عبارت «رب الارباب» که در برخی روایات و ادعیه وجود دارد، معنایش چیست و چگونه میتوان آنرا تفسیر کرد که شرکآمیز نباشد؟
جواب: همانگونه که در پرسش آمده در برخی ادعیه مأثور و منقول از ائمه(ع)، خداوند به نامهایی؛ مانند: رب الارباب، ملک الملوک، سید السادات، اله الآلهه و ... خوانده میشود؛ جمیل بن دراج از امام صادق(ع) نقل میکند: نزدیکترین لحظه تقرّب انسان به خداوند آن لحظهاى است که انسان در حال سجده باشد و خدا را بخواند. سپس امام رو به جمیل میکند و میفرماید: تو در سجدههایت چه میگویى؟ جمیل گفت: قربانت شوم. شما به من تعلیم دهید. امام(ع) فرمود: در حال سجده بگو: «اى مُنعم مُنعمان، اى شاه شاهان، اى سرور سروران، اى کوبنده سرکشان و ای رب الارباب(خداى خدایان)؛ صلوات خود را بر محمد و آل محمد نثار کن و آنچه میخواهم به من عطا کن؛ چرا که من بنده توام و زمام من در کف تو است». سپس هر چه میخواهى درخواست کن که خدا، جواد و بخشنده است و هیچ درخواستى در نظر او بزرگ نمیآید.[1]
روشن است که این تعبیرات نه تنها شرک آمیز نیست، بلکه بیان کننده دقیقترین مفاهیم توحیدی است.
توضیح اینکه برخی بر این باورند که بین خالق و مخلوق تباین وجود دارد، برای اثبات توحید باید هر گونه تأثیری را از غیر خدا سلب کرد و هر گونه واسطه را باید انکار کرد تا بتوان به حقیقت توحید رسید، اما این نظریه،
1. مخالف مشهودات حسی است؛ زیرا تأثیر عوامل طبیعی، مشهود همگان است.
2. مخالف با علوم تجربی است؛ زیرا بنای علوم تجربی بر تأثیر عوامل طبیعی است.
3. مخالف با برهان عقلی است؛ زیرا از نظر مبانی عقلی موجودات عالم بدون واسطه نمیتوانند از منبع فیض و خداوند کسب فیض کنند، و قابلیت دریافت مستقیم فیض ندارند، بلکه باید سلسله مراتب در دریافت فیض و قاعده سنخیت رعایت شود.
4. این نظریه مخالف با آیات قرآن است؛ زیرا در آیات متعددی از قرآن کریم بسیاری از امور به عوامل طبیعی استناد داده شده است؛ مانند: «... زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده میبینى، اما هنگامى که آب باران بر آن فرو میفرستیم، به حرکت درمیآید و میروید و از هر نوع گیاهان زیبا میرویاند».[2]
5. مخالف با روایات است؛ زیرا اسناد امور به عوامل طبیعی و پذیرفتن واسطههای فیض از نظر روایات به حدی روشن است که ائمه(ع) به صورت قاعده کلی بیان نمودند. امام صادق (ع) فرمود: «خدا خوددارى و امتناع فرموده که کارها را بدون اسباب فراهم آورد، پس براى هر چیزى سبب و وسیلهاى قرار داد».[3]
بنابراین توحید حقیقی آن است که در عین باور به اسباب عادی و پذیرش واسطههای فیض، خداوند را همه کاره و مسبب الاسباب بدانیم؛ از اینرو تعبیر رب الارباب و ملک الملوک بیان کننده قهاریت، سیطره و غلبه قدرت خداوند بر تمام اسباب و مسببات و بر تمام قدرتها است.
شاید به همین جهت اهل معرفت بر این باورند که رب الارباب به اعتبار اسم اعظم و تعیّن اول، خداوند است که منشأ تمام اسماء و صفات و غایة الغایات است؛ یعنی تمام توجهات و اشارات به سمت او است.[4]
[1]. به عنوان نمونه یک روایت را نقل میکنیم: «مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ مِنْ رَبِّهِ إِذَا دَعَا رَبَّهُ وَ هُوَ سَاجِدٌ فَأَیَّ شَیْءٍ تَقُولُ إِذَا سَجَدْتَ قُلْتُ عَلِّمْنِی جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا أَقُولُ قَالَ قُلْ یَا رَبَ الْأَرْبَابِ وَ یَا مَلِکَ الْمُلُوکِ وَ یَا سَیِّدَ السَّادَاتِ وَ یَا جَبَّارَ الْجَبَابِرَةِ وَ یَا إِلَهَ الْآلِهَةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی کَذَا وَ کَذَا ثُمَّ قُلْ فَإِنِّی عَبْدُکَ نَاصِیَتِی فِی قَبْضَتِکَ ثُمَّ ادْعُ بِمَا شِئْتَ وَ اسْأَلْهُ فَإِنَّهُ جَوَادٌ وَ لَا یَتَعَاظَمُهُ شَیْءٌ». کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، کافی، ج3، ص323، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. حج، 5.
[3]. کافی، ج1، ص 183.
[4]. «ربّ الأرباب هو الحقّ باعتبار الإسم الأعظم و التعیّن الأول الذی هو منشأ جمیع الأسماء و غایة الغایات، إلیه تتوجّه الرغبات کلها، و هو الحاوی لجمیع المطالب النّسبیة، و إلیه الإشارة بقوله وَ أَنَّ إِلى رَبِّکَ الْمُنْتَهى». التهاونی، محمد على، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج1، ص 841، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، چاپ اول، 1996م.
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
281.mp3
1.24M
📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم
📃 صفحه 281
🎙 قاری: #منشاوی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش
❔پيامبر_اسلام ادعا ميكرد كه با الله در ارتباط است اما وقتى از وى سئوالاتى ميپرسيدند كه پاسخش را نميدانست،
يا مردم را به آتش جهنم حواله ميداد يا مانند آيه ٨٥ از سوره اسراء ميگويد پاسخ اين سئوال را الله ميداند ولى شما علم و دانشتان در حدى نيست كه آنرا برايتان توضيح دهم!
سئوال از #اسلامگرايان_معجزه_تراش:
چطور الله از كشفيات علمى ١٤٠٠ بعد خبر داشته است ولى پاسخ سئوال به اين سادگى را بلد نبوده است؟
عاقلانه تر نبود كه توضيح ميداد و قضاوت را بر عهده مخاطبينش ميگذاشت؟
خدايى كه اينقدر ضعف منطق و استدلال دارد لياقت پرستيدن را ندارد ❗️❗️
💠پاسخ💠
👌معاند باز هم با تحریف آیه در صدد شبهه پراکنی است . خداوند می فرماید ؛
« وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً »
« از تو در باره « روح » سؤال مى كنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است، و جز اندكى از دانش به شما داده نشده است » اسراء 85
👌بر خلاف ادعای شبهه افکن ، پیامبر گرامی در برابر سوال مذکور آنان را بی جواب نمی گذارد و به آنان با این جمله پر معنا پاسخ می دهد که « روح از عالم امر و ملکوت و قدرت خداوند است » . یعنی حال روح بشر، امرى پيچيده، و نفخه اى الهى و داراى بعد آسمانى است .
📚تفسیر نور ج 5 ص 113
👌خداوند در تعقيب آيات گذشته به پاسخ بعضى از سؤالات مهم مشركان يا اهل كتاب پرداخته است .كلمه ى «روح»، 21 مرتبه در قرآن آمده و در موارد زير بكار رفته است ؛
🔸الف: روحى كه در كالبد انسان دميده شده است. «نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ» ( سجده 9)
🔸ب: وحى. «يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ» ( غافر 15)
🔸ج: قرآن. «كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا» ( شوری 52)
🔸د: روح القدس. «أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» (بقره 87 )
🔸ه: بزرگ فرشتگان. «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ» ( قدر 4)
📚همان منبع
❕اكنون سخن در اين است كه منظور از روح در آيه مورد بحث چيست؟
👌اين كدام روح است كه جمعى كنجكاو از آن سؤال كردند و پيامبر در پاسخ آنها فرمود ؛ «روح از امر پروردگار من است و شما جز دانش كمى نداريد »
❕از مجموع قرائن موجود در آيه و خارج آن چنين استفاده مى شود كه پرسش كنندگان از حقيقت روح آدمى سؤال كردند، همين روح عظيمى كه ما را از حيوانات جدا مى سازد و برترين شرف ما است، و تمام قدرت و فعاليت ما از آن سرچشمه مى گيرد و به كمكش زمين و آسمان را جولانگاه خود قرار مى دهيم، اسرار علوم را مى شكافيم و به اعماق موجودات راه مى يابيم، مى خواستند بدانند حقيقت اين اعجوبه عالم آفرينش چيست؟
👌و از آنجا كه روح، ساختمانى مغاير با ساختمان ماده دارد و اصول حاكم بر آن غير از اصول حاكم بر ماده و خواص فيزيكى و شيميايى آنست، پيامبر مامور مى شود در يك جمله كوتاه و پر معنى بگويد «روح، از عالم امر است يعنى خلقتى اسرار آميز دارد »
❕و اضافه مى كند، بهره شما از علم و دانش بسيار كم و ناچيز است، بنا بر اين چه جاى شگفتى كه رازهاى روح را نشناسيد، هر چند از همه چيز به شما نزديكتر است؟
🔸در تفسير عياشى از امام باقر و امام صادق علیهما السلام چنين نقل شده كه در تفسير آيه يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ فرمود ؛
« روح از مخلوقات خداوند است بينايى و قدرت و قوت دارد، خدا آن را در دلهاى پيغمبران و مؤمنان قرار مى دهد »
📚تفسیر عیاشی ج 2 ص 316
👌در حديث ديگرى از يكى از آن دو امام بزرگوار نقل شده كه فرمود ؛
«هى من الملكوت من القدرة » «روح از عالم ملكوت و از قدرت خداوند است »
📚همان منبع ص 317
🔸ادامه 👇
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🔸ادامه 👇
❕در روايات متعددى كه در كتب شيعه و اهل تسنن آمده است مى خوانيم كه مشركان قريش اين سؤال را از دانشمندان اهل كتاب گرفتند و مى خواستند پيامبر ص را با آن بيازمايند، به آنها گفته شده بود كه اگر محمد ص اطلاعات فراوانى در باره روح در اختيار شما بگذارد دليل بر عدم صداقت او است، لذا جمله كوتاه و پرمعنى پيامبر براى آنها اعجاب انگيز بود.
📚بحار الانوار ج 58 ص 1 _ تفسیر نمونه ج 12 ص 250
👌از آنچه گذشت روشن می شود که بر خلاف ادعای شبهه افکن ، پیامبر گرامی مشرکین را بی پاسخ نگذاشت و در مقام پاسخ عرضه داشت که روح از عالم امر و ملکوت وقدرت خداوند است که چون این عالم برای بشر مکشوف نیست ، اطلاع تفصیلی نسبت به حقیقت روح ممکن نیست ، چنان که شما از بسیاری از حقائق دیگر عالم بی اطلاع هستید ، بنابراین به همان اطلاعات اجمالی در مورد حقیقت روح که در قرآن و در سنت ( که مبین قرآن است ) آمده ، بسنده کنید .
❕ ابوبصیر می گوید از امام باقر يا امام صادق عليهما السلام درباره آيه «و از تو درباره روح مى پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است» سؤال كردم، فرمود ؛ « همان كه در جنبدگان و مردمان است ، عرض كردم: آن چيست؟ فرمود: آن، از [عالَم] ملكوت است از [عالَم] قدرت »
📚بحار الانوار ج 61 ص 42
❕یا در نقل دیگر امام صادق عليه السلام فرمود ؛
« ارواح با بدن آميخته نمى شوند و آن را رها هم نمى كنند، بلكه [همچون] پرده هاى نازكى براى بدن هستند كه آن را در ميان گرفته باشند.»
📚میزان الحکمه ج 4 ص 538
👌و فرمود ؛
«روح جسم لطيفى است كه کالبد ستبرى بر آن پوشانده شده است.»
📚همان منبع _ بحار الانوار ج 61 ص 34
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
آیا صحیح است که خاک کربلا در ظهر عاشورا به رنگ خون درمیآید؟
جواب: بر اساس برخی از روایات تربت امام حسین(ع)[1] در روز عاشورا به رنگ خون تبدیل شده بود:
انس بن مالک میگوید یکی از فرشتگان از خدا اجازه خواست که به زیارت پیامبر(ص) برود. خدا نیز به او اجازه داد. در همان زمان امام حسین(ع) نزد پیامبر(ص) آمد که حضرتشان او را بوسید و در جای خودش قرار داد. آن فرشته به پیامبر(ص) گفت: به زودی امت تو او را به شهادت میرسانند. سپس تربتی به آنحضرت(ص) نشان داد و گفت زمانی که این تربت به رنگ خون درآمد، علامت آن است که امام حسین(ع) به شهادت میرسد. سالم بن ابی جعد میگوید آن فرشته میکائیل بود.[2]
هنگام خروج امام حسین(ع) از مدینه به سمت کربلا، امسلمه،(همسر پیامبر) به امام(ع) پیشنهاد داد که به سمت عراق نرود؛ زیرا از رسول خدا(ص) شنیده بود که پسرم حسین در زمینى به نام «کربلا» شهید مىشود. همچنین امسلمه مقدارى از خاکی را که پیامبر(ص) به او داده بود به امام(ع) نشان داد. امام(ع) فرمود: به خدا قسم! که شهادت من چنین است و اگر به عراق هم نروم مرا خواهند کشت. سپس امام(ع) محل شهادت خود را به امسلمه نشان داد و مقدارى از تربت آنجا را به او داد و فرمود: هر وقت این دو خاک به رنگ خون درآمد، بدان که من کشته شدهام. وقتى عصر عاشورا آن دو خاک به رنگ خون درآمدند. امسلمه گریه و شیون نمود. در آنروز، هیچ سنگى را بلند نکردند، مگر اینکه زیر آن، خون تازه میجوشید.[3]
هنگامی که امام علی(ع) بعد از جنگ صفین به سرزمین نینوا رسید، به ابن عباس فرمود: از پیامبر(ص) شنیدم که بعد از جنگ با خوارج به سرزمین کربلا میرسی که در آنجا حسین(ع) و فرزندانش کشته شده و به خاک سپرده خواهند شد. سپس امام(ع) به ابن عباس فرمود: در این اطراف پشکل آهوی زرد رنگی را پیدا کن. ابن عباس مقداری از فضولات آهو(که البته مانند زعفران خوشبو و خوشرنگ بود) را یافت و امام(ع) به او فرمود که هرگاه دیدى اینها به رنگ خون درآمدند، بدانکه امام حسین(ع) کشته شده و در این زمین دفن شد. ابن عباس میگوید: من با دقّت از آنها محافظت میکردم و زمانی که خونآلود شدند، گریه را آغاز کردم و گفتم: به خدا قسم حسین کشته شده است.[4]
صرف نظر از بررسی سندی روایات یاد شده، باید گفت دست کم این روایات، نشانگر آن نیستند که هر فردی در هر کجا و در طول زمان، قطعهای از خاک کربلا را به همراه داشته باشد، آن خاک در عاشورا خونآلود خواهد شد، بلکه شاید این نشانهای بود از طرف معصومان(ع) که تنها به برخی از افراد داده شده است و امروزه نیز شاید این نشانه برای گروهی از اولیای الهی وجود داشته باشد.
[1]. «تربت شفا دهنده امام حسین(ع)»، 30279؛ «نقش دعا و تربت امام حسین(ع) در شفای بیمار»، 83؛ «احکام تربت امام حسین(ع)»، 28634؛ «تربت سید الشهدا»، 1263.
[2]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص 314، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق.
[3]. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 202 – 203، بیروت، البلاغ، 1419ق؛ قطب الدین راوندی، سعید بن عبد اللّٰه، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 253 - 254، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1409ق.
[4]. شیخ صدوق، امالی، ص 597 - 600، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
آیا درست است که میگویند خداوند موجودات را خلق کرد تا خود را معرفی کند؟
این مطلب که خداوند موجودات را خلق کرد تا خود را معرفی کند، از راههای مختلف قابل تبیین است:
1. از نظر قرآن کریم جهان هستی آیه و نشانهی خداوند است؛ آیات متعددی از قرآن به این مطلب اشاره دارند، مانند: «در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و شد شب و روز، و کشتیهایى که در دریا به سود مردم در حرکتاند، و آبى که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن، زمین را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایى که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانههایى است (از ذات پاک خدا و یگانگى او) براى مردمى که عقل دارند و میاندیشند».[1]
علاوه بر این، آیاتی که دلالت دارند حق تعالی در دل تمام اشیاء ظهور دارد، مانند: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیم»؛[2] اوّل و آخر، و پیدا و پنهان او است؛ و او به هر چیز دانا است.[3]
2. روایتی نیز به طور صریح اعلام میدارد که هدف خداوند از خلقت، معرفی و نشان دادن عظمت خود بوده است. این روایت که به روایت کنز مخفی معروف است، بیان میدارد که خداوند گنج نهان بوده است و جهان را برای شناخته شدن خود خلق کرده است.[4]
3. بر اساس علم عرفان، هستی منحصر در ذات متعالی خداوند است؛ ماسوی الله نمود و ظهور و تجلی او هستند؛ به این بیان خداوند متعال که هستی محض است، شدت و کمال هستی او موجب عشق به ظهور و تجلی میگردد. ذات حضرت حق عین عشق و محبت است، و محبوبترین چیز در نزد حضرت حق، دیدن ذات خود از طریق دیدن شئونات ذاتی خود است که از او به «استجلاء» (ظهور ذات حق از برای ذات خود در تعینات) تعبیر میآورند، و استجلاء تام حاصل نمیشود، مگر به ظهور او در هر شأن از شئونات.[5]
[1]. بقره، 164.
[2]. حدید، 3.
[3]. ر. ک: 67201.
[4]. ر. ک: 7736.
[5]. ر. ک: 4639.
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa84781
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#نهج_البلاغه
✨يا عَبْدَاللهِ، لاَ تَعْجَلْ فِي عَيْبِ أَحَد بِذَنْبِهِ، فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ، وَلاَ تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِکَ صَغِيرَ مَعْصِيَة، فَلَعَلَّکَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ
🔷اى بنده خدا ! در عيب جويى هيچ کس نسبت به گناهى که انجام داده است شتاب مکن، شايد او آمرزيده شده باشد، و بر گناه کوچکى که خود انجام داده اى ايمن مباش، شايد به خاطر آن مجازات شوى»
✍️اشاره به اين که گناه ديگرى، هر قدر بزرگ باشد ممکن است به خاطر توبه يا شفاعت معصومين (عليهم السلام) يا انجام کارهاى خيرِ جبران کننده، بخشوده شده باشد، و گناه خود انسان هر قدر کوچک باشد، ممکن است بر اثر غرور و غفلت و اصرار، مشمول عفو الهى نشده باشد، بنابراين چگونه شخص گنهکار مى تواند به خود اجازه دهد، که ديگران را بر گناهانشان سرزنش و ملامت، و يا عيب جويى و غيبت کند.
📘 #خطبه ۱۴۰
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
282.mp3
1.23M
📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم
📃 صفحه 282
🎙 قاری: #منشاوی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔#پرسش
❓نظر اسلام در مورد فال و فال گیری چیست❕آیا فال حافظ و قهوه و ...اعتبار دارد❕❕
💠پاسخ💠
🔶منظور از فال در ادبیات عرب این است که انسان حادثه ای را نشان پیروزی و موفقیت و پیشامد خیر بداند .مثلا بگوید که چون فلان نوزاد در روز میلاد یکی از معصومان به دنیا آمده است آینده خوبی دارد و یا صبحگاهان که از منزل خارج می شود وقتی با انسان صالح و درستکاری برخورد کرد بگوید این نشان می دهد که امروز کارهای ما رو به راه خواهد بود .
❕این گونه فال نیک زدن مورد تایید اسلام است .
🗯حضرت علی فرمود:
« فال نیک زدن حق است»
📚نهج البلاغه حکمت 400
🗯پیامبر گرامی فرمود:
« فال نیک بزنید آن را خواهید یافت»
📚پیام امام امیر المومنین ج15 ص267
🔶در غرر الحکم آمده است که حضرت علی فرمود:
« فال نیک بزن تا پیروز شوی »
📚غرر الحکم ح1857
❕پیامبر گرامی فرمود:
« خداوند فال نیک را دوست دارد»
📚بحار الانوار ج74 ص165
👌وقتی انسان تفال به خوبی می زند اثر روانی قابل توجهی در او به وجود می آید و او را امیدوار به آینده خوب می سازد و اراده او را برای ادامه کارها تقویت می کند و به او شجاعت و استقامت می بخشد و این اثر روانی قابل انکار نیست و سبب پیشرفت و پیروزی می شود .
❕البته اگر فال نیک با توکل بر خدا همراه باشد اثر معنوی غیر قابل انکار دارد . بنابراین اعتقاد به تاثیر فال نیک به آن معنا که گفتیم یک امر خرافی تلقی نمی شود.
🔶آنچه که جزو خرافات است و با توحید منافات دارد فال بد زدن است .
🔶حضرت علی فرمود:
« فال بد حق نیست و جزو خرافات است»
📚نهج البلاغه حکمت 400
🔶پیامبر گرامی فرمود:
« فال بد زدن نوعی شرک است»
📚مسند احمد ج1 ص389
🔷زیرا مفهومش این است که غیر خدا را در سرنوشت خود موثر و شریک بدانیم و این نوعی شرک است .
🔶وفرمود:
« کسی که اراده سفری کند و از منزل به سوی مقصد حرکت کند ولی پرنده ای را ببیند و به فال بد بگیرد و به خانه برگردد به آنچه بر محمد نازل شده کافر گردیده است»
📚کنزالعمال ج10 ص114
👌زیرا پریدن پرنده ای را در سرنوشت خود موثر دانسته به گونه ای که او را از حرکت به سوی مقصد باز داشته است .
🔶در روایت دیگر آمده است :
« پیامبر فال نیک را دوست می داشت و از فال بد متنفر بود»
📚بحار الانوار ج92 ص2
🔶امام صادق فرمود:
« فال چنان است که صاحبش به آن معتقد شود .اگر آسانش گیرد ( فال نیک بزند ) آسان است و اگر سختش گیرد ( فال بد بزند ) سخت است و اگر چیزی نگیرد چیزی نخواهد بود»
📚الکافی ج8 ص197
❕و در روایات بیان شده است که کفاره فال بد زدن توکل بر خداوند است و هرگاه فال بد زدید با توکل بر خدا به فال بد توجه نکنید و اثر فال بد با توکل از بین می رود چنان که پیامبر گرامی فرمود:
« کفاره فال بد زدن توکل بر خداست»
📚وسائل الشیعه ج11 ص362
👌فال حافظ و فال قهوه اعتبار شرعی ندارد اما اگر تفال به آنها از جهت فال نیک زدن باشد به اعتبار فال نیک خوب است و اگر فال بد زده شود به هیچ عنوان معتبر تلقی نمیشود اگر چه ترک فال زدن به قهوه پسندیده است .
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#اجرای_حدود_در_عصر_غیبت
🤔#پرسش
شیخ الطائفــة الطوسی در التبیان، قاضی عبدالعزیز ابن البرّاج، امینالاسلام طبرسی، قطبالدین راوندی، یحییبنسعید الحلّی و ابنفهد حلی #اجرای_حد را وظیفۀ #امام و آنکه او را به اقامۀ حد بگمارد (یعنی منصوب #خاص) منحصر دانستهاند. ابن ادریس باصراحت و جزئیات بیشتری، #عدم_جواز #اقامۀ_حد در زمان غیبت را تشریح کرده است. او به سود این ادعای اجماع #جمیع مسلمانان از یکسو و اجماع #شیعیان ازسویدیگر استناد میکند. ابن ادریس معتقد است این #اجماع_عام و #خاص تنها با اجماعی در مقابل آن یا با آیات قرآن یا با سنت متواتر شکسته میشود و #اخبار_واحد چنین توانی ندارند. به نظر وی، قول به #جواز اقامۀ حدود توسط فقها در عصر غیبت، مستندی جز #خبر_واحد ندارد.
❔ یکی از کانال های معاند نظام در جواب شما که درباره ی مجازات محاربین اغتشاشات آبان ماه پاسخ نوشته بودید ، ردیه ای نوشته و تحدی کرده است که هیچ کدام از علمای طرفدار نظام نمیتوانند جواب این متن را بدهند
حال میخواهم بدانم آیا جوابی بر ردیه ای آقا دارید ؟ در کل نظرات شما در مورد ردیه این آقا میخواستم مثل همیشه مستند و مستدل بدانم ❗️❗️❗️
💠#پاسخ 💠
👌فقهای جامع الشرایط در عصر غیبت ، به نیابت از امام علیه السلام ، می توانند به اجرای حدود و تعزیرات بپردازند و این حقی است که از جانب امامان به آنان واگذار شده است .
🔸«حفص بن غياث» می گوید ؛
❕« سألت ابا عبد اللّه عليه السّلام من يقيم الحدود؟ السّلطان؟ او القاضى؟ فقال: اقامة الحدود الى من اليه الحكم». «من از امام صادق عليه السّلام سؤال كردم كه چه كسى مى تواند اقامه حدود كند، سلطان يا قاضى؟ امام عليه السّلام فرمود: هر كس كه حکم در دست اوست».
📚الفقیه ج 4 ص 71
👌در این روایت ، کسی که حکم به دست اوست ، مامور اجرای حدود معرفی شده است ، در روایت دیگری ، چنین فردی ، فقیه جامع الشرایط معرفی شده است .
❕امام صادق علیه السلام پس از آنكه در پاسخ به عمربن حنظله رجوع به حاكمان طاغوت را در موارد منازعه در قرض و ميراث حرام دانسته، در جواب اين پرسش كه شيعيان در اين موارد چه كنند، فرمود ؛
« در اختلافات و شكايات، به فردى از شما كه حديث ما را روايت مى كند و در حلال وحرام ما مى نگرد و احكام ما را مى شناسد، مراجعه كنيد و او را به قضاوت و داورى بپذيريد؛ چراكه من چنين فردى را بر شما #حاكم قرار دادم. پس اگر به حكم ما قضاوت كرد و از او نپذيرفتند، حكم الهى را كوچك شمرده و ما را رد كرده اند و هركس حكم ما را مردود داند، حكم الهى را مردود دانسته و چنين كسى در حد شرك به خداست »
📚الکافی ج 1 ص 67
👌در این روایت از فقیه به عنوان حاکم و آنکه حکم به دست اوست یاد شده است .
❕لذا شیخ مفید می نویسد ؛
« اقامه حدود بر عهده حاكم اسلامى است كه خداوند او را منصوب كرده و ايشان ائمه هدى از اهل بيت حضرت محمد مى باشند و يا اميران و حاكمانى كه امامان براى اين كار نصب كرده اند و آنان اعمال نظر در اين مسئله را به فقهاى شيعه واگذار كرده اند. درصورتى كه شرايط اين كار براى آنها ممكن باشد، ... تا اينكه فرمود: پس بر آنان لازم است حدود را اقامه نمايند و دست سارقان را قطع كند و زناكار را شلاق بزنند و قاتل را بكشند. و اين كارها همچنين براى كسى [فقيه ى] كه حاكم غاصب او را براى اين كار نصب نموده و يا او را براى حكومت از طرف خود بر عده اى از مردم معين كرده نيز واجب و متعين است. پس بر او لازم است كه اقامه حدود كند و احكام را جارى نمايد و امر به معروف و نهى از منكر نمايد و با كفار جهاد كند و با كسانى كه فاجر و مستحق جهاد هستند، جهاد كند و بر مردان مؤمن واجب است او را بر انجام اين امور يارى كنند.»
📚مقنعه 810
👌فقیه بزرگوار حمزة بن عبد العزيز ديلمى ملقب به سلّار مى گويد ؛
« [امامان معصوم] اقامه حدود و برپايى احكام الإهى را [كه از شؤون ولايت سياسى است] به فقيهان شيعه واگذار كرده اند و از مردم خواسته اند كه براى انجام اين مهم به يارى فقيهان [جامع الشرايط] بشتابند »
📚 المراسم العلوية و الاحكام النبوية ص 261.
❕علامه حلی نیز می آورد ؛
« حق اقامه حدود از آن امام معصوم عليه السّلام و يا كسى است كه از سوى آن حضرت مأذون باشد. در زمان غيبت اين حق از آن فقهاى شيعه است و حكومت ميان مردم در صورت ايمنى از ظالمان و نيز تقسيم زكات و خمس و افتا، از آن فقهاست».
📚قواعد الاحكام، ج 1، ص 525 و 526
🔸ادامه 👇
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🔸 ادامه 👇
❕شیخ طوسی نیز می گوید ؛
« اقامه حدود الهى جز براى حاكم زمان كه از ناحيه خداوند تعيين شده يا شخصى كه امام معصوم عليه السّلام او براى اين امر نصب فرموده، جايز نيست. اگر كسى اجراى حدود را از جانب ظالم عهده دار شد، بايد براساس مذهب حق و كامل اجراى حدود كند و معتقد باشد كه آن را از جانب امام زمان انجام مى دهد و نيز حكومت در ميان مردم و قضاوت بين دو طرف دعوا جز براى كسى كه حاكم حق عليه السّلام به او اذن داده، جايز نيست و ائمه عليه السّلام اين امر را به فقهاى شيعه واگذار كرده اند».
📚 النهایه ص 300
❕شهید اول هم می نویسد ؛
« در زمان غيبت اجراى حدود و تعزيرات براى فقيه جامع الشرايط افتا نافذ و جايز مى باشد و بر مردم لازم و واجب است كه در اين كار او را يارى و تقويت كنند»
📚الدروس ج2 ص 47
❕ابن فهد حلى در مورد اقامه حدود مى گويد ؛
«بر عهده فقهاست كه بر عموم مردم حدود را جارى كنند و اين عقيده شيخ #طوسى و ابن يعلى است و علامه هم آن را اختيار نموده و دليل اين مسئله را قبلا گفته ايم و به دليل روايت عمر بن حنظله ..».
📚المهذب البارع همان، ج 2، ص 328.
🔸شهید ثانی هم می گوید ؛
« برای فقهاء در زمان غیبت جایز است که اقامه حدود کنند »
📚الروضه البهیه ج 2 ص 417
❕
❗️صاحب جواهر که کتاب فقهیش دائرة المعارف در فقه شیعه است پس از بحث گسترده درباره ی اجرای حدود در عصر غیبت تصریح میکند که بین علمای شیعه اجماع وجود دارد به اینکه فقها در صورت تمکن میتوانند در عصر غیبت حدود را اجرا کنند ؛
📚جواهرالکلام، ج21، ص394
👌ما اگر بخواهیم کلام سایر علمای شیعه را در این زمینه بیان کنیم ، سخن به درازا می کشد ، جهت اطلاع به کتب ذیل رجوع کنید ؛
📚تذکره الفقهاء ج 1 ص 495_ ارشاد الاذهان ج 1 ص 353_ تحریر الاحکام ج 1 ص 58_ تبصره المتعلمین ص 114_ جامع المقاصد ج 2 ص 375_ روض الجنان ص 290_ ذخیره المعاد ج 2 ص 309 _ کشف الغطاء ج 2 ص 420 و ....
❕ از آنچه گفتیم کذب شبهه افکن که با نسبت های دروغینی که به برخی از علما داد ،روشن می شود که بزرگان و اکثریت علمای شیعه قائل هستند که ولایت بر اجرای حدود در عصر غیبت ، با فقیه جامع الشرایط است که این سخن مستند و دلیل روایی هم دارد .
🔸فقیه ارجمند ، مکارم شیرازی نیز در این رابطه که اجرای حدود در عصر غیبت با فقیه جامع الشرایط است ، این سه تحلیل را ارائه می دهد ؛
1⃣« با تأمل در علتهای تشریع حدود که از حکم عقل و روایات بر می آید میتوان به این نتیجه رسید که حدود باید در عصر غیبت اجرا شود، مثلا اجرای حد زنا برای جلوگیری از شیوع فساد و فحشا میباشد واجرای حد شرب خمر برای نهی از شرب آن می باشد واجرای حد سرقت برای حفظ اموال می باشد و روشن است که این علل در عصر غیبت وجود دارد و با ترک حدود مفاسد عظیم در جامعه ایجاد میشود،چگونه میتوان حدود را تعطیل کرد در حالی که علتهای آن باقی است .
2⃣ادله ی اجرای حدوددر قران وذروایات مطلق است و مقید به زمان خاصی نشده است وظاهر آنها وجوب اقامه ی حدود در تمام زمانها میباشد .
3⃣روایاتی که تصریح می کند فقیه در عصر غیبت نائب امام است، عام میباشد که یکی از موارد این نیابت اجرای حدود است .
📚انوار الفقاهه ، کتاب البیع ، ص 435
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
آیا هر انسان دارای مأموریتی خاص میباشد که بر اساس همان مأموریت نیز آفریده شده است؟
1. به صورت کلی از نظر قرآن، هر انسان دارای یک مأموریت اصلی و آن هم بندگی و طاعت خداوند است.[1]
2. در مورد اینکه آیا هر فرد انسان برای مأموریت خاصی آفریده شده است یا نه؟ از نظر عقلی میتوان چنین مطلبی را استنباط کرد؛ زیرا اولاً: از یکسو استعداد، توانایی، علاقه و سلیقه افراد مختلف است؛ و از سوی دیگر جوامع بشری نیاز به شغلهای مختلف دارد؛ بنابراین از نظر عقلی بعید نیست که خداوند هر فرد انسان را برای مأموریت خاصی در دنیا آفریده باشد. چنانکه از نظر عرفی و مشاهده شغلها در جوامع بشری تقریباً چنین است که مشاغل به گونهای میان افراد جامعه تقسیم شده است.
با این وجود آیهای از قرآن و یا روایتی را نیافتیم که صریحاً چنین موضوعی را خاطرنشان کنند، البته شاید بتوان آن را از برخی روایات برداشت کرد، مانند این سخن پیامبر(ص) و امام(ع):
«قُلْتُ لَهُ فَمَا مَعْنَى قَوْلِهِ ص اعْمَلُوا فَکُلٌّ مُیَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ لِیَعْبُدُوهُ وَ لَمْ یَخْلُقْهُمْ لِیَعْصُوهُ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ فَیَسَّرَ کُلَّا لِمَا خُلِقَ لَهُ فَالْوَیْلُ لِمَنِ اسْتَحَبَّ الْعَمَى عَلَى الْهُدَى»؛[2]
راوی میگوید از امام موسای کاظم(ع) پرسیدم، معناى سخن پیامبر(ص) چیست که فرمود: عمل کنید و بدانید هر فردی به سمت و سویی هدایت خواهد شد که برای آن آفریده شده است؟ حضرتشان پاسخ داد که خداى عز و جل، جن و انس را آفرید از براى آنکه او را بپرستند، و ایشان را نیافرید براى آنکه او را نافرمانى کنند، و این معناى قول خداى عز و جل است: نیافریدیم جن و آدمیان را مگر به جهت آنکه مرا با اختیار خود و نه با اجبار بپرستند. پس هر یک را توفیق داده تا (از راهی) به سمت هدف خلقتشان گام بردارند. واى بر کسى که کورى ضلالت و گمراهى را بر راه راست برگزیند.
[1]. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ». ذاریات، 56.
[2]. شیخ صدوق، محمد بن علی، توحید، محقق، مصحح، حسینی، هاشم، ص 356، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1398ق.
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
283.mp3
1.4M
📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم
📃 صفحه 283
🎙 قاری: #منشاوی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#امام_علی_علیه_السلام_انتخاب_منذر
🤔#پرسش
❔در مورد عدم درایت لازم امام على ميتوان به كتب خود علماى شيعه استناد كرد که امام على #شخصى را بدون شناخت و فقط بخاطر نام پدرش او را والى شيراز كرد بعد طرف اختلاس كرده و ميگريزد ( نهج البلاغه )
💠#پاسخ💠
👌آنچه مورد سوال و اشکال قرار گرفته است قضیه ای است که مربوط می شود به منذر بن جارود عبدی که از طرف امام علی عليه السلام به فرماندارى بعضى از مناطق ايران منصوب شده بود و دليل انتخاب او افزون بر حسن ظاهر، سابقه بسيار خوب پدرش «جارود عبدى» بود كه از افراد بسيار با استقامت و مدافع اسلام در عصر #پيغمبر و اعصار بعد بود؛ ولى «منذر» مانند بسيارى از افراد كه وقتى به مقامى مى رسند خود را گم مى كنند، از مسير حق خارج شد و به هوا و هوس پرداخت و از موقعيت خود غافل شد و اموال بيت المال را بى حساب و كتاب خرج مى كرد. هنگامى كه اين خبر به امام عليه السلام رسيد، نامه شديد اللحن مورد بحث را براى او فرستاد و او را به شدت توبيخ كرد و از مقامش عزل نمود.
🔸امام علیه السلام در نامه اش به منذر چنین نوشت ؛
« اما بعد (از حمد و ثناى الهى) شايستگى پدرت، مرا درباره تو گرفتارِ خوشبينى ساخت و گمان كردم تو هم #پيرو هدايت و سيره او هستى و راه و رسم او را دنبال مى كنى. ناگهان به من گزارش داده شد كه تو در پيروى از هواى نفست چيزى فروگذار نمى كنى و براى سراى ديگرت ذخيره اى باقى نمى گذارى، با ويرانى آخرتت دنيايت را آباد مى سازى و به بهاى #قطع رابطه با دينت با خويشاوندانت پيوند برقرار مى سازى (و به گمان خود صله رحم مى كنى) اگر آنچه از تو به من رسيده است درست باشد شتر (باركش) خانواده ات و بند كفشت از تو بهتر است و كسى كه داراى صفات تو باشد نه شايستگى اين را دارد كه حفظ مرزى را به او بسپارند و نه كار مهمى به وسيله او اجرا شود، نه قدر او را بالا ببرند، نه در حفظ امانت شريكش سازند و نه در جمع آورى حقوق بيت المال به او اعتماد كنند. به محض رسيدن اين نامه به سوى من حركت كن »
📚نهج البلاغه نامه 71
❕چنان که بارها توضیح داده ایم امامان وظیفه داشتند تا در زندگی اجتماعی خود همانند انسان های #معمولی رفتار کنند وجز در موارد محدودی از علم باطنی خود استفاده نکنند و به زندگی عادی با مردم بپردازند تا نظام اجتماعی بر هم نخورد، چنان که پیامبر وامامان منافقان را به خوبی می شناختند ومی دانستند که ایمان واقعی ندارند ولی هرگز از علم غیب خود درباره آنان استفاده نکردند ودر معاشرت، ازدواج ودیگر احکام با آنان مانند سایر مسلمانان رفتار می کردند
🔶پیامبر #گرامی فرمود:
«من بین شما با بینات و قسم حکم می کنم ( و از طریق علم غیب حکم نمی کنم) .ممکن است برخی شما در بینه آوردن زیرک تر از دیگری باشد و من به نفعش در مال برادرش حکم کنم اما او بداند که آن مال ناحق برای او قطعه ای از جهنم خواهد بود»
📚الکافی ج7 ص414 _ معانی الاخبار ص279
👌در #روایتی آمده است:
« زمانی که امام علی ، ابوموسی اشعری را برای حکمیت در جنگ صفین می فرستاد به او گفت :به کتاب خدا حکم کن واز آن تجاوز نکن .پس از آن که او رفت امام فرمود:« دارم می بینم که چگونه به من خیانت می کند»
❗️یکی از اصحاب گفت چرا او را می فرستید درحالی که می دانید خیانت می کند❓
👌امام پاسخ داد:
«اگر خداوند به علم خودش با #بندگان رفتار می کرد دیگر نیازی به ارسال رسل نبود»
📚مناقب ابن شهر آشوب ج2 ص261
🔶امام با این عمل نشان داد که او مامور است بر طبق علل و عوامل طبیعی عمل کند و مجاز به عمل کردن موافق علم #غیب نمی باشد
📚مفاهیم القرآن ،سبحانی ،ج3 ص455
👌امام #صادق فرمود:
«خداوند به پیامبرش وحی کرد که تو موظفی بر طبق بینات حکم کنی»
📚وسائل الشیعه ج27 ص229
👌به يقين امام علی عليه السلام نیز در امور مربوط به زندگى مأمور به ظاهر است و بر طبق آن عمل مى كند و به هنگام انتخاب «#منذر» براى اين مقام، قراين خلافى وجود نداشت؛ هم او ظاهرالصلاح بود و بدون سوء سابقه و هم جزو خانواده اى معروف به صلاح و درستكارى و اين مقدار براى انتخاب او كافى بود؛ ولى همانگونه كه گفته شد افرادى هستند كه در حال عادى ظاهرا صالح و درستكارند؛ اما هنگامى كه به مال و #مقامى برسند خود را گم مى كنند و گاه مسير زندگيشان به طور كامل دگرگون مىشود و «منذر» از اين افراد بود.
📚پیام امام امیر المومنین ج11 ص 375
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#غدیر_شکایت_سپاهیان_یمن
🤔#پرسش
❓اهل سنت می گویند حدیث غدیر مربوط می شود به شکایت سپاهیانی که به همراه حضرت علی به #یمن رفته بودند و در بازگشت از عدالت علی که بدون اجازه پیامبر غنائم را به آنها نداد شکایت کردند و پیامبر هم گفت که با علی دشمنی نکنید هر کس من دوست او هستم علی دوست اوست ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌در برابر این اشکال توجه به نکاتی لازم است ؛
1️⃣اگر حدیث غدیر در پاسخ به شکایت سپاهیان یمن صورت گرفته است چرا پیامبر در همان روزهای ابتدایی مناسک حج #پاسخ آن ها را نداد و تا روز هجدهم ذی الحجه صبر کرد و در منطقه غدیر خم این پاسخ این شکایت را مطرح کرد و در #مکه مطرح نکرد ❕
2️⃣اگر واقعا شکایت سپاهیان اعزامی به مردم یمن موجب بیان حدیث غدیر گردیده است باید پیامبر در حدیث غدیر صراحتا یا به صورت کنایه اشاره ای به این ماجرا و شکایت #صحابه داشته باشد در حالی که به هیچ عنوان چنین اشاره ای از پیامبر صادر نشده است .
3️⃣این واقعه بین امام علی علیه السلام و تعداد اندکی از کسانی که همراه او بودند اتفاق افتاد ، چرا پیامبر چنین واقعه کوچکی را بین تمام #مسلمین مطرح کرد ❕آیا بهتر نبود که پیامبر این قضیه را بین همان جمع اندک حل میکرد و از علی #دفاع می کرد و جمعیت عظیم مسلمین را در آن گرمای طاقت فرسا معطل یک دعوای #کوچک نمی کرد ❕
4️⃣اگر حدیث غدیر تنها برای بیان دوستی علی علیه السلام با تعدادی از مسلمین بوده است چرا گروه صحابه و پیشاپیش آنها عمر برای عرض #تبریک به محضر علی علیه السلام آمدند و به او تبریک گفته و بیعت کردند ❕مگر بیان #دوستی تبریک دارد ❗️
5️⃣به فرض بپذیریم که حدیث #غدیر برای پاسخ به سپاهیان یمن بیان شده باشد ، پیامبر در پاسخ این شکایت ، علی علیه السلام را به عنوان رهبر و امام #همگان معرفی کردند و بیان کردند که هیچ کس حق دشمنی کردن با کسی که امام و سرپرست آنها است را ندارد ❗️ بنابراین جریان مذکور به هیچ عنوان خدشه به ولایت و امامت علی علیه السلام که در حدیث غدیر بیان شده است نمی رساند .
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
سوال
♦️اشکال فرستاده شده برای ما از کانال های ضد دین
💠خدا به منزله ی یک «تابلو ایست» است که ذهن بشر را از کاوش بیشتر بازمیدارد، برای صدها هزار سال اجداد ما انسانها به این طریق خود را راضی نگه داشته بودند و شوربختانه پیشرفت اساسی صورت نگرفت.
💠مثلا اجداد ما نمیدانستند چرا باران میبارد، پس برایش دلایل فراطبیعی ساختند، یا اینکه نمیدانستند شهاب چیست و از کجا می آید، پس گفتند تیرهایی است از جانب شیطان، یا هیچ ایده ای درباره علت وجود خودشان نداشتند و افسانه آدم و حوا را ساختند و دیگر خرافات گوناگون.
💠امروز ما باید خوشحال باشیم که سرانجام دانشمندان خدا را از معادلات خود خارج کرده اند
(به ویژه در چند قرن اخیر) و به توضیح طبیعی و علمی پدیده ها رویآورده اند؛ وگرنه هنوز هم با اسب و شتر حمل و نقل میکردیم و برای توضیح علت بیماریها و درمان آنها و جمله پدیده های گیتی، دست به دامان خدا و خرافات میشدیم .
✅پاسخ ما :
اشکال این است که هر زمان انسان پدیده ای را می بیند روح کنجکاو او برای یافتن علت بر می خیزد .اگر نتوانست علل طبیعی آن را بیابد دست به دامن عوامل ماورائ طبیعی می زند و می گوید مثلا خدا ان را بوجود اورده است اما وقتی تفسیر و علت طبیعی پدیده ها مشخص شد مذهب عقب نشینی کرده تا در پناه پدیده ها و رویداد های ناشناخته موجودیت خود را حفظ کند
♦️حال پاسخ
1⃣مهم ترین عیب این فرضیه آن است که با اساسی ترین دلیل توحید و خداشناسی که برهان نظم است تضاد غیر قابل انکاری دارد .بزرگان از دیرباز برای اثبات مقصود خود روی نظام کائنات و جهان هستی تکیه می کرده اند و وجود این نظام را دلیل و نشانه وجود یک مبدا علم و قدرت و تاثیر او در ابداع و خلقت جهان می دانستند
👌بنابراین خدا در لابلای بی نظمی ها و حوادث مبهم و تاریک جستجو نمی شود بلکه در میان روشنایی ها و قسمت های شناخته شده از نظام هستی از اپ خبر گرفته میشود چنان که البرت وینچستر زیست شناس معروف می گوید:
« هر وقت کشف تازه ای در دنیای علم به وقوع میپیوندد صدها مرتبه بر استواری ایمان من می افزاید و اثار شرک و وسوسه نهانی را که کم و بیش در باطن معتقدات ما وجود دارد از میان می برد و جای ان را به افکار عالی خداشناسی و توحید می بخشد»
📚 افریدگار جهان،ص11
2⃣بسیاری از اندیشمندان بزرگ که بیش از دیگران از علل پدیده ها اگاه بوده و هستند اعتقاد جزمی و یقینی به وجود خدای حکیم داشته و دارند و چنین نیست که اعتقاد به وجود خدا ناشی از جهل باشد.دانشمندانی نظیر انیشتاین و کرسی مورس و الکسیس کارل و ...که مقالاتی پیرامون وجود خدا نوشته اند که بخشی از انان در کتاب اثبات وجود خدا امده است
3⃣اگر کسانی خدا را به عنوان پدید اورنده پیده های مجهول العله شناخته اند و با کشف علل طبیعی از عقیده خود عقب نشینی کرده اند باید این مساله را دلیل بر ضعف ایمان انان دانست نه دلیل بر بی اعتباری خداوند واین مساله در میان افراد بی سواد و تعلیم نایافته وجود دارد
4⃣مساله مهم دیگر انکه شما گمان می کنید که ما بر سر دوراهی قرار گرفته ایم یا باید علل طبیعی را بپذیریم و یا خدا را و هرگز قبول این دو با هم سازگار نیست
♦️به تعبیر دیگر تصور می کنید که اعتقاد به وجود خدا یعنی مبدئی که به طور مستقیم و بدون هیچ واسطه پدیده ها را به وجود اورده و بنابراین کشف هر علت طبیعی مساوی با نفی دخالت خدا در آن است
👌اما این تصور صحیح نیست زیرا ما معتقد هستیم که جهان مجوعه ای از اسباب و علل حساب شده است که خداوند مسبب الاسباب ان است چنان که امام صادق فرمود:
« خداوند ابا دارد از این که پدیده ها بدون دخالت علتشان بوجود اید»
📚الکافی ج1 ص183
♦️به این ترتیب ما نه تنها قانون علیت را انکار نمی کنند بلکه جهان طبیعت و علل و اسباب انها را خواسته و فعل خدا می شمریم
📚پیدایش مذاهب،ایت الله مکارم شیرازی،ص21
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#قطع_وحی
🤔پرسش
❓آیا راست است که گاهی وحی بر پیامبر قطع می شد و مشرکین پیامبر را مسخره می کردند که خدایش او را رها کرده و پیامبر محزون می شد تا جایی که قصد خودکشی داشت❕❕
💠پاسخ💠
👌در این شکی نیست که مدت زمانی وحی بر پیامبر گرامی نازل نمیشد و اصطلاحا مساله انقطاع وحی پیش آمد .
🔶ابن عباس می گوید:
« پانزده روز گذشت و وحی بر پیامبر نازل نشد . مشرکان گفتند پرودگار محمد او را رها کرده است و دشمن داشته اگر راست می گوید ماموریت او از سوی خدا است باید وحی به طور مرتب بر او نازل می شد در این هنگام بود که سوره ضحی نازل شد»
📚مجمع البیان ج10 ص504
❗️خداوند جهت پاسخ به مشرکین این آیات را نازل کرد؛
« قسم به روز در آن هنگام که آفتاب بر آید و سوگند به شب در آن هنگام که آرام گیرد که خداوند تو را هرگز وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده است...»
🔶ضحی 1 تا 3
🗯در بعضی از روایات آمده است که جمعی از مسلمانان به پیامبر عرض کردند که چرا بر شما وحی نمی شود؟
🔶حضرت پاسخ دادند:
« چگونه وحی بر من نازل شود در حالی که شما مفاصل انگشتان خود را پاکیزه نمی کنید و ناخنهای خود را نمی گیرید»
📚بحار الانوار ج18 ص255
👌البته این روایت نمی تواند تمام علت برای فلسفه انقطاع وحی باشد بلکه می توان گفت:
❕« هدف از انقطاع وحی آن بود که روشن شود که پیامبر هر چه دارد از ناحیه خدا دارد و حتی در نزول وحی از خود اختیاری ندارد . هر زمان خدا بخواهد وحی قطع می شود و هر زمان بخواهد برقرار می گردد و شاید انقطاع وحی به همین منظور بود تا پاسخی باشد به آنها که از پیامبر تقاضای معجزات اقتراحی و بر طبق میل خود داشتند یا به او پیشنهاد می کردند که فلان حکم یا فلان آیه را تغییر ده و او می فرمود من در این امور اختیاری ندارم »
📚تفسیر نمونه ج27 ص100
❕در برخی روایات جعلی اهل سنت آمده است که پیامبر گرامی پس از انقطاع وحی محزون می گشت و قصد خود کشی می کرد تا آن که جبرئیل می آمد و پیامبر را از خود کشی کردن مانع می شد.
👌بخاری در صحیح خود از عایشه نقل می کند:
« وحی بر پیامبر نازل نمی شد و پیامبر شدیدا محزون می گشت تا جایی که تصمیم می گرفت خود را از بالای کوه بر زمین بیفکند . هر زمان به لبه کوه نزدیک می شد تا خود را پرت کند جبرئیل در برابرش ظاهر می شد و می گفت تو پیامبر خدا هستی . پیامبر از این سخن آرامش می گرفت و از قصد خود کشی منصرف می شد .باز اگر انقطاع وحی رفع نمی شد پیامبر جهت خود کشی به بالای کوه می رفت تا خود را پرت کند و جبرئیل می آمد و با گفتن این که تو پیامبر خدا هستی او را مانع می شد»
📚صحیح بخاری ج10 ص359 ناشر جمهوریه مصر العربیه
🔴ما این روایت را مردود و جعلی می دانیم که با عصمت پیامبر منافات دارد و به هیچ عنوان قابل اعتنا نمی باشد . راوی آن #عایشه است که متهم به کذب و دروغگویی است .
👌امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« سه تن بودند که پیوسته بر پیامبر دروغ می بستند که آنان ابوهریره و انس بن مالک و #یک زن بودند »
📚الخصال ج1 ص190
👌علامه مجلسی تصریح می کند که منظور از زنی که بر پیامبر دروغ می بست #عایشه است .
📚بحار الانوار ج2 ص217
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁