشت اگر در عقد ازدواج نامى از مهر برده نشود شوهر موظف است كه در صورت آميزش جنسى، "مهر المثل" يعنى مهرى همانند زنانى كه همطراز او هستند بپردازد.)
از آنچه گفته شد نتيجه مى گيريم كه مهر جنبه "جبران خسارت" و "پشتوانه براى احترام به حقوق زن" دارد، نه قيمت و بها و شايد تعبير به "نحله" به معنى "عطيه" در آيه اشاره به اين قسمت باشد.»(4)
📚پی نوشت ها:
1. نساء/ 4
2. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ دهم، ج 3، ص 263.
3. پیشین، ص 264
4. پیشین، صص 264 و 265
🔰 @p_eteghadi 🔰
خداوند در آیه 22 سوره حدید می فرماید همه مشکلات و مصیبت ها که به شما می رسد، از قبل برای انسان ها ثبت شده؛ ولی در آیه 30 سوره شوری می فرماید هر مصیبتی به شما می رسد، علت آن گناهان شما است. این دو آیه با هم در تضاد و تقابل نیستند؟
«وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير»؛ و هر مصيبتى به شما رسد پس بخاطر دستاورد شماست! و بسيارى (از خطاهاى شما) را مى بخشد.(1)
«ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسير»؛ هيچ مصيبتى در زمين و در (وجود) خودتان (به شما) نمى رسد، جز اينكه قبل از آنكه آن را بيافرينيم، در كتابى (ثبت) است؛ در حقيقت آن (كار) بر خدا آسان است.(2)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
خداوند در آیه 22 سوره حدید می فرماید همه مشکلات و مصیبت ها که به شما می رسد، از قبل برای انسان ها ثب
بیان تفسیری
وقتی تفاوت نگاه و زوایه دو آیه مشخص شود، روشن می شود که این دو آیه در تقابل با هم نبوده و تضاد و تقابلی ندارند.
در ادامه به نکاتی اشاره می شود:
1. مسیر این دو آیه با هم فرق دارد: آیه 30 سوره شوری، در مقام ذم و مذمت کردن است، ولی آیه 22 سوره حدید، در مقام مدح است.(3)
2. مصائبى كه در آيه 22 سوره حدید، به آن اشاره شده، تنها مصائبى است كه به هيچ وجه قابل اجتناب نيست و مولود اعمال انسان ها نمى باشد؛ در حالی که در آیه 30 سوره شوری می فرماید: هر مصيبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است كه انجام داده ايد.
3. هنگامى كه اين دو آيه در برابر هم قرار گيرد نشان مى دهد مصائبى كه دامنگير انسان مى شود بر دو گونه است:
مصائبى است كه مجازات و كفاره گناهان او است و اين مصائب بسيارند، مانند: ظلم ها، بيدادگري ها، خيانت ها، انحرافات و ندانم كاری ها و امثال آن سرچشمه بسيارى از مصائب خود ساخته ما است.[مفاد آیه 30 شوری]
ولى بخشى از مصائب است كه ما هيچ گونه نقشى در آن ها نداريم و به صورت يک امر حتمى و اجتناب ناپذير دامان فرد يا جامعه اى را مى گيرد.[مفاد آیه 22 حدید]
حساب اين دو از هم جدا است.(4)
4. معصومین(علیهم السلام) به جهت دارا بودن مقام عصمت، مرتکب گناه نمی شوند تا مصائبی که به آن ها می رسد مجازات و کفاره گناهانشان باشد، لذا مشمول آیه 30 شوری نیستند؛ بلکه گرفتاری و مصائب آن ها از امور حتمی و مواردی است که اجتناب ناپذیر بوده و امتحان الهی و در راستای تعالی و ارتقای کمالات و مقامات ایشان در نزد خداوند متعال است، یعنی مشمول آیه 22 سوره حدید هستند.
به همین خاطر، امام سجاد(عليه السلام) در پاسخ یزید، فرمودند: آيه «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ»(5) در باره ما نازل نشده و سپس آيه «ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في كِتابٍ مِنْ قَبْلِ»(6) را قرائت کرده و فرمودند این آیه در باره ما نازل شده است.(7)
يعنى خداوند از پيش مقرر فرموده بود كه ما چنين سختى ها و مشكلاتى(مصائب کربلا و...) را براى حفظ دين او تحمل كنيم.
در این زمینه روایت هم داریم که «إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِيَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِيَاءِ كَرَامَة»؛ یعنی بلاها براى ظالم وسيله ادب و هشدار، براى مؤمنان وسيله آزمايش و رشد، براى انبياء وسيله دريافت درجات و براى اولياى خدا وسيله دريافت كرامت است.(8)
5. به بیان دیگر؛ آیه 22 سوره حدید به عالَم تکوین و آیه 30 سوره شوری به عالَم تشریع اشاره دارد.
بنابر این:
تضاد و تقابلی بین آیات فوق نیست.
📚پی نوشت ها:
1. شوری: 42/ 30.
2. حدید: 57/ 22.
3. قرشى، تفسير احسن الحديث، ناشر: بنياد بعثت، مركز چاپ و نشر ـ تهران، 1375ه.ش، چاپ 2، ج 11، ص 36.
4. مكارم شيرازى و همکاران، تفسير نمونه، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ تهران، 1371ه.ش، چاپ 10، ج 23، ص 362.
5. شوری: 42/ 30.
6. حدید: 57/ 22.
7. قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي، محقق: موسوى جزايرى، ناشر: دار الكتاب ـ قم، 1363ه.ش، چاپ 3، ج 2، ص 352.
8. مجلسى، بحار الأنوار، محقق/مصحح: جمعى از محققان، ناشر: دار إحياء التراث العربي ـ بيروت، 1403ق، چاپ دوم، ج 78، ص 198، ح 55
🔰 @p_eteghadi 🔰
شناخت شناسنامه ای ائمه معصومین(علیهم السلام) چه فایده ای دارد؟ و منظور از شناخت آنها چیست؟
شناخت شناسنامه ای حضرات معصومین(علیهم السلام) یکی از مقدمات شناخت واقعی و حقیقی آن ها است و اگر منحصر به همین شناخت باشد معرفت نجاتبخشی برای ما نخواهد بود بلکه اطلاعات عمومی است که هر مومنی باید آن را داشته باشد.
اما مطالعه آثار، شیوه، سیره و روش و منش آن حضرات و از همه مهمتر قرار دادن آن ها به عنوان الگوهای زندگی، می تواند سعادت دنیا و آخرت انسان را تامین کند.
معرفت به اهلبیت(علیهم السلام) از راه شناخت سیره و گفتار اهلبیت(علیهم السلام) باعث ایجاد رابطه عاطفی و به تعبیر دیگر محبتی می شود که موجب پیروی از آن ها می شود
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
شناخت شناسنامه ای ائمه معصومین(علیهم السلام) چه فایده ای دارد؟ و منظور از شناخت آنها چیست؟ شناخت شن
مودت، اظهار علاقه به گونه ای است که طرف مقابل متوجه این علاقه شود و در او اثر بگذارد. به عبارت دیگر مودت، محبتی است که کشش و بازتاب بیرونی دارد. مودت تقریبا به معنای محبتی است که اثرش در مقام عمل ظاهر گردد. بنا بر این می توان گفت محبت تا در دل و قلب است و ظهوری نیافته محبت نام دارد اما اگر نمود و بروز پیدا کرد و در مقام عمل خود را نشان داد مودت نام دارد.(1)
در قرآن به محبت و مودت اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) توصیه شده است. در اهمیت و جایگاه محبت و مودت اهل بیت (علیهم السلام) همین بس که قرآن آن را تنها پاداش رسالت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) معرفى کرده است: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى»؛ [اى پیامبر!] بگو از شما در مقابل زحمات نبوت و رسالت هیچ پاداشى درخواست نمى کنم، جز آن که نزدیکان مرا دوست بدارید.(2)
📚پی نوشت ها:
1. طباطبائي محمدحسين، ترجمه المیزان، مترجم:محمدباقر موسوي همداني، جامعه مدرسين حوزه علميه قم دفتر انتشارات اسلامي، ۱۳۷۴، ج ۱۶، ص ۲۵۰.
2. شورى (۴۲)/ آیه ۲۳.
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسش:
با توجه به مبانی کلامی آیا امکان اختلاف دو شخصیت معصوم از جهت نظری و عملی درباره یک موضوع وجود دارد؟ هر چند داشتن رویکرد متفاوت در یک مساله عرفی و اجتماعی ممکن است ایرادی نداشته باشد، اما آیا امکان موضع گیری دو معصوم در مقابل هم وجود دارد؟ خصوصا با توجه به اینکه در همه امور از علم غیب بهره نمی برده اند.
در اموری که حقیقت بیرونی نداشته، بلکه صرفا درونی است مانند امور سلیقه ای خب طبیعتا نظر متفاوت وجود دارد، مثلا در نامگذاری فرزندان. امثال این موضوعات به درست و نادرست تقسیم نمی شوند و صرفا از تفاوت سلیقه نشأت می گیرند. اما در اموری که ناظر به یک حقیقت خارجی هستند و درست و نادرست دارند هرگز اختلاف نظری بین معصومین نخواهد بود، چرا که تمامی اختلاف نظرها نشأت گرفته از جهل یک طرف به واقعیت است، وگرنه هر دو که صحیح نیستند.
🎤علم معصومین تمامش معصومانه و به دور از خطا و اشتباه است، اگرچه قلمرو این علم در معصومین متفاوت است و البته بالاترین مرتبه علم مربوط به پیامبر اسلام و اهل بیت(علیهم السلام) است تا جایی که امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُون؛ به درستی که من آنچه در آسمان ها و زمین است و به آنچه در بهشت و جهنم است را می دانم، و از آنچه اتفاق افتاده و اتفاق خواهد افتاد آگاهم»(1)
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
پرسمان اعتقادی
پرسش: با توجه به مبانی کلامی آیا امکان اختلاف دو شخصیت معصوم از جهت نظری و عملی درباره یک موضوع وجو
بنابراین علم ایشان منحصر در امور دینی نیست، بلکه ایشان خلیفه و جانشین خدا در زمین هستند و به تمام هستی آگاهند، همانطور که خداوند متعال در مورد علم حضرت آدم(علیه السلام) چنین می فرماید: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها؛سپس علم اسماء [علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات] را همگى به آدم آموخت.(2)
و وقتی آگاهی به واقعیات آنچنان که هست وجود داشته باشد، اختلاف نظری وجود نخواهد داشت.
اینکه ائمه(علیهم السلام) مأمور به استفاده از علم غیب نبوده اند درست است، اما با این حال در امور اجتماعی و تصمیم گیری ها اختلاف نظری وجود نخواهد داشت، چرا که آن جایی که ائمه(علیهم السلام) بدون علم غیب و طبق ظواهر عمل می کرده اند، باز هم بهترین گزینه را انتخاب می کرده اند. این مسائل، مسائل سلیقه ای نیست، بنابراین قطعا بهتر و بدتر دارند و در امور اینچنینی اختلافی بین معصومین نخواهد بود. چون دیدگاه ها و نظریات در این خصوص به درست یا نادرست، و یا بهتر و بدتر تقسیم میشوند و آن کسی کار نادرست و یا بدتر را انتخاب می کند که نسبت به کار بهتر جاهل باشد. و ائمه(علیهم السلام) هرگز در این امور جاهل نبوده اند.
پی نوشت ها:
کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج1، ص261.
بقره:31/2.
🔰 @p_eteghadi 🔰
ارتباط ارواح از قبر خود بازماندگان چگونه است؟ این موضع دفن چه ارتباطی با روح متوفی دارد؟ آیا روح اشراف به مکان دفن خود داشته و یا گونه ای دیگر از ارتباط برقرار است؟
🎤آنچه در مجموع از روایات فهمیده می شود این است که روح انسان به خاطر علاقه و ارتباطی که با بدنش داشته بعد از مرگ نیز به آن و اطراف قبر توجه دارد. به همین خاطر همواره برای ارتباط با مردگان به رفتن کنار قبور ایشان سفارش شده است. یعنی روح اگرچه مکان ندارد اما آگاهی اش در گرو توجهش است، و این توجه در هر روحی متناسب با درجه و مرتبه اش محدود است. آنچه که به عنوان توجه حداقلی می توان گفت در همه ارواح وجود دارد توجه به قبر و اطراف آن است. یعنی همه ارواح در حد شناخت کسانی که به سر قبر او می آیند نسبت به دنیا آگاهی دارند که در روایات متعدد به آنها اشاره شده است، مانند سخن گفتن پیامبر(صلی الله علیه و آله) با کشته شدگان مشرکین در جنگ بدر که در کنار اجساد ایشان آمده و با ایشان سخن گفتند.(1)
یا روایات دیگری چون سوال «عبدالله بن سلیمان» از امام باقر(علیه السلام) که نقل می کند: «سَأَلْتُهُ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُور...قُلْتُ: فَيَعْلَمُونَ بِمَنْ أَتَاهُمْ، فَيَفْرَحُونَ بِهِ قَالَ: نَعَمْ، وَ يَسْتَوْحِشُونَ لَهُ إِذَا انْصَرَفَ عَنْهُم؛ از امام باقر(علیه السلام) در مورد زیارت قبور سوال کردم که آیا از کسانی که نزد ایشان میروند آگاه هستند و خوشحال می شوند؟ امام فرمودند: آری، و هنگامی که زائرشان برگردد غمگین می شوند.(2)
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
پرسمان اعتقادی
ارتباط ارواح از قبر خود بازماندگان چگونه است؟ این موضع دفن چه ارتباطی با روح متوفی دارد؟ آیا روح اشر
اما میزان آگاهی آنها فراتر از قبرشان، و در مورد خانواده شان بستگی به درجه و مرتبه ایشان دارد، همانطور که «اسحاق بن عمار» می گوید از امام کاظم(علیه السلام) چنین سوال می کند: «قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (علیه السلام) يَزُورُ الْمُؤْمِنُ أَهْلَهُ فَقَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ فِي كَمْ قَالَ عَلَى قَدْرِ فَضَائِلِهِمْ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ فِي كُلِّ يَوْمَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ فِي كُلِّ ثَلَاثَةِ أَيَّام؛ از امام سوال کردم آیا مومن(از دنیا رفته) اهل خانواده اش را ملاقات می کند؟ امام(علیه السلام) فرمودند: آری. گفتم: به چه میزان؟ فرمودند: به قدر فضیلت و مقامشان، برخی هر روز، برخی هر دو روز یکبار، برخی هر سه روز یکبار» (3) و در روایت مشابهی دارد که برخی هفته ای یکبار خانواده شان را ملاقات می کنند.(4)
نکته ای که از روایات فهمیده می شود این است که این محدوده آگاهی اموات متناسب با درجه شان فقط در کمیّت نیست، بلکه در کیفیت هم جاریست. یعنی اگر حادثه غمگینی در درون خانواده مومن اتفاق افتاده باشد خداوند آن را از مومن مخفی می دارد، و فقط وقایع خوشحال کننده را به وی نشان میدهد، و در مورد کفار و بدکاران خلاف این است، همانطور که «حفص بن بختری» از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که حضرت فرمودند: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَزُورُ أَهْلَهُ فَيَرَى مَا يُحِبُّ وَ يُسْتَرُ عَنْهُ مَا يَكْرَهُ وَ إِنَّ الْكَافِرَ لَيَزُورُ أَهْلَهُ فَيَرَى مَا يَكْرَهُ وَ يُسْتَرُ عَنْهُ مَا يُحِبُّ؛ همانا مومن خانواده اش را ملاقات می کند پس می بیند آنچه را که دوست دارد و او را خوشحال می کند و مخفی می ماند از او آنچه که خوش ندارد؛ و کافر خانواده اش را ملاقات می کند پس می بیند آنچه که ناخوش دارد، و مخفی می ماند از او آنچه که دوست دارد. (5)
📚پی نوشت ها:
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج6، ص207.
طوسی، محمد بن حسن، الامالی، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق، ص688.
کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج3، ص231
همان، ج3، ص230
همان، ج3، ص230
🔰 @p_eteghadi 🔰
در حدیث داریم که «كسى كه مصيبت هاى كوچك را بزرگ شمارد خداوند او را به مصائب بزرگ مبتلا مى كند»؛ از طرفی در دعای فرج داریم «الهی عظم البلاء و...». بالاخره بلا را کوچک بدانیم یا بزرگ؟
🎤از امیر مؤمنان علی (علیه السلام) روایت شده است:
«مَنْ عَظَّمَ صِغَارَ الْمَصَائِبِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِكِبَارِهَا»
کسی که مصائب و سختی های کوچک را بزرگ شمارد، خداوند او را به سختی و مصائب بزرگ، مبتلا می کند. (1)
مراد از «بزرگ شمردن» در این روایت، ناشکری کردن و صبر لازم را نداشتن است؛ در واقع این روایت، تذکری است بر رعایت صبر و دوری از جزع و فزع بیش از حد.
روشن است که جزع و فزع و بی تابی زیاد، به نارضایتی و ناشکری منجر می شود و می تواند زمینه استحقاق بلا و مصیبت بیشتری را فراهم کند. بر عکس، شکر الهی و موهبت دانستن می تواند زمینه مواهب مهمی را فراهم کند که این مصیبت، در برابر آن، کوچک و ناچیز باشد.
👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
در حدیث داریم که «كسى كه مصيبت هاى كوچك را بزرگ شمارد خداوند او را به مصائب بزرگ مبتلا مى كند»؛ از ط
نکته:
چه بسا خداوند متعال با این مصیبت کوچک، گرفتاری و ابتلا به مصیبت بزرگتر را از انسان دفع کرده است؛ لذاست که در مصائب، شکر الهی معنا پیدا می کند.
بیانی دیگر؛
جزع و فزع و بی تابی کردن، هیچ گاه باعث برطرف شدن مصیبت و سختی نمی شود بلکه جسم و روح را خسته و ضعیف کرده و مصیبت را سنگین تر کرده و آن را به سختی و مصیبت بزرگتری تبدیل می کند.
بیان سوم؛
در «منهاج البراعة» در شرح این حدیث آمده که حکمت مصائب و سختی ها این است که انسان، تربیت شود و به مراتب بالاتری از صبر برسد، لذا کسی که در مصیبت های کوچک، جزع و فزع می کند، خداوند او را به مصیبت بزرگتری مبتلا می سازد تا او به مصیبت کوچکتر، راضی و صبور گردد؛ مثل حکایتی که می گویند فردی با غلامش سوار بر کشتی شد، در بین راه، غلام شروع کرد به جزع و فزع و بی تابی کردن، او هر چه غلامش را دلداری داد و به آرامش دعوت کرد، فایده ای نداشت. حکیمی در کشتی بود، گفت او را به دریا بیندازید و بعد نجاتش دهید؛ چنین کردند؛ غلام، قدر کشتی را دانست و آرام گرفت.(2)
بنابر این:
این روایت با آن دعایی که به آزمایش بزرگ مردم در دوران غیبت اشاره دارد: «اللَّهُمَّ عَظُمَ الْبَلَاءُ...»(خدایا! بلا و مصایب ما بزرگ شد...)؛ منافاتی ندارد، زیرا این روایت نمی خواهد بگوید، مصائب بزرگ، بزرگ نیستند و یا هیچ مصیبتی بزرگ نیست؛ بلکه می گوید در هنگام مصیبت و سختی، صبور باشید و بی تابی نکنید، زبان به شکوه باز نکرده و جزع و فزع نکنید.
📚پی نوشت ها:
1. شریف الرضی، نهج البلاغه، محقق: صبحی صالح، انتشارت: هجرت ـ قم، ص 555، حکمت 457.
2. هاشمى خويى، منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة(خوئى)، مترجم: حسن زاده آملى و كمره اى، محقق/مصحح: ميانجى، ناشر: مكتبة الإسلامية ـ تهران، 1400 ق، چاپ: چهارم، ج 21، ص 519.
🔰 @p_eteghadi 🔰
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
گویند:
ملا مهرعلی خویی، روزی در کوچه دید دو کودک بر سر یک گردو با هم دعوا میکنند.
به خاطر یک گردو یکی زد چشم دیگری را با چوب کور کرد.
یکی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن، گردو را روی زمین رها کردند و از محل دور شدند.
ملا رفت گردو را برداشت و شکست و دید، گردو از مغز تهی است.
گریه کرد.
پرسیدند تو چرا گریه میکنی؟
گفت: از نادانی و حس کودکانه، سر گردویی دعوا میکردند که پوچ بود و مغزی هم نداشت.
دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز! که بر سر آن میجنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها کرده و برای همیشه میرویم.
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(38).mp3
4.75M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 38 - رضایت خدا و سعادت ابدی انسان
🔰 @p_eteghadi 🔰