در سوره تكوير آیات ( ۱۵و ۱۶ ) اخباری به ما میدهند که ظاهرا با دانش فعلی بشر تناقض دارد .
فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ ﴿١٥﴾
(خـنـس ) جـمـع (خـانـس ) از مـاده (خـنـس ) (بـر وزن شـمـس ) در اصل به معنى انقباض و پنهان شدن است و شيطان را از اين جهت (خناس ) مـى گـويـنـد كه خود را مخفى مى كند.
در اینجا سوسو زدن ستاره ها به خاطر شکست نور آنها در جو به پنهان شدن تعبیر شده است که نوعی تناقض علمی محسوب میشود چرا که در واقع این ستاره ها خاموش نمیشوند.
الْجَوَارِ الْكُنَّسِ ﴿١٦﴾
(جوار) جمع (جاريه ) به معنى رونده سريع است . (كـنـس ) جمع (كانس ) از ماده (كنس ) (بر وزن شمس ) به معنى مخفى شدن است و (كناس ) به لانه پرندگان و مخفيگاه آهوان و حيوانات وحشى گفته مى شود.
در اینجا با توجه به اینکه ادامه آیات در مورد پیدایش شب و روز هستند، اینطور برداشت میشود که ستاره ها در حال حرکت هستند و روز ها به پناهگاهشان رفته و مخفی میشوند که این نیز خارج از درک فعلی بشر در این مورد است، هر چند ستاره ها نیز در این جهان بی حرکت نیستند اما با توجه به کلمات به کار رفته برداشت نخست منطقی تر است.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
خدای متعال فرمود:
«فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ"الْجَوارِ الْكُنَّسِ» (1)
گر چه سوگند به ستارگان كه در روز پنهان مىشوند. و آنها كه سيارند و در مغرب خود غروب مىكنند.
باید گفت از این نوع تعابیر در قرآن کم نیست که بیشتر متناسب با فهم و وضع و حال مردمی است که در زمان رسول خدا (صلوات الله علیه) و هنگام نزول آیات زندگی میکردند. و مثل امروز نبود که فهم درک بشر در اوج باشد تا مطابق با فهم مردم این روزگار آیات نازل شود.
به این آیه شریفه توجه کنیم.
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيم» (2)
ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا (حقايق را) براى آنها آشكار کند. سپس خدا هر كسی را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) هدايت مىكند و او توانا و حكيم است.
این زبان قوم که به «لسان» تعبیر شده است، تفاسیر متعددی دارد. زبان قوم شامل همه زمانها،فهمها و همه نوع مردمی میشود که در زمان پیامبران شان میزیستند.
بنا بر این، استفاده از تعابیر و تماثیل ساده مطابق فهم عرب عصر پیامبر صلوات الله علیه،تنها راهی بود تا مقصود ظاهری از آیات الهی معلوم شود.در ضمن استفاده ادبی از تمثیل های خاص زبان عرب،از نقاط قوت قرآن است که موجب شگفتی و تاثیر آیات بر دل ها و جان های شان می شد.
جدای از این مطالب،معنایی که آیات به ما ارائه کردند، امری غریب و سخن متناقضی نیست. ستارگان یا سیارگان، به ظاهر هم طلوع و هم غروب دارند. طلوعشان با فرا رسیدن شب آغاز و غروب شان با فرا رسیدن روز پایان مییابد.
قرآن دارای ظاهر و باطن است.
بیان این نکته ضروری است، قرآن کلام خدا است. کلامی که به ظاهر متناسب به همه نوع مردم و همه نوع فهم اما در باطن اقیانوسی است ژرف که حتی عالم ترین انسان هم نمیتواند به اعماقش نفوذ کند.
روایاتی از معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) به دست ما رسیده مبنی بر این که قرآن دارای ظاهر و باطن است و حتی بیان شده است که این کتاب دارای بطون تو در تویی است که فهم هر بطنی مستلزم داشتن معلومات خاص به خود است.
این روایت منسوب به امام باقر (سلام الله علیه) است که فرمود: «مَا مِنْ آيَةٍ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ وَ مَا فِيهِ حَرْفٌ إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ وَ مَطْلَعٌ مَا ...» (3)
یعنی هيچ آيهای نازل نشد، مگر اين كه برای آن «ظهر و بطنی» هست، هر حرفي حدّي است و هر حدّي، مطلعي است.
در یکی از تفاسیر، مطالبی در این باره بیان شده که قابل توجه است:
توجه به اين نكته لازم است كه علماى هيئت اين ستارگان را «نجوم متحيره" ناميدهاند. زيرا حركات آنها روى خط مستقيم نيست، و به نظر مىرسد كه مدتى سير مىكنند بعد كمى بر مىگردند، دو مرتبه به سير خود ادامه مىدهند كه درباره علل آن در علم «هيئت» بحث هاى فراوانى شده است.
آيات فوق ممكن است اشاره به همين باشد كه اين ستارگان داراى حركت هستند (الجوار) و در سير خود رجوع و باز گشت دارند (الخنس) و سرانجام به هنگام طلوع سپيده صبح و آفتاب مخفى و پنهان مىشوند، شبيه آهوانى كه شبها در بيابانها براى به دست آوردن طعمه مىگردند، و به هنگام روز از ترس صياد و حيوانات وحشى در «كناس» خود مخفى مىشوند (الكنّس)
اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور از «كنّس» پنهان شدن آنها در شعاع خورشيد است، به اين معنى كه به هنگام گردش در اطراف خورشيد گاه به نقطهاى مىرسند كه در كنار خورشيد قرار مىگيرند و مطلقا پيدا نيستند كه علمای نجوم از آن تعبير به «احتراق» مىكنند، و اين نكته لطيفى است كه با توجه و دقت در وضع اين ستارگان روشن مىشود.
بعضى نيز «كنّس» را اشاره به قرار گرفتن اين ستارگان در برجهاى آسمانى مىدانند كه شباهت به پنهان شدن آهوان در لانههايشان دارد. البته معلوم است كه سيارات منظومه شمسى منحصر به اين پنج ستاره نيستند، و سه ستاره ديگر به نامهاى «اورانوس» «پلوتون» «و نپتون» وجود دارد كه تنها با دوربين هاى نجومى قابل مشاهدهاند و با كره زمين مجموعا نه سياره منظومه شمسى را تشكيل مىدهند. (البته بسيارى از اين سيارات نه گانه «قمر» يا «قمرهايى» دارند كه حساب آنها از اين جمع جدا است). ضمنا تعبير به «جوارى» جمع «جاريه» كه يكى از معانى آن كشتيهاى در حال حركت است، تعبير لطيفى است كه شباهت حركت اين ستارگان را در اقيانوس آسمان به حركت كشتیها بر صفحه درياها نشان مىدهد.
به هر حال گويا قرآن مجيد مىخواهد با اين سوگندهاى پر معنى و آميخته با نوعى ابهام انديشهها را به حركت درآورد و متوجه وضع خاص و استثنايى اين سيارات در ميان خيل عظيم ستارگان آسمان كند، تا بيشتر در آن فكر كنند و به عظمت پديدآورنده اين دستگاه عظيم آشناتر شوند.
بعضى از مفسران تفسيرهاى ديگرى براى آيات فوق كردهاند كه چون قابل ملاحظه نیست، از بیان آن خوددارى میشود.
امير مؤمنان (سلام الله علیه) در تفسير اين آيات فرمود:
«هى خمسة انجم: زحل، و المشترى و المريخ، و الزهره، و عطارد».
آن ها پنج ستارهاند: زحل و مشترى و مريخ و زهره و عطارد.(4)
📚منابع:
1. تکویر: 81 /15 و 16.
2. ابراهیم: 14/ 4.
3. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ مکرر، ج 23، ص 197.
4. مکارم، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، تهران، انتشارات اسلامیه، سال 1374 ش، چاپ اول، ج 26، ص 191.
🔰 @p_eteghadi 🔰
چه کنیم مهدوی شویم؟.mp3
1.88M
⁉️عامل نزدیکی به امام زمان (عج)و مهدوی شدن چیست؟
⭕️پاسخ: استاد ابراهیم #افشاری
🔰 @p_eteghadi 🔰
حدنصاب دعای عهد برای پذیرش.mp3
648.9K
⁉️ آیا حدنصاب قرار گرفتن درزمره یاران حضرت خواندن چهل روز دعای عهد میباشد؟
⭕️پاسخ: استاد ابراهیم #افشاری
🔰 @p_eteghadi 🔰
همیشه از وجود حوری و قلمان در قرآن به بهشتیان وعده داده میشه
اگر چشم از نامحرم بپوشونی حورالعینی همانند اون در اختیار ت قرار میگیره و همچنین حوریانی که دست هیچ مردی به آنها نرسیده
از طرفی هم گفته شده زن و مرد مومن(همسر) در بهشت درکنار هم خواهند بود
حالا چطور یه زن و شوهر با وجود حورالعین ها و قلمان هاشون درکنار هم در بهشت زندگی میکنند؟
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
در باره آن دنیا و مسایل مربوط به آن به طور کلی میتوان گفت:
ما از جزییات جهان آخرت و نحوه اعطای ثواب یا گرفتار شدن به عذاب الهی چیز دقیقی نمیدانیم و مطالبی که در آیات و روایات به آن اشاره شده است بیشتر در قالب تمثیل و تقریب ذهن بوده و اگر هم در خصوص ثواب یا عذاب مطالب جزئیی مطرح شده است صرفا به این دلیل است که ما چیزی حداقلی درک و برای عمل خیر و رسیدن به پاداش اخروی تلاش کنیم.
از جمله موضوعاتی که سخت فکر ما را به خود مشغول میکند، نحوه ارتباط ما انسانها با هم در سرای دیگر است به گونهای که از خود میپرسیم روابط ما با یکدیگر در بهشت به همین شکل دنیایی است یا که در فضایی کاملا متفاوت از این جهان قرار میگیریم!
با توضیح کوتاهی که خواهیم داد این نکته کمی مشخص میشود.
همه موجودات خصوصا انسانها محکوم به فنا هستند. «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فان» (1)
همه كسانى كه روى آن [زمين] هستند فانى مىشوند،
و اگر هم نبود این آیه شریفه باز هم به تجربه میدیدیم هیچ موجودی را نمیتوان یافت که سوار بر کالسکه زمان و مسافر جایگاه ابدیاش نباشد.
انسان از همان ابتدا که با تولدش قدم بر زمین میگذارد، تا وقت مرگ و جدا شدن از کالبدش، بر ارابه زمان سوار میشود. یعنی او را سوار بر این وسیله میکنند چه بخواهد یا نخواهد.در هر ایستگاهی که این کالسکه میایستد،عدهای که اجل شان محتوم است (مرگ شان حتمی است) پیاده و وارد سرای ابدیشان میشوند.
ایستگاههای مرگ، قطعاتی از زمان هستند و هر انسانی مقصد ایستگاهیاش کاملا معلوم است.
پس از آن که انسان از دنیا رفت، وارد سرایی میشود که هیچ شناختی از آن نداشته ولی آن چه او را همراهی میکند، عملی است که در دنیا انجام داده که اگر خوب بوده شادمان است و اگر بد بوده هول و هراس وی را دربرمیگیرد.
از طرفی میبینیم هر انسانی عمل مخصوص به خود را دارد، یعنی نمیتوان به طور دقیق دو نفر را یافت که از نظر عمل با هم قرین یا یکسان باشند و علاوه مطابق با وعدههای مکرر الهی «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ"وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» (2)
عمل هر کسی جایگاه ابدی او در سرای آخرت است. جایگاهی که با دیگر جایگاه ها متفاوت است.
و اما این که بخواهیم حساب و کتاب این دنیا را به آن دنیا عین به عین تطبیق دهیم و پاداشها و جایگاهها رو خود از قبل حدس بزنیم، سخن دقیقی نگفتهایم زیرا مطابق با تایید آیات الهی، انسان در قیامت و قبل از ورد به جایگاه ابدیاش فقط خودش است و خودش یعنی از هراس و وحشت آن روز بزرگ هیچ کسی جز خودش را نمیشناسد تا که به حسابش رسیدگی شود. که اگر اهل خیر بود به بهشت برود و گرنه آتش خشم الهی در انتظار اوست.
«فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ""يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ" "وَ أُمِّهِ وَ أَبيهِ»«وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنيهِ" "لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنيهِ""وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ»«ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ»«وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ» (3)
هنگامى كه آن صداى مهيب [صيحه رستاخيز] بيايد، (كافران در اندوه عميقى فرومىروند)!
در آن روز كه انسان از برادر خود مىگريزد، و از مادر و پدرش، و زن و فرزندانش در آن روز هر كدام از آنها وضعى دارد كه او را كاملًا به خود مشغول مىسازد! چهرههايى در آن روز گشاده و نورانى است، خندان و مسرور است و صورتهايى در آن روز غبار آلود است.
با توجه به آیات بالا و ترجمه آن تکلیف هر کسی به روشنی معلوم میشود عدهای که خندان هستند به طور حتم عمل نیک انجام دادند.
نکته دیگر این که انسان پس از مرگ از همه تعلقاتش جدا میشود و عواطفش رنگ میبازد و در سرای دیگر با شکل دیگری از زندگی روبرو میشود که متاسفانه به دلیل کمی اطلاعاتی که داریم نمیتوانیم نظر دقیقی ارائه کنیم.
ولی این مقدار را به نیکی میدانیم که زندگی در جهان آخرت به طور کلی با زندگی ای که ما در این دنیا به آن خو گرفتهایم، متفاوت است. بنابراین نمیتوانیم هیچ تحلیل درستی در این باره ارائه کنیم. در نتیجه هر گونه دغدغهای که بخواهد فکر ما را از نحوه زندگی آن سرا به خود مشغول کند، بیمورد است. زیرا به حتم نوع تعلقی که ما در این دنیا به خویشان و نزدیکان خود از جمله پدر و مادر و فرزند و همسر و برادر و خواهر داریم؛ در آن دنیا به شکل دیگری جلوه خواهد کرد که اگر به سعادت ختم شود، یک نوع تعبیر دارد و اگر خدای ناکرده به شقاوت پایان یابد، تعبیرش به گونهای دیگر خواهد بود.
پس ارائه هر گونه توجیهی درباره مسایل جهان آخرت که مطابق با سلیقههای مختلف باشد مردود است اما به حتم نوع عواطف و تعلقات ما به شکل دیگری به خود میگیرد و این نوع نگرانیها به طور کامل حل میشود.
با این حال کسی نمیتواند منکر عشق و ارتباط و هم نوع دوستی در سرای دیگر باشد که آیات و روایات فراوان آن را تایید میکند. اما وقتی میخوانیم که در بهشت جای غم ، اندوه ، حسادت ، کینه و دیگر پلشتیها نیست، نتیجه میگیریم که خالق مدبر با تدبیر خود روابط میان بهشتیان (از هر نوع که باشد) را به گونهای سامان میدهد که هرگز موجب نزاع نشود و فقط لذت آن درک شود. و الله العالم
📚منابع:
1. الرحمن: 55 / 26.
2. زلزله: 99/ 7 و 8.
3. عبس: 80/ 33 تا 40.
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(100).mp3
5.29M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 100 - فلسفه حجاب
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 حضرت آیت الله العظمی #وحید_خراسانی " حفظه الله تعالی :
▪️نیمه شعبان امسال غیر از سالهای قبل باشد
👈همه هیاتها اقدام کنند تا نیمه شعبان احیا شود، در اقطار جهان نیز مسلمانان سعی کنند آن روز را احیا کنند امسال نیمه شعبان باید غیر از سالهای قبل باشد
🔰 @p_eteghadi 🔰
قرآن کریم در آیه پنجم سوره انشراح میفرماید: «فان مع العسر یسراً؛ مسلماً با سختی آسانی است» (1)
این آیه به همه انسانهای تلاشگر نوید میدهد همیشه در کنار سختیها آسانیها است و از درون سختیها آسانی به دست میآید. این نوید و وعده الهی، دل را نور و صفا میبخشد و به پیروزیها امیدوار میکند، و گرد و غبار یأس و نومیدی را از صفحة روح انسان میزداید. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «بدان که با سختیها آسانی است و با پیروزی و با غم و اندوه خوشحالی و گشایش است» (2)؛ پس از نظر قرآن و حدیث و مسلم است که با هر سختی آسانی است. به دیگر سخن: آسانیها از دل سختیها بیرون میآیند.
واقعیت زندگی هم این مطلب را تأیید میکند. سختیهای دوران تحصیل تبدیل به دانش میشود. سختیهای کار و کوشش اقتصادی تبدیل به ثروت میگردد. سختیهای مبارزات ملتها تبدیل به آزادی و استقلال میشود. تحمل زحمات دوران بارداری ثمرة شیرین فرزند را تحویل مادر میدهد. بستری شدن در بیمارستان و تحمل درد و رنج ناشی از عمل جراحی، بهبودی و خوب شدن را به دنبال دارد. بنابراین جای تردید نیست که یکی از ثمرات شیرین سختیها، آسانیها هست، همان گونه که گفته شده:
نابـــــرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
باید توجه داشت این امر در مواردی است که سختی قابل تبدیل شدن به آسانی باشد، مثلاً آدمی که استعداد خواندن دارد، اگر زحمت بکشد و درس بخواند، با سواد میشود، ولی فردی که دیوانه است یا اصلاً قدرت یادگیری ندارد، قابلیت درس خواندن ندارد و هر چه به کلاس برود، فایده ندارد. شخصی که فلج مادرزاد است و از نظر پزشکی قابل معالجه نیست، این سختی قابلیت تبدیل شدن به آسانی را ندارد (البته شفای الهی ممکن است).
نیز باید توجه داشت که هر سختی، متناسب با خودش آسانی را به ارمغان میآورد، نه هر آسانی را ، مثلاً کسی که از استعداد معمولی برخوردار است و پول کمی دارد و وارد بازار تجارت میشود و شب و روز میدود، به اندازه تلاش و کوشش و آشنایی با رمز و رموز تجارت و بازار و به مقدار پولش سود میبرد، نه این که در ظرف یک شب، بتواند یک آدم پولدارشود. (2)
هم چنین گاهی آسایش و آرامش در عمق و باطن سختیها وجود دارد و انسان در این عالم ، آن عمق و باطن را مشاهده نکرده و به آن دست نخواهد یافت، بلکه پس از سپری شدن عمل و رفتن از این جهان، در جهان دیگر نتیجة سختیها و صبر در مقابل آنها را مشاهده کرده و به آنها دست خواهد یافت. بلکه اگر زندگی منحصر در این عالم بود، برخی از موارد شاید بدون پاسخ میماند ،مانند همین فرض که انسان، تمام عمر خود را در سختیها گذرانده باشد و با صبر در مقابل سختیها و مشکلات به پاداش الهی و آرامش و راحتی در جهان دیگر دست یابد. خداوند فرموده: و بشر الصابرین. اما باید متوجه باشیم فرض این که انسانی در تمام عمر فقط سختی داشته و هیچ گونه راحتی و آسایش نداشته باشد یا بالعکس، فرض صحیحی نیست. (3)
📚منابع:
1. انشراح: 94/ 5.
2. مکارم، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج 27، ص 128.
3. به نقل از: http://www.pasokhgoo.ir/node/1628
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
چرا حکومت حضرت یوسف (علیه السلام) نشان دهنده حکومت امام زمان (علیه السلام) است؟ 👇👇👇👇👇👇👇
در روایات شباهت های متعددی بین حضرت یوسف(علیه السلام) و حضرت امام زمان(علیه السلام) بیان کرده اند ولی درباره خصوص حکومت آن حضرت شباهتی بیان نشده است:
بر اساس بعضی از روایات، مردم امام غایب(علیه السلام ) را می بینند، اما ایشان را نمی شناسند. شیخ صدوق از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند:
صاحب این امر شباهتی با یوسف(علیه السلام) دارد، و آن حجابی است که خداوند بین ایشان و مردم قرار داده است. مردم او را می بینند ولی نمی شناسند(۱).
مرحوم نعمانی درباره شباهت ایشان به حضرت یوسف(علیه السلام) از امام صادق(علیه السلام) روایت می کند:
صاحب این امر بین مردم رفت و آمد می کند و در بازارشان راه می رود و بر فرش شان قدم می نهد، در حالی که تا زمانی که خداوند اجازه معرفی دهد، آنها او را نمی شناسند(۲).
از این روایت در می یابیم افراد بسیار در طول روز، امام را می بینند، اما ایشان را نمی شناسند؛ یعنی متوجه نمی شوند که ایشان امام هستند، بنابرین وقوع این قسم از ملاقات به طور کلی و عمومی ثابت می شود و یکی از اقسام دیدار محسوب می گردد، اما قابل نفی یا اثبات برای فرد مشخصی نیست؛ زیرا ملاقات کننده نتوانسته است امام را بشناسد و چون اطلاع و ادعایی ندارد واساسا تکلیفی هم متوجه او نیست، بحث درباره این قسم، نتیجه مهمی ندارد.
شهید صدر در این باره می گوید:
دیدن امام مهدی (علیه السلام) در هر روز و همیشه هست؛ هر زمانی که امام در راهی می رود و یا به بازار می رود و یا به حج و یا برای زیارت یکی ار اجداش می رود(۳).
مرحوم دوزدوزانی نیز می آورد:« یظهر من الاخبار العدیدة... جواز ذلک بل تحققه کثیرا » از روایات بسیار بر می آید ... که دیدن حضرت امکان دارد، بلکه بسیار تحقق می یابد.(4)
امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: قائم (عجّلاللهفرجهالشریف) شباهتی با یوسف دارد. عرض کردم: گویا حیرت و غیبت او را میفرمایید؟ حضرت فرمودند: چرا این امت، که شبیه خوکها هستند قضیه حضرت یوسف را انکار نمیکنند؟ برادران یوسف با این که پیغمبر زاده و برادر یوسف بودند و او نیز برادرشان بود، با او تجارت و خرید و فروش کردند و او را نشناختند، تا این که یوسف، خودش را معرفی کرد و گفت: من یوسفم... با این حال چرا آنان منکرند که خداوند عزوجل با حجت خود، همان کاری را بکند که با یوسف کرد؟ او در بازارهایشان راه میرود و بر فرشهای آنان گام بر مینهد، ولی مردم او را نمیشناسند، تا هنگامیکه خداوند به او اجازه دهد که خودش را معرفی کند. همان گونه که به یوسف اجازه داد و یوسف گفت: آیا دانستید با یوسف و برادرش چه کردید، آن گاه که جاهل بودید؟ آیا تو همان یوسفی؟ گفت: (آری) من یوسفم و این، برادر من است».(5)
📚پی نوشت :
۱) ـشیخ صدوق، کمال الدین، اسلامیه، 1377، ج۲، ص۳۵۰، ح۴۶.
۲) ـ نعمانی، کتاب الغیبة، نشر صدوق، 1376 ص ۱۶۳، ح۴.
۳) ـصدر، تاریخ الغیبة الصغری، نیک معارف، 1382، ج۱، ص۶۴۶.
۴) ـ دوزدوزانی،تحقیق لطیف حول التوقیع الشریف، بی جا، بی تا، ص۷۱.
5)صدوق، کمال دین، ج1، ص 341.
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
پرسش: آیا در شریعت احکام خاصی نسبت به سادات وجود دارد؟ مثلا شنیده ام که اگر دو تا خواستگار برای دختر
در شریعت اسلامی برخی احکام اختصاصی سادات وجود دارد که از باب حفظ حرمت آنها به خاطر انتسابی که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دارند می باشد. البته این گونه نیست که همه این احکام وظایفی را بر عهده دیگران نسبت به آنها قرار دهد بلکه در برخی موارد وظایفی را بر عهده خود آنها قرار می دهد تا حرمت نسبت خود را حفظ نمایند. همچنین همه این احکام به این گونه نیست که امتیاز و موقعیتی را برای آنها فراهم نماید. بلکه در برخی موارد باعث محرومیت از برخی امتیاز ها می شود. همانطوری که پرداخت زکات به سادات حرام است. البته این محرومیت با اختصاص بخشی از خمس به آنها جبران شده است.
به نظر می آید چیزی که شنیده اید با مقداری تفاوت مربوط به امامت جماعت باشد. در روایتی آمده است:
«بَعْضُنَا سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْقَوْمِ يَجْتَمِعُونَ فَتَحْضُرُ الصَّلَاةُ فَيَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ تَقَدَّمْ يَا فُلَانُ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَتَقَدَّمُ الْقَوْمَ أَقْرَؤُهُمْ فَإِنْ كَانُوا فِي الْقِرَاءَةِ سَوَاءً فَأَقْدَمُهُمْ هِجْرَةً فَإِنْ كَانُوا فِي الْهِجْرَةِ سَوَاءً فَأَكْبَرُهُمْ سِنّاً فَإِنْ كَانُوا فِي السِّنِّ سَوَاءً فَلْيَؤُمَّهُمْ أَعْلَمُهُمْ بِالسُّنَّةِ وَ أَفْقَهُهُمْ فِي الدِّينِ؛ راوی میگوید یک نفر از امام صادق(علیه السلام) سوال کرد از گروهی که برای نماز حاضر می شوند و برای امامت جماعت به یکدیگر تعارف می کنند. امام صادق(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است: کسی که قرائت بهتری دارد جلو بایستد. اگر در قرائت مساوی بودند کسی که زودتر به اسلام مشرف شده است. اگر هر دو مساوی بودند کسی که سنش بیشتر است امامت کند. اگر در سن نیز مساوی بودند آگاه ترین آنها به سنت و کسی که شناخت بیشتری نسبت به احکام دارد جلو بایستد.»(1)
فقها با وجود تساوی میان دو امام جماعت در همه این شرایط در مرحله بعد سیادت را باعث اولویت می دانند. چراکه اولویت دادن به سادات در چنین موقعیتی تکریم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) محسوب میشود.
📚پی نوشت:
1. مجلسی، محمد باقر(1110ق)، بحار الانوار، بیروت، دار احیا التراث العربی، ج85، ص62.
🔰 @p_eteghadi 🔰
درکتاب خدا علاوه بر مباحث مربوط به هدایت و اخلاق که اساس قرآن بر آن نهاده شده، مسائل دیگری نیز مورد توجه قرار گرفته است که میتواند دارای دو بعد باشد. در یک بعد به زندگی فردی پیامبر (صلی الله علیه و آله) و نیز برخی حوادث جزئی پرداخته در بعد دیگر، مباحث اجتماعی و تبلیغ تعالیم دینی لحاظ شده است.
همان طور که میدانیم قرآن کتاب هدایت و آموزش تعالیم دینی و اخلاقی است. بهانه هدایتها میتواند سرگذشت پیشینیان، اتفاقات و حوادث روز و حتی مسایل به ظاهر شخصی باشد که ممکن است در قالبهای گوناگون حتی در قالب یک ضرب المثل عرضه شود.
اگر به بعضی از مسائل قرآنی چون داستان پیامبران (علیهم السلام) بنگریم در بعضی از آنها اتفاقاتی بیان شده است که به نظر میرسد اکنون نتوان برای توجیه خاصی بیان کرد اما مهم پیامی است که در دل آن سرگذشتها نهفته و برای همه زمانها و همه انسانها مفید و عبرت برانگیز است.
داستان یوسف پیامبر (علیه السلام) و عشق سرکش زلیخا به آن حضرت، قصه حضرت مریم و عیسای پیامبر (علیهما السلام)، حکایت حضرت موسی (علیه السلام) و فرعون و بسیاری دیگر از این مسائل، از آن قبیل است. در داستان «افك» نیز موضوع به این شکل است که از دروغ و تهمت بزرگی نام برده و در این باره به مسلمانان هشدار داده شده است.
در یکی از تفاسیر با عنوان: داستان پر ماجراى «افك تهمت عظيم» این مسئله بررسی شده است. نخستين آيه مورد بحث بىآنكه اصل حادثه را مطرح كند مىگويد:
كسانى كه آن تهمت عظيم را مطرح كردند، گروهى از شما بودند «إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ»
مرحوم «طبرسى» در «مجمع البيان» معتقد است كه «افك» به هر دروغ سادهاى نمىگويند، بلكه دروغ بزرگى است كه مسالهاى را از صورت اصلیاش دگرگون مىکند. بنابراين، كلمه «افك» بيان کننده اهميت اين حادثه و دروغ و تهمتى است كه در اين زمينه مطرح بود.
واژه «عصبه» (بر وزن غصه) در اصل از ماده «عصب» به معنى رشتههاى مخصوصى است كه عضلات انسان را به هم پيوند داده و مجموعه آن، سلسله اعصاب نام دارد. سپس به جمعيتى كه با هم متّحد هستند و پيوند و ارتباط و همكارى و هم فكرى دارند «عصبه» گفته شده است، به كار رفتن اين واژه نشان مىدهد كه توطئهگران در ماجرای «افك» ارتباط نزديك و محكمى با هم داشته و شبكه منسجم و نيرومندى را براى توطئه تشكيل داده بودند.
بعضىها گفتهاند كه اين تعبير معمولا در مورد ده تا چهل نفر به كار مىرود.
به هر حال قرآن به دنبال اين جمله به مؤمنانى كه از بروز چنين اتهامى نسبت به شخص پاکدامنى سخت ناراحت شده بودند، دلدارى مىدهد كه گمان نكنيد اين ماجرا براى شما شرّ است، بلكه براى شما خير بود «لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» چرا كه پرده از روى نيّتهاي پليد جمعى از دشمنان شكست خورده و منافقان كور دل برداشت، و اين بد سيرتان خوش ظاهر را رسوا کرد، و چه خوب است كه محک تجربه به ميان آيد تا آنان كه در درون غش دارند سيه رو شوند و چه بسا اگر اين حادثه نبود و آنها هم چنان ناشناخته مىماندند، در آينده ضربه سخت تر و خطرناکترى مىزدند.
اين ماجرا به مسلمانان درس داد كه پيروى از شايعه سازان، آنها را به روزهاى سياه مىكشاند بايد در برابر اين كار به سختى بايستند.
درس ديگرى كه اين ماجرا به مسلمانان آموخت اين بود كه فقط به ظاهر حوادث ننگرند، چه بسا حوادث ناراحت كننده و بد ظاهرى كه «خير كثير» در آن نهفته است.
جالب اين كه قرآن با ذكر ضمير «لكم» همه مؤمنان را در اين حادثه سهيم مىشمرد و به راستى چنين است، زيرا مؤمنان از نظر حيثيت اجتماعى از هم جدايى و بيگانگى ندارند و در غمها و شادیها شريک و سهيم هستند. (1)
📚منابع:
1. مکارم، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات اسلامیه، سال 1374، چاپ اول، ج 14، ص 395 با ویرایش اندک.
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(101).mp3
5.49M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 101 - چگونگی تشرف امام زمان (عج)
🔰 @p_eteghadi 🔰
﷽؛
🏷 شب و روز منتظر باش
🔅 #امام_صادق_علیه_السلام :
🔸 «در شب و روزت منتظر فرج مولايت باش».
🔹 «تَوَقَّع أمرَ صاحِبِكَ لَيلَكَ و نَهارَكَ».
📚 بحار الأنوار ، ج ٩٨ ، ص ١٥٩
🔰 @p_eteghadi 🔰
در ابتدا باید اشاره شود که این کار سبب اذیت آنها نمی شود . در باره فراز دوم باید گفت ممکن است انسان از طریق خواب از وضع مردگان اگاه شود ولی برای همگان این مسله رخ نمی دهد .، اطلاع از امور برخ برای کسی غیر از انبیا و اولیا (ع) میسور نیست . از همین رو در آموزه های عرفانی از برزخی که در روایات آمده به نام قبر یاد شده است. اطلاع از امور آن برای غیر معصومین محال است ؛ آن را برزخ محالی می گویند ،چون خدای ستار العیوب اجازه نمی دهد که از اسرار بندگان او کسی آگاه شود . (1)
بنا بر این فهمیدن وضعیت اموات در برزخ برای غیر معصوم ممکن نخواهد بود. مگر برخی از عارفان راستین راز نگاه دار
در باره این که آیا اروح مردگان به دنیا می آیند و از امور زندگان خبر دار می شود یانه ؟ باید گفت به صورتی که در پرسش مطرح شده در این باره چیزی در آموزه های دینی نیامده ولی به طور کلی از روایات استفاده میشود که حضور ارواح اموات در دنیا و توجه به وضعیت بستگانشان از یک سو به میزان مقام و منزلت آنان و فراغت از مشکلات خاص آن جهان بستگی دارد. از سویی دیگر به میزان علاقه و رضایت آنان از بازماندگان و میزان توجه بازماندگان به آنان .
از امام کاظم علیه السلام روایت شده که روح اموات به بازماندگان سر میزند. (2)
در عین حال توجه اموات تا حدی به توجه ما نسبت به آنها هم مرتبط می شود مثلا اگر بازماندگان با عمل صالح خود روح آنان را از خود راضی کنند و بر سر قبور آنان حاضر شده و پس از خواندن سوره هایی مانند حمد و یازده مرتبه قل هو الله احد و هفت مرتبه إنّا أنزلناه و هدیه نمودن ثواب آن به روح رفتگان توجه آنها را به خود جلب نمایند ،بسته به آزادی عملی که برای آنها ممکن است در برزخ وجود داشته باشد ،عکس العملهایی هم ممکن است از جانب آنها مانند خواب مشاهده نمایند .
در باره این که آیا مرده به خواب زنده می آید یا نه ؟ باید گفته شده: کسی که می خو اهد يكي از نزديكان و والدين خود را ببيند، سوره هاي شمس و ليل و قدر و كافرون و اخلاص و معوذتين (فلق و ناس) را بخواند، سپس صد مرتبه سوره توحيد بخواند، سپس صد مرتبه صلوات بر پيامبر (ص) و آل او بفرستد، آن گاه با وضو و به جانب راست بخوابد، ان شاء الله هر كه را اراده كرده باشد، خواهد ديد و با او تكلّم خواهد كرد.
نيز آمده است:
هر کس اين عمل را در هفت شب به جا آورد، بعد از آن كه اين دعا را بخواند: (ان شاء الله کسی را که اراده کرده در خواب خواهد ديد):
اللّهمّ انت الحيّ الّذي لا يوصف ـ و الايمان يُعرف منه، منك بدت الاشياءُ و إليك تعود، فما اقبل منها كنت ملجاهُ و منجاهُ و ما أدْبر منها لم يكن له ملجأٌ و لا ملجا منك إلاّ اليك فإسئلك بلا اله إلاّ أنت و أسئلك ببسم الله الرّحمن الرّحيم و بحقّ حبيبك محمدٍ(ص) سيّد النّبيين و بحقّ عليٍِّ خير الوصيّين و بحقّ فاطمة سيّدة نساء العالمين و بحقّ الحسن(ع) و الحسين(ع) اللّذين جعلتها سيّدي شباب أهل الجنّة عليهم أجمعين السّلام أنْ تصلّي علي محمّدٍ و آل محمّد(ص) و أن تريني ميّتي (إمامي) في الحال الّتي هو فيها.(3)
البته علاوه بر آن اعمال، تحقق اين امور بستگى زيادى به:
1- خصوصيات روحى شخص زنده همچون: طهارت معنوى و صفاى نفس دارد. بدون قابليتهاى لازم چه بسا موفقيت حاصل نشود.
2- متوفی مأذون به ارتباط با عالم دنیا باشد، زیرا برخی افراد به دلیل اعمال شان، سالی فقط یک بار و بعضی چند بار اجازه سر کشی به دنیا را دارند یا روح آنان می توانند با ارواح دیگران ارتباط پیدا کنند. برخی ها هر ماه و یا هر هفته یک بار و شهیدان والا مقام و اولیای الهی هر وقت بخواهند،چنین اجازه را دارند.
3- ممکن است متوفی مأذون به ارتباط باشد، لیکن نمی خواهد و دوست ندارد که با هر کسی ارتباط داشته باشد. از این رو افراد زنده ممکن است اعمال ذکر شده را انجام دهند، ولی نتیجه نگیرند. در این صورت با تکرار آن اعمال و اصلاح نفس خویش و انجام کارهای خیر به نیابت از متوفی امید آن است که بتواند فرد مورد نظر را در خواب ببیند .
📚پی نوشت ها:
1. قیصری داود-شرح فصوص الحکم ،ص33 ، نشر بیدار قم ، چاپ سنگی ، بی تا .
2. محمد باقر مجلسی بحار الانوار، نشر دار الاحیا الترا ث العربی، بیروت، 1403 ق، ج 6، ص 257.
3. شيخ عباس قمي (ره) ـ كليات مفاتيح الجنان، نشر دفتر فرهنگ اسلامی تهران حاشيه، ص 964 ـ 960.
🔰 @p_eteghadi 🔰