eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.2هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
4.4هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
پرسش : علت استفاده قرآن در سوره غافر آیه 34 از تعبیر "هلک" برای رحلت حضرت یوسف ( علیه السلام ) چیست ؟ 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
پاسخ : در پاسخ این سئوال می توان گفت: ماده اصلي «هلک» در لغت به معناي عام مردن، خشکيدن گياهان، درهم شکستن و فرو افتادن و پرتگاه بين دو کوه است. راغب اصفهاني مي‌ گوید: هلاکت داراي چهار معناست: 1. مردن؛ 2. رفتن چيزي از دست انسان؛ 3. فاسد شدن؛ 4. فنا و زوال(1) و این گونه نیست که فقط در مرگ مذموم بکار برود. واژه «هلک» در قرآن کریم کاربردهای متعددی دارد مانند: مردن ، گمراه شدن، از دست دادن، نابود و فانی شدن. برخی از آیاتی که واژه «هلک» به معنای مردن عادی به کار رفته است عبارتند از: الف) «يسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ؛(2) از تو درباره ارث خواهران و برادران سؤال مي‌کنند. بگو خداوند حکم کلاله (خواهر و برادر) را براي شما بيان مي‌کند. اگر مردي از دنيا برود که فرزند نداشته باشد و براي او خواهري باشد، نصف اموالي را که به جا گذاشته براي خواهر اوست. ب) «وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَينَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جَاءَكُمْ بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا؛ (3) پيش از اين يوسف دلايل روشن براي شما آورد؛ ولي شما همچنان در آنچه او براي شما آورده بود، ترديد داشتيد تا زماني که از دنيا رفت، گفتيد خداوند هرگز بعد از او پيامبري مبعوث نخواهد کرد». ج) قرآن کريم در قصه يوسف (عليه‌السلام) مي‌فرمايد: «قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْكُرُ يوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ؛(4) گفتند به خدا تو آن‌قدر ياد يوسف مي‌کني تا در آستانه مرگ قرار گيري يا هلاک گردي.»
د) برخی از اهل لغت و مفسران معتقدند که هلاك در زمان نزول قرآن به مرگ مطلق و غيره ‏اطلاق شده است و اعتبار مذمت و تحقير و ضد ارزشی در آن از مستحدثات است و بعدا به تناسب مذمت هلاکت و هلک باب شده است و شايد از اين جهت است كه مفسران بزرگی مانند مرحوم طبرسى (رحمه الله) و سایر مفسران در باره آن چيزى نگفته اند و در آيات یاد شده مرگ مطلق معنى كرده ‏اند. راغب كه قيد ذم را لازم دانسته علت استعمال آن را در مرگ مطلق به كتاب ديگرى حواله داده كه اطلاعى از آن نداريم. در سيره ابن هشام كه در اواخر قرن دوم هجرى نوشته شده اين عبارات هست: «هَلَكَ عَبْدُاللهِ اَبُورَسُولِ اللهِ «صلى الله عليه واله» - «هَلَكَ اَبوُطالِب - هَلَكَ خَديجَهٌ بِنْتُ خُوَيْلِد» از اين معلوم مى‏ شود كه هلاك در آن عصر به معنى مرگ عادى بوده است.(5) و نیز در در باره حضرت عیسی(علیه السلام) می فرماید :«لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ ۚ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ۗ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۚ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛(6)آنها که گفتند: «خدا، همان مسیح بن مریم است»، بطور مسلّم کافر شدند؛ بگو: «اگر خدا بخواهد مسیح بن مریم و مادرش و همه کسانی را که روی زمین هستند هلاک کند، چه کسی می‌تواند جلوگیری کند؟ (آری،) حکومت آسمانها و زمین، و آنچه میان آن دو قرار دارد از آن خداست؛ هر چه بخواهد، می‌آفریند؛ (حتّی انسانی بدون پدر، مانند مسیح؛) و او، بر هر چیزی تواناست.» و نیز خداوند می فرماید:«وَ اخْتارَ مُوسي‏ قَوْمَهُ سَبْعينَ رَجُلاً لِميقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدي مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرينَ؛(7)موسی از قوم خود، هفتاد تن از مردان را برای میعادگاه ما برگزید؛ و هنگامی که زمین‌لرزه آنها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر می‌خواستی، می توانستی آنها و مرا پیش از این نیز هلاک کنی! آیا ما را به آنچه سفیهانمان انجام داده‌اند، (مجازات و) هلاک می‌کنی؟! این، جز آزمایش تو، چیز دیگر نیست؛ که هر کس را بخواهی (و مستحق بدانی)، به وسیله آن گمراه می‌سازی؛ و هر کس را بخواهی (و شایسته ببینی)، هدایت می‌کنی! تو ولیّ مایی، و ما را بیامرز، بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانی!.»
پرسمان اعتقادی
د) برخی از اهل لغت و مفسران معتقدند که هلاك در زمان نزول قرآن به مرگ مطلق و غيره ‏اطلاق شده است و اع
همچنین قرآن کریم درباره همه موجودات می فرماید:«وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ ۘ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛(8)معبود دیگری را با خدا مخوان، که هیچ معبودی جز او نیست؛ همه چیز جز ذات (پاک) او فانی می‌شود؛ حاکمیت تنها از آن اوست؛ و همه بسوی او بازگردانده می شوید!» که در آیات یاد شده «هلک» به معنای مرگ معمولی آمده است. بنا بر این،گر چه لفظ «هلک» بيشتر در مردن مذموم به کار می رود، اما در قرآن کریم در مواردی به معناي اصل مردن به کار رفته است. مانند آیه مورد اشاره شما که « هلک» به معنای مردن بکار رفته است . 📚پی نوشت ها : 1.ابن منظور؛ لسان العرب؛ بیروت، دارالکتب الاسلامیه، ج 15، ص 116-118 ؛ حسين بن محمد، راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن، دارالشامیه، بیروت ، ص 843-844. ؛ 2.نسا/ 176 . 3.غافر / 34. 4.یوسف 85 . 5. برای آگاهی بیشتر ر.ک: قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، على اکبر، قاموس قرآن، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش، ج 7، ص 184. 6. مائده/ 17. 7. اعراف/155 . 8.قصص /88 . 🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 ❓معناى محبّت خدا نسبت به انسان چيست ؟ 🔸عقايد ، اخلاق و اعمال شايسته، موجب محبّت آفريدگار به آفريده خود مى گردد و از آن جا كه تغيير و تحوّل در ذات مقدّس خداوند متعالْ راه ندارد، اين سؤال مطرح مى شود كه : معناى محبّت خدا نسبت به انسان چيست ؟ 🔹 پاسخ : ✍️ براى تبيين معناى محبّت آفريدگار به آفريده ، بايد ديد كه : مقصود از محبّت آفريده به آفريدگار چيست ؟ 🔅(ص) : مَن كانَ يُحِبُّ أن يَعلَمَ مَنزِلَتَهُ عِندَ اللّهِ فَليَنظُر كَيفَ مَنزِلَةُ اللّهِ عِندَهُ ؛ فَإِنَّ اللّهَ يُنزِلُ العَبدَ مِنهُ حَيثُ أنزَلَهُ مِن نَفسِهِ . 📚 المستدرك على الصحيحين: ج ۱ ص۶۷۲ 🔹 هركه دوست دارد بداند نزد خدا چه موقعيتى دارد ، به موقعيت خدا نزد خودش توجّه كند؛ زيرا خدا بنده را در همان جايگاهى مى‌نهد كه او خدا را نزد خود ، در چنان جايگاهى نهاده است . 🔆 محبّتِ دسته اى از اهل ايمان نسبت به خداوند متعال، به معناى اطاعت از او و ترك نافرمانى اوست. اينان، در واقع از نعمت محبّت او برخوردار نيستند. عبادات آنها بر مبناى محبّت نيست؛ بلكه بر اساس خوف و خشيت است .محبّت خداوند متعال نسبت به اين طايفه نيز به معناى توفيق كارهاى نيك در دنيا و پاداش بهشت در آخرت است . 🔸امّا در ميان بندگان خدا كسانى هستند كه هر چند اندكْ شمارند، حقيقتا خدا را دوست دارند . اطاعت آنها از خدا از ترس دوزخ و يا به طمع بهشت نيست ؛ بلكه به دليل عشق و علاقه آنها به خداست . محبّت خدا نسبت به اين طايفه، مفهومى ديگر دارد . معنا و مفهوم واقعى اين دو نوع محبّت را تنها كسانى مى توانند درك كنند كه به آن رسيده باشند . هر سخنى در تبيين و تفسير محبّت حقيقى آفريده به آفريدگار و بالعكس ، ناقص و نارساست. بهترين بيان در توضيح آثار اين محبّت ، همان است كه در حديث «قرب نوافل» *، آمده است. * مصباح المتهجّد : ص ۸۴۷ 🔅: بندگان، سه گونهاند : مردمى كه از سرِ ترس، خدا را مىپرستند كه اين، پرستش بندگان است. مردمى، خداوند عز و جل را براى به دست آوردن پاداش مى‌پرستند كه اين، پرستش مزدبگيران است. مردمى كه خداوند عز و جل را براى آن كه دوستش دارند، مى‌پرستند. پس اين، پرستش آزادگان است و برترين نوعِ پرستش است . 📚الكافي ج ۲ ص ۸۴ ح ۵ 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎤تحصیل علم و ارزش آن 🔰 @p_eteghadi 🔰
کدام پیامبران امام نیز بوده اند؟ امامت شان و رتبه ای غیر از رسالت است و بعضی از انبیاء از مقام امامت نیز بهره مند شدند مانند حضرت ابراهیم(ع) که بعد از رسالت و با موفقیت در امتحان های الهی، به مقام امامت نائل گردیدند: «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً؛[بقره/۱۲۴] (به خاطر آورید) هنگامى كه خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!» درباره اینکه کدام پیامبران از مقام امامت بهره مند بودند، نمی توانیم استقصای کاملی بنماییم. اما از احادیث بعضی از پیامبرانی که امام نیز بوده اند، روشن می شود. به عنوان نمونه در حدیثی پیامبران را دسته بندی کرده و یک دسته آن ها را امام معرفی می کند: امام صادق علیه السلام فرمود: پیغمبران و رسولان چهار طبقه باشند: ۱- پیغمبرى كه تنها براى خودش‏ پیغمبر است و بدیگرى تجاوز نمیكند (و خدا بوسیله‏ اى وظائف شخصى او را باو میفهماند) ۲- پیغمبرى كه در خواب میبیند و آواز هاتف را میشنود ولى خود او را در بیدارى نمیبیند و بر هیچ كس مبعوث نیست و خود او امام و پیشوائى دارد. چنانچه ابراهیم بر لوط (ع) امام بود. ۳- پیغمبرى كه در خواب میبیند و صدا را میشنود و فرشته را مى ‏بیند و بسوى گروهى كم یا زیاد مبعوث است مانند یونس، خدا باو فرماید: «ما او را بسوى صد هزار نفر بلكه بیشتر فرستادیم»[صافات/۱۴۷] امام فرمود: مقدار بیشتر سى هزار بود و یونس را پیشوائى بود (كه جناب موسى باشد و او شریعت موسى را ترویج میكرد) ۴- پیغمبرى كه در خواب میبیند و صدا را میشنود و در بیدارى میبیند و او امام است مانند پیغمبران اولو العزم، ابراهیم (ع) مدتى پیغمبر بود و امام نبود تا خدا فرمود: «إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»[بقره/۱۲۴] من ترا امام مردم قرار دادم ابراهیم گفت از فرزندان من هم؟» خدا فرمود «پیمان من بستمكاران نرسد» كسى كه غیر خدا یا بتى را پرستیده امام نگردد.[۱] مطابق این روایت روشن می شود که حداقل پیامبران اولوالعزم امام بوده اند که در روایت زیر، پیامبران اولوالعزم معرفی شده اند: امام باقر(ع) از پیامبر خدا (ع) نقل میکنند كه فرمود: «پیامبران اولو العزم پنج تن هستند: نوح، ابراهیم، موسى، عیسى و محمد (ص)»[۲] 📚منابع: [۱]. الكافی، ج‏۱، ص: ۱۷۵. [۲]. بحار الأنوار ج‏۲۷ ص ۶. 🔰 @p_eteghadi 🔰
برای اینکه نماز صبح هایم قضا نشود و سستی در نماز نداشته باشم چه باید کرد؟ و همچنین برای اینکه در نماز حضور قلب داشته باشم چه باید کرد؟ پاسخ: الف: برای این که نماز صبحتان قضا نشود لازم است اموری را رعایت بفرمایید: 1- سعی کنید شب ها زود بخوابید، تا دیر وقت بیدار بودن، باعث می گردد که بدن آن کشش لازم را برای بیداری در صبح نداشته باشد. 2- سعی شود حتی المقدور شام در ابتدای شب و حتما سبک میل شود. 3- موقع خواب با وضو باشید و آیه آخر سوره کهف را تلاوت بفرمایید و از خداوند بخواهید که برای نماز صبح بیدار شوید. «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا (1) بگو: جز این نیست که من مانند شما بشری هستم (دعوی احاطه به جهان‌های نامتناهی و کلیه کلمات الهی نکنم، تنها فرق من با شما این است) که به من وحی می‌رسد که خدای شما خدای یکتاست، پس هر کس به لقای (رحمت) پروردگارش امیدوار است باید نیکوکار شود و هرگز در پرستش خدایش احدی را با او شریک نگرداند.» 4- ساعت یا زنگ تلفن همراه را در چند نوبت تنظیم کنید و با فاصله از خود قرار بدهید. مثلا اگر اذان صبح ساعت 4/30 است، ساعت را در 4/30، 5 و 5/30 تنظیم نمایید. 5- به دیگران هم بسپارید که شما را بیدار نمایند. 👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
برای اینکه نماز صبح هایم قضا نشود و سستی در نماز نداشته باشم چه باید کرد؟ و همچنین برای اینکه در نما
6- یک جدول تنظیم نمایید که در ستون افقى آن، ساعات شبانه ‏روز و در ستون عمودى، ایام هفته را یادداشت کرده و تمام کارهاى روزانه را در آن درج کنید (از خواب و استراحت تا عبادت، ورزش، مطالعه و...). هر فعالیتى را در زمان خاص خود در جدول بنویسید و هیچ زمانى را بدون کار خالى نگذارید. در همین جدول، وقت نماز را با خط خاص، درشت و رنگ خاصی مشخص نمایید. هر روز صبح با نگاهى به آن برنامه، به اجراى دقیق آن بپردازید و شبها قبل از خوابیدن، آن را محاسبه و ارزیابى کنید؛ شایسته است همچون یک محاسبه ‏گر جدى و قاطع، فعالیت‏ هاى روزانه و میزان موفقیت خود در انجام دادن کارها را بررسى کنید. در صورت موفقیت خواندن نماز خود را تشویق کنید و در صورت تخلّف از برنامه و سهل ‏انگارى در اجرا، برای خود جریمه سنگین مشخص نمایید. تا سنگینی آن جریمه مانع تکرار نماز نخواندتان شود. 7- از گام تلقین استفاده نمایید. تلقین اثر قابل ملاحظه‏ ای در تقویت اراده دارد. بنابراین هر شب قبل از خواب، جملاتى را به خود تلقین کنید؛ مانند: «من اراده لازم براى خواندن نماز صبح را دارم»، «هیچ چیزى نمی تواند اراده ‏ام را در خواندن نماز صبح متزلزل کند»، «من می توانم نماز صبح را بخوانم» انشاء الله با رعایت نکات فوق می توانید برای نماز صبح بیدار شوید. ب:اما نسبت به بحث حضور قلب به این راه کارها توجه نمایید. 1- همیشه قبل از شروع نماز تصور کنید این نماز آخرین نماز عمر شماست و آخرین فرصتی است که خدا به شما داده است. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «إذا صَلَّيتَ صلاةً فَريضَةً فَصَلِّها لِوَقتِها صلاةَ مُوَدِّعٍ يَخافُ أن لا يَعودَ إلَيها أبدا (1) هرگاه نماز واجب خواندى، به وقت بخوان و همانند كسى كه با آن وداع مى كند (آخرين نماز عمر اوست) و مى ترسد ديگر به سوى آن برنگردد.» 2- مکانی را که انتخاب می نمایید مکانی باشد که جلوی آینه، عکس، تلویزیون، دربی که محل رفت و آمد است، و... نباشد تا حواستان پرت نشود. 3- توقع نداشته باشید در همان ابتدا، تمام نماز را با حضور قلب بخوانید، سنگ بزرگ علامت نزدن است. سعی کنید به مرور و گذر زمان، حضور قلب را در نماز کسب نمایید. مثلا یک ماه روی ذکر رکوع تمرکز کنید، وقتی می گویید «سبحان ربی العظیم و بحمده» منظور چیست؛ ماه دوم علاوه بر ذکر رکوع، روی ذکر سجده متمرکز شوید و به همین ترتیب و...
پرسمان اعتقادی
6- یک جدول تنظیم نمایید که در ستون افقى آن، ساعات شبانه ‏روز و در ستون عمودى، ایام هفته را یادداشت ک
البته حضور قلب دارای مراتبی می باشد که به برخی از آنها اشاره می شود: مرتبه اول: شخص نمازگزار بايد اجمالا بداند كه با خداوند سخن مي گويد و حمد و ثناي او مي كند، اگر چه به معاني الفاظ توجه نمي كند. اين مرتبه براي آناني است كه معاني نماز را نمي دانند؛ حضرت« امام خميني»( قدّس سره) از قول مرحوم «شاه آبادي»( قدّس سره) نقل مي كند: «براى اين نحو عبادت مثل مى‏‌زدند به اينكه يكى قصيده‏ در مدح كسى بگويد و به طفلى كه معناى آن را نمى‏ فهمد بدهد كه در محضر او بخواند و به طفل‏ بفهماند كه اين قصيده‏ در مدح اين شخص است. البته آن طفل‏ كه قصيده را مى‏‌خواند اجمالا مى‏‌داند ثناى ممدوح را مى‏‌كند، گرچه كيفيت آن را نمى‏‌داند. ماها نيز كه طفل ثنا خوان حق هستيم و نمى‏‌دانيم كه اين عبادات را چه اسرارى است و هر يك از اين اوضاع الهيه با چه اسمى از اسماء ارتباط دارد و به چه كيفيت ثناى حق است، اين قدر بايد ملتفت باشيم كه هر يك از آنها ثنائى است از كامل مطلق و معبود و ممدوح على الاطلاق، كه خود ذات مقدس در اين اوضاع خود را ثنا فرموده و ما را امر فرموده كه در پيشگاه مقدسش اين نحو ثنا كنيم.» (2) مرتبه دوم: علاوه بر مرحله قبلي، به معاني كلمات و اذكار نيز توجه داشته باشد و بداند كه چه مي گويد. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: «من صلّي ركعتين يعلمُ ما يقولُ فيهِما انصرَفَ و ليسَ بَينَهُ و بينَ الله ذنبٌ (3) هر كس دو ركعت نماز بخواند در صورتي كه بداند چه مي گويد، از نماز فارغ مي شود در حالي كه بين او و خداوند گناهي نيست» در اين مرحله، قلب تابع زبان است. مرتبه سوم: اسرار عبادت و حقيقت اذكار و تسبيح و تحميد و ساير مفاهيم را بفهمد، و در حال نماز به آنها توجه كند تا خوب بداند چه مي گويد و چه مي خواهد. در این زمینه می توان به کتاب های ذیل مراجعه نمود. 1- پرتوی از اسرار نماز/قرائتی 2-اسرار الصلاة/امام خمینی 3- اسرار الصلاة/فیض کاشانی 📚پی نوشتها: 1.ابن بابويه، محمد بن على‏، الأمالي(للصدوق)،كتابچى‏،تهران، 1376ش،ص256. 2.امام خمینی، روح الله، چهل حدیث، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى،ص434. 3.كلينى، محمد بن يعقوب‏، كافي (ط- دار الحديث)، دار الحديث‏،قم‏، 1429 ق،ج6،ص14. 🔰 @p_eteghadi 🔰
زمین های کشاورزی مورد نگاه ویژه خداوند هستند ولی قطعاً نمی دانم که از دیدگاه خداوند کدام پاره زمین، مقدس ترین است. به نظر شما مقدس ترین مکان جهان کجاست و حدس می زنید از دیدگاه خداوند کجا باشد؟ 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
وقتی سخن از مقدس و قدسی می شود، ناظر است به بُعد روحانی و معنوی و مرتبط بودن آن با عالم ماوراء ماده و طبیعت؛ به بیان دیگر، می خواهیم ببینیم کدام مکان، انتساب و تعلقش به خداوند و «الله» بیشتر است و به همین خاطر، تقدس بیشتری دارد و در نزد مؤمنان، مقدس است. در عالَم، آیات و نشانه های خداوند متعال بی نهایت است و هر نعمتی را می توان به خداوند نسبت داد؛ زمین کشاورزی، گرچه منبع نعمت های زیادی است، ولی مقدس و قدسی محسوب نمی شود. در قرآن کریم، به شرافت و مقدس بودن برخی موارد، مانند سرزمین طوی، سرزمین مقدس و کعبه (بیت الله) اشاره شده است: «إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوى‏»؛ من پروردگار توام! كفشهايت را بيرون آر، كه تو در سرزمين مقدّس «طوى» هستى‏.(1) «يا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتي‏ كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ»؛ اى قوم! به سرزمين مقدّسى كه خداوند براى شما مقرّر داشته، وارد شويد.(2) «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ»؛ و (به خاطر بياوريد) هنگامى كه خانه كعبه را محل بازگشت و مركز امن و امان براى مردم قرار داديم! و (براى تجديد خاطره،) از مقام ابراهيم، عبادتگاهى براى خود انتخاب كنيد! و ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه: «خانه مرا براى طواف‏ كنندگان و مجاوران و ركوع‏ كنندگان و سجده كنندگان، پاك و پاكيزه كنيد!»(3) «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ»؛ نخستين خانه ‏اى كه براى مردم (و نيايش خداوند) قرار داده شد، همان است كه در سرزمين مكّه است، كه پر بركت، و مايه هدايت جهانيان است.(4) ـ کعبه و دین الهی «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْكَعْبَةُ»؛ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: تا کعبه پابرجاست، دین خدا پابرجاست.(5) ـ کعبه، محاذی بیت المعمور و عرش الهی «وَ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) أَنَّهُ سُئِلَ لِمَ سُمِّيَتِ الْكَعْبَةُ كَعْبَةَ قَالَ لِأَنَّهَا مُرَبَّعَةٌ فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَتْ مُرَبَّعَةً قَالَ لِأَنَّهَا بِحِذَاءِ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَ الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ مُرَبَّعاً قَالَ لِأَنَّهُ بِحِذَاءِ الْعَرْشِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَ الْعَرْشُ مُرَبَّعاً قَالَ لِأَنَّ الْكَلِمَاتِ الَّتِي بُنِيَ عَلَيْهَا الْإِسْلَامُ أَرْبَعٌ وَ هِيَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ»؛ روایت شده که از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: براى چه کعبه، کعبه نامیده شده است؟ ‌حضرت فرمودند: زیرا چهارگوش است. سؤال کننده پرسید: براى چه چهارگوش است؟ امام فرمودند: زیرا محاذى و برابر بیت المعمور است و آن چهار گوش است. سائل پرسید: براى چه بیت المعمور چهار گوش است؟ امام فرمودند: زیرا محاذى عرش است و آن چهار گوش است. پرسیده شد: چرا عرش مربع است؟ حضرت فرمودند: زیرا کلماتى که اسلام بر آن بنا شده چهار تا است و آن ها عبارتند از: «سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر» (6)
پرسمان اعتقادی
وقتی سخن از مقدس و قدسی می شود، ناظر است به بُعد روحانی و معنوی و مرتبط بودن آن با عالم ماوراء ماده
بنابر این: باید گفت از مقدس ترین مکان ها، کعبه و بیت الله الحرام است. البته مساجد، مشاهد مشرفه و حرم های ائمه معصومین (علیهم السلام) نیز مقدس هستند ولی در مقام رتبه بندی می توان گفت کعبه و خانه خدا، جایگاه و اهمیت بیشتری دارد. 📚پی نوشت ها: 1. طه: 20/ 12. 2. مائده: 5/ 21. 3. بقره: 2/ 125. 4. آل عمران: 3/ 96. 5. ابن بابويه، علل الشرائع‏، ناشر: كتاب فروشى داورى‏ ـ قم‏، چاپ اول، 1385 ش / 1966 م‏، ج ‏2، ص 396، ح 1. 6. همان، ج ‏2، ص 398، ح 2. 🔰 @p_eteghadi 🔰
موقعی که نماز می خوانیم بهتر است به چه چیزهایی فکر کنیم؟مثلا به معنای آیات و اذکار توجه کنیم؟ یا فقط توجهمان به درست ادا کردن کلمات باشد؟یا به نعماتی که خداوند داده فکر کنیم؟ یا به گناهانمان فکر کنیم؟یا به عظمت خداوند و آفریده هایش فکر کنیم؟ دقیقا توجهمان باید به چه چیزهایی باشد؟​​​ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
موقعی که نماز می خوانیم بهتر است به چه چیزهایی فکر کنیم؟مثلا به معنای آیات و اذکار توجه کنیم؟ یا فقط
امام صادق (عليه السلام ) مي‌فرمايند: «اِنَّ الْعَبْدَ لَتُرْفَعُ لَهُ مِنْ صَلَاتِهِ نِصْفُهَا أَوْ ثُلُثُهَا أَوْ رُبُعُهَا أَوْ خُمُسُهَا وَ مَا يُرْفَعُ‏ لَهُ‏ إِلَّا مَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ مِنْهَا بِقَلْبِه‏ (1) همانا از نماز انسان، نصفش، ثلثش، ربعش يا خمسش بالا برده مي شود و آن مقداري از نماز كه توجّه قلبي داشته باشد بالا برده مي شود.» نماز بي حضور قلب، نماز حقيقي نيست و وقتي نماز از حقيقت و باطن خود جدا شد، به صورت يك عمل بي روح در می‌آید و بالطبع آن اثر لازم را نخواهد داشت. البته حضور قلب دارای مراتبی می باشد که به برخی از آنها اشاره می شود: مرتبه اول: شخص نمازگزار بايد اجمالا بداند كه با خداوند سخن مي گويد و حمد و ثناي او مي كند، اگر چه به معاني الفاظ توجه نمي كند. اين مرتبه براي آناني است كه معاني نماز را نمي دانند؛ «حضرت امام خميني»(ـ قدّس سره) از قول مرحوم «شاه آبادي»( قدّس سره) نقل مي كند: « براى اين نحو عبادت مثل مى‏‌زدند به اينكه يكى قصيده‏ در مدح كسى بگويد و به طفلى كه معناى آن را نمى‏ فهمد بدهد كه در محضر او بخواند و به طفل‏ بفهماند كه اين قصيده‏ در مدح اين شخص است. البته آن طفل‏ كه قصيده را مى‏‌خواند اجمالا مى‏‌داند ثناى ممدوح را مى‏‌كند، گرچه كيفيت آن را نمى‏‌داند. ماها نيز كه طفل ثنا خوان حق هستيم و نمى‏‌دانيم كه اين عبادات را چه اسرارى است و هر يك از اين اوضاع الهيه با چه اسمى از اسماء ارتباط دارد و به چه كيفيت ثناى حق است، اين قدر بايد ملتفت باشيم كه هر يك از آنها ثنائى است از كامل مطلق و معبود و ممدوح على الاطلاق، كه خود ذات مقدس در اين اوضاع خود را ثنا فرموده و ما را امر فرموده كه در پيشگاه مقدسش اين نحو ثنا كنيم.» (2) مرتبه دوم: علاوه بر مرحله قبلي، به معاني كلمات و اذكار نيز توجه داشته باشد و بداند كه چه مي گويد. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: «من صلّي ركعتين يعلمُ ما يقولُ فيهِما انصرَفَ و ليسَ بَينَهُ و بينَ الله ذنبٌ (3) هر كس دو ركعت نماز بخواند در صورتي كه بداند چه مي گويد، از نماز فارغ مي شود در حالي كه بين او و خداوند گناهي نيست» در اين مرحله، قلب تابع زبان است. مرتبه سوم: اسرار عبادت و حقيقت اذكار و تسبيح و تحميد و ساير مفاهيم را بفهمد، و در حال نماز به آنها توجه كند تا خوب بداند چه مي گويد و چه مي خواهد. در این زمینه می توان به کتاب های ذیل مراجعه نمود. 1- پرتوی از اسرار نماز/قرائتی 2-اسرار الصلاة/امام خمینی 3- اسرار الصلاة/فیض کاشانی 📚پی نوشها: 1.مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، بحار الأنوار(ط- بيروت)، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت؛ 1403ق،ج81،ص238. 2.امام خمینی، روح الله،چهل حدیث، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى،ص434. 3.كلينى، محمد بن يعقوب‏، كافي(ط- دار الحديث)، دار الحديث‏،قم‏، 1429 ق،ج6،ص14. 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(71)-1.mp3
5.35M
پرسش و پاسخ اعتقادی 🔹حجه الاسلام جلسه 71 - تفاوت ماموریت پیامبران الهی در چیست؟ 🔰 @p_eteghadi 🔰
لطف کنید به طور خلاصه بگید که چطور به شبهه ی پیامبری کوروش کبیر و دین گفتار نیک پندار نیک رفتار نیک پاسخ بدهیم؟ ✅ پاسخ کوروش بر فرض اینکه پیامبر بوده، با آمدن دین جدید و کامل‌تر، منسوخ می‌شود. همینطور در مورد دین زرتشت. کسانی که از دین زرتشتی دم می زنند، اگر از آموزه‌های آن اطلاع داشتند هرگز آن را حتی به عنوان دین الهی نمی‌پذیرفتند. مطالب خلاف عقل و خشن و مخصوصاً ضد زن که در کتب آنها موجود است در پست‌های قبل آمده است. اما آموزه گفتار نیک... یک آموزه‌ی بسیار کلی است، یعنی همه میدانند که باید گفتار نیک و... داشته باشند حتی ترامپ هم این ادعا را دارد، اما اینکه گفتار نیک چیست؟ کردار نیک چیست؟ و.... نیاز به تبیین دارد که در این خاتم، تبیین شده است. ــــــــــــــــ 🔰 @p_eteghadi 🔰
🎤در برخی از روایات دو کلمه «عج» و «ثج» در باره دو عمل از اعمال حج ذکر شده است که روایات آن به شرح زیر است. در روايتی می خوانیم که چون رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) محرم شد، جبرئيل نزد او آمد، و گفت: اصحابت را به‏ «عجّ» و «ثجّ» مأمور كن، پس عجّ‏ بانگ برآوردن به لبّيك، و ثجّ‏ قربانى كردن اشتران است.(1) در کتاب «خصال» مرحوم شیخ صدوق در بخش خصال چهار گانه، یکی از امور چهار گانه ای که خدای سبحان از اعمال حج برگزیده است «عج» و « ثج» است. در این روایت می خوانیم: و از حج چهار چيز را برگزيد: «ثجّ‏» و «عجّ‏» احرام و طواف. منظور از «ثجّ‏» قربانى كردن شتر و منظور از «عجّ‏» سر و صداى مردم به هنگام گفتن لبيك است.‏(2) على (عليه السّلام) فرموده: رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) روز عيد قربان براى مردم خطبه مى‏ خواند و مى‏ فرمود: اى مردم! امروز، روز «ثجّ‏» و «عجّ‏» است، روز «ثجّ‏» است بدين خاطر كه خون قربانى‏ ها را مى ‏ريزيد، هر كس نيّت خالصانه و صادقانه داشته باشد، اولين قطره خونى كه روى زمين ريخته مى‏ شود، كفّاره گناه او خواهد بود. و روز «عجّ‏» يعنى روز دعاست، پس به درگاه خدا ناله بزنيد و انابه داشته باشيد، زيرا به خدايى كه جان محمد (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) به دست اوست، از اين سرزمين كسى محروم و ناآمرزيده بر نمى ‏گردد، مگر اين كه مرتكب «گناه كبيره» اى شده‏ باشد، كه بر آن اصرار و ابرام داشته، و تصميم نداشته باشد، وجود خويش را از چنگال آن گناه آزاد گرداند!(3) 📚پی نوشت ها: 1. ابن بابويه، محمد بن على، ترجمه من لا يحضره الفقيه مصحح: علی اکبر غفاری، ناشر: صدوق، 1367ش. چاپ اول، تهران، ج‏3، ص210. 2. ابن بابويه، محمد بن على، الخصال، ترجمه جعفرى، ناشر: نسیم کوثر، 1382ش. چاپ اول، قم، ج‏1، ص329. 3. راوندى كاشانى، فضل الله بن على، النوادر(للراوندي)، ترجمه صادقى اردستانى، ناشر: بنیاد فرهنگ اسلامی کوشانپور، 1376ش؛ چاپ اول، تهران، ص267. 🔰 @p_eteghadi 🔰
دو کلمه «ثج» و «عج» به چه معناست؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┈•❀•┈ 💠 دعای در ❀ خابَ الوافِدونَ عَلیٰ غَيرِكَ، وخَسِرَ المُتَعَرِّضونَ إلّا لَكَ، ▫️ «آنان که بر غیر تو بار یافتند، ناامید گشتند، و آنان که به جز تو پرداختند، زیانکار شدند، ❀ وضاعَ المُلِمّونَ إلّا بِكَ، وأَجدَبَ المُنتَجِعونَ إلّا مَنِ انتَجَعَ فَضلَكَ، ▫️ و آنان که به جز تو روی آوردند، به تباهی رسیدند، و آنان که روزیِ خود را از غیر تو جستند، دچار قحطی شدند. ❀بابُكُ مَفتوحٌ لِلرّاغِبينَ، وخَيرُكَ مَبذولٌ لِلطّالِبينَ، ▫️ دروازه‏ات به روی مشتاقان، باز است و خیرت برای خواهندگان، در دسترس است ❀وفَضلُكَ مُباحٌ لِلسّائِلينَ، ونَيلُكَ مُتاحٌ لِلآمِلينَ، ▫️ و احسانت برای نیازمندان، بی مانع است و عطایت برای آرزومندان، آماده است ❀ورِزقُكَ مَبسوطٌ لِمَن عَصاكَ، وحِلمُكَ مُتَعَرِّضٌ لِمَن ناواكَ، ▫️ و روزی‏ات حتّی برای روی‏گردانان از فرمانت، گسترده است و بردباری‏ات، دشمنانت را نیز در بر می‏گیرد. ❀عادَتُكَ الإِحسانُ إلَى المُسيئينَ، وسَبيلُكَ الإِبقاءُ عَلَى المُعتَدينَ. ▫️ شیوه‌ات، احسان به بدکاران، و روشت، باقی گذاشتن متجاوزان است. ❀اللّٰهُمَّ فَاهدِني هُدَى المُهتَدينَ، وَارزُقنِي اجتِهادَ المُجتَهِدينَ، ▫️ خدایا! مرا به راه ره یافتگان ره‌نمون شو، و تلاش تلاشگران را روزى‏ام فرما ❀ولا تَجعَلني مِنَ الغافِلينَ المُبعَدينَ، وَاغفِر لي يَومَ الدّينِ. ▫️ و مرا از بى‌خبرانِ دور شده قرار مده و روز جزا مرا بیامرز». 📚 الإقبال: ج ۳ ص ۲۰۹ 🔰 @p_eteghadi 🔰
کشورهای غربی بعد از جنگ جهانی اول و دوم سریع خودشان را ساختند و کاری به کار دين نداشتند، بلکه قوانيني که با فکر خود به آن ها رسيده بودند را اجرا کردند، آيا دين برای اداره جامعه لازم است؟ آیا دین مانع پیشرفت نیست؟ آيا بدون دين و با فکر بشر نيز می توان جامعه را اداره کرد؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
کشورهای غربی بعد از جنگ جهانی اول و دوم سریع خودشان را ساختند و کاری به کار دين نداشتند، بلکه قوانين
برای پاسخ به پرسش حاضر، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم: نکته اول: در مواجهه با دین نباید به مغالطه «کنه و وجه» دچار شد، یعنی نباید وجهی از دین را برگرفت و آن را کنه و تمام دین به حساب آورد. در اين سؤال، تمام ابعاد، فوايد، فلسفه و ضرورت دين، در يک امر جزئی همچون پيشرفت مادی و تکنولوژيک فروکاسته شده و از اين رهگذر سعی شده اين گونه وانمود شود که اين وجه جزئی از فوايد دين، به مثابه کل و کنه دين بوده و اگر بتوان در اين وجه تشکيکي وارد کرد، گويی تمام فايده و ضرورت دين زير سؤال رفته است! مگر اين که بگوييد، با باقی فوايد دين کاری نداريد، و يا آن ها را قبول کرده ايد و صرفا می خواهيد در اين يک فايده جزئی، اشکال کنيد، که آيا می توان از اين طريق به ضرورت دين رسيده يا خير؟ اگر اين گونه باشد، وجه معقولی براي سیؤال شما حاصل خواهد شد. نکته دوم: خداوند، عالم را بر اساس قوانيني اداره مي کند که در ساحت ديني از آن به «سنت هاي الهي» ياد مي شود. ويژگي اين سنت ها اين گونه است که تغيير ناپذير بوده و نسبت به همه انسان ها، در هر زمان و در هر مکاني عموميت دارد. فرض بفرماييد در قوانين فيزيک، قانوني به نام قانون جاذبه زمين وجود دارد که يک قانون عام بوده و در مورد همه انسان ها و همه مکان ها عموميت دارد. هر کسي مي تواند از اين قانون بهره مند شده و به نفع خود آن را بکار گيرد. سنت ‌هاي الهي نيز، قوانيني تکويني هستند که نظام هستي بر اساس آن سامان يافته و در قبال همه انسان ها و در همه جا جاري مي باشد. از جمله اين سنت ها، سنتي اجتماعي است که بر اين تعلق گرفته تا هر قوم و ملتى، در جهتى كه به فعاليت و تلاش مى ‏پردازد - چه در جهت بهبود امور دنيوى و چه در جهت صلاح آخرت - از مدد پروردگار برخوردار شود و از نتايج تلاش‏ هاى خود بهره گيرد. قرآن مجيد در آياتي پس از آن که به مسئله ياري انسان هاي صالح و انسان هاي ناصالح در آن چه براي آن تلاش مي کنند، اشاره مي کند، در ادامه به صراحت مى ‏فرمايد: «كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً»(1) [ترجمه: ] ما هر دسته‏ اى را [در همان راهى كه به همت و اراده خود انتخاب كرده ‏اند] يارى مى‏ رسانيم. يارى پروردگار از هيچ کسی [صاحب اراده و فعالى‏] قطع نمى‏ شود. خداوند، سرنوشت هر قوم و ملّتي را به خود ايشان واگذاشته و هيچگاه به صورت قهري و قطعي قومي را به صلاح و فلاح مجبور نمي کند. چرا که اختيار انسان ها براي خداوند اهميت فوق العاده داشته و از آن دفاع مي کند. «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»(2) [ترجمه: ] يقيناً خدا سرنوشت هيچ ملتى را [به سوى بلا، نكبت، شكست و شقاوت‏] تغيير نمى ‏دهد تا آنكه آنان آنچه را [از صفات خوب و رفتار شايسته و پسنديده‏] در وجودشان قرار دارد به زشتى‏ ها و گناه تغيير دهند. از اين رو اين نيز سنت الهي است که خداوند با هيچ قومي عقد اخوت نبسته و سند نعمات خود را الي الابد به نام هيچ ملتي صادر نکرده است. بلکه معيار، ايمان و عمل صالح است که در صورت وجود، خداوند نيز سنت حمايتي خود را اعمال خواهد کرد. همچنان که در قرآن کريم مي فرمايد: «انْ تَعُودُوا نَعُدْ»(3) [ترجمه: ] و اگر بازگرديد، ما نيز بازمى‏ گرديم‏. در نتيجه اگر ملتي براي هدفي که دارد پيوسته تلاش کرده و سختي هاي اين راه را تحمل کند، مي تواند از نعمات تلاش خود نيز بهره مند شود. نابرده رنج گنج ميسر نمي شود * مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد
پرسمان اعتقادی
برای پاسخ به پرسش حاضر، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم: نکته اول: در مواجهه با دین نباید به مغ
نکته سوم: براي عقب ماندگي مسلمانان در روزگار کنوني مي توان دلايل بسياری - از جمله جهل و اختلاف و اسراف و سوء مدیریت و رفاه طلبی و ترک امر به معروف و نهی از منکر (4)- را برشمرد که همگی معلولِ بی توجهی به تعالیم قرآنی و حقايق عاليه اسلامي است. چه اينکه اگر پيکره جامعه انساني را به پيکره جسماني بشر تشبيه کنيم، آن چه در حکم خونِ جاري در رگ هاي زندگي بشر است، روح تعاليم دين است. در نتيجه پويايي زندگي وامدار معرفت و عمل به دستورهاي الهي است و پيامد جهل و بي‏ اعتنايي به فرامين خداوند، ايستايي و انحطاط و عقب ماندگي است.(5) مع الاسف، چند سالي است که غالب حکومت هاي اسلامي و مسلمانان، جز نام و اسم اسلام چيزي را با خود نداشته و در روابط سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و ... دستورات دين مبين اسلام را به کناري گذاشته و قرآن را جز در تشريفات عروسي و عزا از روي طاقچه خانه ها بيرون نمي آورند. استاد شهيد «مرتضي مطهري» در اين خصوص مي فرمايد: «تا آن روزى كه به اسلام ولو به طور نسبى عمل مى ‏كرديم، پيشرفته‏ ترين ملت هاى دنيا بوديم. به اتفاق تمام اهل تحقيق، از ابتداى ظهور اسلام تا قرن پنجم و بلكه قرن ششم هجرى، مشعلدار تمدن و فرهنگ جهان، جهان اسلام بوده است؛ جهان اسلام بود كه از قطعه‏ ها و تكّه پاره ‏ها و از موادّ متلاشى شده تمدن هاى مختلف، مايه ‏اى ساخت و از اين مايه حقيقتى را به نام «تمدن و فرهنگ اسلامى» به وجود آورد، و در آن وقت دنياى مسيحيّت در نهايت توحّش و بربريّت زندگى مى كرد ... و از آن روزى كه ما واقعيت و حقيقت اسلام را رها كرديم و فقط يك قشر و پوست ه‏اى از آن براى ما باقى ماند بدبخت شديم؛ به خيال خودمان اسلام در ميان ما عمل می ‏شود ولى اسلام در ميان ما عمل نمى ‏شود.(6) در نتيجه اگر به دوران طلايي تمدّن اسلامي (بين قرن‌هاي ۲ تا ۱۰ هجري قمري (۷ و ۱۶ ميلادي)) نگريسته شود، اين نکته به خوبي روشن مي شود که اهتمام مسلمانان به اسلام و دستورات قرآن کريم هر چه بيشتر باشد، پيشرفت علمي و معنوي ايشان نيز به همان نسبت بيشتر خواهد شد. نکته چهارم: قرآن کريم به منزله نسخه شفا بخشي براي دنيا و آخرت ماست. «قلْ هُوَ لِلَّذينَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ»(7) [ترجمه:] بگو: اين (كتاب) براى كسانى كه ايمان آورده ‏اند هدايت و شفا است. و روشن است که تا نسخه از سوي مخاطب آن مورد استفاده قرار نگرفته و عملي نشود، تاثيري نخواهد داشت. در نتيجه وجود گنجينه هايي از معرفت علمي و معنوي در قرآن کريم به خودي خود کافي نيست و لازم است که مسلمانان با هّمت و تلاش خود به نبط و استنباط حقايق آن پرداخته و پرده از چهره اعجاز علمي و معنوي آن بردارند. نکته پنجم: بيان اين نکته نيز خالي از لطف نخواهد بود که معيار خوشبختي و يا نگون بختي يک قوم، صرفا پيشرفت هاي تکنولوژيک نيست! تا گفته شود، مي توان بدون دين نيز به اين خوشبختي رسيد. (هر چند همانطور که گذشت، دينداري واقعي، پيشرفت هاي تکنولوژيک و کوشش علمي را نيز با خود به همراه خواهد داشت.)(8) جامعه اروپايي، در عين پيشرفت هاي صنعتي، اما هم چنان دچار برخي چالش هاي اجتماعي هستند که به عقيده ما، نزديک شدن به ساحت دين و معنويت مي تواند اين چالش ها را سامان دهد. اين که در جامعه اروپايي حيواناتي چون "سگ" جاي عزيزترين اعضاي خانواده را گرفته و تمام نيازهاي عاطفي که يک فرد مي بايست در محيط انساني و با همسر يا فرزندان خود کسب کند، اکنون به داشتن يک سگ خلاصه مي شود! تا جايي که شخص همه اموال خود را بعد از مرگ به نام سگ خود مي کند! آيا اين بلا و بدبختي نيست؟ آيا اين که هويت زن، در کشورهاي غربي به اندام شهوت آميز او خلاصه شده و کسي که يا به جهت خلقت و يا به جهت کهولت سن، چنين ويژگي را ندارد، محکوم به طرد از جامعه و خودکشي است، بدبختي نيست؟ آيا اين که هنوز در بسياري از اين کشورها (همچون آلمان) نژاد پرستي موج زده و هر روزه بسياري از انسان هاي بي گناه در اين آتش مي سوزند، بدبختي نيست؟ آيا اين که آمار فحشا و تجاوز جنسي (به زور و اکراه)، مصرف مشروبات الکلي و بسياري از آمارهاي ناشايست ديگر در اين مناطق، در آمارهاي جهاني، همواره در صدر قرار دارد، بدبختي نيست؟ نتیجه: اولا، کارکرد دين، تنها در پيشرفت صنعتي خلاصه نمي شود. ثانيا، خداوند، سرنوشت هر قوم را به تلاش و کوشش خودشان واگذاشته و اين سنت الهي است. ثالثا، دين به منزله نسخه بوده و تا عملي نشود، شفايي نمي دهد. رابعا، امروزه جوامع غربي دقيقا به واسطه کم رنگ کردن ساحت دين، دچار چالش هاي بسياري هستند.