🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ نکته دیگری که آنجا شاهد بودم، انبوه کسانی بود که زندگی دنیایی خود را تباه کرده بودند، آن هم فقط به خاطر دوری از انجام دستورات خداوند! جوان (مأمور الهی در برزخ) گفت: آنچه حضرت حق از طریق معصومین برای شما فرستاده است، در درجه اول، زندگی دنیایی شما را آباد می کند و بعد آخرت را می سازد. مثلا به من گفتند: اگر آن رابطه پیامکی با نامحرم را ادامه میدادی، گناه بزرگی در نامه عملت ثبت میشد و زندگی دنیایی تو را تحت الشعاع قرار میداد.
در همین حین متوجه شدم که یک خانم با شخصیت و نورانی پشت سر من، البته کمی با فاصله ایستاده اند! از احترامی که بقیه به ایشان گذاشتند متوجه شدم که مادر ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند.
وقتی صفحات آخر کتاب اعمال من بررسی میشد و خطا و اشتباهی در آن مشاهده می شد، خانم روی خودش را بر می گرداند. اما وقتی به عمل خوبی می رسیدیم، با لبخند رضایت ایشان همراه بود.
تمام توجه من به مادرم حضرت زهرا (س) بود. من در دنیا ارادت ویژه ای به بانوی دو عالم داشتم. مرتب در ایام فاطمیه روضه خوانی داشتیم و سعی می کردم که همواره به یاد ایشان باشم.
نه فقط ایشان که تمام معصومین را در آنجا مشاهده کردم! برای یک شیعه خیلی سخت است که در زمان بررسی اعمال، امامان معصوم (ع) در کنارش باشند و شاهد اشتباهات و گناهانش باشند.
از اینکه برخی اعمال من، معصومین را ناراحت میکرد میخواستم از خجالت آب شوم...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
در یکی از صفحات به صورت بزرگ نوشته شده بود(صفحه اعمال) : کمک به یک خانواده فقیر شرح جزئیات و فیلم آن موجود بود، ولی راستش را بخواهید من هرچه فکر کردم به یاد نیاوردم که به آن خانواده کمک کرده باشم!
یعنی دوست داشتم، اما توان مالی نداشتم که به آنها کمک کنم. آن خانواده را می شناختم. آنها در همسایگی ما بودند و اوضاع مالی خوبی نداشتند. خیلی دلم می خواست به آنها کمک کنم، برای همین یک روز از خانه خارج شدم و به بازار رفتم. به دو نفر از اعضای فامیل که وضع مالی خوبی داشتند مراجعه کردم.
من شرح حال آن خانواده را گفتم و اینکه چقدر در مشکلات هستند، اما آنها اعتنایی نکردند.
حتی یکی از آنها به من گفت: بچه، این کارا به تو نیومده. این کار بزرگترهاست. آن زمان من ۱۵ سال بیشتر نداشتم، وقتی این برخورد را با من داشتند، من هم دیگر پیگیری نکردم. اما عجیب بود که در نامه عمل من، کمک به آن خانواده فقیر ثبت شده بود!
به جوان پشت میز گفتم: من که کاری برای آنها نکردم؟
او هم گفت: تو نیت این کار را داشتی و در این راه تلاش کردی، اما به نتیجه نرسیدی. برای همین، نیت و حرکتی که کردی، در نامه عملت ثبت شده. یاد حدیث رسول گرامی اسلام در نهج الفصاحه، ص۵۹۳ افتادم: «خدای والا می فرماید: وقتی بنده من کار نیکی اراده کند و نکند (یانتواند انجام دهد) آن را یک کارنیک برای وی ثبت می کنم...)
البته فکرونیت کار خوب، در بیشتر صفحات ثبت شده بود. هرجایی که دوست داشتم کار خوبی انجام دهم ولی امکانش را نداشتم، اما برای اجرای آن قدم برداشته بودم، در نامه عمل من ثبت شده بود.
📚 منبع کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ قسمتی از تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم، نقش مردم در ظهور امام زمان (عج) :
سؤالاتی را از جوان پشت میز (منظور از جوان پشت میز مأمور الهی برای حسابرسی شخص در برزخ بوده است) پرسیدم و او جواب داد. مثلا در مورد امام عصر (عج) و زمان ظهور پرسیدم.
ایشان گفت: باید مردم از خدا بخواهند تا ظهور مولایشان زودتر اتفاق بیفتد تا گرفتاری دنیا و آخرتشان برطرف شود. اما بیشتر مردم با وجود مشکلات، امام زمان (عج) را نمی خواهند. اگر هم بخواهند برای حل گرفتاری دنیایی به ایشان مراجعه می کنند. بعد مثالی زد و گفت: مدتی پیش، مسابقه فوتبال بود. بسیاری از مردم، در مکانهای مقدس، امام زمان(عج) را برای نتیجه این بازی قسم می دادند!
📚 منبع: کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ (نویسنده کتاب) لطفا مرا داخل خانه (بهشتی) ببرید. مشتاقم که داخلش را ببینم.
- درونش،،، درونش ساده، اما بی نهایت زیبا بود. چون از نور ساخته شده بود زیبایی اش دو چندان به نظر می رسید. خانه مادرم از یک سالن بزرگ، حدود هزار متر مربع، و چندین اتاق تشکیل شده بود. اتاقها در سمت راست سالن قرار داشتند. هر کدام به رنگی متفاوت از بقیه. مثلا سقف و دیوارهای یک اتاق از نور سبز ساخته شده بود؛ دیگری از نور کرم. اتاق سبز، اتاق مخصوص عبادت بود؛ اتاق کرم، مخصوص اقامت مهمان، آهان! بین این دو اتاق، یک استخر بزرگ قرار داشت.
- (نویسنده) مگر ارواح، شنا می کنند؟!
- آره. شنا می کنند؛ اما خیس نمی شوند. نه آب اثیری استخر، خیس شان می کند؛ نه باران های اثیری.
- (نویسنده) در آن خانه، اثاثیه وجود نداشت؟ مبل، صندلی، فرش و....
- مبل و صندلی و تخت اثیری وجود داشت. از جنسی نرم تر، لطیفتر و سبکتر از ابر. این وسایل بر کف اتاق ها - که از نور بود - گذاشته شده
بودند.
📚 کتاب آن سوی مرگ
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ قسمتی از تجربه نزدیک به مرگ (کتاب سه دقیقه در قیامت) :
من از نشانه های ظهور سؤال کردم. از اینکه اسراییل و آمریکا مشغول دسیسه چینی در کشورهای اسلامی هستند و برخی کشورهای به ظاهر اسلامی با آنان همکاری می کنند و...
جوان پشت میز (مأمور الهی) لبخندی زد و گفت: نگران نباش. اینها کفی بر روی آب هستند. نیست و نابود می شوند. شما نباید سست شوید. نباید ایمان خود را از دست دهید. مگر به آیهی ۱۳۹ سوره آل عمران دقت
ای نکرده ای: «ولا تهنوا ولاتحزنوا و انتم الأعلون ان کنتم مؤمنین» در این آیه خداوند متعال می فرماید: سست نشوید و غمگین نباشید، شما اگر ایمان داشته باشید، برترین (گروه انسان ها) هستید.
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ از همشهری های ما بود. کسی که به ایمان او اعتقاد داشتیم. او مدتی قبل، از دنیا رفت. حالا او را در وضعیتی دیدم که خوش آیند نبود! گرفتار عذاب نبود، اما اجازه ورود به بهشت برزخی را نداشت!
وقتی مرا دید، با التماس از من خواهش کرد که کاری برایش انجام دهم. لازم نبود حرفی بزند، من همه چیز را با یک نگاه می فهمیدم گفتم اگر توانستم چشم.
او هم مثل خیلی های دیگر گرفتار حق الناس بود. مدتی پس از بهبودی، به سراغ برادر کوچکترش رفتم، بلکه بتوانم کاری برایش
انجام دهم.
به برادرش گفتم: خدا رحمت کند برادر شما را، اما یک سؤال دارم، از برادر تان راضی هستی؟
نگاهی از سر تعجب به من کرد و گفت: این چه حرفیه، خدا رحمتش کنه، برادرم خیلی مؤمن بود. همیشه برایش خیرات میدهم.
گفتم: اما برادرت پیغام داده که من گرفتار حق الناس هستم. باید برادر کوچکترم مرا حلال کند. ایشان با اخم مرا نگاه کرد و گفت: اشتباه می کنی. گفتم: اما برادرت به من توضیح داده. اگه لطف کنی و بشنوی می گویم. ولی باید قول بدهی که او را حلال کنی.
لبخند تلخی بر لبانش نقش بست و گفت: جالب شد، بگو، اگر واقعا درست باشد حلالش می کنم.
گفتم: شما بیست سال قبل با برادرت در یک کار اقتصادی شراکت داشتید. صد هزار تومان شما و صد هزار تومان برادرت آوردید و برادرت این پول را به کسی داد که کار کند.
این بنده خدا گفت: بله، خوب یادمه. یک سال شراکت داشتیم. آن شخص سود را ماهیانه به حساب برادرم می ریخت و او هم هر ماه دو هزار تومان به من می داد.
گفتم: مشکل همین مطلب است. حق شما سه هزار تومان بوده که هزار تومان را برادرت بر میداشت او باز هم با تعجب نگاهم کرد و گفت: از کجا میدانی؟
گفتم: «او خودش همین مطلب را به من گفت. اما قول دادی حلالش کنی. من این را گفتم و رفتم.
یکی دو ماه بعد ایشان به سراغ من آمد و گفت: آن روز که شما آمدی، از همان شخصی که پول در اختیارش بود و کار اقتصادی می کرد پیگیری کردم. حرف شما درست بود، اما برادرم حکم پدر برایم داشت، او را حلالش کردم.
همان شب برادرم را در خواب دیدم. خیلی خوشحال بود و همینطور از من تشکر می کرد. بعد هم به من گفت: برو داخل حیاط خانه مادر، فلان نقطه را حفر کن. یک جعبه گذاشته ام که چند سکه طلا داخل
آن است. گذاشته بودم برای روز مبادا، این سکه ها هدیه برای توست.
ایشان ادامه داد: من رفتم و سکه ها را پیدا کردم. حالا آمده ام پیش شما و میخواهم دوسه تا از این سکه ها را برای کار خیر بدهم ثوابش برای برادرم باشد.
من هم خدا را شکر کردم. یکی دو خانواده مستحق را به او معرفي کردم و الحمدلله پول خوبی به آنها پرداخت شد.
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹 زندگی پس از زندگی
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ جوان پشت میز(مأمور الهی) ، به یک کتاب بزرگ اشاره کرد. وقتی تعجب من را دید، گفت: کتاب خودت هست، بخوان. امروز برای حسابرسی، همین که خودت آن را ببینی کافی است.
چقدر این جمله آشنا بود. در یکی از جلسات قرآن، استاد ما این آیه را اشاره کرده بود: «اقرا كتابک، كفى بنفسك اليوم علیک حسیبا» این جوان درست ترجمه همین آیه را به من گفت.
نگاهی به اطرافیانم کردم. کمی مکث کردم و کتاب را باز کردم. سمت چپ بالای صفحه اول، با خطی درشت نوشته شده بود:
۱۳ سال و ۶ ماه و ۴ روز» از آقایی که پشت میز بود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت: سن بلوغ شماست. شما دقیقا در این تاریخ به بلوغ رسیدی.
به ذهنم آمد که این تاریخ، یکسال از پانزده سال قمری کمتر است. اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم.
قبل از آن و در صفحه سمت راست، اعمال خوب زیادی نوشته شده بود. از سفر زیارتی مشهد تا نمازهای اول وقت و هیئت و احترام
به والدین و... پرسیدم: اینها چیست؟
گفت: این ها اعمال خوبی است که قبل از بلوغ انجام دادی همه این کار های خوب برایت حفظ شده.
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ قسمتی از تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم، نقش مردم در ظهور امام زمان (عج) :
سؤالاتی را از جوان پشت میز (منظور از جوان پشت میز مأمور الهی برای حسابرسی شخص در برزخ بوده است) پرسیدم و او جواب داد. مثلا در مورد امام عصر (عج) و زمان ظهور پرسیدم.
ایشان گفت: باید مردم از خدا بخواهند تا ظهور مولایشان زودتر اتفاق بیفتد تا گرفتاری دنیا و آخرتشان برطرف شود. اما بیشتر مردم با وجود مشکلات، امام زمان (عج) را نمی خواهند. اگر هم بخواهند برای حل گرفتاری دنیایی به ایشان مراجعه می کنند. بعد مثالی زد و گفت: مدتی پیش، مسابقه فوتبال بود. بسیاری از مردم، در مکانهای مقدس، امام زمان(عج) را برای نتیجه این بازی قسم می دادند!
📚 منبع: کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ مرد جوانی، تنها در نمازخانه ایستگاه قطار، نشسته بود. با ظاهری خجالت زده، پریشان و پشیمان. او قصد داشت به خاطر گناهی که انجام داده بود، توبه کند. شیاطین، اطرافش جمع شده بودند. شبیه زنبورهایی که اطراف لانه شان گرد می آیند. همه می کوشیدند او را از تصمیمش منصرف کنند. صدای آزاردهنده ای از دهان هر کدامشان خارج میشد. صدایی بم و کشدار. مثل صدای ضبط شده ای که با دور کند پخش شود. با وجود این، من می توانستم بفهمم که آنها چه می گویند.
چه می گفتند؟
به طور کلی، داشتند حرف های وسوسه انگیزشان را به ذهن او کند. مثلا یکی از شیاطین به او می گفت: "میخواهی توبه و خودت را از گناهان لذت بخش محروم سازی؟تو هنوز خیلی جوانی؛ و خیلی سالم. زندگی یک جوان سالم، بدون گناه، هیچ جذابیتی ندارد. گناه، نمک زندگی است و...
مرد جوان، مدتی با خود کلنجار رفت. عاقبت، تصمیم نهایی اش را گرفت. همان جا، در گوشه نمازخانه، به حالت سجده، خم شد و پیشانی اش را روی مهر گذاشت؛ با بغض، با اخلاص و با شرم زیاد به خدا گفت: "خدایا، مرا ببخش. اشتباه کردم. قول شرف میدهم ته دیگر تکرار نکنم. قول می دهم که دیگر (.....)
ناگهان، نوری با صدای بلند، در نمازخانه ترکید. شیاطین را دیدم که نعره های مهیبی کشیدند، سپس به شکل پودر سیاهی در آمدند و رفته رفته محو شدند...
📚 منبع: کتاب آن سوی مرگ
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ یادم هست با جوان پشت میز (مأمور الهی در برزخ) خیلی صحبت کردم. بارها در مورد اعمال و رفتار انسانها برای من مثال می زد. همین طور که برخی اعمال روزانه مرا نشان می داد، به من گفت: نگاه حرام و ارتباط با نامحرم خیلی در رشد معنوی انسانها مشکل ساز است.
جوان پشت میز، وقتی عشق و علاقه من را به شهادت دید جمله ای بیان کرد که خیلی برایم عجیب بود.
گفت: اگر علاقمند باشید و برای شما شهادت نوشته باشند، هر نگاه حرامی که شما داشته باشید، شش ماه شهادت شما را به عقب می اندازد.»
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ سال ۱۳۸۸ توفیق شد که در ماه رجب و ماه شعبان، زائر مکه و مدینه باشم. ما مُحرم شدیم و وارد مسجدالحرام شدیم. بعد از اتمام اعمال، به محل قرار آمدم. روحانی کاروان به من گفت: سه تا از خواهران الان آمدند، شما زحمت بکشید و این سه نفر را برای طواف ببرید.
خسته بودم، اما قبول کردم. سه تا از خانم های جوان کاروان به سمت من آمدند. تا نگاهم به آنها افتاد، سرم را پایین انداختم.
یک حوله اضافه داشتم. یک سر حوله را دست خودم گرفتم و سر دیگرش را در اختیار آنها قرار دادم. گفتم: من در طی طواف نباید برگردم. حرم الهی هم به خاطر ماه رجب شلوغ است. شما سر این حوله را بگیرید و دنبال من بیایید.
یکی دو ساعت بعد، با خستگی فراوان به محل قرار کاروان برگشتم. در کل این مدت، اصلا به آنها نگاه نکردم و حرفی نزدم.
وظیفه ای برای انجام طواف آنها نداشتم، اما فقط برای رضای خدا این کار را انجام دادم. در روزهایی که در مکه مستقر بودیم، خیلیها مرتب به بازار می رفتند و ... اما من به جای اینگونه کارها، چندین بار
طواف اقدام کردم. ابتدا به نیت رهبر معظم انقلاب و سپس به نیابت شهدا، مشغول شدم و از فرصت ها برای کسب معنویات استفاده کردم.
در آن لحظاتی که اعمال من محاسبه می شد، جوان پشت میز به این موارد اشاره کرد و گفت: به خاطر طواف خالصانه ای که همراه آن خانم ها انجام دادی، ثواب حج واجب در نامه اعمالت ثبت شد!
بعد گفت: ثواب طواف هایی که به نیابت از دیگران انجام دادی، دو برابر در نامه اعمال خودت ثبت میشود...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ گفت و گوی مردی که مرگ را تجربه کرده است با نویسنده کتاب:
ساختار بدن بهشتیها طوری است که اصلا نیازی به آب و غذای اثیری ندارند. آنها، فقط برای لذت بردن، می خورند و می نوشند.
🔸 دارید می گویید که هرگز تشنه یا گرسنه نمی شوند. چه طور ممکن است یک روح، در حالی که گرسنه نیست از غذا لذت ببرد؟! یا وقتی تشنه نیست از نوشیدن محظوظ شود؟!
جوابش:
- موقعی که ارواح به قصد لذت بردن به سمت آب می روند، احساس تشنگی می کنند. همچنین، زمانی که به قصد حظ بردن به سوی غذا می روند، احساس گرسنگی می کنند. در چنین مواقعی، حال کسی را دارند که هزار سال غذا یا آب نخورده باشد.
🔸 غذا و مایعاتی که می خورند از راه دهان، وارد معده آنها می شود؟
- بدن برزخی، روده و معده ندارد. یک موجود برزخی، غذا را در دهانش می گذارد، می جود و با حظ فرو می برد؛ اما غذا وارد شکمش نمی شود. یک جور هایی محو می شود.
- خلاصه این که سیستم بدن خاکی با بدن برزخی فرق دارد.
- دقيقا. همان طور که بدن برزخی ما با بدن اُخروی مان تفاوت دارد. مقصودم از بدن اُخروی، همان بدنی است که پس از برزخ، یعنی
در قیامت خواهیم داشت.
📚 کتاب آن سوی مرگ
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ بیشتر مردم از کنار موضوع مهم حل مشکلات مردم به سادگی عبور می کنند. اگر انسان بتواند حتی قدمی کوچک در حل گرفتاری بندگان خدا بردارد، اثر آن را در این جهان و در آن سوی هستی به طور کامل خواهد دید. در بررسی اعمال خود، مواردی را دیدم که برایم بسیار عجیب بود. مثلا شخصی از من آدرس می خواست. من او را کامل راهنمایی کردم. او هم دعا کرد و رفت.
من نتیجه دعای او را به خوبی در نامه عملم مشاهده کردم!
اینکه ما در طی روز، حوادثی را از سر می گذرانیم و می گوییم خوب شد اینطور نشد. یا می گوییم: خدا رو شکر که از این بدتر نشد، به خاطر دعای خیر افرادی است که مشکلی از آنها برطرف کردیم.
من هر روز برای رسیدن به محل کار، مسیری را در اتوبان طی می کنم. همیشه ، اگر ببینم کسی منتظر است، حتما او را سوار می کنم.
یک روز هوا بارانی بود. پیرزنی با یک ساک پر از وسایل زیر باران مانده بود. با اینکه خطرناک بود اما ایستادم و او را سوار کردم.
ساک وسایل او گلی شده و صندلی را کثیف کرد، اما چیزی نگفتم. پیرزن تا به مقصد برسد مرتب برای اموات من دعا کرد و صلوات فرستاد. بعد هم خواست کرایه بدهد که نگرفتم و گفتم: هر چه میخواهی بدهی برای اموات ما صلوات بفرست.
من در آن سوی هستی، بستگان و اموات خودم را دیدم. آنها از من به خاطر دعا های آن پیرزن و صلوات هایی که برایشان فرستاد، حسابی تشکر کردند این را هم بگویم که صلوات، واقعا ذکر و دعای معجزه گری است. آن قدر خیرات و برکات در این دعا نهفته است که تا از این جهان خارج نشویم قادر به درکش نیستیم.
📚 کتاب سه دقیقه در قيامت
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ نکته مهم دیگری را که باید اشاره کنم این است که: من در کتاب اعمالم و در لحظات آخر حضور در آن دنیا، میزان عمر خودم را که اضافه شده بود مشاهده کردم. به من چند سال مهلت دادند که : آن هم به پایان رسیده! من اکنون در وقت های اضافه هستم!
اما به من گفتند:
مدت زمانی که شما برای صله رحم و دیدار والدین و نزدیکانت می گذاری جزو عمر شما محسوب نمی شود. همچنین زمانی که مشغول بندگی خالصانه خداوند یا زیارت اهل بیت علیهم السلام هستید، جزو این مقدار عمر شما حساب نمی شود.
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ به جوان پشت میز (مأمور الهی در برزخ) گفتم: چرا خداوند به بعضی از کسانی که دین و ایمان درست و حسابی ندارند، اینقدر مال و ثروت میدهد؟ این کار، اهل ایمان را در مورد راه درست، به شک و تردید می اندازد.
او هم گفت: «خداوند برخی افراد که از مسیر او دور شده و غرق در دنیا شدند و برای دستورات پروردگار ارزشی قائل نیستند را به حال خود رها می کند تا در آن سوی هستی به حساب آنها رسیدگی شود.
برخی از این افراد، به محض اینکه از خداوند چیزی از مال دنیا بخواهند، سریع به آنها داده می شود تا دیگر با خدا حرف نزنند. به تعبیر شما، سریع او را رد می کنند که صدای او را نشنوند!
برخی از این افراد فکر می کنند که مقرب خدا هستند که هر چه می خواهند فراهم می شود، اما در واقع اینطور نیست. این ها به حال خود رها شده اند. می خواهند کار خوب کنند، اما توفیق نمی یابند. کار خیری هم اگر انجام دهند، یا باعث فساد می شود و یا آن را نابود می کنند.»
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹 چگونه اعمال مان را حفظ کنیم؟
✍ جوان پشت ميز، وقتي نابودي بسياري از اعمال مرا ديد، نكته جالبي به من ياد آور شد و گفت: من ديده ام برخي انسانهای دانا، جداي
از اينكه كارهاي خود را براي رضاي خدا انجام ميدهند، اما در ادامه، ثواب كارهاي خوبي كه در دنيا انجام ميدهند را به يکي از چهارده
معصوم (ع) هديه ميكنند. انسان ها ممكن است در ادامه زندگي به خاطر گناهان و اشتباهات،
ثواب اعمال خوب خود را از دست بدهند، در نتيجه وقتي به برزخ مي آيند، مانند تو دست خالي هستند، در اين زمان، آنها كه اين ثواب ها را هديه گرفته اند به آن شخص سر مي زنند و از او دلجويي مي كنند. اين بزرگواران كه به اين ثواب ها احتياج ندارند، لذا اين اعمال خير را به همان شخص بر ميگردانند.
بنابراين به شما توصيه ميكنم كه خالصانه اين كار را انجام دهيد؛ يعني ثواب تمام كارهاي خير خودتان را به مقربين درگاه الهي هديه نماييد...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ بیشتر مردم از کنار موضوع مهم حل مشکلات مردم به سادگی عبور می کنند. اگر انسان بتواند حتی قدمی کوچک در حل گرفتاری بندگان خدا بردارد، اثر آن را در این جهان و در آن سوی هستی به طور کامل خواهد دید. در بررسی اعمال خود، مواردی را دیدم که برایم بسیار عجیب بود. مثلا شخصی از من آدرس می خواست. من او را کامل راهنمایی کردم. او هم دعا کرد و رفت.
من نتیجه دعای او را به خوبی در نامه عملم مشاهده کردم!
اینکه ما در طی روز، حوادثی را از سر می گذرانیم و می گوییم خوب شد اینطور نشد. یا می گوییم: خدا رو شکر که از این بدتر نشد، به خاطر دعای خیر افرادی است که مشکلی از آنها برطرف کردیم.
من هر روز برای رسیدن به محل کار، مسیری را در اتوبان طی می کنم. همیشه ، اگر ببینم کسی منتظر است، حتما او را سوار می کنم.
یک روز هوا بارانی بود. پیرزنی با یک ساک پر از وسایل زیر باران مانده بود. با اینکه خطرناک بود اما ایستادم و او را سوار کردم.
ساک وسایل او گلی شده و صندلی را کثیف کرد، اما چیزی نگفتم. پیرزن تا به مقصد برسد مرتب برای اموات من دعا کرد و صلوات فرستاد. بعد هم خواست کرایه بدهد که نگرفتم و گفتم: هر چه میخواهی بدهی برای اموات ما صلوات بفرست.
من در آن سوی هستی، بستگان و اموات خودم را دیدم. آنها از من به خاطر دعا های آن پیرزن و صلوات هایی که برایشان فرستاد، حسابی تشکر کردند این را هم بگویم که صلوات، واقعا ذکر و دعای معجزه گری است. آن قدر خیرات و برکات در این دعا نهفته است که تا از این جهان خارج نشویم قادر به درکش نیستیم.
📚 سه دقیقه در قيامت ص۴۵
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
بعد از اینکه انسان از گناهی توبه می کند و دیگر سمتش نمی رود، گناهانی که قبلا مرتکب شده کاملا از اعمالش حذف می شود. آنجا رحمت خدا را به خوبی حس کردم. حتی اگر کسی حق الناس بدهکار است اما از طلبکار خود بی اطلاع است، با دادن رد مظالم برطرف می شود. اما حق الناسی که صاحبش را بشناسد باید در دنیا برگرداند. حتی اگر یک بچه از ماطلبکار باشد و در دنیا حلال نکرده باشد، باید در آن وادی صبر کنیم تا بیاید و حلال کند.
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹 به هزار و صد نفر در زمینه حق الناس بدهکاری!!!
✍ دو ملک مرا گرفتند تا به سوی عذاب ببرند، هیچکس با من مهربان نبود. من آتش را دیدم. حتی دست بندی به من زدند که شعله ور بود.
اما یکباره داد زدم: من که امروز توبه کردم. من واقعا نیت کردم که کارهای گذشته را تکرار نکنم.
یکی از دو مأموری که در کنارم بود گفت: بله، از شما قبول می کنیم، شما واقعا توبه کردی و خدا توبه پذیر است. تمام کارهای زشت شما پاک شده، اما حق الناس را چه می کنی؟
گفتم: من با تمام بدی ها خیلی مراقب بودم که حق کسی را در زندگی ام وارد نکنم. حتی در محل کار، بیشتر می ماندم تا مشکلی : نباشد. تمام بیماران از من راضی هستند و
آن فرشته گفت: بله، درست می گویی، اما هزار و صد نفر از مردان هستند که به آنها در زمینه حق الناس بدهکار هستی!
وقتی تعجب مرا دید، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره ای زیبا عطا کرد، اما در مدت زندگی، شما چه کردی؟!
با لباس های تنگ و نامناسب و آرایش و موهای رنگ شده و بدون حجاب صحیح از خانه بیرون می آمدی، این تعداد از مردان، با دیدن شما دچار مشکلات مختلف شدند.
بسیاری از آنها همسرانشان به زیبایی شما نبودند و زمینه اختلاف بین زن و شوهرها شدی. برخی از مردان جوان که همکار یا بیمار شما بودند، با دیدن زیبایی شما به گناه افتادند و...
گفتم: خب آنها چشمانشان را حفظ می کردند و نگاه نمی کردند.
به من جواب داد: شما اگر پوشش و حریم ها و حجاب را رعایت می کردی و آنها به شما نگاه می کردند، دیگر گناهی برای شما نبود...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ (نویسنده کتاب) لطفا مرا داخل خانه (بهشتی) ببرید. مشتاقم که داخلش را ببینم.
- درونش،،، درونش ساده، اما بی نهایت زیبا بود. چون از نور ساخته شده بود زیبایی اش دو چندان به نظر می رسید. خانه مادرم از یک سالن بزرگ، حدود هزار متر مربع، و چندین اتاق تشکیل شده بود. اتاقها در سمت راست سالن قرار داشتند. هر کدام به رنگی متفاوت از بقیه. مثلا سقف و دیوارهای یک اتاق از نور سبز ساخته شده بود؛ دیگری از نور کرم. اتاق سبز، اتاق مخصوص عبادت بود؛ اتاق کرم، مخصوص اقامت مهمان، آهان! بین این دو اتاق، یک استخر بزرگ قرار داشت.
- (نویسنده) مگر ارواح، شنا می کنند؟!
- آره. شنا می کنند؛ اما خیس نمی شوند. نه آب اثیری استخر، خیس شان می کند؛ نه باران های اثیری.
- (نویسنده) در آن خانه، اثاثیه وجود نداشت؟ مبل، صندلی، فرش و....
- مبل و صندلی و تخت اثیری وجود داشت. از جنسی نرم تر، لطیفتر و سبکتر از ابر. این وسایل بر کف اتاق ها - که از نور بود - گذاشته شده
بودند...
📚 کتاب آن سوی مرگ
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «گره گشایی از کار مؤمن از هفتاد بار حج خانه خداوند بالاتر است.»
ثمرات این گره گشایی آنجا بسیار ملموس بود. بیشتر این ثمرات در زندگی دنیایی اتفاق می افتد. یعنی وقتی انسان در این دنیا، خودش را به خاطر حل مشکل دیگران به سختی بیاندازد، اثرش رابیشتر در همین دنیا مشاهده خواهد کرد.
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ نکته دیگری که آنجا شاهد بودم، انبوه کسانی بود که زندگی دنیایی خود را تباه کرده بودند، آن هم فقط به خاطر دوری از انجام دستورات خداوند! جوان (مأمور الهی در برزخ) گفت: آنچه حضرت حق از طریق معصومین برای شما فرستاده است، در درجه اول، زندگی دنیایی شما را آباد می کند و بعد آخرت را می سازد. مثلا به من گفتند: اگر آن رابطه پیامکی با نامحرم را ادامه میدادی، گناه بزرگی در نامه عملت ثبت میشد و زندگی دنیایی تو را تحت الشعاع قرار میداد.
در همین حین متوجه شدم که یک خانم با شخصیت و نورانی پشت سر من، البته کمی با فاصله ایستاده اند! از احترامی که بقیه به ایشان گذاشتند متوجه شدم که مادر ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند.
وقتی صفحات آخر کتاب اعمال من بررسی میشد و خطا و اشتباهی در آن مشاهده می شد، خانم روی خودش را بر می گرداند. اما وقتی به عمل خوبی می رسیدیم، با لبخند رضایت ایشان همراه بود.
تمام توجه من به مادرم حضرت زهرا (س) بود. من در دنیا ارادت ویژه ای به بانوی دو عالم داشتم. مرتب در ایام فاطمیه روضه خوانی داشتیم و سعی می کردم که همواره به یاد ایشان باشم.
نه فقط ایشان که تمام معصومین را در آنجا مشاهده کردم! برای یک شیعه خیلی سخت است که در زمان بررسی اعمال، امامان معصوم (ع) در کنارش باشند و شاهد اشتباهات و گناهانش باشند.
از اینکه برخی اعمال من، معصومین را ناراحت میکرد میخواستم از خجالت آب شوم...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ گفت و گوی مردی که مرگ را تجربه کرده است با نویسنده کتاب:
ساختار بدن بهشتیها طوری است که اصلا نیازی به آب و غذای اثیری ندارند. آنها، فقط برای لذت بردن، می خورند و می نوشند.
🔸 دارید می گویید که هرگز تشنه یا گرسنه نمی شوند. چه طور ممکن است یک روح، در حالی که گرسنه نیست از غذا لذت ببرد؟! یا وقتی تشنه نیست از نوشیدن محظوظ شود؟!
جوابش:
- موقعی که ارواح به قصد لذت بردن به سمت آب می روند، احساس تشنگی می کنند. همچنین، زمانی که به قصد حظ بردن به سوی غذا می روند، احساس گرسنگی می کنند. در چنین مواقعی، حال کسی را دارند که هزار سال غذا یا آب نخورده باشد.
🔸 غذا و مایعاتی که می خورند از راه دهان، وارد معده آنها می شود؟
- بدن برزخی، روده و معده ندارد. یک موجود برزخی، غذا را در دهانش می گذارد، می جود و با حظ فرو می برد؛ اما غذا وارد شکمش نمی شود. یک جور هایی محو می شود.
- خلاصه این که سیستم بدن خاکی با بدن برزخی فرق دارد.
- دقيقا. همان طور که بدن برزخی ما با بدن اُخروی مان تفاوت دارد. مقصودم از بدن اُخروی، همان بدنی است که پس از برزخ، یعنی
در قیامت خواهیم داشت.
📚 کتاب آن سوی مرگ
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹به هزار و صد نفر در زمینه حقالناس بدهکاری!!!
✍ دو ملک مرا گرفتند تا به سوی عذاب ببرند، هیچکس با من مهربان نبود. من آتش را دیدم. حتی دست بندی به من زدند که شعله ور بود.
اما یکباره داد زدم: من که امروز توبه کردم. من واقعا نیت کردم که کارهای گذشته را تکرار نکنم.
یکی از دو مأموری که در کنارم بود گفت: بله، از شما قبول می کنیم، شما واقعا توبه کردی و خدا توبه پذیر است. تمام کارهای زشت شما پاک شده، اما حق الناس را چه می کنی؟
گفتم: من با تمام بدی ها خیلی مراقب بودم که حق کسی را در زندگی ام وارد نکنم. حتی در محل کار، بیشتر می ماندم تا مشکلی: نباشد. تمام بیماران از من راضی هستند و
آن فرشته گفت: بله، درست می گویی، اما هزار و صد نفر از مردان هستند که به آنها در زمینه حق الناس بدهکار هستی!
وقتی تعجب مرا دید، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره ای زیبا عطا کرد، اما در مدت زندگی، شما چه کردی؟! با لباس های تنگ و نامناسب و آرایش و موهای رنگ شده و بدون حجاب صحیح از خانه بیرون می آمدی، این تعداد از مردان، با دیدن شما دچار مشکلات مختلف شدند.
بسیاری از آنها همسرانشان به زیبایی شما نبودند و زمینه اختلاف بین زن و شوهرها شدی. برخی از مردان جوان که همکار یا بیمار شما بودند، با دیدن زیبایی شما به گناه افتادند و...
گفتم: خب آنها چشمانشان را حفظ می کردند و نگاه نمی کردند. به من جواب داد: شما اگر پوشش و حریم ها و حجاب را رعایت می کردی و آنها به شما نگاه می کردند، دیگر گناهی برای شما نبود...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰 @p_eteghadi 🔰