گوینده این مطلب که «دین افیون جامعه و ملتهاست» کارل مارکس (1883ـ1818 میلادی) نویسنده و اقتصاددان آلمانی است این فرد از فوئر باخ ـ که یک فیلسوف آلمانی است و اندیشه اومانیستی دارد و انسان را مدار و معیار همه چیز میپندارد ـ پیروی کرده و تفکر ماتریالیستی و مادّیگرایی او را سر و سامان بخشیده است و در نظریات خود ابداع جدیدی بجز نظریه مادیگرایی تاریخی (ماتریالیست تاریخی) ندارد در همین راستا و در ضمن نگرش مادّی به جهان هستی و انکار متافیزیک و ماوراء هستی، نیروی محرک تاریخ را «عامل اقتصاد» میکند. کارل مارکس «معقتد است عموم پدیدههای اجتماعی اعمّ از سیاست و فرهنگ و علم و فلسفه و حتی مذهب، مولود همین موضوع است»[1] تفکر مارکسیستی ذوق و هنر و فرهنگ و دین و سیاست و علم و فلسفه را در جامعه «روبنا» نام نهاده و عامل اقتصاد را «زیربنا» معرفی کرده است. بنابراین تمام اوضاع و احوال اجتماعی بستگی به شرایط زیربنا دارد و از این رهگذر دین نیز که یک روبنا است ساخته و پرداخته اقتصاد است. (البتّه نظریات مختلفی در انگیزه و عامل پیدایش مذهب ارائه شده است که در اینجا آنها را ذکر نمیکنیم) به هر حال این نظریه مارکس و مارکسیستها درباره منشأ دین است.
توضیح بیشتر: مارکس در فلسفه تاریخ، تاریخ را به چهار دوره تقسیم کرد: 1. دوره اشتراکی اوّلیه. 2. دوره مالکیت زمین. 3. دوره سرمایهداری. 4. دوره سوسیالیستی.[2] او میگوید: جبراً تاریخ از این مرحله اوّل رشد کرده تا به دورههای بعد رسیده و بعد جبراً به دوره سوسیالیستی میرسد (جبر تاریخ). در دوره اشتراکی اوّلیه دین وجود نداشته است و در دوره مالکیت جامعه به طبقه استثمارگر و استعمارگر و طبقه استثمار شده و استعمار شده و رنجدیده و ضعیف تقسیم میشود که طبقه استثمارگر یعنی طبقه حاکمه از طبقه محکوم و استثمار شده به نفع خود کار میکشید و سود میبُرد، طبقه استثمار شده از فلاکت و بدبختی به ستوه آمده و به فکر قیام افتادند استثمارگران از عامل درونی و معنوی رنجیدگان (سوء استفاده کرده) و دین را اختراع کرده است.[3] طبقه حاکمه برای کنترل طبقه محکوم از دو عامل درونی و بیرونی بهره گرفته است: 1. عامل بیرونی یعنی ایجاد حکومت و دستگاه حکومتی 2. عامل درونی یعنی درست کردن دین برای کنترل محکومان از درون. دین با تعالیمی که دارد مردم را، ملّتها و جامعه را به حالت تخدیری میبرد کانَّ کاری میکند که آنها یادشان برود که میخواستند قیام کنند و بساط استثمار و استعمار و ظلم را برچینند، چگونه دین حالت تخدیری دارد؟ به این شکل که دین میآید و به مردمی که میخواهند قیام کنند، میگوید: شما ناراحت نباشید خدا و قیامتی وجود دارد که در آنجا خداوند به حساب ظالمان رسیدگی میکند و آنان را در آتش میسوزاند و باز اگر کسی چیزی بخواهد بگوید و اعتراضی بکند دین از حربه «قضا و قدر» استفاده میکند و میگوید این قضا و قدر الهی است که شما چنین عقب مانده و ستم دیده باشید بهشت کافر در این دنیا است و بهشت مؤمنین در آخرت است و خدا چنین خواسته است و… آنگاه دین برای طبقه محکوم چگونه است؟ اوّلاً: مایه تسلّی است، به آنها میگویند هر چه در اینجا از دست دادی در دنیای دیگر به دست میآوری، غصّه نخور… در این صورت همه (این حرفها که دین میگوید) برای این (است) که انقلاب نکن. پس باید تمام تعلیمات دینی در جهت تسلیم و تمکین و تسکین باشد (حتی احکام آن). اگر قضا و قدر است برای این است که بگویند آقا فایده ندار، مگر با قضا و قدر میشود جنگید؟ اگر برای احساس مغبونیّت است میگویند جبران در عالم آخرت وجود دارد…[4] شهید مطهری میفرماید:… (در این صورت) باید فرض کنیم که طبقه دیندار جاهل هم هست چون اگر جاهل نباشد زیر بار این جور تعلیمات نمیرود… و طبقه حاکم از جهل توده استفاده کرده و دین را اختراع کرده است[5]. طبق این اندیشه است که مارکس میگوید: انسان سازنده دین است نه دین سازنده انسان…، دین در عین حال بیانگر هلاکت واقعی و اعتراضی به آن فلاکت است، دین به منزله آهِ یک موجود مستأصل، قلب یک جهان سنگدل، و نیز روح هستی بیروح است. دین تریاک مردم است…[6]
حال که دین یک امر روبنا حساب شده، تغییر و تحوّل و نابودی آن نیز به دست زیربنا (اقتصاد) است. آندره پیتر در مارکس و مارکسیسم مینویسد: «پس کافی است مناسبات اقتصادی و مادی را تغییر داد، آنگاه دین خود به خود از میان خواهد رفت…» یعنی از ریشه دین باید با دین مبارزه کرد نه مبارزه مستقیم علیه آن… .
علامه جعفری میافزاید:… اینگونه جامعهشناسان، (اگر بگوئیم مارکس جامعهشناس بوده) که میخواهند ماهیت دین و کاربرد آن را از دیدگاه علمی مشخص نمایند گویا جامعه و کشوری غیر غرب سراغ ندارند![15] این همان نکتهای است که مارکس رعایت نکرده و سر در لاکِ خود کرده و نظریهای را اختراع کرده و بعد دیده است که این نظریه طبق جامعه آسیایی درست در نمیآید. جامعهای که مهد تمدّن و دین بوده است و میبیند که برخلاف نظریات او دین مایه رشد و تمدّنساز عظیم است مثلاً دینی مثل اسلام به شدّت رو به گسترش است و شور و هیجان انقلابی دارد و لذا چارهای جز عقبنشینی ـ محدود داشته است میگویند وقتی چنین شد از بس کورکورانه مریدان خودش را بار آورده بود حتی آنها نیز حاضر به پذیرش افکار وی نبودند چون میگفتند این نظریات اخیر تو درباره جامعه خلاف تعلیمات توست و او میگفت من مارکس هستم ولی ماکسیست نیستم یا من به اندازه شما مارکسیست نیستم کمی سردتر هستم. این همه یک طرف و اینکه مارکس هیچگاه دلیل محکمی بر این نظریات خود نداشت از طرف دیگر مایه سستی این حرف او درباره دین میباشد او با جبر میخواست حرفهایش را به کرسی بنشاند.
خلاصه آنکه از منظر اسلام دین امری فطری است و ریشه در سرشت آدمی دارد و پیامبران از سوی خدا برای آبیاری این نهال آدمی آمدهاند نه اینکه آنرا برای منافع خود ساخته باشند و لذا دین حالت شور و انقلاب و امید و قیام بر علیه ستم و ستمگران و خواهان عدالت و آزادگی است نه افیون ملتها.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ کتاب فطرت، شهید مطهری، انتشارات صدرا.
2ـ مقدمهای بر جهانیبینی توحیدی، بخش جامعه و تاریخ، انتشارات صدرا، و نیز بخش انسان و ایمان.
3ـ پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیک، استاد مصباح، ج 2، مؤسسه در راه حق قم، 1361.
4ـ آیت الله جوادی آملی، دین شناسی.
📚پی نوشت ها:
[1] . مکارم شیرازی، ناصر، انگیزه پیدایش مذهب، ص13.
[2] . گاهی به پنج دوره نیز تقسیم کردهاند، که بعد از دوره اوّل و دوره شکار و کشاورزی بعد مالکیت.
[3] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج3، ص577.
[4] . همان.
[5] . همان، ج3، ص578.
[6]. آندره پیتر، مارکس و مارکسیسم، ص262.
[7] . مارکس و مارکسیسم، ص281.
[8] . همان، ص281.
[9] . مجموعه آثار، همان، ج3، ص577.
[10] . همان، ج3، ص581ـ578.
[11] . قصص/5.
[12] . مجموعه آثار، همان، ج3، ص581ـ580.
[13] . جامعه شناسی ادیان، ص8.
[14] . ژان پل ویلم، جامعه شناسی ادیان، ترجمه عبدالرحیم گواهی، نقد و بررسی علامه محمدتقی جعفری، ص8ـ7.
[15] . همان.
🔰 @p_eteghadi 🔰
مارکسیستها دشمنی خاصی با دین دارند و از جمله قوانین مارکسیستی مبارزه با دین است؛ لنین میگوید: مکتب مارکس همانا مکتب مادیگرایی است از این لحاظ به همان اندازه… مادیگرایی فوئر باخ با دین عناد دارد… بایستی دین را براندازیم این الفبای هر نوع مادیگرایی است… و لذا الفبای مارکس میباشد[7] لنین میافزاید: … مکتب مارکس دورتر میرود و مبارزه علنی با دین نمیکند (چون مارکس میگوید:) باید دانست با دین چگونه مبارزه کرد. برای این کار باید منابع ایمان و دین تودهها را با مفاهیم ـ مادّیگرا توضیح داد…[8] مارکسیستها بر این «باید» عمل کردند و همانطور که شهید مطهری (ره) در «علل گرایش مادیگری» متذکر شده، یک تفسیر مادّی برای قرآن نوشتند و شهید مطهری در کتاب مذکور نقدی بر نمونههای فراوان این تفسیر ذکر میکنند.
خلاصه اینکه مارکسیستها برای رسیدن به مقصود خود یعنی ایجاد جامعه سوسیالیستی (کمونیستی)، با دین دشمنی دارند و لذا آن را تحریف میکنند.
نقد و بررسی مختصر این نظریه
برخلاف نظر مارکسیستها که ادیان را تخدیرکننده ملّت و جوامع دانستند، ادیان مضامین و تعالیمی ضد تخدیری دارند و عامل جنبش هستند… تعلیماتی در ادیان مثلاً در اسلام ـ پیدا میشود در جهت خلاف، یعنی تعلیماتی در جهت انقلابی، نه تنها دین از میان طبقه حاکمه بروز نکرده، بالاتر از آن، خواه از میان طبقه حاکمه بروز کرده باشد و خواه از طبقه دیگر، در جهت منافع طبقه محکوم و دعوت به ثوره و انقلاب است[9]. خود وجود منطق شهادت در بعضی ادیان بویژه اسلام خود دلیل انقلابی بودن دین است. دینی که از کشته شدن نمیهراسد از قیام در برابر ستم ابایی ندارد.
شهید مطهری (ره) میگوید: نقاط ضعف این نظریه یکی مربوط به تاریخ ادیان است، یعنی تاریخ ادیان نشان میدهد که از قدیمترین ایام که بشر بر روی زمین بوده است، از همان دورهای که اینها آن را دوره اشتراک اوّلیه مینامند، آثار پرستش وجود دارد «مارکس مولر» حتی معتقد است که برخلاف نظریه معروف که میگویند دین، اوّل از پرستش طبیعت و اشیاء و بتپرستی و ارباب انواع شروع شده و بعد رسیده به پرستش خدا یگانه واحد، دیرینهشناس ثابت کرده ـ ثابت هم میکند ـ که از قدیمترین ایام، پرستش خدای یگانه وجود داشته است؛
… ثانیاً این دورههایی که دوره طبقاتی است مثلاً دوره فئودالیسمها باید ضرورتاً قبول کنیم که آورنده و پیروان اوّلیه تمام ادیان (طبق نظر مارکس) از طبقه حاکمه بودهاند این نیز با تاریخ قطعی و مسلّم ادیان جور در نمیآید، با تاریخ مسیحیّت هم جور در نمیآید، با تاریخ یهود و بنیاسرائیل هم جور در نمیآید… موسی (که خود از بنیاسرائیل است) گو اینکه فرزند خوانده فرعون است در خانه فرعون در ناز و نعمت فراوان بزرگ شده… در خانه فرعون علیه فرعون و به سود طبقه استثمار شده فرعون قیام میکند این دیگر به هیچ وجه توجیه مارکسیستی ندارد. یا باید ریشه قومی و نژادی و خونی برای این امر قایل شویم که به هرحال (باز هم) با مارکسیسم جور در نمیآید، چون اینها اصلاً تاریخ را جدال طبقات میدانند نه جدال خونها…[10] به علاوه اینکه اینها میگویند دین را طبقه حاکمه وضع کرده است. اگر بگوئیم موسی از طبقه استثمارشده است با این نظریه نمیسازد که دین را طبقه حاکمه وضع کردهاند و اگر بگوئیم از طبقه حاکمه است پس چرا علیه طبقه حاکمه دین درست کرده است چون طبقه حاکمه به نفع خود دین میسازند (طبق نظر مارکسیستها) این نیز یک انتقاد مهمّ به این نظریه.
باید بگوئیم که دین یهود را در دستگاه حاکمه وضع کردهاند برای تسلیم و تمکین در قوم بنیاسرائیل، در صورتی که دین یهود آمد برای تحریم و تهییج بنیاسرائیل و وادارشان کرد به قیام… خود اسلام نیز چنین دینی است «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ»[11] خلافت زمین را به شما میدهیم و زمین را ارث شما قرار میدهیم…[12]
ژان پل ویلم چنین مینویسد: برای این نقد سیاسی مارکس از دین که آن را «افیون ملّتها» میخواند، تنها یک پاسخ وجود دارد؛ تجزیه و تحلیل اجتماعی ـ تاریخی آثار دین در جوامع بشری، چنین تجریه و تحلیل نشان میدهد که، بخصوص در زمان خود مارکس، دین در خدمت بقای دولت (ضامن بقای تأسیسات حکومتی) و نیز طبقات مرفه جامعه بوده است و سخنرانیها و مواعظ و خطابههای کشیشان گوناگون، کارگران را در جهت قبول و رضایت دادن به سرنوشت موجود خویش! (یعنی تن دادن به قضا و قدر) ترغیب میکرد…[13] علامه محمدتقی جعفری در ذیل همین مطالب مینویسد: علاوه بر نقد خود مؤلف از این نظریه، باید گفت خود ماهیت دین «افیون ملّتها» نیست بلکه این انسان است که برای اشباع خودخواهیها و خودکامگیها همه حقایق را به سود خود مسخ میکند (همان کاری که کشیشان در غرب کردند.)[14]
💠 فرشته منش
🔸 «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِی مِنْهُ»؛[1] دعاهای ماه شعبان این است که خدایا! اگر تاكنون ما مورد لطف تو نبودیم آمرزیده نشده بودیم از این به بعد دیگر ما را بیامرز! الآن اگر رفتیم, رفتیم. اگر ـ معاذ الله ـ مرگ پوسیدن بود و از بین رفتن بود حساب و كتابی نبود، اما مرگ از پوست به در آمدن است! اوّلین سؤالی كه از ما می كنند این است که می گویند عمرت را در چه راهی صرف كردی؟ ما باید جواب نقد داشته باشیم! چون مرگ زندگی است و مرگ از پوست به در آمدن است نه پوسیدن، باید جواب نقد داشته باشیم كه چه كار كردیم. این است كه بسیاری از بزرگان این «دهه آخر شعبان» كه می شود تمام تلاش و كوشش آنها این است كه سود و زیانشان را مشخص كنند كه من این یك سال چه كردم، با چه وضعی می خواهم مهمان خدای سبحان بشوم.
🔸 در ماه پربركت رمضان که ماه «ضیافت الرحمان» است، انسان یا در آن زمین مهمان خداست به نام سرزمین وحی یا در این زمان مهمان خدا به نام ماه مبارك رمضان است. یا ما باید مهمان خدا باشیم در این دو مقطع یا میزبان خدای سبحان باشیم كه جمع هر دو را شاید. چه وقت ما میزبان خدا هستیم و چه وقت خدا مهمان ماست؟ فرمود: «أَنَا عِندَ المُنكَسِرَة قُلُوبُهُم»[2] كسی كه قلب شكسته دارد با خدا اهل مناجات است با خدا راز و نیاز دارد، ، به تعبیر شیخنا الاستاد حكیم الهی قمشهای (رضوان الله علیه) می گوید: «من الهی هو الله گویم»، با قلب شكسته همیشه در محضر اوست تا مظهر او بشود، این شخص میزبان خداست. اگر كسی این توفیق را داشت كه خدا مهمان اوست، یعنی لطف خدا و اگر این توفیق را نداشت لااقل در آن سرزمین یا در این زمان، خودش را دریابد، پایان ماه شریف شعبان چنین است و بهترین فرصت عمل به قرآن, قرائت قرآن و راهنمایی گرفتن از دستورات قرآن كریم است.
🔸 مرحوم ابن بابویه قمی در كتاب شریف امالی از وجود مبارك پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل كرد كه «الْحَافِظُ لِلْقُرْآنِ الْعَامِلُ بِهِ مَعَ السَّفَرَةِ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ»[3] كسی كه قرآن را حفظ كند, به قرآن عمل می كند او با فرشته های الهی محشور می شود، چون در قرآن دارد وحی كه نازل می شود ﴿بِأَیدِی سَفَرَةٍ ٭ كِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾[4] فرشته هایی هستند كه وحی را می آورند، چنین كسی در قوس صعود با آنها كه در قوس نزول قرآن را می آورند هماهنگ می شوند، چه بهتر كه ما فرشته منش زندگی كنیم، یك جامعه فرشته منش نه بیراهه می رود نه راه كسی را می بندد.
[1] . وسائل الشیعه، ج10، ص301.
[2] . منیة المرید، ص123.
[3] . الامالی(للصدوق)، متن، ص59.
[4] . سوره عبس، آیات 15 و 16.
#در_محضر_استاد
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1393/03/29
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(112).mp3
5.39M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 112 - مصادیق شرک
🔰 @p_eteghadi 🔰
940607-VaezShahidi.mp3
23.91M
دنیای مرگ و آخرت" از حجة الاسلام واعظ شهیدی"
🔰 @p_eteghadi 🔰
جمله زیر درست نیست که:
اگرکسی ثروتمند به دنیا نیاد دست خودش نیست ولی اگر ثروتمند نشود دست خودش است!
چون بسیاری ازافراد دردنیا هستند که هم بااستعداداند و هم بسیار تلاش کرده اند ولی اتفاقاتی باعث شده که ثروتمند نشوند یامقامی به دست نیاورند؛ درصورتیکه افرادی با استعداد کمتر و تلاش کمتر و با اتفاقاتی به موفقیت های بالا رسیده اند
البته بایدتلاش شود هرکسی به جایگاه خود برسد ولی اتفاقات بسیاری ممکن است باعث شود خیلی افراد با استعداد به حق خود نرسند
به این حدیث توجه فرماییدکه:
امام علی علیه السلام فرمود: اگر به آنچه که می خواستی نرسیدی، از آنچه هستی نگران مباش. حکمت69نهج البلاغه
یعنی تو که تلاش خود رو کردی وبه نتیجه نرسیدی نگران چیزی نباش، ناامید نباش دنیا بالا وپایین داره
باتوجه به حدیث درپوستر، افرادی که به جایگاهی رسیدند باید بدونند احتمالا خیلی بهتر از اون افراد بودند که شایسته جایگاه اون ها بودند واز آنچه حاصل کرده اند مثل ثروت،مقام یا شهرت برای رسیدگی به مشکلات مردم استفاده بشه نه اینکه خودشون رو بهترین ها بدونندکه شایستگی کامل برای رسیدن به این چیزها را داشته اند ودیگران شایسته نبودند!
🔰 @p_eteghadi 🔰
چرا خداوند به گونه ای سرنوشت ما را رقم زده که از یک طرف تحریم بشویم و از طرف دیگر سیل و از طرف سوم زلزله و از طرف چهارم کرونا و ... انگار خدا ما را محاصره کرده تا از بین برویم!
پاسخ اجمالی:
در سختی قرار گرفتن آدمی لزوماً به جهت غضب و قهر خداوند نیست، بلکه این امکان کاملاً وجود دارد که چنین مسائلی ابتلا و آزمایش الهی باشد تا عیار افراد مشخص شود؛ چنانکه در طول تاریخ بسیاری از امتهای مؤمن و افراد باایمان که موردتوجه خاص خدا بودند هم با این مشکلات روبرو شدند. علاوه بر اینکه بعضی از چیزهایی که گفتهاید نهتنها عذاب نیستند بلکه رحمت و نعمت الهی بهحساب میآیند و این انسان است که با سوء اختیار و اعمال نادرست، آنها را تا حدودی از مسیر اصلی خود منحرف میکند.
👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
چرا خداوند به گونه ای سرنوشت ما را رقم زده که از یک طرف تحریم بشویم و از طرف دیگر سیل و از طرف سوم ز
پاسخ تفصیلی:
مقدمه:
باوجود اینکه خداوند خیرخواه است و جز خیر نمیآفریند، در زندگی آدمی سختی و شرور و مشکلات وجود دارد. به همین جهت، سؤالاتی از این قبیل مطرح میشود که: آیا واقعاً خداوند چنین مشکلاتی را رقمزده است؟ هدف خداوند از ایجاد مشکلات چیست؟ نابودی بشر؟ در ادامه با ارائه نکاتی، به این پرسشها پاسخ داده خواهد شد:
نکته اول:
در تاریخ نقلشده است که بعد از محاصره شدید اقتصادی، پیامبر اکرم (ص) و همه مسلمانان در شعب ابی طالب، درست درزمانی که مشکلات و سختیها به اعلا درجه خود رسیده بود ابتدا همسر مهربانشان حضرت خدیجه (س) و سپس عموی بزرگوارشان جناب ابوطالب را از دست دادند و مشکلاتشان چند برابر شد، در اینجا به نظر شما باید گفت که پیامبر (ص) توسط خود خدا هم مورد تحریم قرارگرفته است؟ خیر، ایشان همگی این موارد را ابتلا و آزمایش الهی و وسیلهای برای آمادگی و ارتقای مسلمانان معرفی کردند.
در زندگی بسیاری از پیامبران و اولیای خدا و امتهای آنها چنین آزمایشها و موقعیتهایی را میبینید. ائمه طاهرین و بخصوص حضرت اباعبدالله (علیهالسلام) و امت زمان ایشان مصداق واضح و تمامعیار این آزمایشهای سخت الهیاند. جالب هم این است که بعد از تمام این اتفاقات ناگوار و شهادت جمع کثیری از اهلبیت پیامبر (ص) و مؤمنان پاک، زمانی که یزید از حضرت زینب (س) سؤال کرد که کار خدا را با برادر و خانوادهات چگونه دیدی؟ ایشان فرمودند جز زیبایی ندیدم. (1)
اینیک سنت الهی است که اگر افرادی ادعای ایمان به خدا و یاری دین خدا را کردند، مورد ابتلا و آزمایش قرار میگیرند تا عیار هر کس مشخص و عزم مؤمنان سرسختتر شود: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یتْرَکوا أَنْ یقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یفْتَنُونَ*وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ؛ آیا مردم گمان کردند همینکه بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها میشوند و آزمایش نخواهند شد؟! ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان میکنیم)؛ باید علم خدا درباره کسانی که راست میگویند و کسانی که دروغ میگویند تحقق یابد!» (2)
نکته دوم:
بسیاری از چیزهایی که ما به آنها بهعنوان بلا مینگریم، نهتنها بلا نیست بلکه برکت و رحمت الهی است که من و شما با دستبرد در طبیعت و عدم رعایت نکات بایسته در زندگی اجتماعی و مدیریت شهری، آن را تبدیل به مشکل کردهایم؛ مثلاً باران قطعاً رحمت الهی است بخصوص پس از چند سال خشکسالی پیاپی در کشور و صدمه دیدن منابع آبی بهویژه منابع زیرزمینی؛ بارانهایی ازایندست، نهتنها نشانه غضب الهی، بلکه نشانه رحمت و لطف خداوند به ملت شریف ایران است؛ اما این ما هستیم که با سوء تدبیرها و دستاندازیها به طبیعت و خانهسازی در مسیر رودخانه و ... باعث ایجاد سیل در محیط میشویم و الا اگر چنین دستبردهایی از سوی انسان صورت نمیگرفت یا چنین مشکلاتی به وجود نمیآمد و یا میزان آن بسیار اندک بود.
در مورد بیماریهای مسری مانند کرونا هم اگر کمی تدبیر بیشتری به خرج میدادیم و هم مردم و هم مسئولان پیشبینیهای دقیقتری داشتند، قطعاً مشکل یا ظهور پیدا نمیکرد یا گستردگی آن بسیار کمتر بود. مثلاً اگر کمی در ورود افرادی که از چین وارد میشدند دقت بیشتری به خرج میدادیم و یا در زمان شیوع بیماری بجای گوش دادن به حرف مسئولان و قرنطینه خود در خانه، به سفر بخصوص به استانهای شمالی نمیرفتیم، قطعاً میزان ابتلا و گسترش این ویروس به این اندازه نبود.
بنابراین، این تلقی اشتباه است که گمان کنیم خداوند چنین مقدر کرده که ما به این مشکلات دچار شویم و خودمان هیچ نقشی در پیدایش این مشکلات نداریم چراکه اساساً اختیار آدمی بخشی از علل مؤثر در شکلگیری سرنوشت و وضعیت آدمی است؛ چنانکه خداوند فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمىدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند». (3)
نتیجه:
بنابراین، ابتلا به بیماری و سختی، گاهی بهمنظور امتحان آدمی است تا عیار بندگی و صبر و ایمان آدمی مشخص شود؛ چنانکه اولیای الهی نیز امتحان میشدند و از سختی و مشکلات، خیر و تعالی روحی و پیروزیهای بزرگ را به دست میآوردند. بگذریم از اینکه بخشی از سختی و مشکلات، ناشی از بیتدبیری و تصمیمات نادرست ما است و ارتباطی به خداوند ندارد.
📚پینوشتها:
سید بن طاووس، لهوف، ترجمه محمدی اشتهاردی، ص 100.
عنکبوت، آیات 2 و 3.
رعد، آیه 11.
🔰 @p_eteghadi 🔰
به عقیده برخی احکام فقهی اسلام متناسب و مختص جوامع ابتدایی است و از آن جا که از حدود 150 سال گذشته، روش زندگی به کلی تفاوت پیدا کرده و انواع توسعه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پدید آمده است. آیا با توجه به سبک و نیاز جدید زندگی، فقه و نظامهای اسلامی میتواند واقعیتهای اجتماعی را تحلیل کند و آیا ادعای جاودانگی این احکام نامعقول نمیباشد؟
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
تبیین سوال:
راز تعدد و تکامل شرایع را میتوان در اختلاف نیازهای بشر جستجو کرد. به موازات پیشرفت و تمدن، بشر احساس نیازهای جدید و پیچیدهتری میکند. این شریعت است که باید با تکامل بشر رو به تکامل بگذارد و جوابگوی نیازهای انسان عصر خویش باشد. گرچه این مهم با عوض شدن و نو شدن شریعت همراه باشد، به این معنی که شریعتی جای خود را به شریعت کاملتری دهد و آن شریعت کاملتر و جدید ایفای این نقش مهم را به عهده بگیرد.
حال سؤال این است که: چرا بعد از آخرین پیامبر الهی با اینکه نیازهای بشر روز به روز افزوده و جامعهاش پیچیدهتر میشود، باز هم باید به همان نسخهای که چهار ده قرن پیش پیچیده شده عمل شود؟!
به عبارت دیگر مگر میشود یک سری قوانین را پیریزی کرد و با قاطعیت بیان کرد که این قوانین جاودانهاند؟! چرا که مقررات اجتماعی یک سلسله مقررات قراردادی و براساس نیازمندیهای اجتماعی میباشند که به موازات توسعه و تکامل عوامل تمدن در تغییرند. نیازمندیهای هر عصری با نیازمندیهای عصر دیگر متفاوت است. بشر عصر موشک و هواپیما و برق با بشر عصر اسب و الاغ و شتر به کلی فرق میکند چگونه ممکن است مقررات زندگی او در این عصر همان مقررات عصر اسب و الاغ و شتر باشد؟![1]
پس فقه و نظامهای فقهی که مبتنی بر فقه هستند چون جوابگوی نیازمندیهای جوامع ساده هستند نمیتوانند بر جوامع امروزی منطبق باشند و احکام دین جاودانه نیستند. بلکه این احکام از آن عصرهای گذشتهاند، نه عصر تکنولوژی و پیشرفت.
پاسخ: بشر همواره با دو گونه نیاز همراه بوده است، یک سری نیازهایی ناشی از سرشت و طبیعت انسان است و یک سری از نیازهایی که ناشی از نیازهای دسته اول میشوند و در واقع نیاز نیستند بلکه بشر برای دستیابی به نیازهای اولیه به آنها احیتاج دارد لذا به آن نیازهای بالطبع و ثانویه نیز میگویند.
نیازهایی که از طبیعت[2] انسان ناشی میشوند تا هنگامی که انسان، انسان است آن نیازها همراه اویند. به اصطلاح انسان بما هو انسان آن نیازمندیها را دارا میباشد و چون طبیعت انسان تغییر نمیکند، بالطبع این نیازها نیز تغییر نمیکند مثل نیازهای مادی از قبیل خوراک و پوشاک و همسر و .. نیازهای معنوی از قبیل علم و زیبایی و احترام و پرستش و … و نیازهای اجتماعی از قبیل زندگی با هم نوع و تعاون و عدالت خواهی، آزادی و … اینها همه نیازهای ثابت هستند. اسلام و تمام ادیان آسمانی برای اینگونه نیازهای ثابت یک سری قوانین وضع کرده است که هیچ تغییری در قوانین داده نمیشود به عبارت دیگر چون نیاز ثابت است قانون ثابتی نیز برای آنها وضع شده است. همانطور که بشر امروز نیاز به ازدواج دارد بشر عصرهای گذشته نیز نیاز به ازدواج داشته است این یک نیاز ثابت است اگر دینی خلاف این نیازهای ثابت قانون وضع کند محکوم به شکست است و در جای خود ثابت شده است که نه تنها اسلام، بلکه تمام ادیان توحیدی برخلاف فطرت هیچ حکمی نکردهاند. اگر دیده میشود در عالم مسیحیت بعضی رهبانیت اختیار میکنند و ترک ازدواج میکنند این به خاطر برداشت ناصواب از دین مسیحیت است و الا هیچ پیامبری خلاف نیازهای بشری حکم نمیکند. اما بشر نیازهای دیگری نیز دارد که در هر عصری احتمال تغییر آنها وجود دارد؛ نیازهایی که با تحوّل تمدنها و پیشرفتهای بشر تغییر میکنند. در واقع این نیازها برای دست یابی به نیازهای ثابت بشرند. آدمی برای دستیابی به علم که یکی از نیازهای ثابت است احتیاج به وسائل دارد و این وسائل در هر عصری متفاوت است لذا نیاز به وسائل برای علم اندوزی در هر عصری متفاوت است.
به عنوان مثال چندین سال پیش در کشورمان برای تعلیم و تربیت مکتب خانهها فعال بودند؛ اما امروزه دانشگاهها و حوزهها این نقش را ایفا میکنند و روزی هم شاید این مهم را شبکههای جهانی به عهده بگیرند. پس نیاز به علم ثابت است اما کیفیت دست یابی به علم در هر عصری متغیر است. پس آنچه با تمدن و تکامل بشر تغییر میکند کیفیت رسیدن به نیازهای ثابت است نه خودِ نیازهای ثابت.[3]
با توضیحی که در باب نیازهای بشر داده شد، علت جاودانگی احکام دین اسلام روشن میشود. اسلام تاکید فراوان بر قوانین ثابت که همآهنگ نیازهای ثابت است دارد. اگر اسلام قانون کلی و ثابت برای نیازهای متغییر وضع میکرد و افراد جامعه را ملزم میکرد که فقط از این راه به نیازهای ثابت دست بازند، آنگاه بین اسلام و جوامع مدرن تناقض پیش میآمد؛ اما تاکید اسلام روی قوانین ثابت بر نیازهای ثابت است نه نیازهای متغییر. شهید مطهری (ره) در این باره میفرمایند: «تناقض میان قانون و احتیاجات نو به نو آنگاه پیدا میشود که قانون به جای اینکه خط سیر را مشخص کند به تثبیت شکل و ظاهر زندگی بپردازد مثلاً وسائل و ابزارهای خاصی را که وابستگی تام و تمام به درجه فرهنگ و تمدن دارد بخواهد برای همیشه تثبیت نماید اگر قانونی بگوید الزاماً باید در نوشتن از دست و در سوار شدن از اسب و الاغ و در روشنایی از چراغ نفتی و در پوشیدن از منسوجات دستی و … استفاده کرد چنین قانونی به مبارزه با توسعه علم و تمدن و احتیاجات ناشی از آن برخاسته است و بدیهی است که جبر تاریخ آن را عوض میکند. قانون هر اندازه جزئی و مادی باشد یعنی خود را به مواد مخصوص در رنگ و شکلهای مخصوص بسته باشد شانس بقاء و دوام کمتری دارد و هر اندازه کلی و معنوی باشد و توجه خود را نه به شکلهای ظاهری اشیاء بلکه به روابط اشیاء، یا میان اشخاص معطوف کرده باشد شانس بقاء و دوام بیشتری دارد.»[4] پس یکی از رازهای جاودانگی احکام دین اسلام را میتوان متناقض نبودن با جنبههای متغیر نیازهای بشر دانست. اما از این نکته نباید غفلت ورزید که؛ وقتی میگوییم دین با نیازهای متغییر انسان تناقض ندارد، این بدان معنی نیست که انسان هرگونه که بخواهد میتواند برای نیازهای متغییر خویش برنامهریزی کند و دین هم بر آن برنامهها صحه میگذارد. متاسفانه این مغالطه در کتاب «هرمنوتیک کتاب و سنت» صورت گرفته است.[5] و به صورت ناروا به مرحوم طباطبایی و مطهری (ره) نسبت داده شده است. و نیز همین خلط در کتاب نقد قرائت رسمی از دین صورت گرفته[6] و با تفکیک ذاتی و عرضی دین، القاء میکند که حیات اجتماعی، ذاتی دین نیست و در هر عصری دین هماهنگ حیات اجتماعی عصر خویش میشود. به عبارت دیگر حرفهایی که دین در باب حیات اجتماعی (احتیاجات جوامع) دارد قابل استحاله به حرفهای نو و جدید است. به نظر میرسد این طرز تفکر کاملاً اشتباه است، چرا که دین برای نیازهای متغییر نیز برنامه دارد و حالت خنثی ندارد. دین حرفهایش را در اعصار مختلف با اجتهاد فقهاء و متخصصین امور دینی میزند . در هر عصری اسلام راههای ارائه شده برای تامین نیازهای ثابت را بررسی میکند و آن راهی که با دین و اصول کلی دین منافات داشته باشد را پس میزند و آن راهی را که با اسلام هیچ منافاتی ندارد را میپذیرد.
پس راز جاودانگی احکام دین این است که اسلام برای نیازهای متغییر از اول یک راه و یک شیوه را برای اعصار مختلف پی ریزی نکرده است اما در زمانهای مختلف مجتهدینی هستند آگاه به زمان و مکان و آگاه به نیازهای متغیر که دست به وارسی این نیازها میزنند و به صورت اجتهادی آنهایی که با اصول کلی اسلام منافات ندارد را میپذیرند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 3، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، 1374، صص 202ـ153.
2ـ عبدالله نصری، انتشار بشر از دین، تهران، دانش و اندیشه معاصر، 1378.
3ـ مجله فقه اهلبیت، ش 1، مقاله روند آینده اجتهاد.
📚پی نوشت ها:
[1] . مجتهد شبستری، محمد، نقدی بر قرائت رسمی از دین، تهران، طرح نو، چاپ اول، 1379، ص12 و 19 و 18 و 67.
[2] . در اینجا طبیعت اعم از فطرت است.
[3] . ر. ک. مطهری، مرتضی، ختم نبوت، چاپ دوازدهم، ص49ـ52.
[4] . همان، ص51ـ52.
[5] . مجتهد شبستری، محمد، هرمنوتیک کتاب و سنت، چاپ چهارم، ص53ـ54.
[6] . مجتهد شبستری، محمد، نقد بر قرائت رسمی از دین، ص106.
🔰 @p_eteghadi 🔰
شکی نیست که اسلام دین کامل و آخرینِ آنهاست و بر اساس تعالیم قرآنی و اسلامی، سراسر دنیا را به رهبری امام مهدی ـ علیه السّلام ـ و ـ عجل الله تعالی فرجه الشّریف ـ فرا خواهد گرفت. امروزه اسلام در سطح جهان بر غلطک گسترش و توسعه افتاده است که البته این امر عوامل متعددی دارد از قبیل ناتوانی و ناکارآمدی مکاتب دیگر (الهی یا بشری) در تأمین توأمان سعادت دنیا و آخرت برای بشر، بحرانهای اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی در سطح جهان و البته انقلاب اسلامی ایران که تأثیر بسزایی در پیشرفت اسلام داشته است.
پس از انقلاب ایران، جهان در حوزههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و دینی، حرکت و گرایشی روزافزون به اسلام یافته است و تفکّرات غیر اسلامی و الحادی رو به افول و شکست نهادهاند، و این همه توطئهها و دشمنیهای استکبار با اسلام و مسلمین که در سراسر دنیا شاهد آن هستیم خود گواه رشد روزافزون اسلام است. دانشمندان اسلامی و غربی نیز بعد از اعتراف به رشد اسلام خواهی، این نکته را نیز ذکر کردهاند که انقلاب اسلامی ایران، در این میان نقش عمده و فعّالی داشته و یکی از عوامل بارز گسترش اسلام خواهی در جهان، به شمار میرود.
اکنون به طور اجمال و به صورت مصداقی و کاربردی، موارد و نمونههایی را از پیشرفت اسلام در سطح جهان ارائه میدهیم تا خواننده محترم به طور ملموس و از نزدیک با قضیه آشناتر شود.
1. بیداری اسلامی: امروز مسلمین سراسر دنیا بر علیه بیعدالتیها و قدرتهای شیطانی و چپاولها برآشفتهاند. رهبر معظم انقلاب در این باره میفرماید: ببینید امروز در فلسطین و یا شمال آفریقا چه خبر است؟ ببیند که چگونه اسلام حقّ خود را بازمییابد و بدست میآورد. در جاهایی که امروز میلیونها مسلمان توانستهاند سهم و حقّی در حکومتها به دست آورند تا قبل از انقلاب کسی جرأت نمیکرد دم از اسلام بزند و در ملأ عام بگوید من مسلمانم یا اعمال اسلامی را بجا بیاورد، امّا امروز صدای تکبیرشان فضای آن کشورها را انباشته است.[1]
2. تهدید و شکست دشمنان: همان طور که قبلاً هم اشاره کردیم دشمنیها و توطئههای استکبار با اسلام خود شاهدی است بر رشد روزافزون اسلام خواهی در جهان. در این باره به کلامی از رهبر معظم انقلاب توجّه کنید:
در سطح جهان، مراکز استکباری به این نتیجه قطعی رسیدهاند که اگر نتوانند این انقلاب را در مرحله کنونیاش شکست بدهند، به احتمال زیاد سررشته کار را از دست داده و دیگر نخواهند توانست موج فزاینده بیداری اسلامی را مهار کنند و این موج تهدیدی جدّی علیه استکبار و مشخصاً علیه فرهنگ غربی خواهد بود.[2]
آری بیجهت نیست که امروز بیست هزار سایت اینترنتی در زمینههای مختلف بر علیه اسلام و انقلاب و امام خمینی ـ رحمه الله علیه ـ فعالیت دارند،[3] چرا که دشمن به خوبی رشد اسلام را در جهان حس کرده و به خاطر اسلام برای خودش هم کاملاً واقف است.
3. حیات تفکّر دینی و گسترش روزافزون اسلام خواهی و اسلام شناسی: جهانی که در سیطره اندیشههای غیر دینی بود و دین را به گوشه خانهها و مساجد عقب رانده بود. امروزه شاهد مطرح شدن اسلام در حوزههای نظری و عملی است. این ادّعا در حوزه رسانههای عمومی (مطبوعات رادیو و تلویزیون) مجامع علمی و دانشگاهی، همایشها و کنفرانسها، مجامع دینی و کلیسایی، مجامع عمومی و تودههای مردمی، و حتّی در تجارت و معاملات بازرگانی، قابل پیگیری است. ما تنها چند نمونه را ارائه میدهیم:
ـ روژه گارودی فیلسوف فرانسوی: تمدن غرب از بیم حاکم شدن مفاهیم اسلامی اعتماد به نفس خود را از دست داده است.[4]
ـ ژیل کپل جامعهشناس معروف فرانسوی: اکنون دیگر افراد غیر مذهبی تحصیل کرده، معتقدند که فرهنگ غیر مذهبی آنها را در بنبست قرار داده است… آنها دیگر تضادّ سنتی بین علم و دین را نمیپذیرند.[5]
ـ مایکل دینس برداین استاد دانشگاههای امریکا: به عقیده من مدنیت و تمدن غربی به زودی به بنبست خواهد رسید و به جایش تمدّن اسلامی خواهد نشست… اگر بتوان دورهای را با جاهلیّت پیش از اسلام مقایسه کرد، همین دوره
و عصر ماست … این تنها دین اسلام است که میتواند کشور من و جهان را از قیدها برهاند و از نادرستی آزاد کند.[6]
ـ تحلیلگر هفتهنامه سوئیسی دلت وخه: اسلام در میان ادیان بزرگ دنیا، عقلانیترین دین است.[7]
ـ هربرت هیل رینگ هاوس نویسنده غربی: قرآن کتاب دستورالعملهای فردی و فقط برای آخرت نیست، قرآن زندگی جمعیِ انسانها را در این جهان و نیز بر اساس دستورالعملهای خدایی سر و سامان میدهد.[8]
ـ پروفسور خوزه مارتینز رئیس دانشکده تاریخ، آکادمی تاریخ رئال مادرید: اگر چه من اروپایی هستم امّا بیطرف صحبت میکنم، اسلام دینی است کامل و جامع، با تمام قوانین صحیح زندگی، من شخصاً قرآن را پنج بار مطالعه کردهام در سطر سطر آن قانون و ثبات دیده میشود، از آن گذشته به نظر من اسلام دینی بسیار آسان و قابل فهم است.[9]
ـ هم اکنون ایستگاههای رادیویی در امریکا: ـ که برنامههای مذهبی پخش میکنند ـ میلیونها شنونده را به خود جذب کردهاند.[10]
ـ حجم معاملات تجاری و بازرگانی کالاهای معنوی تنها در جامعه آمریکا از صد میلیون دلار قبل از انقلاب به سه میلیارد دلار ارتقاء پیدا کرده است.[11]
ـ آیت الله مصباح یزدی: بعد از انقلاب به حدود چهل کشور سفر کردهام و از نزدیک با مراکز علمی و دانشگاهی و مذهبی آن جاها تماس داشتهام و سخنرانیهایم به وسیله کانالهای تلویزیونی پخش شده است. این سفرها نشان داد مردم کشورهای دنیا، تشنه شناختن اسلام هستند. امروز در تمام کتابفروشیهای آمریکا نسخههای کتابهایی که مربوط به اسلام است در فاصله کوتاهی به فروش میرود.[12] گاهی در یک نصف روز چهار یا پنج مصاحبه و سخنرانی برای من میگذاشتند. استاد دانشگاهی آمده بود جلوی من زانو میزد تقاضای قرآن با ترجمه اسپانیولی داشت، او به قدری از اسلام و ایران تعریف میکرد که شگفتآور بود.[13]
ـ عبدالعزیز ساشادینا استاد دانشگاه ویرجینای امریکا: در بیست سال گذشته اسلام شناسی در آمریکا فقط در بعضی از دانشگاههای بزرگ تدریس میشد ولی در حال حاضر تمام دانشگاههای کوچک و بزرگ، درس اسلام شناسی دارند (و این نشان دهنده تأثیر انقلاب اسلامی ایران است)[14]
ـ پروفسور محمّد حسین هدی: در اروپا قبل از سال 1979 (حدوداً 26 سال قبل) تشکیلات وسیع اسلامی وجود نداشت امّا امروز هیچ کشوری در اروپا نیست که در یک شهر آن، چند تشکیلات اسلامی نباشد.[15]
ـ تعداد مساجد در فرانسه از 23 مورد در اول انقلاب اسلامی به بیش از 1200 مورد رسیده است.[16]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ مجله یک گام تا ظهور، ناشر: انتشارات مؤسسه امام خمینی(ره).
2ـ عصر امام خمینی(ره)، میر احمد رضا حاجتی.
3ـ ویژگیهای انقلاب اسلامی در آینه نگاه رهبری، ناشر: مؤسسه فرهنگی قدر ولایت.
📚پی نوشت ها:
[1] . حدیث ولایت، مجموعه سخنرانی های مقام معظم رهبری، ج5، ص10ـ11.
[2] . یک گام تا ظهور، ص34.
[3] . همان، ص35.
[4] . همان، ص25.
[5] . ماهنامه سروش، ش551.
[6] . روزنامه کیهان، 24/7/1380.
[7] . همان، 27/4/1381.
[8] . روزنامه اطلاعات، 5/4/1373.
[9] . یک گام تا ظهور، ص39.
[10] . روزنامه جمهوری اسلامی، 8/3/1376.
[11] . روزنامه کیهان، 23/5/1375.
[12] . هفتهنامه پرتو، ش176.
[13] . عصر امام خمینی(ره)، ص369.
[14] . یک گام تا ظهور، ص51.
[15] . همان، ص53.
[16] . روزنامه کیهان، 22/3/1375.
🔰 @p_eteghadi 🔰
مگر همه چیز مقدر نشده است (قُلْ لَنْ یصیبَنا إِلاَّ ما کتَبَ اللَّهُ لَنا)؟ پس چرا این قدر نگران بیمار شدن یا نشدن هستیم؟! اگر قرار است بیماری بگیرم، پس می گیرم و اگر هم نه پس نمی گیرم! دقیقاً من چقدر مؤثرم در این که سرنوشتم چطوری نوشته بشود؟ چون آدم هایی را دیدم که هر قدر تلاش کردند بیماری کرونا نگیرند، اما بازهم گرفتند و مردند!
پاسخ اجمالی:
تمام مقدرات زندگی انسانها در لوح محو و اثبات وجود دارد و بر اساس عواملی قابلتغییر و تبدیل است؛ اما زمانی که به مرحله قضا رسید دیگر قابلتغییر نیست. ازاینرو اگر کسی از ابتدا اجل حتمی او مرگ بر اساس بیماری کرونا بود و این اجل به مرحله قضا رسید -که البته طبیعتاً بسیار محدود است و از حوزه علم و آگاهی ما خارج است- باید تأیید کرد که قطعاً چنین مرگی واقع خواهد شد؛ اما ازآنجاییکه نمیدانیم اکنون، مرگ بر اساس این ویروس، از نوع قضای الهی و اجل حتمی و قطعی است یا از نوع مقدراتی است که قابلتغییر است، پس تا جایی که ممکن است باید بکوشیم با حفظ آرامش و رعایت بهداشت فردی و اجتماعی و توکل به خداوند، خود و خانواده خویش را از گزند این ویروس حفظ کرده و در صورت ابتلا، تمام همت خود را صرف درمان و مراقبت از خود و بیماران نماییم.
👇👇👇👇👇
پاسخ تفصیلی:
مقدمه:
قضا و قدر از مسلمات قرآنی است که گاهی آن را به شیوهای تفسیر میکنند که گویی آدمی اختیاری در تعیین سرنوشت خودش ندارد و تمامی حوادث خارج از اختیار او است و او هیچ نقشی در پیشگیری یا درمان و رهایی از بیماری ندارد. در ادامه، با ارائه نکاتی مشخص میشود که این تفسیر ازقضا و قدر نادرست است:
نکته اول:
همهچیز از طرف خدا مقدر شده و همه مقدرات توسط خداوند مشخصشده است اما این انسان است که در هر عملی یکی از آن مقدرات را به مرحله قضا و حتمیت درمیآورد و آن فعل در خارج ایجاد میشود.
توضیح بیشتر اینکه در مورد قضای الهی که در عرف از آن به سرنوشت و قسمت تعبیر میشود اصولاً دو تفسیر وجود دارد:
1. تفسیر نخست، سرنوشت هر کس از روز نخست، بدون اطلاع و حضور او، از طرف خداوند تعیینشده؛ بنابراین هر کس با سرنوشت معینى از مادر متولد میشود که قابلدگرگونی نیست. هر انسانى نصیب و قسمتى دارد که ناچار باید به آن برسد؛ چه بخواهد و چه نخواهد و کوششها براى تغییر سرنوشت بیهوده است.
بررسى منابع اسلامى نشان میدهد این تفسیر مورد تأیید اسلام نیست. قبول و پذیرش آن، تمام مفاهیم مسلّم اسلامى از قبیل: تکلیف، جهاد، سعى و کوشش و استقامت و غیره را به هم میریزد. استاد شهید مطهرى میفرمایند: «اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهی، انکار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نیرو و اراده و اختیار بشر است، چنین قضا و قدر و سرنوشتى وجود ندارد و نمیتواند وجود داشته باشد». (1)
2. تفسیر دوم، نقش انسان را در تعیین سرنوشت زندگی او میپذیرد. در این تفسیر، نقش انسان نهتنها مغایر با سرنوشت نیست، بلکه جزئی از همان سرنوشت است. در سرنوشت انسان چنین نقش بسته است که او سرنوشت خویش را خودش را تعیین نماید. درواقع، اختیار داشتن انسان جزئی ازقضای حتمی خدا است و این همان معنای درست سرنوشت است. از این منظر، هم ابتلا به ویروس کرونا به دلیل عدم رعایت بهداشت فردی و اجتماعی و هم عدم ابتلای به این ویروس بجهت خود مراقبتی درست، در همه انسانها ممکن و مقدر است تا اینکه انسان بهواسطه سبک زندگی و انتخابهایش، یکی را محقق سازد و حتمیت ببخشد.
نکته دوم:
البته این امکان نیز وجود دارد که برخی از افراد بسیار محدود و معدود نیز چون اجلشان حتمی شده به بیماری مبتلا شوند حتی اگر تمام تلاش خود را برای عدم ابتلا انجام داده باشد.
توضیح بیشتر اینکه در روایات از دو لوح در حوزه مقدرات انسان نامبرده شده است: لوح محفوظ و لوح محو و اثبات. در اصطلاح، لوح محفوظ همان قضای الهی است که همه حوادث به قلم الهی به ثبت رسیده است. کسی جز خداوند از آن آگاهی ندارد. هر چه در این لوح نگاشته شود، تغییر نمیکند، بهطور مثال هر یک از انسانها دارای اجل حتمی هستند که بههیچعنوان قابل تأخیر و تقدیم نیست.
اما لوح محو و اثبات قابلتغییر و تبدّل است، بهطور مثال اجلّ معلّقی مثل مرگ براثر بیماری کرونا وجود دارد، لکن این اجل به سبب رعایت بهداشت فردی و یا دعا، صدقه یا کار خیر قابل تأخیر افتادن است، همانطور که در روایات واردشده و یا اینکه به خاطر کارهای زشت مثل قطع رحم به جلو میافتد. (2)
بر این اساس تمام تقدیرات زندگی انسانها در لوح محو و اثبات وجود دارد و بر اساس عواملی قابلتغییر و تبدیل است اما زمانی که به مرحله قضا رسید، دیگر قابلتغییر نیست.
نتیجه:
اگر کسی از ابتدا اجل حتمی او مرگ بر اساس بیماری کرونا باشد -که البته طبیعتاً بسیار محدود است- باید تأیید کرد که قطعاً واقع خواهد شد و هیچکس را گریزی از آن نیست؛ اما ازآنجاییکه نمیدانیم اکنون، مرگ بر اساس این ویروس، از نوع قضای الهی و اجل حتمی و قطعی ما است یا از نوع مقدراتی است که قابلتغییر است، پس تا جایی که ممکن است باید بکوشیم با حفظ آرامش و رعایت بهداشت فردی و اجتماعی و توکل به خداوند، خود و خانواده خویش را از گزند این ویروس حفظ کنیم.
📚پینوشتها:
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 1، ص 384.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، نشر دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج 4، ص 130-131.
🔰 @p_eteghadi 🔰
از قطعیات است که دعای انسان مضطر ، حجاب ها را کنار می زند و خداوند متعال قطعا دعایش را مستجاب می کند و در این قضیه فرقی بین شیعه و سنی بلکه مسلمان و کافر نیست!
🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 دعای انبیاء
🔸 یک بیان نورانی از حضرت زکریا و ابراهیم (سلام الله علیهما) هست که اینها رابطه شان را با خدا به ما آموختند. ما یک رابطه های دستوراتی داریم؛ نمازی داریم، روزه ای داریم، دعایی داریم، مناجاتی داریم، اینها را داریم؛ اما نزدیک ترین دعا با خدا چیست که بخواهیم زمزمه کنیم؟ مخصوصاً در ماه شعبان. ما به هر حال به مهمانی خدا می خواهیم برویم، با چه سرمایه ای برویم؟ اینکه می بینید مرحوم ابن طاووس و سایر بزرگان این أدعیه خودشان را از ماه مبارک رمضان شروع می کنند، برای اینکه هم در روایات هم در أدعیه آمده است، از ماه مبارک رمضان به عنوان «رَأْسُ السَّنَة»،[1] یک؛ از ماه مبارک رمضان به عنوان «غرّة الشهور»،[2] دو، چون در روایات و در ادعیه از ماه مبارک رمضان به عنوان اوّل سال و اوّلین ماه با این دو تعبیر یاد شده است، افرادی مثل ابن طاووس (رضوان الله الیه) و دیگران تاریخ سال را از ماه مبارک رمضان شروع می کنند. ماه مبارک رمضان اوّل سال است، ماه شعبان آخر سال.
🔸 اینکه می بینید ماه شعبان یک عده زیاد تلاش و کوشش می کنند، برای اینکه تمام بدهی هایشان را بدهند. توبه می کنند، استغفار می کنند، قضاها را انجام می دهند، برای اینکه آخر سال است و آخر سال انسان باید حساب هایش را بررسی بکند. ابن طاووس ها سیره و راه آنها این است. ما اگر بخواهیم با ذوات قدسی اهلبیت (علیهم السلام) آشنا بشویم، به زبان اینها، به زبان قرآن و به زبان انبیا با خدا حرف بزنیم، اینها هم دعای «مناجات شعبانیه» دارند، هم می گویند مضطر خدا هستند «أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ وَ أَنْتَ الْقَوِی وَ أَنَا الضَّعِیف»،[3] اینها سرجایش محفوظ است. خدایا یک مخلوقِ ضعیفِ عاجزِ فقیر آمده در خانه تو، اینها همه خوب است؛ اما ببیند دعای زکریا یا دعای ابراهیم (سلام الله علیهما) چیست؟ به خدای سبحان عرض می کنند خدایا! من همان هستم که هر وقت خواستم دادی، ببینید! از خود مایه نمی گذارد، نمی گوید من فقیرم تو غنی هستی، من مخلوقم تو خالقی، من ضعیف هستم. وسیله را ضعف خود و عجز خود و مخلوق بودن خود و مقهور بودن خود قرار نمی دهد.
🔸 به هر حال انسان یک وسیله می خواهد. این دعای «أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ»، یک وسیله است؛ یعنی خدایا! من مخلوق بودنم را وسیله قرار دادم، من عجز خودم را وسیله قرار دادم، من ضعف خودم را وسیله قرار دادم، همین! به ضعف من کمک بکن! به هر حال خودش را مطرح می کند. می گوید من ضعیف هستم، به ضعف من کمک بکن! اما این دعای زکریا و ابراهیم این نیست، خیلی این دعا بلند است! در این دعا که ﴿لَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِّ شَقِیا﴾،[4] اصلاً نامی از خود او نیست. در می زند، کیست؟ جواب: کسی است که هر وقت خواست، به او دادی، همین! به فعل خدا تمسک می کند. نه اینکه من عاجز هستم، به عاجز کمک بکن. من مخلوق هستم، من ضعیف هستم! سؤال: چه کسی است دم در، در میزند؟ کسی است که هر وقت خواست به او دادی. در آن نام او نیست: ﴿وَ لَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِّ شَقِیا﴾، من هیچ وقت ناامید نشدم. ببینید تمام محور این حرف کَرم اوست. من چه کسی هستم؟ حالا هر کسی هست! چه کار داری که چه کسی هستم؟! هر وقت خواستم، دادی، همین! ﴿لَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِّ شَقِیا﴾ این خاصیت ماه پُر برکت شعبان است.
[1]. إقبال الأعمال (ط ـ القدیمة)، ج1، ص4؛ تهذیب الأحكام (تحقیق خراسان)، ج4، ص333.
[2]. الإقبال بالأعمال الحسنة (ط ـ الحدیثة)، ج1، ص31؛ الوافی، ج11، ص364.
[3]. إقبال الأعمال (ط ـ القدیمة)، ج2، ص618.
[4]. سوره مریم، آیه4
📚 سوره مبارکه مدثر جلسه 1
تاریخ: 1398/01/27
🔰 @p_eteghadi 🔰
براي پاسخ به پرسش مذکور توجه شما را به اين نکات جلب مي کنيم:
1. به تصريح آيات قرآن، رسالت محمد ص رسالت جهاني است: «تَبَارَكَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَــالَمِينَ نَذِيرًا»(1)؛ يعني: «زوال ناپذير و پر بركت است كسى كه قرآن را بر بنده اش نازل كرد تا بيم دهنده جهانيان باشد». به تعبير قرآني، رسالت پيامبر (ص) در خطاب با اعراب آغاز مي شود اما سپس به صورت فراگير مي شود: «وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ»(2)؛ يعني: «و اين قرآن به من وحى شده تا با آن شما را و هر كه را كه اين پيام به او برسد هشدار دهم». اين آيات در مکه نازل شده اند و چنين نيست که بعد از تشکيل حکومت در مدينه بيان شده باشند تا گفته شود که پيامبر ص بعد از به قدرت رسيدن، درصدد گشترس دين برآمد.
2. آري، چون پيامبر ص در مکه مبعوث شده بود، طبيعتا نقطه عزيمت تبليغي ايشان از مکه است و متناسب با امکانات و توانايي هاي محدودش، نخست قريشيان را دعوت نمود. به همين جهت، در آيات قرآني به پيامبر (ص) سفارش شده که نخست اقوام و خويشاوندانت را دعوت کن: «وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ»(3)؛ يعني: «و خويشاوندان نزديكت را انذار كن». چنين برنامه اي کاملا معقول و موجه است؛ يعني اگر قرار باشد کسي پيامش را به جهانيان اعلام کند، نخست از نزديکان خودش شروع مي کند و از آنها يارگيري مي کند و با کمک آنها فرهنگ و آرمان و مطلوب خود را بسط مي دهد. پيامبر (ص) نيز به سفارش خداوند براي بسط فرهنگ ديني، نخست خويشاوندانش را دعوت کرد تا با کمک گيري از آنها به بسط فرهنگ ديني بپردازد.
3. بنابراين، مستند به مجموع آيات قرآني روشن مي شود که رسالت محمد (ص)، از همان ابتدا رسالت عام و جهانشمول بود و قرار نبود در مکه و قوم قريش محدود بماند. آري، نقطه عزيمت رسالت نبوي، قريش و مکه بود. اما نقطه مطلوب رسالت محمدي، بسط جهاني فرهنگ ديني بود. بسط جهاني فرهنگ ديني ممکن نيست، مگر اين که با کمک ياران و همراهان، قدرت نظامي و سياسي تشکيل داده تا از کيان فرهنگ ديني دفاع کرده و پيام خود را به جهان بفرستيم و به دينداران جهان براي رهايي از سيطره ظلم کمک کنيم. به همين جهت، خداوند از پيامبر (ص) مي خواهد که نخست خويشاوندانش را دعوت کند تا آرام آرام به قدرت سياسي و اجتماعي دست يابد.
4. همين که پيامبر (ص) به قدرت سياسي و اجتماعي و نظامي دست يافتند، درصدد بسط و گسترش دين برآمدند و نامه هايي به سران کشورهاي منطقه نوشته و آنها را به دين اسلام دعوت نمودند. در بسط دين نبايد از اين نکته مهم غفلت نمود که بسط و گسترش دين در دو قالب نظامي و فرهنگي متصور است و اينطور نيست که محدود به بُعد نظامي باشد. اما گاهي چاره اي جز اعمال قدرت قاهره و حمله نظامي نبود چرا که حاکمان فاسد و زورگوي منطقه، مانع از رسيدن پيام اسلام به مردم شده و يا از مسلمان شدن آنها جلوگيري کرده و قوانين سختي بر نومسلمانان اعمال مي کردند. به همين جهت، گاهي پيامبر ص تصميم مي گرفت که حمله نظامي نموده تا حاکمان فاسد را به زير کشيده و پيام فرهنگي اسلام را به آنها برساند. براي نمونه، بعد از اين که مردم مکه، مانع از رفت و آمد پيامبر ص به مکه شدند، خداوند به پيامبر ص وعده مي دهد که به زودي مکه را فتح خواهي نمود و با رسيدن پيام الهي به مردم، دين اسلام بر دين مشرکان غالب مي شود: «خداوند آنچه را به پيامبرش در عالم خواب نشان داد راست گفت؛ بطور قطع همه شما بخواست خدا وارد مسجد الحرام مىشويد در نهايت امنيّت و در حالى كه سرهاى خود را تراشيده يا كوتاه كردهايد و از هيچ كس ترس و وحشتى نداريد؛ ولى خداوند چيزهايى را مىدانست كه شما نمىدانستيد(و در اين تأخير حكمتى بود)؛ و قبل از آن، فتح نزديكى(براى شما) قرار داده است. او كسى است كه رسولش را با هدايت و دين حق فرستاده تا آن را بر همه اديان پيروز كند؛ و كافى است كه خدا گواه اين موضوع باشد! محمّد(ص) فرستاده خداست؛ و كسانى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند؛ پيوسته آنها را در حال ركوع و سجود مىبينى در حالى كه همواره فضل خدا و رضاى او را مىطلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است؛ اين توصيف آنان در تورات و توصيف آنان در انجيل است، همانند زراعتى كه جوانههاى خود را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته تا محكم شده و بر پاى خود ايستاده است و بقدرى نموّ و رشد كرده كه زارعان را به شگفتى وامىدارد؛ اين براى آن است كه كافران را به خشم آورد(ولى) كسانى از آنها را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظيمى داده است»(4).
5. کوتاه سخن اين که خداوند در آيات مکي رسالت محمد (ص) را رسالت جهان معرفي کرده ولي چون نقطه عزيمت دعوت ديني، مکه و قريش بود، پس محمد ص را مامور کرد که نخست خويشاوندانش را دعوت نموده و سپس با يارگيري از آنها، پيام فرهنگي خود را بسط دهد و اگر در موردي نياز به اعمال قدرت و بُعد نظامي است، با يارگيري از آنها به اين کار اقدام نمايد. آري، اگر در آيات مدني، جهاني کردن دين جلوه بيشتري دارد از اين جهت است که پيامبر (ص) به قدرت سياسي و نظامي دست يافته و اينک قادر است که پيام جهانشمول ديني را با ارسال مبلغان فرهنگي و گاهي اعزام سپاه و نظاميان بسط دهد.
📚پي نوشت ها:
1.فرقان، آيه 1.
2. انعام، آيه 19.
3.شعراء، آيه 214.
4. فتح، آيات 27-29.
🔰 @p_eteghadi 🔰