40.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم کامل پیام نوروزی رهبر انقلاب اسلامی بهمناسبت آغاز سال ۱۴۰۰ هجری شمسی
🔹رهبر انقلاب اسلامی سال ۱۴۰۰ را سال «تولید؛ پشتیبانیها، مانعزداییها» نامگذاری کردند.
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(95).mp3
8.04M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 95 - بررسی علائم ظهور
🔰 @p_eteghadi 🔰
#مسائل_اخلاقی
🔻سوال:
سلام
برای درمان حدیث نفس چه کنم...؟
🔴پاسخ:
سلام علیکم و رحمةالله
قرآن بخوانید.
🔰 @p_eteghadi 🔰
.
﷽؛
🏷 پس از ایمان..!
🔅 #امام_رضا_علیه_السلام :
🔸 «سرآمدِ خِرد، پس از ايمان به خدا، مهرورزى با مردم و نيكى كردن به هر شخص خوب و بدى است».
🔹 «رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإيمانِ بِاللَّهِ التَّوَدُّدُ إلَى النّاسِ ، وَاصطِناعُ الخَيرِ إلى كُلِّ بَرٍّ وفاجِرٍ».
📚 عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج٢ ص ٣٥ ح ٧٧
🔰 @p_eteghadi 🔰
دوست عزیز پرسش شما دربردارنده چند بخش است که به صورت مختصر به هر یک از آنها می پردازیم:
چرا خداوند ما را بهتر از این خلق نکرد تا نیازی به این همه اعضا نداشته باشیم؟
یکی از پاسخ هایی که به این مساله داده می شود، «برهان لِمّی» است یعنی به جای آن که بر خود انسان و بدن او تمرکز کنیم و بهترین بودنش را اثبات کنیم، بر اوصاف خدا به عنوان بهترین خالق تمرکز می کنیم تا از این طریق روشن کنیم که از بهترین خالق بهترین مخلوق صادر می شود و چون خدا بهترین خالق است پس انسان را نیز به بهترین شکل آفریده است.
البته این مطلب به معنای عدم نقص و ضعف در ساختار بدنی انسان نیست بلکه مساله این است که انسان به عنوان یک موجود که از مرتبه وجودی خاصی برخوردار است، بهتر از این نمیشد.
اگر قرار بود این مرتبه وجودی آفریده شود، باید به همین شکل آفریده میشد. چنانکه عدد 3 میان 2 و 4 است و نمی شود عددی 3 باشد اما میان 2 و 4 نباشد.
این مطلب به معنای بیشتر بودن 3 از 4 نیست بلکه مرتبه وجودی 3 چنین است که باید میان 2 و 4 باشد و اگر قرار است، 3 محقق شود، جایگاهش همین است.
در مورد انسان نیز چنین گفته می شود که او دارای رتبه وجودی خاصی بود که خداوند به عنوان بهترین خالق، او را به بهترین شکل آفرید.
افزون بر توضیحات سابق، می توان به این شکل نیز به این پرسش پاسخ گفت:
خداوند حکیم است و اگر به حکمت او اعتماد داریم، باید بدانیم انسان متناسب با هدفی که برایش در نظر گرفته شده، به بهترین شکل آفریده شده است چرا که خداوند نه نقصی در علم و قدرت دارد و نه کار بیهوده انجام می دهد. بنابراین، انسان را به نحوی آفرید که متناسب با جایگاه و رسالتش است.
بگذریم از این که اگر انسان به شکل دیگری بود نیز ممکن بود همین سوال پیش بیاید که چرا انسان به این شکل است و بهتر از آن نیست.
همانطور که سابقا عرض شد، این به معنای آن نیست که انسان بهترین بدن را دارد و از هر جهت، دارای کمال است؛ بلکه به این معنا است که انسان متناسب با مرتبه وجودی و رسالتی که برایش در نظر گرفته شد، به بهترین شکل خلق شده است.(1)
یا چرا کارهایی را گناه قرار داد؟
در این زمینه دو دیدگاه وجود دارد:
1. کارهایی که خدا به آنها دستور می دهد، به خودی خود خوب هستند و چون خوب هستند، خداوند به آنها دستور می دهد و معارف عقل را تکمیل یا تایید می کند. (همچنین هستند کارهایی که بد می باشند)
2. کارهایی که خدا به آنها دستور می دهد، به خودی خود خوب نیستند ولی چون خداوند به آنها دستور می دهد، آنها خوب می شوند. پس خوب و بد کاملا اعتباری و وابسته به اراده تشریعی خدا است.
از آن جایی که متفکران شیعه، دیدگاه اول را برگزیده اند، روشن می شود که اگر خداوند کارهایی را گناه معرفی می کند، از این جهت است که این کارها حقیقتا گناه هستند و خداوند از طریق وحی، درصدد بیان معارف و تکمیل و تایید عقل است. بنابراین، خداوند این کارها را گناه معرفی می کند چون این کارها حقیقتا گناه و ناپسند هستند و آثار مخربی بر روح و حیات معنوی و یا حتی منافع پایدار زندگی دارند؛ اگرچه در وهله نخست و با نگاه ساده بینانه، برای آدمی مفید و لذت بخش هستند.(2)
مثلا مصرف مشروبات الکلی یا استعمال مواد مخدر برای گروهی جذاب و جالب و لذیذ است، اما اسلام به لذت آنی بسنده نمی کند و احکام را ناظر به حقایق و مصالح و منافع پایدار روحی و دنیوی تعریف می کند.
چرا طوری دیگر خلق نشدیم تا گناه نکنیم؟
ما انسانها مختاریم و می توانیم گناه انجام دهیم و یا آن را ترک کنیم.
اگر منظورتان این است که باید خداوند ما انسانها را به گونه ای می آفرید که مجبور به ترک گناه می شدیم، باید گفت اساسا هدف خداوند از خلقت انسان، خلق موجود مختار بود؛
وگرنه ملائکه بودند که تابع محض خداوند هستند و از گناهان دوری می جویند.
خداوند با خلق انسان، موجود مختاری را آفرید که هم قادر به انجام گناه است و هم قادر به ترک آن.
این انسان است که تصمیم می گیرد چه سرنوشتی را برای خودش بسازد و هویت خودش را چگونه تعریف کند: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»(3)؛ یعنی: « ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد(و پذيرا گردد) يا ناسپاس!»
انسان می تواند با انجام کارهای اختیاری درست، به مقامی بالاتر از ملائکه دست یابد؛ و همچنین، می تواند با انجام کارهای اختیاری نادرست، به مقامی پست تر از حیوانات برسد(4).
پرسمان اعتقادی
دوست عزیز پرسش شما دربردارنده چند بخش است که به صورت مختصر به هر یک از آنها می پردازیم: چرا خداوند
نمونه اخیرش، واکنش مردم به بیماری کرونا است؛ گروهی وسائل بهداشتی و درمانی را احتکار می کنند و مردم را از این نعمت محروم می سازند و آنها را در معرض خطر قرار می دهند؛ اما گروهی دیگر، ماسک های خودشان را رایگان میان مردم پخش می کنند و با درست کردن مواد ضد عفونی، اقدام به پاک سازی اماکن عمومی می کنند.
بنابراین، این ما هستیم که تصمیم می گیریم چه تصویری از خود می سازیم؛ آیا برتر از ملائکه می شویم و یا پست تر از حیوان!
📚پی نوشت ها:
1. برای مطالعه بیشتر، رک: مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، انتشارات موسسه امام خمینی، بیتا، ج2، صص496-500.
2. برای مطالعه بیشتر، رک: علیدوست، ابوالقاسم، فقه و عقل، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
3. انسان: 3.
4. اعراف: 179.
🔰 @p_eteghadi 🔰
🎤درباره کارکرد عقل در زمینه معرفت دینی، دو رویکرد افراطی و تفریطی وجود دارد که هر کدام آثار نامطلوبی به دنبال دارند.
با عنایت به این دو رویکرد نامطلوب، باید رویکرد اعتدالی و میانه را پیش کشید که برای عقل کارکردهای متنوعی در معرفت دینی در نظر می گیرد اما با این حال، حریم دین را نیز حفظ کرده و محدودیت عقل را نادیده نمی گیرد و از دستاوردهای دینی نیز در کنار آموزه های عقلی بهره می برد.
رویکرد افراطی
برخی عقل را میزان دین و شریعت می پندارند و با نگاهی افراطی به جایگاه عقل در قلمرو دین، هر چه را که مطابق عقل باشد و بتوان بر آن استدلال عقلی اقامه کرد، می پذیرند و جزء دین به شمار می آورند.
آنها همه گزاره های دینی و حتی احکام فقهی را با ترازوی عقل می سنجند و نه تنها به گزاره های خردستیز بلکه به گزاره های خردگریز نیز روی خوش نشان نمی دهند.
یکی از ثمرات تلخ این عقلگرایی افراطی، در مساله خاتمیت رخ می نماید؛ آن گاه که عقل بشر رشد کرد، دیگر نیازی به وحی نیست؛ چون عقلی که معیار سنجش صحت و سقم محتوای دین است، خود می تواند مستقیما هادی و راهبر انسان باشد.
رویکرد تفریطی
در برابر این رویکرد افراطی، برخی از منظری تفریطی، عقل را صرفا کلید ورود به دین به شمار آورده و همچنان که پس از گشودن درِ گنجینه، با کنار نهادنِ کلید مستقیما و بی استعانت از کلید با گنجینه روبرو می شویم، عقل نیز تنها کلید ورود مومنان به عرصه دین است و وجود خدا، ضرورت وحی و نبوت را اثبات می کنند و حجیت کتاب و سنت را مدلّل می سازد و بعد از رسیدن به دین، خود را کنار می کشد.
یکی از آثار شوم این رویکرد تفریطی، تفسیر متحجرانه از دین است.
رویکرد اعتدالی
با توجه به یکسونگریِ هر یک از دیدگاه های مذکور، می توان دیدگاه میانه ای درباره نقش عقل و روش برهانی در فهم عمیق، تبیین و دفاع از دین مطرح کرد. این دیدگاه میانه، به صورت خلاصه چنین صورتبندی می شود:
1. نقش عقل قبل از اثبات وحی:
یکی از وظایف عقل در این مرحله، اثبات حقانیت دین و مبادی آن است. عقل ضمن پذیرش ضرورت بعثت پیامبران، انبیای راستین را از مدعیان دروغین تشخیص می دهد. اثبات ضرورت، حقانیت و عصمت دین، همگی اموری عقلی هستند و دین نمی تواند و نباید در مبانی خود سخنی خلاف عقل بگوید؛ زیرا اصل پذیرش دین، در گرو اصول عقلی است و دین نمی تواند با امور مقوّم وجودی خود، مخالفت ورزد.
2. تبیین بخشی از معارف دین به عنوان مکمّل نقل:
پس از اثبات وحی، کارکرد عقل در اثبات اصول اعتقادی دین ظاهر می شود. اثبات و تبیین اصولی همچون اصل وجود مبدا، وحدت مبدا، اسمای حسنای مبدا، عینیت اسماء و صفات با هم و با ذات مبدا، ضرورت وجود معاد و غیره، همگی بر عهده عقل است.
3. دفاع از دین:
بی تردید برای تشخیص شبهات و پاسخ به آنها، به توانایی عقلانی و منطقی و ورزیدگی کافی نیاز است. امروزه درعرصه پاسخگویی به شبهات کسانی که با ممارست در امور عقلی و فلسفی، این مهارت و توان را در خود پرورانده اند، بیشتر در دفاع از دین و تبیین عقلانی از آن موفق بوده اند تا کسانی که بدون این مهارتها وارد صحنه کارزار شدند.
همچنین نقش عقل در دور نگه داشتن دین از تحریف را نیز نباید از یاد برد. نقش عقل در سنجش وحی از تحریفات و تصرفات بشری، بسیار پررنگ است؛ برای مثال، دین اسلام که به اعتراف همه، کمتر از دیگر ادیان از دستبرد تحریف مصون مانده، از همان ابتدا با احادیث ساختگی دست به گریبان بوده و با این حال، راهبردهای معتبری برای جلوگیری از این خطرات پیش بینی کرده است؛ از جمله عرضه روایات به کتاب و سنت قطعی و متواتر نبوی و نیز حکم عقل سلیم. بی تردید، عقل در این عرصه سهم بسزائی دارد.
در معارف مربوط به اصول اعتقادات، عقل محوریت دارد و هیچ سخن خردستیز و حتی خردگریزی را بر نمی تابد. اما در حوزه فروع دین، اگرچه بیشتر احکام دین، خردگریزند و فوق درک عقل هستند، اما هیچ حکم خردستیزی پذیرفته نمی شود.
4. فهم و تفسیر عمیق معارف دینی:
ممارست با روش عقلی، ذهن را برای ژرف نگری و تفسیر و تحلیل معارف دینی و کشف اسرار آن (مثلا اسرار نماز) قوی تر می سازد. به راستی، فهم آیات شریفه «لیس کمثله شیء»(1)، «لله المثل الاعلی»(2)، «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن»(3) و ... بدون بهره گیری از تلاش های عقلانی چگونه خواهد بود؟!
طبق روایاتی، برخی از آیات قرآن کریم برای ژرف اندیشانی در آخرالزمان نازل شده اند که به فهم عمیق و تفسیرهای نوینی از این آیات دست خواهند زد.(4) بی تردید، برداشت ملاصدرا از آیه شریفه «مارمیت اذ رمیت و لکن الله رمی»(5) با توجه به دیدگاه فلسفی وی به مساله ربط علّی (نیازمندی همگی به خدا) از دیگران متفاوت خواهد بود.(6)
5. کشف حکم فقهی در عرصه مستقلات عقلیه:
پرسمان اعتقادی
🎤درباره کارکرد عقل در زمینه معرفت دینی، دو رویکرد افراطی و تفریطی وجود دارد که هر کدام آثار نامطلوبی
6. کرامتی، محمدتقی، تاثیر مبانی فلسفی در تفسیر صدرالمتالهین، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، 1374ش.
7. طه: 5
8. فتح: 10
9. برای مطالعه بیشتر، رک: اعرافی، علیرضا، بررسی فقهی فلسفهورزی و فلسفهآموزی، موسسه فرهنگی اشراق و عرفان،1391ش، صص163-167
10. برای مطالعه بیشتر، رک: فیاضی، عوامل و زمینه های مخالفت با فلسفه در جهان اسلام، مجله معرفت فلسفی، شماره5، صص17-18.
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 مرحوم #علامه_مجلسی " رحمه الله علیه " وحدوث وقدم عالم
▪️آنکه حق تعالی در قدیم بودن شریک ندارد، وهر چه غیر ذات مقدس اوست حادث است، و جمیع ارباب ملل بر این معنی اتفاق کرده اند و اگر چه حدوث و قدم را در عرف حکما بر چند معنی اطلاق میکنند، اما آنچه اتفاقی ارباب ملل است: آن است که آنچه غیر حق تعالی است وجودش ابتدائی دارد و ازمنه وجودش از طرف ازل متناهی است، وغیر حق تعالی وجودش ازلی نیست.
📌واین معنی اجماع مسلمانان بلکه جمیع اهل ادیان است، وآیات واخبار که دلالت صریح بر این معنی دارد بسیار است.
📌وفقیر در کتاب بحارالانوار قریب به دویست حدیث از کتب معتبره خاصه وعامه در این باب ایراد نموده ام به ادله عقلیه، وجواب شبهه فلاسفه در احادیث معتبره واردشده است که هر که قائل شود به قدیمی غیر از حق تعالی کافر است.
📚حق الیقین ص ۳۰
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(96).mp3
8.06M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 96 - تکلم در عالم برزخ به چه شکل است؟
🔰 @p_eteghadi 🔰
اعتبار کتاب: «کافی» از دیدگاه علمای شیعه چگونه است؟
کتاب: «کافی» نخستین و مهمترین جامع روایی شیعه است که توسط «ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی»، (متوفی: 329هـ) معروف به ثقة الاسلام،(1) تدوین یافته است.
این کتاب جامعترین و مهمترین کتاب در میان کتب اربعه ی شیعه است که تعداد روایات آن بنابرنظر بسیاری از محققان 16199 حدیث است.(2)
🎤کتاب کافی در سه بخش تدوین یافته که بخشهای آن عبارت است از:
👇👇👇👇👇
الف) اصول کافی:
که مشتمل بر مباحث اعتقادی و اخلاقی که در هشت بخش سامان یافته است. این بخشها عبارتند از: کتاب العقل و الجهل، کتاب فضل العلم، کتاب التوحید، کتاب الحجة، کتاب الایمان و الکفر، کتاب الدعاء، کتاب فضل القرآن، کتاب العشرة. قسمت اصول کتاب کافی دارای 499 باب و 3786 روایت است.
ب) فروع کافی:
مشتمل بر روایات فقهی از قبیل نماز، زکات، روزه، حج، و غیره، که به دلیل تخصصی بودن مطالب آن معمولا مورد استفاده ی فقیهان بوده است. کتاب روضه مشتمل بر 26 کتاب و 1744باب و 10800روایت است.
ج) روضه ی کافی:
این بخش با 597 حدیث، شامل مباحث گوناگونی همچون خطبه ها و نامه ها ی ائمه (علیهم السلام)، مواعظ، داستانها و مطالب تاریخی است و به دلیل همین تنوع موضوعی به روضه ی کافی یعنی بوستان نامگذاری شده است.(3)
اعتبار کتاب شریف کافی:
در رابطه با اعتبار این کتاب و روایات آن دو دیدگاه مطرح در بین علمای شیعه بوده است.
الف) دیدگاه اخباریون شیعه:
این گروه معتقدند که همه ی روایات کتب اربعه از جمله کافی، صحیح و قطعی الصدور است.
دیدگاه اکثر محققان شیعه:
نظر اکثر محققان شیعه آن است که کتاب کافی با تمام ویژگی های خاصی که دارد، اما در عین حال مشتمل بر تعدادی از روایات ضعیف نیز است.
این ضعف ها به دو دسته ی «ضعف در سند» و «ضعف در متن» تقسیم می شوند. علت وجود ضعف در سند به دو امر «عدم اتصال سند» و «وجود راویان ضعیف، مجهول و مهمل در اسناد» باز می گردد.
«ضعف در متن»: در لابه لای روایات معتبر کتاب کافی، به ندرت روایاتی نیز یافت می شود که متن آنها مورد انتقاد محققین واقع شده است؛ هرچند برخی از این انتقادها قابل پاسخ بوده و معنای صحیحی برای برخی از این روایات می توان یافت.(4)
نکته: باید توجه داشت که ضعف روایت به تنهایی موجب رد روایت نخواهد بود؛ لذا حدیث ضعیف به معنای حدیث مردود نیست و در این راستا روایات ضعیفی با قراین دیگری تأئید و تقویت می شوند؛ اما در عین حال روایاتی که از نظر متنی قابل قبول نبوده مورد عمل نخواهند بود؛ اما وجود این روایات خدشه ای به کلیّت اعتبار کتاب کافی نخواهد زد.
نکته ی قابل توجه آن است که اکثر عمای شیعه قائل به صحت همه ی روایات کتاب کافی نبوده؛ اما در مقابل جمهور اهل سنت قائل به صحت کتاب های بخاری و مسلم بوده؛ و این در حالی است که روایات مورد انتقاد از نظر سندی و متنی این دو کتاب از دیدگاه برخی دیگر از محدثین آنها به تنهایی (صرف نظر از دیدگاه شیعه به اخبار صحیحین) بیش از روایات مورد انتقاد به کتاب کافی است.(5)
جهت اطلاع بیشتر: ر.ک:
شناختنامه كلينى و الكافى( مباحث فقه الحديثى)، محمد قنبرى، انتشارات دارالحديث، تعداد جلد: 4، مكان چاپ: قم سال چاپ: 1387 ش.
كافى پژوهى( گزارش پايان نامه هاى مرتبط با كلينى و الكافى)، سيد محمد على ايازى، تعداد جلد: 1، ناشر: دار الحديث.
جوامع حدیثی شیعه، هادی حجت، دانشکده علوم حدیث، 1386.
پژوهشی تطبیقی در احادیث بخاری و کلینی، هاشم معروف الحسنی، ترجمه: عزیز فیضی، چاپ: آستان قدس، چاپ دوم: 1393.
📚پی نوشت:
ثقة الاسلام یعنی دانشمندی که مورد وثوق وسند وثاقت اسلام و مسلمین است و آن قدر اهمیت داشته که برای اولین بار کلینی سرآمد دانشمندان و فقهای پیشین شیعه را بدان منسوب نموده اند.
البته ارقام دیگری نیز ذکر شده است که عبارتند از :16477 روایت، سید حسن صدر، نهایة الدرایة، ص546؛ 16121روایت، رجال بحرالعلوم، ج3، ص331؛ 15508روایت، عمیدی در مجله ی علوم حدیث، ش1؛ 15176 روایت. (کلینی، اصول کافی، مقدمه ی دکتر محفوظ، ص28، هادی حجت، جوامع حدیثی شیعه، ص33).
هادی حجت، جوامع حدیثی شیعه، ص34.
همان، ص66.
عسقلاني، احمد بن علي (م 852)، نزهة النظر في توضيح نخبة الفكر في مصطلح أهل الأثر، تحقيق: عبد الله بن ضيف الله الرحيلي، مطبعة سفير بالرياض، چاپ اوّل، 1422 هـ.ق.: « فلأن ما انْتُقِدَ على البُخَارِيّ مِن الأحاديثِ أقلُّ عدداً مِمَّا انْتَقِدَ على مسلمٍ...»؛ الشيخ مصطفى العدوي، مصطلح الحديث في سؤال و جواب، مکتبة الشاملة.: « س100: كم حديثاً انتقده الدارقطني على البخاري ومسلم؟ جواب: في الجملة نحوٌ من مائتي حديث، انتقد على البخاري مائة وعشرة أحاديث، شاركه مسلم في إخراج اثنين وثلاثين منها، وانتقد على مسلم خمسة وتسعين حديثاً (بما فيها التي شاركه البخاري فيها)، راجع مقدمة فتح الباري، ورسالة بين الإمامين والدارقطني لربيع بن هادي، ورسالة الإلزامات والتتبع لمقبل بن هادي».
🔰 @p_eteghadi 🔰
هدایت شده از قاصدک
⭕️😱روشی که باعث می شود بیماری های #ویروسی نگیرید😱👇🛑
نکاتی که اگر رعایت بشه ویروس ها برشما اثر ندارند🤯😲👇
https://eitaa.com/joinchat/3342336Cd8f4ee6c99
من این روش را امتحان کردم اصلا بیماری ویروسی نگرفتم😳👆
به ارزش بیمار نشدن میارزه⛑👆
🌷🍃
🍃
💠 نوروز در روایات
🔅 #پیامبر_اکرم_(ص) :
🔹 اگر میتوانيد هر روز را نوروز كنيد ؛ يعني در راه خدا به يكديگر هديه بدهيد و با يكديگر پيوند داشته باشيد
فَنَيرِزُوا إن قَدَرتُم كُلَّ يَومٍ يَعني تَهادَوا و تَواصَلُوا فِي اللَّهِ
▫️دعائم الإسلام، ج ۲ ، ص ۳۲۶
🔅 #امام_علی_علیه_السلام :
🔸 هر روزی كه در آن خداوند نافرماني نشود، عيد است
كُلُّ يَومٍ لا يُعصَي اللَّهُ فيهِ فَهُوَ عِيدٌ
▫️ نهجالبلاغه، حكمت ۴۲۸
🔅 #امام_صادق_علیه_السلام :
🔹هرگاه نوروز فرار رسيد ، غسل كن و پاكيزهترين لباسهايت را بپوش
إذا كانَ يَومُ النَّيروزِ فَاغْتَسِل وَ البَسْ أنظَفَ ثِيابِكَ
▫️ وسائل الشيعه ، ج ۵ ، ص ۲۸۸
🔅 #امام_صادق_علیه_السلام :
🔹 نوروز ، روزي است كه قائم ما اهل بيت در آن ظهور ميكند
يَومُ النَّيروزِ هُوَ اليَومُ الَّذي يَظهَرُ فيهِ قائِمُنا أهلَ البَيتِ
▫️بحار الأنوار ، ج ۵۲ ، ص ۲۷۶
🔅 #امام_صادق_علیه_السلام :
🔸 هيچ نوروزينيست مگر آنكه ما در آن روز منتظر فرج (ظهور قائم آلمحمّد(ص)) هستيم ؛ چرا كه نوروز از روزهاي ما و شيعيان ما است
ما مِن يَومِ نَيروزٍ إلاّ و نَحنُ نَتَوقَّعُ فِيهِ الفَرَجَ لأِنَّهُ مِن أيّامِنا و أيّامِ شِيعَتِنا
▫️مستدرك الوسائل ، ج ۶ ، ص ۳۵۲
🔰 @p_eteghadi 🔰
چرا در زیارت هفتم از زیارات مطلقه امیرمؤمنان (علیه السلام)، از ایشان با تعبیر «الْأَنْزَعِ الْبَطِينِ» یاد شده است؛ در حالی در لغت، «انزع» به معنای کچل و «بطین» به معنای چاق است؟!
🎤در ابتدا بهتر است این دو واژه «الانزع» و «البطین» را از نظر لغوی بررسی کنیم، زیرا برخی از واژه ها و الفاظ عربی، دارای معانی متعدد و گوناگونی هستند و باید هر لفظ را متناسب با متنی که به کار رفته و با توجه به فضای تکلم و سایر قرائن (حالیه و مقالیه)، معنا کرد، مثلا کلمه «عین» در زبان عرب، حدود شصت معنا دارد و نمی توان در همه جا، یک معنا و یا هر معنای دلخواه را برداشت کرد.
👇👇👇👇👇👇👇👇
«أنزع» در لغت
«نَزَعَ» به معنای بَرکَندن و کشیدن که در آن اعراض هم به کار رفته می باشد، مثل "نَزْعُ العَداوة و المحبّة من القلب" یعنی بَرکندن دشمنی و دوستی از دل؛ هم چنین مانند آیه: «وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ»؛ و آنچه در دلها از كينه و حسد دارند، بر مى كَنيم.(1)
هم چنین معنای گرفتن و سلب کردن است و اگر با «عن» بیاید به معنای خودداری کردن است.
و «انزع» به معنای مردی است که موی سرش ریخته، گویی از جایش جدا و کنده شده است.(2)
«نزع» به معنای قلع و برکندن است. در صورت آمدن با «عن» به معنای کفّ و خودداری است. و «انزع» کسی است که موهای دو طرف پیشانی، برطرف شده باشند یعنی مو از جایش بیرون آمده و کنده شده است.(3)
«نزع» به معنای قلع و برکندن است. «انزع» کسی است که مو از دو طرف پیشانی اش کنار رفته است.(4)
«نزع» به معنای انصراف، رجوع حق به اهلش، بعید و دور و نیز خودداری کردن است. «انزع» کسی است که مو از دو طرف پیشانی اش کنار رفته است.(5)
«نزع» به معنای قلع و کندن چیزی از جایش است. هم چنین به معنای ترک هم می آید. «انزع» کسی است که مو از دو طرف پیشانی اش کنار رفته است.(6)
«بَطین» در لغت
«بطن» به معنای شکم و نیز به معنای نهان، در مقابل آشکار است.(7)
«بطن» در انسان (شکم) معروف است. هم چنین کسی را خاص و محرم خود قرار دادن است، مانند آیه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ»؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! محرم اسرارى از غير خود، انتخاب نكنيد.(8)
هم چنین وقتی گفته می شود: "إن فلانا لذو بِطانة بفلان" یعنی به امور داخلی او آگاه است.
و نیز از صفات خداوند «الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ» است که تاویلش همان است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در تمجید از خداوند نقل شده: «اللّهم أنت الظّاهرُ فليس فوقك شيء، و أنت الباطنُ فليس دُونَك شيء». در معنای آن، گفته شده که خداوند عالم و آگاه است به همه اسرار و خفیات، کما این که آگاه است از همه امور ظاهر و آشکار.(9)
«بطن» مقابل «ظَهر» و «باطن» مقابل «ظاهر» است و «بطین» کسی است که شکمش ضخیم و بزرگ است و نیز کسی که مال بسیار دارد.(10)
«بطن» مقابل «ظَهر» است و «بطین» یعنی کسی که شکمش بزرگ است و همه اهتمام و توجهش به شکم و خوردن است. هم چنین به معنای محرم و خاص قرار دادن، داخل و مقابل ظاهر، وسیع و... آمده است.(11)
«بطین» به معنای بزرگ بودن شکم و نیز به معنای بعید و دور است.(12)
«بطین» به معنای بعید و به معنای وسیع نیز می آید.(13)
بنابر این:
ماده «بطن» و نیز «نزع» معانی و موارد استعمال متعددی دارند و در هر استعمالی باید معنای متناسب با آن را انتخاب کرد و نمی توان برای همه موارد استعمال، یک معنا یا هر معنای دلخواه را در نظر گرفت.
در ضمن، برخی از معانی این دو واژه آورده شده اند، برای مطالعه بیشتر می توان به کتب لغت بیشتری مراجعه نمود.
توضیح و تفسیر روایی
از معنای لغوی هم بگذریم، بهتر است به سراغ روایات برویم و ببینیم آن ها چگونه این تعابیر را معنا کرده اند:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ غَفَرَ لَكَ وَ لِأَهْلِكَ وَ لِشِيعَتِكَ وَ مُحِبِّي شِيعَتِكَ وَ مُحِبِّي مُحِبِّي شِيعَتِكَ فَأَبْشِرْ فَإِنَّكَ الْأَنْزَعُ الْبَطِينُ مَنْزُوعٌ مِنَ الشِّرْكِ بَطِينٌ مِنَ الْعِلْمِ»؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: يا على! بدرستى كه خداوند متعال تو و خاندانت، و شيعيان و دوستداران شيعيانت، و دوستداران دوستان شيعيانت، جمله را مورد غفران و آمرزش خويش قرار داده، پس مژده باد تو را؛ تو «انزع بطين» هستی؛ از شرک، جدایى [و از تو دور گشته]، و درون و نهانت، مملوّ و پر است از دانش و معرفت.(14)
«جَاءَ رَجُلٌ إِلَى ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ لَهُ أَخْبِرْنِي عَنِ الْأَنْزَعِ الْبَطِينِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَقَدِ اخْتَلَفَ النَّاسُ فِيهِ فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ أَيُّهَا الرَّجُلُ وَ اللَّهِ لَقَدْ سَأَلْتَ عَنْ رَجُلٍ مَا وَطِئَ الْحَصَى بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَفْضَلُ مِنْهُ وَ إِنَّهُ لَأَخُو رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ ابْنُ عَمِّهِ وَ وَصِيُّهُ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى أُمَّتِهِ وَ إِنَّهُ لَأَنْزَعُ مِنَ الشِّرْكِ بَطِينٌ مِنَ الْعِلْمِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) يَقُولُ مَنْ أَرَادَ النَّجَاةَ غَداً فَلْيَأْخُذْ بِحُجْزَةِ هَذَا الْأَنْزَعِ يَعْنِي عَلِيّاً (علیه السلام)»؛ مردى نزد «ابن عباس» آمد و گفت: مرا از «انزع بطين» على بن ابى طالب (عليه السلام) خبر ده، مردم در باره اش اختلاف دارند؟ ابن عباس چنين پاسخ داد: اى مرد! به خدا سوگند كه از شأن و مقام كسى سؤال كردى كه بعد از رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) هيچ كس بر روى ريگ هاى زمين پا ننهاده كه در فضيلت برتر از او باشد، و بدون شک، او برادر رسول خدا، پسر عمو و خليفه او بر امتش مى باشد، او انزع و بركنار از شرک، و بطين و پر از علم مى باشد و از پيامبر خدا (صلى اللّٰه عليه و آله) شنيدم كه فرمود: هر كس مى خواهد فرداى قيامت نجات يابد، چنگ بر دامن اين «انزع» بزند يعنى على(عليه السلام).(15)
نتیجه گیری:
1. واژه های «انزع» و «بطین» موارد استعمال و معانی متعدد و مختلفی دارند و باید در هر استعمالی با توجه به قرائن حالیه و مقالیه و با توجه به فضای کلام، به دنبال معنای متناسب با آن استعمال، بود. این در زبان و ادبیات عرب که برای هر لفظ، معانی متعدد و مختلفی وجود دارد، کاملا طبیعی و معمول است.
2. در زیارت آن حضرت و وقتی در حال بیان فضائل و مناقب و بزرگی حضرت هستیم، قطعا نمی توان معنایی را قصد کرد که متناسب با فضای کلام نباشد.
3. تعبیر «الانزع البطین» تعبیر کنایی است، «انزع» کنایه است از کنده شده و دور شده از شرک، و «بطین» کنایه است از کسی که درون و نهانش مملو از معرفت و ایمان و علم است.
4. تعبیر «الانزع البطین» در وصف علی بن ابیطالب و برای مدح است.(16)
5. این برداشت کنایی، شواهد روایی نیز دارد که بیان شد.
6. افزون بر این دو روایت، در جاهای مختلف و در مقام های متفاوت از کلام حضرات معصومین یا ادعیه، که همه در بیان فضائل و مناقب حضرت علی (علیه السلام) است، از این تعبیر «انزع البطین» در مقام بزرگداشت و نکوداشت آن حضرت، استفاده شده است که بطور قطع، آن ها چیزی به غیر از مدح، قصد نکرده اند.
7. از طرفی نقل های مختلف تاریخی داریم که در مدح سیمای حضرت علی (علیه السلام) است و سیمایی که از حضرت علی (علیه السلام) ترسیم می کنند، علاوه بر این که خالی از عیب و نقص است، ممدوح و پسندیده است. در این نقل ها حضرت فردی با قدی بلندتر از حد متوسط، قوی هیکل و درشت اندام هستند که بزرگی شکم ایشان با توجه به هیکل قوی و درشت ایشان کاملا متناسب و متوازن است.
📚پی نوشت ها:
1. اعراف: 7/ 43.
2. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، محقق: داوودی، انتشارات: دار الشامیه ـ بیروت، ص 798.
3. فراهیدی، خلیل بن احمد، كتاب العين، تحقیق: مھدى المخزومي و ابراھیم السامرئي، الناشر: مؤسسة دار الھجرة ـ ایران، چاپ دوم، 1409ه.ق، ج 1، ص 357 – 359.
4. جوهرى، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، محقق/مصحح: عطار، ناشر: دار العلم للملايين ـ بيروت، 1376 ه.ق، چاپ اول، ج 3، ص 1289.
5. صاحب، اسماعيل بن عباد، المحيط فى اللغة، محقق/مصحح: آل ياسين، ناشر: عالم الكتب ـ بيروت، 1414ه.ق، چاپ اول، ج 1، ص 388 و 389.
6. ابن فارس، معجم مقاييس اللغة، محقق/مصحح: هارون، عبدالسلام محمد، ناشر: مكتب الاعلام الاسلامي ـ قم، 1404 ه.ق، چاپ اول، ج 5، ص 415.
7. قرشی، قاموس قرآن، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 1، ص 201.
8. آل عمران: 3/ 118.
9. ازهرى، تهذيب اللغة، ناشر: دار احياء التراث العربي ـ بيروت، 1421 ه.ق، چاپ اول، ج 13، ص 250 – 252.
10. المحيط في اللغة، پیشین، ج 9، ص 190؛ كتاب العين، پیشین، ج 7، ص 440 و 441.
11. ابن سيده، المحكم و المحيط الأعظم، محقق/مصحح: هنداوى، ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، 1421 ه.ق، چاپ اول، ج 9، ص 191 – 194.
12. الصحاح، پیشین، ج 5، ص 2080.
13. ابن منظور، لسان العرب، الناشر: دار صادر ـ بيروت، الطبعة الثالثة، 1414ق، ج 13، ص 57.
14. ابن بابويه، عيون أخبار الرضا (عليه السلام)، محقق/مصحح: لاجوردى، ناشر: نشر جهان ـ تهران، 1378 ق، چاپ اول، ج 2، ص 47، ح 182.
15. ابن بابويه، محمد بن على، معاني الأخبار، محقق/مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم ـ قم، 1403ق، چاپ اول، ص 63، ح 11.
16. زبيدى، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق/مصحح: شيرى، ناشر: دار الفكر ـ بيروت، 1414 ه.ق، چاپ اول، ج 18، ص 61.
🔰 @p_eteghadi 🔰
#مسائل_اخلاقی
🔻سوال:
چه روشهایی به انسان کمک میکند که سریع در برابر ناملایمات پدر و مادر یا نصیحتهای آنها واکنش بد نشان نداد...؟
🔴پاسخ آیت الله جاودان:
سلام علیکم و رحمةالله،
اگر ایمان آدم در یک حداقل لازم باشد، در برابر هیچ ناملایمی شکست نمیخورد، شما بکوشید نمازهایتان را صحیح و اول وقت بخوانید.
🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا فقط خود خدا میتواند فکر آدم ها رو بخواند یا اجنه و شیطان هم میتوانند؟ شیوخی که علم غیب دارند به اذن خدا ناخودآگاه گاهی فکر می خوانند یا هر وقت بخواهند میشود؟
🎤اگرچه تصریحی درخصوص این موضوع در آیات و روایات مشاهده نشد اما شواهدی بر این امر می توان یافت. به عنوان مثال همین وسوسه های شیطانی در درون انسان که بارها قرآن و روایات از آن سخن گفته اند نشان میدهد که اجنه و شیاطین می توانند از ذهن انسان آگاه باشند که به چه چیزی می اندیشد و انسان را از آن بازداشته یا اگر کار بدی است ترغیب کنند. به عنوان نمونه قرآن کریم می فرماید: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْر؛ شیطان فقر را به شما وعده می دهد[تا شما را از انفاق بازدارد].(1) یا می فرماید: «زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُم؛ شیطان اعمال آنها را در نگاهشان زینت داد.(2)
👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
آیا فقط خود خدا میتواند فکر آدم ها رو بخواند یا اجنه و شیطان هم میتوانند؟ شیوخی که علم غیب دارند به
طبیعتا وعده دادن یعنی ایجاد فکر در درون انسان، و همچنین زینت دادن اعمال در ذهن انسان اتفاق می افتد. و اگر آگاهی از افکار نباشد وسوسه معنا ندارد.
اما با این حال نمی توان گفت که شیاطین همه جا و به همه افکار انسان آگاه هستند. اطلاعات ما در این زمینه اندک است اما شاید بتوان استثنائاتی یافت، حداقل در مورد انبیاء همانطور که شیاطین نتوانستند از مرگ حضرت سلیمان(علیه السلام) آگاه شوند و علی رغم اینکه حضرت سلیمان وفات کرده بود اما چون به عصا تکیه داده بود گمان می کردند زنده است و برای او کار می کردند تا عصای آن حضرت را موریانه خورد و وقتی حضرت سلیمان(علیه السلام) افتاد شیاطین فهمیدند که او از دنیا رفته است.(3)
بنابراین جای نگرانی نیست، وقتی انسان خدایی را دارد که قدرتی فراتر از او نیست و همچنین اینکه اجنه و شیاطین به دنبال تحریک و وسوسه انسان هستند، و قرار نیست از افکار انسان سوء استفاده کنند، انگیزه ای برای این کار یا مداخله در زندگی انسان ندارند، کار آنها وسوسه است.
در مورد آگاهی اولیای الهی نیز باید توجه بفرمایید قطعا آگاهی هر شخصی از غیب در گرو اذن الهی است نه خواست آن شخص. اما باید بدانید که اراده الهی قاعده مند و ضابطه مند است، اینطور نیست که خدا هر بار در هر موقعیت نعوذبالله بنشیند فکر کند که اینجا اجازه بدهم فلانی از درون شخص کناری آگاه شود یا خیر! بلکه ضوابطی دارد که ثابت هستند، مثلا وقتی شخص با ریاضت به مرتبه خاصی رسید و همچنین مظهر و تجلی ستاریّت خدا شد میتواند برخی حقایق را ببیند، به همین خاطر در سیره برخی عرفا آمده است که وقتی به مسجد کوفه می رفت موفق به کشف و شهود میشده و باطن دیگران را میدید.
📚پی نوشت ها:
1. بقره:268/2.
2. عنکبوت:38/29.
3. ر.ک: سبأ:14/34.
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(97).mp3
8.19M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 97 - ریشه مصیبت و مشکلات کجاست؟
🔰 @p_eteghadi 🔰
چرا سگ نجس است ولی گرگ نیست
چرا در احکام اسلامی سگ نجس العین است ولی گرگ خیر؟ در صورتی که گرگ با سگ خویشاوند بوده و بیش از 95 در صد شباهت ژنی دارد؟ و همچنین برخی نظریه ها حاکی از این است که سگ ها همان گرگ های اهلی شده اند، پس چگونه ممکن است اهلی شدن یک نوع، موجب نجاست آن بشود؟ پاسخ هایی در این زمینه شنیده ام اما آنها مرا قانع نکرده اند.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
چرا سگ نجس است ولی گرگ نیست چرا در احکام اسلامی سگ نجس العین است ولی گرگ خیر؟ در صورتی که گرگ با سگ
🎤اجازه بدهید شفاف بگویم منتظر پاسخی در خصوص تحلیل بدنی و ژنتیکی میان سگ و گرگ از جانب ما که کاملا چرایی مسئله را تبیین کند نباشید، ما در خصوص بسیاری از احکام محدودیت های اطلاعاتی داریم که ممکن است در آینده برای ما روشن شود، و ممکن است حتی تا زمان ظهور برای ما کشف نشود اما این لطمه ای به اعتبار آن احکام نمی زند، چون این تعالیم از جانب یک منبع معتبر ارائه شده اند. همانطور که شما اگر دو بار با علائمی که از نظر خودتان مشابه است به یک پزشکی که به او اطمینان دارید مراجعه کنید و دو داروی متفاوت دریافت کنید، این تشابه ظاهری در بیماری، و تفاوت دارویی را به پای محدودیت های علمی خودتان می گذارید و کاملا درست هم هست.
بنابراین تبیین های علمی و تجربی احکام که از ما طلب می کنید مسئولیتی است که بر عهده دانشمندان علوم تجربی است، آنچه که بر عهده ماست صرفا اثبات عقلی منشأ صدور این تعالیم است.
فارغ از این مقدمه ای که عرض شد، به هر حال در پاسخ به سوال شما باید دو نکته عرض کنم:
نکته اول:
قطعا تفاوت میان سگ و گرگ یک تفاوت حقیقی است، نه یک تفاوت اعتباری صرف مثل اهلی سازی. همانطور که برخی تحقیقات نشان میدهد تبار سگها ۲۷ تا ۴۰ هزار سال پیش از گرگ خاکستری جدا شدهاست. اما اهلی شدن آنها در آن زمان اتفاق نیفتاده چون هیچیک از جمعیتهای امروزی گرگ خاکستری، نیای مستقیم سگها نیستند. این به معنی آن است که نسل سگها به جمعیتی از گرگها میرسد که اکنون منقرض شدهاست نه گرگ های امروزی.
بنابراین اهلی سازی سگ ها اگرچه یک تغییر ثانویه است اما تنها تفاوت نیست، بلکه بنابر تحقیقات علمی بعد از تفاوت در ژنتیک است. یعنی ابتدا یک تغییر ژنتیکی بوده استف و سپس اهلی سازی هم اتفاق افتاده است.
نکته دوم:
اینکه گرگ و سگ 95 درصد اشتراک ژنتیکی داشته باشند باز هم به اعتبار حکم فوق لطمه ای نمیزند، چون اولا در برخی پژوهشهای علمی از قرابت بالای 95 درصدی میان انسان و شامپانزهها گفته میشود، اما شما می بینید علی رغم این اشتراک ژنتیکی بالا، این تفاوت های عمیق بین آنها وجود دارد.
و ثانیا علم محدودیت های خودش را در این خصوص می پذیرد. قوانین علمی به قدری با سرعت یکدیگر را نقض می کنند که امروزه در میان اندیشه های غربی ها در حیطه فلسفه علم دیگر اثبات گرایی جایگاهی ندارد، یعنی نمی گویند فلان مسئله اثبات شده، بلکه می گویند ابطال نشده، یا می گویند با چارچوب های علمی، یا مشاهدات تجربی سازگاری بیشتری دارد، وگرنه هرگز آن را نهایت قله های علمی، و قطعی نمی شمارند.
بنابراین با این حجم از ابهام میتوان پاسخ را در قالب یک پرسش چنین ارائه کرد:
"آیا این احتمال وجود دارد که 100 سال، 200 سال، یا 500 سال آینده علم از یک تفاوت عمیق و عجیب بین سگ و گرگ پرده بردارد؟" روشن است که پاسخ مثبت است، پس با وجود چنین احتمالی به حکم اسلام خللی وارد نمیشود.
🔰 @p_eteghadi 🔰